دقیقا در آخرین هفتهها و روزهای سال هزار و چهارصد و یکی که در تخیلات براندازان قرار بود جمهوری اسلامی باران و برفش را نبیند اتفاقاتی در زمینه مناسبات بینالمللی ایران و دیگر کشورها درحال وقوع است که 180 درجه با آنچه که جریانات اپوزیسیون دربارهاش رویابافی میکردند فرق دارد. رویابافیهای گسترده، زنجیرهای و البته بیدوام درباره انزوای ایران در نظام بینالملل که قرار بود در نتیجه سلسلهاقداماتی رخ دهد که براندازان با تمام توان پیگیر آن بودند. سلسله اقدامات ریز و درشتی که فصل مشترک همه آنها، تلاش همهجانبه برای افزایش فشار تحریم و حتی تهدیدهای امنیتی و نظامی علیه ایران بود. تلاشهایی هماهنگ و گسترده که همزمان با ناآرامیهای پاییز امسال به اوج رسید. شاید دیگر روشن شده باشد، اقداماتی مثل صدور قطعنامه در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی در محکومیت پیشرفتهای هستهای ایران، تصویب قطعنامه حقوقبشری علیه تهران در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل، تشکیل نشست غیر رسمی شورای امنیت با هدف لفاظی علیه ایران و ضریب دادن به چهرههای ضدایرانی جریانات اپوزیسیون، حذف ایران از کمیسیون مقام زن، دعوت از لیدرهای جریانات ترحمبرانگیز براندازی برای شرکت در یکی از پنلهای حاشیهای کنفرانس امنیتی مونیخ به جای دعوت رسمی از مقامات ایران و دیگر اقدامات ضدایرانی دیگری که در سراسر پاییز و اواسط زمستان امسال شاهد بودیم، قرار بود بهعنوان مکمل ناآرامیهای داخلی کشور، به فروپاشی نظام جمهوری اسلامی منجر شود. فشارهای بینالمللی با طراحی و کارگردانی آمریکا و همراهی چند دولت اروپایی که البته درنهایت مشخص شد با چه هدفی پیگیری میشده. زمانی که دولتهای غربی باوجود تلاشهای شبانهروزی جریانات ضدایرانی برای تحقق مواردی مثل قرار گرفتن نام سپاه در فهرست سازمانهای تروریستی اتحادیه اروپا، از این تصمیم عقبنشینی کردند، یا آنجایی که امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه در میانه آبانماه، در الیزه خطاب به چند لیدر شاخص اپوزیسیون که به دیدارش رفته بودند از منتفی بودن دخالت دولتش برای براندازی گفت و آب پاکی را روی دست آنها ریخت و البته در آن روزهایی که مقامات آمریکایی از باز بودن پنجره دیپلماسی در مواجهه با ایران گفتند و خبرهایی درباره پیامهای پشتصحنه واشنگتن برای ازسرگیری روند مذاکرات هستهای در رسانهها دستبهدست شد، تازه متوجه شدند غربیها نهتنها براندازی نظام ایران را ممکن نمیدانند، بلکه در این مدت، از آنها هم استفاده ابزاری کردهاند تا بتوانند به واسطه فشارها، از ایران پای میز مذاکرات امتیاز بگیرند.
