جعفر علیان نژادی، دانش آموخته علوم سیاسی:- شاید صورتبندی مناسب از وقایع پیشبینیناپذیر چندماه اخیر برای فهم مسائل و عبور موفق از آن به ما کمک شایانی کند. میتوان از نوع وقوع حوادث اخیر، به یک الگوی تحلیلی رسید و با ورز دادن این الگو احتمالا بصیرتهایی را نتیجه گرفت.
- بهنظر میرسد مفهوم «تعلیق» نختسبیحی باشد که میتواند تجربه ما از همه این حوادث را به یکدیگر گره بزند و معنادار سازد. تعلیق بهعنوان یک تکنیک روایی، در داستاننویسی و فیلمسازی مورداستفاده قرار میگیرد.
- در داستاننویسی تعلیق موقعیتی است که نویسندهها برای جذابیت بیشتر قصهشان از آن استفاده میکنند. آنها شخصیتها را در هالهای از امور پیشبینیناپذیر قرار میدهند. مخاطب از اینکه نمیتواند کنش بعدی شخصیتها را حدس بزند، دچار نوعی سرگشتگی خوشایند میشود.
- در موضوع فیلم مخاطب باید از احتمال رخداد وحشتناکی مطلع شود که بازیگر آن را نمیداند و بهرغم پیشآگاهی مخاطب، او توانایی مداخله و جلوگیری از آن را ندارد. گفته میشود هنر فیلمساز در ایجاد تعلیق به توانایی او در تعویق حادثه بستگی زیادی دارد، یعنی جریان روایت را بهنحوی کُند نماید تا حس تعلیق در مخاطبان چندبرابر شود.
- در تکنیک تعلیق آنچه منجر به جذابیت، سرگشتگی خوشایند یا دلهره مخاطب میشود، «امر ناشناخته» است. کارگردان یا داستاننویس از هر صحنه یا حادثه تا هر صحنه و حادثه دیگر، حس ابهام و جهل را در مخاطب حفظ میکند تا او را غافلگیر کند.
- اما اگر کسانی باشند که بخواهند این تکنیک داستانی یا سینمایی را به صحنه واقعیت اجتماعی بیاورند، وضعیت چه خواهد شد؟ یعنی اگر حس معلق بودن، سرگشتگی، ندانستن، ابهام و دلهره از فضایی نمادین به فضایی واقعی وارد شود، داستان چه خواهد شد؟
- گمان میکنم، اتفاقی که در این چندماه برای ما رقم خورد، بیشباهت با این فضای تعلیقی نباشد. کارگردانانی بودند که موفق شدند روایتی را به جریان بیندازند که استادانه عنصر ابهام و امر ناشناخته را تا لحظه غافلگیری جدید حفظ میکردند. با طراحیهای خلاقانه و بیسابقه مردم را از یک تجربه به تجربه دیگر وارد میکردند و نوعی حس انتظار برای تجارب جدیدتر را در مردم موجب میشدند.
- در تجربه مسمومیتهای سریالی، این کارگردانی استادی خود را تماما بهرخ کشید؛ ماجرایی کوچک در یکی از مدارس شهرهای کشور کمکم پروبال گرفت، تبدیل به چند مدرسه شد، از جغرافیای یکشهر خارج و به شهری در همسایگی خود رسید و سپس از یک منطقه مرکزی به منطقهای در غرب کشور رسید. دقیقا شبیه فیلم یک سینمایی قوی یا داستانی جذاب از یک نقطه شروع شد، عنصر تعلیق را ایجاد کرد و درنهایت به اوج داستان رسید.
- نشانگان این فضای واقعی به ما میگوید این چرخه تعلیقی تداوم خواهد داشت، ماجرای ناشناخته دیگری در راه خواهد بود. هنر کارگردان در جلبتوجه مخاطبان و ایجاد حس انتظار در او نمایان است. اما این روایت پرملال چگونه شکسته خواهد شد؟ داستان این فیلم پرماجرا کی بهسر خواهد آمد و کارگردان کی دست از غافلگیری جدید برخواهد داشت؟
- فکر میکنم یک راه اساسی برای پایان دادن به چرخه تعلیق وجود دارد، مانند همه فیلمهای سینمایی یا روایتهای داستانی وقتی دست کارگردان رو شود، مخاطب صندلی سینما یا کتاب داستان را کنار میگذارد. مخاطب باید بداند این فضای تعلیقی را یک کارگردان ماهر طراحی کرده، کارگردانی که در صحنه نیست، اما مخاطبان را به بازی گرفته. مدتها قبل در بیرون سالن سینما یا برگههای این کتاب داستان، این تعلیق را روایت کرده است.
- در ماجراهای اخیر، یک راه مهم برای روشدن دست کارگردان وجود دارد؛ وحدت روش علیه سازنده اثر. بهبیان دیگر مردم باید برای خواندن دست کارگردان، عقلهایشان را روی هم بریزند تا چیز ناشناختهای برای تعلیقسازی او باقی نماند. عقل جمعی پشت این حوادث یک طراحی سازمانیافته را فهم میکند. عقل جمعی به ما میگوید، مهم این نیست که روایت اول را چه کسی ارائه میکند، مهم آن کسی است که این حوادث را کارگردانی میکند، آن هم بهصورت واقعی و در صحنه، نه صرفا مجازی و دور از میدان.