نتایج یک تحقیق دانشگاهی نشان میدهد شبکههای اجتماعی مجازی باوجود ویژگیهای متعدد همسو با ساختار دموکراسی، رفتار انتخاباتی شهروندان را پنهانی مدیریت میکنند. این تحقیق را لیلا ابراهمیان در قالب رساله دکتری باعنوان «شبکههای اجتماعی و مدیریت رفتار جامعه انتخاباتی در انتخابات ۲۰۱۶ و ۲۰۲۰ آمریکا» به راهنمایی اکبر نصراللهی مشاوره اسماعیل سعدیپور و حسن مجیدی در دانشکده علوم اجتماعی، ارتباطات و رسانه دانشگاه آزاد واحد تهرانمرکزی انجام داد. نتایج بهدستآمده حاکی است شبکههای اجتماعی ازجمله فیسبوک و توییتر که در انتخابات 2016 نقشی غیرقابلانکار در انتخاب شدن ترامپ داشتهاند در انتخابات 2020 اگرچه مانند انتخابات 2016 نقشی بسیار پررنگ داشتند اما این شبکهها این بار در جهت محدود کردن رئیسجمهور وقت آمریکا حرکت کردند. در انتخابات 2016، نماینده جمهوریخواهان با بهرهگیری حداکثری از ظرفیتهای پیداوپنهان شبکههای اجتماعی به پیروزی رسید، استفاده گسترده ترامپ از نخبگان فضای مجازی در تیم انتخاباتی خود، تلاشهای روسیه برای حمایت از انتخاب شدن ترامپ از طریق شبکههای اجتماعی و ماجرای موسوم به مزارع کلیک در کشورهای اروپای شرقی، ماجرای تعیین بازرس ویژه برای پرونده نقش روسیه و احتمال تبانی ترامپ با این کشور توسط دادستانی آمریکا، ماجرای رسوایی شرکت بینالمللی دادهکاوی و تحلیل داده کمبریج آنالیتیکا و نقش آن در انتخاب شدن ترامپ، انتشار گسترده فیکنیوزها در آستانه این انتخابات و صدها موضوع دیگر از این دست درکنار قابلیتهای گسترده تبلیغاتی و ساختاری این شبکهها نظیر الگوریتم نیوزفید فیسبوک و تایملاین توییتر و... انتخابات 2016 آمریکا را به اولین انتخابات آمریکا و حتی جهان بهلحاظ حجم و میزان اثرگذاری شبکههای اجتماعی تبدیل کرد. اما در انتخابات 2020 جریان اثرگذاری شبکههای اجتماعی بر روند انتخابات شکلی جدید و کاملا متفاوت با انتخابات 2016 به خود گرفت. در این انتخابات شبکههای اجتماعی برخلاف انتخابات گذشته درمقابل قدرتمندترین فرد سیاسی جهان علنا اعلام جنگ کرده و با بستن حسابهای کاربری رئیسجمهور وقت آمریکا ماجرای نقشآفرینی شبکههای اجتماعی در عرصه سیاسی را وارد مرحله جدیدی کردند. به اعتقاد مصاحبهشوندگان در این تحقیق انتخابات 2016 آمریکا را میتوان بهعنوان مظهر بهرهگیری یک جریان سیاسی از پتانسیلها و ظرفیتهای پنهان شبکههای اجتماعی و انتخابات 2020 را بهعنوان نماد استفاده از قدرتها و پتانسیلهای آشکار این شبکهها علیه یک جریان سیاسی درنظر گرفت. فارغ از این موضوع و عملکرد دوگانه این شبکهها در جریان یکی از مهمترین رویدادهای سیاسی جهان، آنچه از خلال این موضوعات بهوضوح قابلمشاهده است بدونشک افزایش نقش و قدرت اثرگذاری این شبکهها در شکلدهی به رفتار جامعه است. براساس نتایج تحقیق، مفهوم کلیدی و خروجی اصلی حاصل از شرایط زمینهای و علّی این پژوهش مفهوم «عدم عقلانیت شبکههای اجتماعی» است. الگوریتمهای شبکههای اجتماعی مجازی با شناسایی و ثبت ویژگیها و خصوصیات رفتاری و شخصیتی کاربران از این اطلاعات برای مقاصد مختلف تبلیغاتی و سیاسی استفاده میکنند و حتی آنها را در اختیار بنگاهها و شرکتهای بزرگ و بینالمللی دادهکاوی قرار میدهند. این درحالی است که به فرض عدم وجود ارتباط سیستماتیک و سازمانی این شبکههای اجتماعی با گردانندگان جریانهای سیاسی و قدرت، باز هم درنهایت باید گفت که برخلاف ماهیت اصلی این شبکهها، اقدامات آنها غیر از آن چیزی است که نشان میدهند، این رویه یعنی عدم عقلانیت.
عدم عقلانیت شبکههای اجتماعی-با استناد به یافتههای این پژوهش- یعنی اینکه این شبکهها به مردم اطمینان محرمانگی اطلاعات شخصی را میدهند، اما با تفسیری حداقلی از مفهوم اطلاعات شخصی، بسیاری از اطلاعات کاربران که حتی ممکن است بهزعم خود کاربران جزء اطلاعات شخصی محسوب نشود یا حتی خود فرد از آنها بیاطلاع باشد (نظیر ویژگیهای شخصیتی، گرایشهای خلقی و رفتاری و ... که در عمل بهمراتب بیشتر از اطلاعات سطحی و بهظاهر شخصی نظیر شماره تماس، آدرس و... حائز اهمیت است) را به اشکال مختلف مورد بهرهبرداری و حتی فروش قرار میدهند. این شبکهها اگرچه عملا قدرت اصلی خود را از کاربران میگیرند اما تلاش میکنند تا افرادی را که قدرت را تولید کردهاند با نیروی بیرونی، تحتکنترل و پیشبینی درآورند.