همین اتفاقات که براندازان را به دیوار سفت واقعیت کوبید برای سرخوردگی حداکثری لیدرهای تجزیهطلبشان کافی بود اما اتفاقاتی در آخرین هفتههای سال درحال رخ دادن است که بهانه گزارش امروز هم واکاوی اصلیترین پیامهای همین اتفاقات مهم است. اتفاقاتی مثل حضور و سخنرانی حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه کشورمان در نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل، گفتوگوهای تلفنی مقامات دولتهای اروپایی با رئیسجمهور، سفر رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی به ایران در آستانه نشست شورای حکام، پایان نشست شورای حکام بدون صدور قطعنامه علیه ایران، توافق مهم ایران و عربستان برای ازسرگیری روابط و در جدیدترین مورد، رسانهای شدن مذاکرات غیرمستقیم تهران و واشنگتن برای تبادل زندانیان و آزادسازی پولهای بلوکهشده ایران که هرکدام به تنهایی برای جریانات براندازی که رویایشان اخراج دیپلماتهای ایرانی از پایتختهای اروپایی بود ضربهای کاری و تمامکننده است که حالا دارد پشت سر هم اتفاق میافتد تا در آستانه نوروز، روزهای پایانی اسفند پراتفاق 1401 را برای اپوزیسیون به تلخترین لحظات سال تبدیل کند. البته دیروز آمریکاییها خبر قطعی شدن توافق برای تبادل زندانیان را تکذیب کردند اما اصل در جریان بودن مذاکرات با ایران را رد نکردند. در ادامه، باتوجه به سفر علی باقری، معاون سیاسی وزیر امور خارجه به عمان انتشار اخبار گسترده درباره جدی شدن احتمال تبادل زندانیان بین ایران و آمریکا و خبری که امیرعبداللهیان از احتمال بالای نزدیک بودن این تبادل داد، به بررسی پیامهایی پرداختهایم که اتفاقات چند هفته اخیر در حوزه سیاست خارجی به بیرون مخابره کرد. پیامهایی که براندازان را با سرخوردگی حداکثری روبهرو کرد و برای افکار عمومی ایران پیامی دقیقا عکس آن به همراه داشت. خلاصه اتفاقات اخیر درباره روابط رو به توسعه میان ایران و دیگر کشورها را در یک جمله میتوان پررنگترین نشانه شکست حداکثری پروژه براندازی در پاییز 1401 عنوان کرد. پروژهای که بعد از سه ماه به آب و آتش زدن براندازان، حتی به اندازه اخراج دیپلماتهای ایرانی از پایتختهای اروپایی هم برای جریانات اپوزیسیون دستاورد نداشت.
گمانهزنیها درباره مذاکرات مسقط
هر زمان صحبتی از مذاکره بین ایران و آمریکا میشود بالطبع شاهد اظهاراتی متفاوت از جانب مقامات دوطرف هستیم، درحالیکه امیر عبداللهیان، وزیر خارجه کشورمان اعلام کرده است در چند روز اخیر بین ایران و ایالات متحده بر سر تبادل زندانیان توافقاتی بهوجود آمده است. ند پرایس، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا این اظهارات را تکذیب کرده است. البته این تجربه که طرف آمریکایی برخلاف واقعیتهای عینی تاکنون بارها اخبار انتقال پیام به ایران را نیز تکذیب کرده این گزاره را محتمل میکند که درمورد توافق تبادل زندانیان همین مشی را در پیش گرفته باشد تا بتواند فشارهای جریانهای ضدتوافق را مهار کند.
آنطورکه در برخی رسانهها منتشر شده، قرار است در ازای آزادی سه شهروند دوتابعیتی توسط ایران، سه کشور عراق، ژاپن و کرهجنوبی داراییهای مسدودشده ایران را آزاد کنند. بعد از انتشار مصاحبه ی سیامک نمازی با cnn احتمال آزادی او بهعنوان یکی از زندانیان قوت گرفته است، اما گمانیزنیها حاکی از این است که همزمان با آزادی منابع مالی ایران، قرار است احتمالا عماد ادوارد شرقی و مراد طاهباز آزاد شوند. آزادی این زندانیان این امکان را در اختیار تهران قرار میدهد تا بتواند مسیر دیپلماسی را برای آزادی زندانیانی همچون حمید نوری که ظالمانه در سوئد محبوس شده است را فعال کند.
