تکرار پرشمار مسمومیتهای دانشآموزان و نیز تسری این اتفاق به سراسر کشور اکنون بیش از هر زمان دیگری این سناریو را که ماجرا یک بعد امنیتی نیز دارد پررنگ کرده است. البته رخ دادن چندباره این اتفاق در شهر قم در همان روزهای ابتدایی این سناریو را بازنمایی میکرد و توقع میرفت مسئولان اجرایی متولی امر خیلی زودتر نسبت به قضیه حساس شوند و واکنش نشان دهند. بههرحال بعد از چندماه سرانجام دستگاههای اجرایی و امنیتی روش تکذیب و نادیدهانگاری را کنار گذاشته و برای بررسی ابعاد قضیه وارد ماجرا شدهاند. روز گذشته رهبر انقلاب نیز در حاشیه مراسم درختکاری ضمن جنایت توصیف کردن ماجرای رخداده تعقیب مسئولیتهای سریالی و برخورد قاطع با عاملان را موردتاکید قرار دادند. رهبر انقلاب در اینباره بیان داشتند: «اگر واقعا دستهایی در کار باشد و افرادی، گروههایی، در این زمینه دخالت داشته باشند، این جنایتِ بزرگ و غیرقابلاغماض است. اگر کسانی در این کار دست دارند ــ که لابد دست دارند کسانی بلاشک؛ به یک نحوی حتما کسانی دست دارند ــ بایستی دستگاههای مسئول، دستگاههای اطلاعاتی، دستگاههای انتظامی دنبال کنند و سررشته این جنایت را پیدا کنند، هم عاملین را، هم مسببین را و اینها بایستی به اشد مجازات محکوم بشوند و درباره اینها اشد مجازات بایستی اجرا بشود؛ چون این یک جنایت کوچک نیست.» در چندماه اخیر شاهد بودیم که نیروهای امنیتی برای جلوگیری از سناریوی کشتهسازی تا حد زیادی با برهمزنندگان نظم و امنیت جامعه مماشات به خرج دادند. همین مواجهه نیز باعث شد ضمن طولانیتر شدن مدت التهابات تعداد شهدای حافظ امنیت نیز افزایش پیدا کند. با پایان التهابات نیز فرمان عفو گسترده رهبر انقلاب باعث شد در مواجهه با کسانی که بهدلیل ناآگاهی در برهمزدن امنیت جامعه نقش ایفا کرده بودند، حداکثر عطوفت به نمایش گذاشته شود. در سوی مقابل اما طراحان غربی پشتپرده ماجرا روزبهروز دوز خشونت را افزایش دادهاند. راه انداختن کمپینهای خرابکاری و سوءاستفاده رسانهای از مسمومیت در مدارس که شاید خروجی همین کمپینها باشد، نمونههایی از رفتارهای اپوزیسیون برای بهخطر انداختن امنیت جانی و روانی جامعه است. رفتارهایی که اکنون دامنگیر کودکان بهویژه دختران معصوم کشورمان شده تا عیار شعارهایی همچون «زن، زندگی و آزادی» بهتر مشخص شود. دربرابر این جنایت رهبر انقلاب با نفی کردن هرگونه عفوی مجازات عاملان را برای تبدیل شدن به درس عبرت لازم دانستند و در این باره بیان داشتند: «این جنایتی است، هم در حق معصومترین عناصر یک جامعه، یعنی کودکان، و هم موجب رعب، موجب ناامنی، موجب ناامنی روانی جامعه، نگرانی خانوادهها، موجب اینها است. اینها چیزهای کوچکی نیست. اینها را بایستی با جدیت دنبال بکنند و کسانی اگر چنانچه محکوم شدند، عفوی هم درمورد اینها وجود نخواهد داشت؛ این را همه بدانند. و حتما بایستی مجازات بشوند و مجازات اینها موجب عبرت بشود.» با وجود چنین تاکیداتی امید میرود دستگاههای امنیتی و اجرایی متولی با عزم قاطعتری در راستای رفع بحران وارد عمل شده و تعیینتکلیف هرچه سریعتر ماجرا را در دستورکار قرار دهند.
