«غریب» این امتیاز را دارد که نه یک نگاه جناحی منحصر در یک گرایش سیاسی خاص را نمایندگی کند و نه فاقد محتواست به‌طوری که نتوان حرف و حدیثی از دلش استخراج کرد.
  • ۱۴۰۱-۱۲-۲۳ - ۰۰:۰۰
  • 00
محتاجیم به این نگاه ملی
محتاجیم به این نگاه ملی

مهران زارعیان، خبرنگار:«غریب» این امتیاز را دارد که نه یک نگاه جناحی منحصر در یک گرایش سیاسی خاص را نمایندگی کند و نه فاقد محتواست به‌طوری که نتوان حرف و حدیثی از دلش استخراج کرد. البته این را نمی‌گویم که با فیلم بسیار درخشان و تازه‌ای روبه‌رو هستیم یا قرار است مخاطب با دیدن «غریب» شوکه شود و توقع کار عجیب و غریبی را داشته باشد، بلکه صرفا می‌خواهم اندکی رویکرد وحدت‌آفرین فیلم را تحسین کنیم. 
اصولا محمدحسین لطیفی بسان نامش نگاهی لطیف دارد و با مرور آثار او –حتی سریال بانمک «دودکش» که حتی ارتباط مضمونی و شکلی هم با فیلم «غریب» ندارد- می‌توانیم به‌وضوح ببینیم که شخصیت نرم‌خو و معتدلی روی صندلی کارگردانی نشسته که گزینه‌ مناسبی برای ساختن فیلمی با نگاه ملی و استراتژیک است. 
فیلم «غریب» چندان کاری به دعواهای سیاسی یا مناقشات تاریخی ندارد. مثل «چ» حاتمی‌کیا نیست که بین ارتش و سپاه، فرقی –ولو تلویحی- بگذارد یا دعوای «چمرانِ خمینی و چمرانِ بازرگان» راه بیندازد. حتی اگر می‌خواهد یک ردپای کوچک از بنی‌صدر در فیلم قرار دهد، حس دوگانه‌ای از مرام و آنتی‌سمپاتی ایجاد می‌کند که مخاطب را پس نمی‌زند. 
البته این مدل مواجهه با سوژه‌ تاریخی ممکن است انگ محافظه‌کاری بخورد یا نتواند قضاوت تاریخی مشخصی را تثبیت کند. کما اینکه در فیلم «غریب» ما دقیقا متوجه نمی‌شویم که تبار مبارزان کُرد مخالف چیست و چه می‌خواهند یا اینکه موضع شهید بروجردی درباره‌ مناقشات سیاسی اول انقلاب چیست و مثلا چرا از بنی‌صدر چندان دل خوشی ندارد یا چرا پیگیر مقام فرماندهی کل سپاه نیست. اگر «غریب» را صرفا به‌عنوان فیلمی تاریخی یا بیوگرافیک بخواهیم ارزیابی کنیم، احتمالا همین ابهامات و ملاحظه‌کاری‌ها ارزشش را کم کند اما نکته اینجاست که فیلم استراتژیک با نگاه ملی، رسالتی فراتر از روایت تاریخ دارد و نیاز است الگوی درست و کمک‌کننده‌ای از گذشته را به‌نحوی پردازش و معرفی کند که قابلیت انطباق با امروز را داشته باشد. شهید بروجردی بازنمایی‌شده در فیلم «غریب» ناراحت است که زندان اوین که قرار بود بعد از انقلاب خالی شود حالا برعکس حسابی پر شده است. او کسی است که درباره‌ برخورد خشک‌مقدس‌ها که می‌خواهند مردم را مجبور به نماز خواندن کنند، تذکر می‌دهد. چریکی که وقت می‌گذارد تا حتی با مخالفانی که تا دیروز علیه‌اش اسلحه به دست گرفته بودند اما مغلوب شدند، گفت‌وگو کند و باور دارد که با رویکرد نظامی و امنیتی نمی‌توان مشکلات را حل کرد. این همان الگویی است که برای حل مسائل امروز جامعه نیز بدان نیاز داریم و نگاه لطیف لطیفی در این فیلم جای درستی را به ما نشان می‌دهد. 
اشاره گذرایی به فیلم «چ» حاتمی‌کیا کردم که از حیث انتخاب سوژه (هر دو به مقطعی پیش از آغاز جنگ تحمیلی در غائله‌ کردستان می‌پردازند) به فیلم «غریب» شباهت دارد. در «چ» حاتمی‌کیا، ارتش توسط تیمسار فلاحی با بازی درخشان سعید راد نمایندگی می‌شد که وسط بحران قرار بود برود کمک بیاورد و بعد دیگر حاتمی‌کیا هیچ تصویری از ارتش در مقابل دوربینش نیاورد به‌طوری که انگار در آن بحران ارتش وسط کار رزمندگان را رها کرده است. 