زمینهسازی برای توافق وین
قرار گرفتن ایران روی ریل مثبت دیپلماسی، دو توافق مهم با آژانس و عربستان را برای ایران به ارمغان آورده است. رسیدن به این توافقات باعث شده تا این امیدواری بهوجود بیاید که مذاکرات وین نیز از سر گرفته شده و به توافق نهایی برای احیای برجام منتهی شود. مذاکرات عمان و آزادسازی داراییهای ایران اقدامی است که احتمال رسیدن به توافق برجام را پررنگتر میکند. یکی از مطالبات ایران در میز مذاکرات وین این بود که ایران بتواند منفعتهای ناشی از توافق احیای برجام را بهصورت ملموس دریافت کند. طبعا ایجاد کانال مالی برای وارد شدن منابع ارزی به حساب ایران یکی از ملزومات چنین مطالبهای است. مذاکرات بر سر آزادسازی پولهای بلوکهشده علاوهبر وارد شدن منابع ارزی این امکان را در اختیار تهران قرار میدهد تا بتواند سازوکارهای ارزی پسا توافق را نیز ارزیابی کرده و با رفع نواقص احتمالی از کارآمدی آن مطمئن شود. از آنجایی که درصورت آزادسازی منابع بلوکهشده ایران در کرهجنوبی، این منابع باید از طریق سیستم مالی آمریکا کنترل شود و ایران دسترسی مستقیم به این سیستم ندارد، باید کانال جدیدی ایجاد شود. ایجاد چنین کانالی نیاز به طراحی داشته و هزینههایی را نیز در پی خواهد داشت. آنطورکه یک منبع آگاه به «فرهیختگان» گفته است قطر پذیرفته در راستای ایجاد این کانال ارزی ایفای نقش کرده و هزینههای احتمالی را نیز متحمل شود. حال ایران باید کانال ایجادشده توسط قطر را مورد بررسی قرار دهد. درصورت کارآمدی این ساز و کار در رساندن منابع ارزی به ایران میتوان امیدوار بود در توافق احتمالی بازگشت به برجام نیز از آن بهره برده شود. با این توصیف توافق عمان را میتوان مقدمهای برای رسیدن به توافق احیای برجام برشمرد، اما عدمثبات رفتاری طرفهای غربی در چندماه اخیر نشان میدهد نباید با اطمینان از رسیدن به توافق صحبت به میان آورد. تنها چیزی که با اطمینان میتوان راجعبه آن صحبت کرد این است که توانمندی ایران در کنترل التهابات داخلی و نیز موفقیتهای دیپلماسی اخیر، طرف غربی را با دیوار واقعیت مواجه کرده و باعث شده آنها چارهای جز تن دادن به دیپلماسی و مذاکره با ایران درمقابل خود نبینند.
زندانیانی که احتمالا قرار است درنتیجه توافق عمان آزاد شوند چه کسانی هستند؟
عماد شرقی که نام وی بهعنوان یکی از زندانیانی مطرح است که قرار است در جریان توافق ایران و آمریکا آزاد شود، سال ۱۹۹۲ تصمیم میگیرد تابعیت خود را تغییر داده و بهقول خودش آمریکایی شود! او نام ادوارد را انتخاب کرده تا زندگی جدیدی را آغاز کند، مسیری که او را به یکی از کارگزاران شبکه نفوذ و جاسوسی در کشورمان تبدیل میکند. شرقی لیسانس خود را در رشته مهندسی از دانشگاه مریلند و کارشناسیارشدش را از دانشگاه جورج واشنگتن دریافت کرده، این دانشگاه یکی از مراکز مهم تربیت جاسوس در آمریکاست. او در زمان زندگی در آمریکا با برخی چهرههای مهم سیاسی آن کشور ازجمله آنتونی بلینکن وزیر خارجه فعلی و سوزان رایس ارتباط نزدیک داشته است. درحالیکه در گزارش تلویزیون انگلیس همسر شرقی خودش را فردی بیاطلاع جا زده، اما در واقعیت خانواده شرقی با برخی چهرههای بانفوذ آمریکایی ازجمله رابرت مالی، مسئول میز ایران رفتوآمد خانوادگی داشتهاند. این سطح از ارتباطات درحدی است که دختران شرقی پس از پیروزی جو بایدن در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا برای او نامه تبریک ارسال کردهاند. در بخشی از آن آمده است: «33 سال قبل شما (بایدن) و پدرمان مسیر زندگیتان به هم برخورد کرد و او دوست قدیمی شما محسوب میشود!» خانواده شرقی پس از پیروزی بایدن در کنگره دستهگلی برای دفترش فرستاده بودند. عماد ادوارد شرقی، در سال 2016 به هدف فعالیت اقتصادی و در پوشش تاجر وارد ایران شد، اما فعالیت اقتصادی عملا پوششی برای رفتارهای جاسوسی وی در عرصه نظامی بهخصوص حوزه ترابری و جنگی هلیکوپتری بوده است؛ درواقع این فرد با کمک همدستانش، اطلاعاتی درباره صنایع هلیکوپتری جمعآوری کرده که هیچ ارتباطی به عرصه اقتصادی نداشته و اسنادی که از وی کشفشده، حکایت از آن دارد که اقدامات وی در حوزه جاسوسی نظامی بوده و احتمالا هدف از این اقدامات، ضربه زدن به زنجیره تامین قطعات برای تعمیرات هلیکوپتر بوده است. عماد شرقی در ژانویه سال ۲۰۲۱ به اتهام «جاسوسی و جمعآوری اطلاعات نظامی» به ۱۰ سال زندان محکوم شد. او نخستینبار اردیبهشت سال ۹۷ بازداشت شد و تا دیماه همان سال در زندان ماند و با قید وثیقه آزاد شد، ولی قبل از برگزاری دادگاه تجدیدنظر، قصد فرار از ایران را داشته است. در اولین فرصتی که شبکه فرار این جاسوس اطلاعات نظامی مشخص شد، نیروهای انتظامی و امنیتی وارد عمل شده و در مکانی که طرف مقابل اصلا آمادگی مواجهه با نیروهای امنیتی را نداشته و عملیات را موفق قلمداد میکردند عماد ادوارد شرقی را دستگیر میکنند.
مراد طاهباز دیگر جاسوس محیطزیستی است که دارای تابعیت سهگانه ایرانی- بریتانیایی- آمریکایی بوده و فرزند قاسم طاهباز است که در زمان پهلوی نماینده مجلس شورای ملی و سناتور بوده است. طاهباز بهواسطه یکی از شرکتهای ثبتشده خود در آمریکا مدیریت ساخت مجموعه توریستی بزرگی در اسرائیل را عهدهدار است و از شرکای تجاری رژیمصهیونیستی بهشمار میرود. این فرد علاوهبر ساختوساز در آمریکا و رژیمصهیونیستی، مدیریت توسعه قمارخانههای آمریکا را هم در کارنامه فعالیتهای خود دارد. وی همچنین از علاقهمندان شکار است که در سمیناری درباره شکار قوچ در ایران که در هتل- قمارخانه پاریس در لاسوگاس برگزار شده بود، تحتعنوان «شهروند سابق ایران» در پنلی شرکت کرده و همراه رضا گلسرخی و یک شکارفروش بینالمللی به نام دیوید لیلین، راههای شکار در ایران و نیز ارسال شاخ و لاشه شکار به آمریکا را برای حضار آمریکایی شرح داد. موسسه حیاتوحش میراث پارسیان که طاهباز نیز عضو هیاتمدیره آن است، موسسهای است که با پوشش حفاظت از محیطزیست و زیستگاههای طبیعی تلاش میکرد وظایفی را که ازسوی سرویسهای خارجی به آن واگذار شده بود، انجام دهد. بر همین اساس حتی در ساختار هیاتموسس و اعضای هیاتمدیره آن اسامی افرادی بهچشم میخورد که نهتنها حافظ محیطزیست و حیوانات وحشی نبودهاند که خود عاملان اصلی شکار حیوانات هستند. کامیل جعفریتبریزی، نایبرئیس هیاتمدیره موسسه میراث پارسیان یکی از این افراد است. این فرد گرداننده 2 شرکت گردشگری شکار به نامهای «ایران سافاری» و «کاروان سحر» است. شرکت «ایران سافاری» که پیش از این در دوره پهلوی نیز با بهره بردن از رانت انتساب خانوادگی با اسکندر فیروز، مدیر وقت سازمان محیطزیست ایران شکار اتباع خارجی در ایران را مدیریت میکرد. مراد طاهباز نهایتا در سال ۹۶ و در پرونده دستگیری فعالان محیطزیست بازداشت و به ۱۰ سال زندان محکوم شد.