مانور خرابکاری بیشرفها
تقریبا 3 ماه است که گروهک اپوزیسیون با هشتگ خرابکاری شرافتمندانه اقدام علیه امنیت ملت ایران را تبلیغ میکند. در نخست روزهای ایجاد این کمپین بود که برخی اکانتهای توییتری خرابکاری و به تعطیلی کشاندن مدارس را تبلیغ میکردند. انداختن کپسول آموکسیسیلین در بخاری، فعال کردن سیستم اطفای حریق و پودر کردن نفتالین در وسط کلاس درس نمونههایی از همین اقدامات خرابکارانه بود. جریان براندازی درحالی استفاده از نفتالین برای به تعطیلی کشاندن کلاس هارا تبلیغ میکرد که نفتالین یک ماده سمی بوده و قدرت آسیب رساندن به سلولهای بدن را نیز دارد. طبعا چنین اثراتی برای کودکان خطرات بیشتری دارد. حال اما با افزایش روزافزون آمار مسمومیتها اپوزیسیون خارجنشین که خود مروج تئوری خرابکاری بود برای تکمیل پازل جوسازی رسانهای به سراغ مقصرنمایی مسئولان جمهوری اسلامی رفته تا از این طریق بتواند بر میزان تشنج ایجادشده بیفزاید. چهرههایی همچون مسیح علینژاد و فرداد فرحزاد که یک ماه پیش برای رضا پهلوی کمپین وکالت میزدند و با منافقین مرزبندی میکردند اکنون از سناریویی حمایت میکنند که احتمالا توسط عوامل اجرایی منافقین در ایران پیادهسازی میشود. مریم رجوی نیز همسو با پهلویستها وارد میدان شده و در توییتی مسمومیت زنجیرهای مدارس در 3 ماه اخیر را یک اقدام عامدانه و جنایت سیستماتیک توصیف میکند.
جنایت علیه مردم ایران صرفا به مسموم کردن کودکان محدود نشده و گروهکهای برانداز لیست بلندبالایی از اقدامات خرابکارانه را فهرست کردهاند. مسموم کردن چای هیئات مذهبی و نیز خارج کردن قطار از ریل نمونههای دیگری از جنایات ضدمردمی است که جریان اپوزیسیون آن را ترویج میکرد.
متهمان اصلی چه کسانی هستند
با مرور توییتها خیلی راحت میشود دستاندرکاران ماجرای مسمومیتها را نیز شناسایی کرد. همچون حادثه تروریستی شیراز بعید نیست در ماجرای مسمومیتها یا حداقل در بخشی از ماجرا عوامل تروریستی خارجی نیز فعال شده باشند. حتی اگر چنین سناریویی نیز وجود نداشته باشد و تمام بار اقدامات خرابکارانه را عوامل داخلی براندازان به دوش بکشند نیز باز میتوان نقش قابلتوجهی برای عناصر خارجی پشتصحنه قائل شد. برای اثبات نقش سفارتخانههای خارجی در اقدامات خرابکارانه نمونههای زیادی وجود دارد. تلاش سفیر سابق انگلیس برای سوءاستفاده از حادثه هواپیمای اوکراینی که به دستگیری وی نیز منجر شد و بیآبرویی خیس کردن شلوار را برای وی برجا گذاشت یکی از جدیدترین نمونهها و قابلاستنادترین این تلاشهاست. در غائله 1401 نیز سفیر فعلی انگلستان در ایران بارها با توییتهای جهتدار سعی در ایفای نقش مخرب در التهابات را داشت و این ایفای نقش همچنان نیز ادامه دارد. سایمون شرکلیف در توییتی با اشاره به ماجرای مسمومیتها به کنایه گفته بود این اتفاق تمامی ندارد. حال اینکه او از کجا خبر دارد که قرار نیست ماجرای مسمومیتها تمام شود امری سوالبرانگیز بوده و نقش احتمالی سفارت انگلستان در اتفاقات فعلی نیز قابلبررسی است. اگر این سفارتخانه چنین نقشی را نیز ایفا نکرده باشد باز هم نمیتوان از نقش دولت انگلستان در خرابکاریهای ایران بهعنوان میزبان رسانههای تروریستی صرفنظر کرد. هماهنگی جریان برانداز در سوءاستفاده رسانهای از این ماجرا بهوضوح طراحی واحد پشتصحنه را نیز اثبات میکند. طراحیای که احتمالا توسط همان سرویسهای امنیتی انجام شده است و تروریستهای رسانهای خارجنشین را ساپورت مالی میکند. جمهوری اسلامی علاوهبر برخورد با عوامل میدانی داخلی و خارجی پروژه مسمومیتها، در مواجهه با چهرههای برانداز مقصر در جنایت و نیز در مواجهه با حامیان عبری و غربی آنها که پشتیبانی مالی و طراحی فکری پروژه خرابکاری را برعهده دارند باید واکنشی درخور و فعالانه نشان دهد.