در «غریب» اما یک قهرمان تمام‌عیار و مخلص ارتشی با بازی فرهاد قائمیان داریم که تا آخرین نفس می‌جنگد و شهادتش لحظات دراماتیکی را در فیلم ایجاد می‌کند که با اشک‌های شهید بروجردی همراه است. البته فیلم «چ» از نظر کیفیت ساخت از «غریب» بالاتر است و طبیعتا حاتمی‌کیا مهارت فنی و هنری بیشتری نسبت به لطیفی دارد اما وقتی پای بازنمایی تاریخ و ارائه‌ی الگوی وحدت‌آفرین وسط باشد، آدم معتدلی مثل لطیفی، از حاتمی‌کیا بهتر عمل می‌کند. 
«غریب» فیلمنامه‌ نسبتا خوبی هم دارد. قصه‌اش را با التهاب و درگیرکنندگی قابل‌قبولی روایت می‌کند و تقدم و تأخر درستی دارد. شهید بروجردی بازنمایی‌شده در فیلم «غریب» یک قهرمان عملگرا و مقتدر است که می‌توانیم تا حد زیادی به او علاقه‌مند شویم و دوستش داشته باشیم. 
البته کماکان در «غریب» نیز مثل اکثر فیلم‌های زندگینامه‌ای ایرانی، رویکرد قدیس‌سازانه که شعارزدگی ایجاد می‌کند مانع از همذات‌پنداری کامل مخاطب با قهرمان می‌شود و از این جهت، «ماجرای نیمروز» از نظر شخصیت‌پردازی همچنان در قله‌ فیلم‌های تاریخی ما می‌درخشد. 
مثلا رابطه‌ شهید بروجردی با همسرش که در اوایل فیلم «غریب» می‌بینیم به طرز آزاردهنده‌ای ناملموس و سطحی است و به‌طور کلی جنبه‌های شخصی زندگی شهید بروجردی در فیلم بسیار ضعیف از آب درآمده است. (باز برای مقایسه خوب است با آن پایان‌بندی درخشان پر از دلتنگی و اشک در «چ» مقایسه کنم که یک خلوت تاثیرگذار از شهید چمران و دوری‌اش از همسر و فرزندانش را به ما نشان می‌داد.)
هر چه قدر وجه شخصی زندگی شهید بروجردی در فیلم ناقص است روحیه‌ مردم‌نواز و نگاه فرهنگی او در فیلم به‌خوبی بازنمایی شده؛ همچنین مهارت‌های نظامی و توانایی جنگاوری و دلاوری او نیز که دیگر گفتن ندارد و محوریت اصلی فیلم نیز همین است. به‌طور کلی سکانس‌های اکشن و جنگی فیلم با کارگردانی خوب محمدحسین لطیفی که قبلا در «روز سوم» نیز دیده بودیم، به نحو قابل‌قبولی به زیور تصویر درآمده و فیلم را سرپا و دیدنی کرده است. 
حیف است درباره «غریب» حرف بزنیم و از بدمن تمام‌عیارش یادی نکنیم. مهران احمدی یکی از به‌یادماندنی‌ترین آدم بدهای فیلم‌های جنگی سینمای ایران را در این فیلم به یادگار گذاشته است. یک چریک کُرد خشن با عقاید خشک مارکسیستی که شمایلی بسیار مخوف و پرهیبت دارد و اقتدار فراوانی از خودش نشان می‌دهد. چریکی کوردل که ابایی ندارد از اینکه حتی معشوقه‌اش را بکشد تا در راه آرمان تاریکش چیزی برای وابستگی و از دست دادن نداشته باشد. فیگور این چریک چاق که سیگاری بر لب گذاشته و کتاب فرانسوی‌زبان یکی از تئوریسین‌های چپ را می‌خواند، احتمالا در حافظه‌ سینمای این دهه‌ ایران ثبت خواهد شد و یادآوری می‌کند که در فیلم‌هایی که تم نبرد خیر و شر دارند، چه قدر مهم است که تصویر قدرتمندی از قطب شر داستان ارائه شود. بد نیست با عبدالمالک ریگی در فیلم «روز صفر» مقایسه کنم که انتخاب غلط ساعد سهیلی، باعث ضعف قطب شر قصه در مقابل قطب خیر شده بود و این موضوع حسابی به فیلم سعید ملکان ضربه زده بود. 
«غریب» احتمالا فیلم ماندگار و به‌یادماندنی‌ای نباشد و تاثیرگذاری عجیب و غریبی هم ندارد؛ اما درمجموع فیلم خوبی است و مهم‌تر از کیفیت ساخت و قوت داستان، حائز نگاهی وحدت‌آفرین و ملی است؛ نگاهی که این روزها در سینمای ما کمتر پیدا می‌شود اما به‌شدت بدان محتاجیم. 

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