اگر برجام شکست خورد چه؟
اینکه چندسال بعد از خروج ترامپ از برجام همچنان طرفین توافق بازگشت به برجام را از دستورکار خارج نکردهاند، به این معنی است که تداوم رویه فعلی هزینه زیادی را به همه طرفها تحمیل خواهد کرد. در حالت خنثی و در یک فضای جهانی کمتنش توقع میرفت دولتهای مختلف هزینه مازادی بهخود تحمیل نکنند و برای توافق با ایران آمادگی نشان دهند. اما اتفاقاتی که در عرصه جهانی رخ داده نوع نگاه به مذاکرات را تا حد زیادی تغییر داده است. جنگ اوکراین رابطه غربیها با روسیه را به تنش حداکثری کشانده است و اروپا علیرغم تحمل هزینههای زیاد بابت افزایش قیمت انرژی سعی کرده در عرصه بینالمللی از موضع ضعف برخورد نکند ولو اگر این سیاست تقابلجویانه به قیمت تجمعات اعتراضی هرروزه در خیابانهای پاریس و لندن و اعتصابات گسترده تمام شود. افتادن غرب روی دور تقابل این طمع را بهوجود آورد تا به بهانه التهابات خیابانی در ایران سطح تنش میان خود و تهران را نیز بالاتر ببرد و مقامات این کشورها علنا جریان اپوزیسیون را موردحمایت قرار دهند. اگرچه با شکست پروژه آشوب سیاستمداران غربی ناگزیر مسیر بازگشت به توافق را درپیش گرفتند اما تجربه چندماه اخیر ثابت کرد نمیتوان از طرفهای غربی ثبات رفتاری و برخورد منطقی را توقع داشت و هر آن ممکن است سناریو دیگری همچون تعطیلی برجام روی میز قرار گیرد. اقدام اخیر اروپا در بستن سازوکار اینستکس را هم که از ابتدا آورده خاصی برای ایران نداشت، میتوان بخشی از همین عدم ثبات رفتاری توصیف کرد. چنین مشیای نشان میدهد ایران باید پلن بی دیگری برای دوران احتمالی پسابرجام نیز داشته باشد. این پلن بی میتواند از گزینه نظامی تا بستن یک توافق سودمندتر و متقنتر از برجام را شامل شود. ایران علاوهبر مواجهه سخت میتواند مسیر دیگری برای مذاکره بگشاید. مذاکرهای که اینبار بهجای اجرای تعهدات هسته و درمقابل رفع تحریمها میتواند شامل یکسری تعهدات دقیقتر بوده و قابلیت نقدپذیری بیشتری نیز داشته باشد.
مدل پیشنهادی برای مذاکره غیربرجامی
یکی از ایراداتی که به برجام وارد میشود، این است که صرفا شامل یکسری بندهای حقوقی بوده و سازوکارهای بینالمللی نیز برای الزام طرفین به اجرای تعهدات بینالمللی کفایت نمیکند، به همین دلیل است که طرف غربی یا سیر طرفهای اروپایی از اجرای تعهدات خود مبنیبر رفع تحریمهای ظالمانه طفره میروند. نکته جالبتوجه دیگر این است که حتی درصورت رفع حقوقی تحریمها شاید یکی از روشهای تحریمی پایان یابد اما طرف آمریکایی به چندین روش دیگر سعی میکند سازوکار تحریمی را حفظ کند و انتفاع ایران را از توافق کاهش دهد. بهطورمثال تحریمی را برداشته اما مدتی بعد به بهانهای جدید تحریم دیگری با همان کارایی را اعمال میکند یا بهجای اعمال فشار اقتصادی از طریق تحریم بهمثابه قانون مصوب کنگره یا دستورالعمل اجرایی رئیسجمهور سراغ نهاد ثالثی خواهد رفت، مثلا مبادی ارزی ایران در کشورهایی همچون امارات و عراق را مسدود کرده یا فعالان اقتصادی را از شراکت با ایران بر حذر میدارد، بهطورمثال درحالیکه قرار بود گروهی از سرمایهگذاران ایتالیایی