سابقه سیاه منافقین در خرابکاری و ترورهای کور
با فراگیر شدن مساله مسمومیت دانشآموزان مدارس آن هم مدارس عموما دخترانه در استانهای مختلف، علاوهبر خانوادههایی که بچهمدرسهای دارند، طبیعتا دیگر طیفهای افکار عمومی هم سردرگم و نگران شدهاند و نکتهای که سطح این نگرانی فزاینده در بین افکار عمومی را بیشتر کرده آنکه هنوز بعد از گذشت سه ماه اصلیترین عوامل این مسمومیتها و جریانات خرابکار احتمالی پشت صحنه آن شناسایی و بازداشت نشدهاند. مسالهای که همزمان با گسترش نگرانیها، نشان از سازماندهیشده و با برنامه بودن این سلسله اتفاقات دارد. برنامهریزی دقیقی که در طول تاریخ 44 ساله بعد از پیروزی انقلاب، جز در التهابات دهه 60، کمتر شاهد نمونهای از آن بودهایم.
با بازخوانی وقایع اینچنینی رخداده در التهابات سالهای پراتفاق دهه 60 هم بیش از هر جریان، گروهک و تشکیلاتی، شاهد نقشآفرینیهای سازمان مجاهدین خلق یا همان منافقین هستیم. در سالهایی که کشور درگیر تحریمهای گسترده اقتصادی و همزمان جنگ سخت همهجانبه در مرزهای غربی و جنوبی بود، مردم غیرنظامی بیدفاع و برخی چهرههای شاخص سیاسی در تهران و سایر شهرها مورد حمله مسلحانه قرار میگرفتند. حملاتی که سازمان مجاهدینخلق آن را مبارزه برای رهایی خلق اعلام کرده بود و ابایی هم از ادامه دادن آن به قیمت قربانی شدن هزاران شهروند بیگناه ایرانی نداشت. البته منافقین علاوهبر کشتار مردم کوچه و خیابان به ظن اینکه آنها حامی نظامند و چهرهشان شبیه بسیجیها و پاسدارهاست که بعدا به ترورهای کور معروف شد، اقدامات برنامهریزیشده دیگری هم برای ایجاد رعب و وحشت در دل انقلابیون و توده مردم انجام دادند که کمتر جنایتی را در طول تاریخ بعد از انقلاب میتوان مشابه آن پیدا کرد. اقداماتی نظیر شکنجه و قتل نیروهای انقلابی به شدیدترین شکل خود که از آن تحت عنوان «عملیات مهندسی» یاد میکردند.
حالا و با گذشت چند دهه از آن روزهای پرحادثه و بعد از اینکه منافقین در جبهه جنگ و در کوچهپسکوچه شهرهای ایران راه به جایی نبردند، شاهد آن هستیم که سازمان در تغییر تاکتیکی روشن، به رصد اتفاقات روز ایران و ورود به روند دامن زدن به التهابات در بزنگاههای خاص روی آورده است. مسالهای که در مقاطع مختلف این سالها که کشور به مدت چند روز، چند هفته و در پاییز 1401 چند ماه درگیر التهابات خیابانی بود، با اعتراف شخص مریم رجوی، رهبر این سازمان تروریستی درخصوص دخالت مقطعی گروهک تحت امرش در دامن زدن به التهابات و همچنین تلاش برای رادیکالتر شدن فضای ناآرامیها مورد توجه افکار عمومی قرار گرفت. حالا و با گذشت چند ماه از ایام اوج التهابات خیابانی که رسانههای ضدایرانی تمام تلاششان را کردند تا میان زنان و دختران جوان کشور و حاکمیت شکاف ایجاد کنند و موفق نشدند، خبر مسمومیتهای سریالی در مدارس که عموما دخترانه است به بخش عمدهای از بحران شکلگرفته در بین افکار عمومی در این روزها تبدیل شده. مسالهای که حالا با گذشت سه ماه از نخستین مورد آن بیش از هر چیز، گسترده و برنامهریزیشده بودنش جلب توجه میکند.
