رضا ماحوزی، عضو هیاتعلمی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی : سیدعبدالله انوار یکی از شخصیتهای علمی معاصر ایران است که به پاسداشت کوششهایش در عرصه علم و ترویج و دانش بارها مورد تقدیر قرار گرفت. اگر به خانه آن مرحوم سری زده باشید دهها لوح و جایزه و نشان افتخار از سازمانها، نهادها، اشخاص و دولتهای متعدد را مشاهده میکنید که گویای آن است که او برخلاف شخصیتهای بسیار، در طول زندگی خود احترام و ارج دید و از این جهت در حق او حداقلی از آنچه باید گذارده شود، گذاشته شده است. اما انوار آیا حقیقتا مشتاق چنین ارج و نشانها و احترامهایی بود یا آنکه این همه به وی تقدیم میشد بیآنکه او همچون برخی، در این راه کوششهایی غیرآکادمیک کرده باشد؟
انوار به استناد واقعیتی که در خانه، گعدهها و محافلی که در آنها وقت گذرانده مشهود است، مردی بود که زندگی خود را صادقانه وقف علم کرد و هیچگاه نخواست از این راه به نام و نانی برسد؛ چنانکه به اذعان خودش این منش را تحقق وصیت پدرش اعلام میداشت.
انوار سرد و گرم چشیده روزگارهای شیرین و تلخ بود؛ روزگار دهههای 20 و 30، دهههای 50 و 60 و مشاهدهگر رویدادهای بسیار. او در این رویدادها نخواست بازیگر باشد که اگر میخواست به اتکای ثروت خانوادگی و حسن شهرت و یاران بسیار میتوانست چنان کند اما فیلسوفانه خود را از همه آن رویدادها دور میداشت تا هم قدرت تأملش را از دست ندهد و هم این همه اتفاق زودگذر شدید و بیثبات، به برنامه و علاقه اصلیاش یعنی حرکت در مسیر فهم فلسفی و ریاضی جهان آسیب نزند. او برخلاف بسیاری از روشنفکران دهههای 20 تا 70 ایران نخواست بازیگر سیاسی باشد اما کارهایی او که او کرد و میراثی که او برجای گذاشت درست همانهایی است که برای ساختن ایران هر روشنفکر و سیاستمداری بدانها نیاز دارد. او خواسته بود کاخ ایران معاصر بر کوه علم و دانش بنا شده بود و نه بر ماسههای لرزان و رونده. این موضوع البته مانع از آن نبود که او از حال یاران غافل باشد و مشاهدهگری غارنشین جلوه کند. تحلیلهای خصوصی او از آنچه بر ایران رفته و حال و آینده آن گاه ابهامی را برملا میکرد تا مخاطب خود را به میدانی بسیار بزرگتر از آنچه میبیند قادر سازد.
انوار در کوشش برای تعمیم حوزه مطالعاتیاش از ریاضیات و هندسه قدیم به موسیقی و هنر و فلسفه تحلیلی و منطق و نسخهشناسی و علم رجال و ادبیات هم جدیتی تمام داشت. میراث علمی او تنها برای کتابخانه ملی کافی است تا نام او را در کنار نام بزرگان نسخهشناس و مصححی همچون دانشپژوه و افشار و میراثداران شهره این سرزمین قرار دهیم.
کوشش برای فهم ماجرا و حقیقت نظریهها و ابداعات منطقی و فلسفی متفکران بزرگ سبب شده بود انوار هر آنچه در این حوزهها به دستش میرسید را با دقتی تمام از نظر بگذراند. با اینهمه او به ابنسینا، راسل و ویتگنشتاین در عرصه منطق و فلسفه ریاضی عنایتی بیشتر داشت. در آخرین گفتوگو خواستم ببینم هنوز هم بر همان نظر سالیان قبل است و بوعلی را در این حوزه مبدعتر و بزرگتر از سایر هممسلکان ایرانی و غیرایرانیاش میداند و دیدم که ارادتش بیش از قبل شده است. او برای بوعلی مقامی بسیار بزرگ در منطق و ریاضی و هندسه و موسیقی قائل بود و ابداعات او را در این عرصهها با ذوق تمام به بیان میآورد. عجله داشت که به همه آن ابداعات و پیچیدگی اندیشه او نسبت به فیلسوفی چون فارابی و دیگران بهصورت یکجا اشاره کند اما گستره این ابداعات بیش از آن بود که بتوان آنها را در یک محفل به زبان آورد.
طنین صدای او در خانه و پشت تلفن هنوز در خاطرهام حاضر است و دل میسوزانم از رفتن او در زمانهای که شاید بسی بیشتر به او و همچون او نیاز داریم. من به پاس ۹۰ سال کوشش جدی و مستمر علمی آن بزرگزاده که صادقانه و فیلسوفانه زیست و رویای گسترش خرد را در ذهن میپروراند، کلاه از سر برمیدارم.