عازم ایران شوند، این سفر بهدلیل جلسهای که سفیر آمریکا در رم با تجار اصلی ایتالیا برگزار کرده بود، لغو شد و بهجای آن گروهی از تجار ایرانی راهی ایتالیا شدند. طرف آمریکایی با اینگونه اقدامات سرمایهگذاران را از هرگونه مشارکت اقتصادی با تهران برحذر داشته و چهارچوب تحریم را حفظ میکند، بهطورمثال بانکهای اروپایی برای تعامل اقتصادی با ایران ابتدا باید فهرست بلند بالایی از تحریمهای بانکی آمریکا را مدنظر قرار داده و اگر تحریمی وجود نداشت با ایران وارد تعامل شوند. این عمل با وجود انبوهی از تحریمهای چندلایه عملا غیرممکن است. این موانع باعث شده طرف ایرانی در دور جدید مذاکرات چندین تضمین ازجمله تضمین اقتصادی را از طرفهای غربی برجام مطالبه کند تا درصورت بدعهدی مجدد بتواند انتفاع خود را حفظ کند. راهبرد دیگری که میشود برای جلوگیری از بدعهدیهای حقوقی درپیش گرفت، این است که طرفین مذاکره اقداماتی را در جدولی لیست کنند و مابهازای هر اقدام را درمقابل آن قرار دهند. در این صورت تا زمانی که تعهد A از جانب طرف غربی اجرایی میشود ایران نیز متعهد به اجرای مابهازای آن است و بهمحض اینکه این تعهد به هر دلیلی قطع شود، ایران نیز اقدام متقابل آن را متوقف میکند. در این سازوکار دیگر رفع تحریم موضوعیت ندارد، بلکه انتفاع موضوعیت پیدا میکند و ایران بدون اینکه نیاز داشته باشد با لیستهای چندگانه تحریمی سروکله بزند، درقبال دریافت امتیازهای عینی، تعهدات خود را اجرایی میکند. آن زمان بهجای ایران این آمریکاست که برای لغو و تعلیق تحریمها یا استثنا زدن به آن باید دوندگی کند تا بتواند تعهد خود را اجرایی کند؛ چراکه بهمحض توقف انتفاع ایران، تعهد متقابل با آن نیز متوقف میشود.
آیا اتصالی میان توافق ایران- عربستان در چین با توافقات محتمل با آمریکا وجود دارد؟
تقارن زمانی اعلام توافق از سرگیری روابط میان تهران-ریاض در پکن، با انتشار اخباری درباره محتمل بودن مبادله زندانیان میان تهران-واشنگتن، ظن و گمانهایی درباره اتصال میان این تحولات برانگیخته است.
این ظن و گمانها از سوی استدلالها و برداشتهای قدرتمندی پشتیبانی میشوند. عمان و عراق که در آغاز کار میانجیگری میان ایران و عربستان را آغاز کردند، هردو از متحدان آمریکا بهحساب میآیند.
عربستان خود نیز یکی از این متحدان است. این مساله باعث شد تا عدهای برمبنای تلقیشان از «میزان قدرت آمریکا در جهان و منطقه» و «نوع ارتباط واشنگتن با متحدانش» اینگونه برداشت کنند که چنین مذاکراتی با چراغسبز و البته هدایت آمریکا درحال انجام است. هرچند دو مبنای تلقی این برداشت بهطور سنتی قدرتمند بهحساب میآیند، اما شواهد و قرائنی برای رد آن نیز وجود دارد. نخستین شواهد به موضعگیریهای اولیه مقامات آمریکایی پس از اعلام توافق در پکن بازمیگردد.
دنیل شاپیرو یکی از این افراد است. وی از این جهت دارای اهمیت است که هماکنون مسئولیتی مهم در دولت جو بایدن برعهده دارد و از سال 2021 در تیم رابرت مالی، مسئول میز ایران در وزارتخارجه آمریکا فعالیت میکند. او از سال 2011 تا 2017 سفیر دولت باراک اوباما در رژیمصهیونیستی بوده است.
وی در سالهای 2017 تا 2021 در زمان تسلط جمهوریخواهان بر دولت، در فراغت از کار دولتی بهعنوان یک کارشناس برجسته مدعو در اندیشکده شورای آتلانتیک فعالیت میکرد. شاپیرو اخیرا در مطلبی که در سایت این اندیشکده در تاریخ 10 مارس 2023 (19 اسفند) درباره توافق اخیر ایران و عربستان منتشر شده، علیرغم ادعا درباره نقش کشورش در مراحل اولیه مذاکرات آورده است: «اما نیمهخالی لیوان، افزایش نفوذ چین با نمایش توانایی خود در استفاده از روابط سازنده با هر دو طرف درگیر در خاورمیانه است که تردیدهایی را در مورد قدرت آمریکا ایجاد میکند.»
شاپیرو که در ابتدای توضیحات خود تلاش میکند واشنگتن را نیز شریک و مطلع گفتوگوها نشان دهد با ابراز نارضایتی از نتایج، عملا مخالفت آمریکا با توافق حاصلشده را آشکار میسازد. این دیپلمات ارشد آمریکایی میگوید: «هم چین و هم سعودیها با اعتماد به نیت ایران، قمار بزرگی انجام دادهاند. درحالیکه ایران در مقاطع مختلف تنشها را با همسایگان خود تشدید یا کاهش داده است، هیچ نشانهای مبنیبر تغییر در اهداف راهبردی این کشور دیده نمیشود. این اهداف شامل تسلط منطقهای است که بهواسطه برنامه هستهای ایران که همچنان درحال گسترش است، پیش میرود.» او در ادامه به چرخش سعودیها بهسمت چین نیز اشاره میکند و میگوید: «احتمال دارد سعودیها امیدوار باشند که چرخش آنها بهسمت چین، به آنها اهرمی برای درخواست تسلیحات بیشتر، تضمینهای امنیتی و فناوری هستهای غیرنظامی از آمریکا میدهد.»
اظهارنظر مهم دیگر مربوط به جان راتکلیف، سیاستمدار جمهوریخواه آمریکایی است که از سال 2020 تا 2021، ادارهکننده اطلاعات ملی آمریکا در زمان دولت ترامپ بوده است. او در گفتوگو با شبکه خبری فاکس نیوز درباره توافق ایران- عربستان گفته است: «درنتیجه این توافق، چین و ایران قدرتمندتر هستند، آمریکا و اسرائیل ضعیفتر و خاورمیانه آسیبپذیرتر.»
راتکلیف در بخش دیگری از مصاحبه خود با شماتت سیاستهای بایدن و مقصر دانستن وی درباره این رخداد میگوید: «با گذشت دو سال از ریاستجمهوری بایدن، او عربستانسعودی را کنار زده و آن را دولت «منفور» خوانده است. اکنون سعودیها روابط خود با ایران را عادیسازی میکنند؛ کشوری که از آن تنفر دارند و قرنها است که با هم در جدال هستند. توافقی که با میانجیگری چین دشمن اول آمریکا صورت گرفت.»
اظهارنظر افراد برجسته دو حزب اصلی آمریکا که یکی از آنها جزئی از مدیران دولت بایدن بهحساب میآید، جای شکی درباره برکنار ماندن واشنگتن از کلیت ماجرا، باقی نمیگذارد؛ چه اینکه دیگر اظهارنظر کارشناسان، سیاستمداران، اندیشکدهها و رسانههای آمریکایی و برداشتهای دیگران از ماجرا نیز اینچنین است.
مساله دیگر، اقدامات مشابهی است که کشورهای عربی منطقه برای برقراری ارتباطات با دشمنان آمریکا انجام دادهاند که با مخالفت واشنگتن مواجه شده است.
تلاش امارات برای برقراری رابطه با سوریه مورد مخالفت دولت ترامپ قرار داشت. در همین راستا بود که «جیمز جفری» فرستاده ویژه دولت ترامپ در امور سوریه، برای نخستینبار در تاریخ 17 ژوئن 2020 (اول تیر 1399) بعد از آنکه اجرای تحریمهای اقتصادی شدید آمریکا علیه سوریه با نام «قانون سزار» آغاز شد، کشورهای مرتبط با دمشق، ازجمله امارات را تهدید کرد درصورت تعامل با سوریه تحریم خواهند شد. او این تهدید علیه امارات را تنها چند روز بعد برای بار دوم تکرار کرد. جفری در دومین تهدید خود علیه ابوظبی در پاسخ به سوالی پیرامون بازگشایی سفارت امارات در دمشق گفت: «آنها (اماراتیها) یک کشور مستقل هستند و میتوانند چنین تصمیماتی اتخاذ کنند، اما ما به آنها توضیح دادیم که این ایده و فکر بدی است. این اقدامات به اجرای قطعنامههای شورای امنیت یا پایان درگیری که مشکلی برای کل منطقه است، کمک نمیکند.»
این اتفاق در سالجاری درباره آنکارا نیز تکرار شد؛ زمانیکه زمزمهها درباره برقراری ارتباط مجدد میان ترکیه و سوریه بالا گرفت. در این خصوص ند پرایس، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در اواسط ماه ژانویه 2023 گفت: «موضع ما در مورد عادیسازی احتمالی با حکومت اسد، مختص به یک کشور خاص نیست. این موضع درخصوص همه کشورها اعمال میشود. ما به صراحت اعلام کردهایم که با حکومت اسد روابط خود را عادی نخواهیم کرد و از عادیسازی روابط سایر کشورها با رژیم اسد نیز حمایت نمیکنیم.»
با وجود این اظهارنظر، هم ترکیه راه خود را ادامه داد و هم روسای پارلمانهای عربی پس از برگزاری اجلاس اتحادیه پارلمان عربی در بغداد، در روز 26 فوریه 2023 (7 اسفند 1401) راهی دمشق شدند.
اگر امارات در قضیه برقراری روابطه مجدد با سوریه، ارائه مخفیانه پایگاه نظامی به چین، همراهی با روسیه برای بالا نگه داشتن قیمت نفت به زیان غرب، عدممحکومیت حمله مسکو به اوکراین و همچنین هماهنگی با روسها برای دور زدن تحریمهایش، ساز مخالفت با واشنگتن را درعین روابط گسترده کوک کرده است و در این مسیر دیگر کشورهای عربی مانند سعودیها نیز در برخی موارد شریک اماراتیها بودهاند، دلیلی ندارد با قاطعیت بهدلیل آنکه عمان، عراق و عربستان متحد آمریکا تلقی میشوند، واشنگتن را طرفی برنده در توافق از سرگیری روابط میان تهران و ریاض، آن هم در پکن بدانیم؛ چه اینکه در آمریکا نیز کسی به این دیدگاه باور ندارد حتی در دولت بایدن.
آنچه باعث ذینفع دانستن آمریکا شده، تفسیرهایی است که در سایه هژمونی و قدرت پیشین آمریکا صورت گرفته، درحالیکه واشنگتن امروزه به شکل بیسابقهای به چالش کشیده شده است. واشنگتن با محدود شدن دایره قدرتش، «اثرپذیریاش از تحولات» افزایش یافته و «اثرگذاریاش بر تحولات» رو به کاهش بوده است.
در جغرافیای غرب، مناطقی مانند آمریکای لاتین، مستعمرات سابق حوزه نفوذ در آفریقا و متحدان ساختاری آسیا مانند هند در جنگ میان روسیه و غرب، از غرب جانبداری نکردهاند. اروپا درگیر جنگ است، در رژیمصهیونیستی براساس آنچه سران آن میگویند صحبت از فروپاشی است و متحدان سنتی واشنگتن در جهان عرب و اسلام نیز درحال چرخش بهسمت چین و همکاری با روسیه هستند. آمریکا همان آمریکاست اما اوضاعش تناسبی با آنچه در گذشته جریان داشت ندارد.