ضمن اینکه با بازخوانی وقایع دهه 60 و برخورد به نمونههای ترور کور و خرابکاریهای گسترده منافقین در شهرهای کشور آن هم در شرایط اوج درگیری با رژیم بعث عراق، سازمان مجاهدینخلق بیش از هر چیز در جایگاه متهم خرابکاری این روزها در مدارس کشور قرار میگیرد.
نمونه در دسترس آن، نقش منافقین در به تعطیلی کشاندن مدارسی در سال 59 به دلیل بالا رفتن سطح درگیری میان دانشآموزان و خانوادههاست. تعطیلی مدرسه دخترانه خوارزمی یکی از این موارد است. در ماجرای اخیر مسمومیت دانشآموزان هم شاهد تکرار التهابآفرینیهایی هستیم که رسانههای منتسب به منافقین از آن برای هجمه همهجانبه به جمهوری اسلامی بهره بردهاند. این اتفاقات هم بیش از هر گروه خرابکار دیگری با سابقه منافقین همخوانی دارد.
سادهسازی فقط نگرانی را بیشتر میکند
مساله مسمومیت در مدارس دخترانه چندماهی است که در صدر اخبار قرار گرفته. با این حال، مسئولان پاسخ دقیقی به این ماجرا ندادهاند و سعی کردهاند تا با بهانهها و توجیهاتی چون «حفظ آرامش جامعه» یا «اجتناب از بزرگنمایی» از قرار گرفتن جلوی دوربین رسانهها و پاسخ دادن جلوگیری کنند. برخی رسانهها نیز با همین نیت در مسیری حرکت کردهاند که در آن واقعیت متناسب با واقعیت عینیشان روایت نشده است. این رفتار بیش از آنکه به آرامش جامعه کمک کند، بر تلاطم آن میافزاید؛ چراکه با سکوت یا پاسخهای کلی، مساله تنها تقلیل داده میشود و حل نمیشود. در این میان، خانوادهها از این تقلیل بیشترین زیان را خواهند دید، خانوادههایی که چشمنگران فرزندان خود هستند. پیامی که به این خانوادههای نگران با تقلیل مساله به جامعه داده میشود این است که احتمالا بسیاری از مسئولان مطلع نیستند چه اتفاقی درحال رخ دادن است و چنین مواجهه سادهانگارانهای بیشتر از آنکه به ایجاد آرامش کمک کند بر میزان نگرانی خواهد افزود. مشخصا یکی از احتمالات قوی درباره پرونده یا مساله مسمومیتهای زنجیرهای، امنیتی بودن آن است. اما اگر مسالهای امنیتی در کشور پیش بیاید، نباید درباره آن سخن گفت یا اطلاعرسانی کرد؟ تبعات عدم اطلاعرسانی و شفاف بودن با مردم، بر تنش جامعه میافزاید و تنها چیزی که میتواند آرامش نسبی را به جامعه بازگرداند، آگاهی دادن به جامعه است. در حداقلیترین نوع از آگاهی، یکی از مسئولان میتواند تمامی ابعاد مساله را بازگو کند، نه اینکه هر روز چند مسئول، یک تکه از پازل معمای مسمومیت را بگویند و خانوادههای دلنگران نیز مشغول چیدن پازلی شوند که سرشار از تکههای ناهمخوان و گاها متضاد با یکدیگر است.
مسئولان بهصورت جدی پیگیر مسمومیتها باشند
با اینکه چندماه است، مساله مسمومیت دانشآموزان گریبان جامعه ایران را گرفته، اما مسئولان تازه این روزها شروع به پیگیری این قضیه کردهاند، پیگیریای که کافی نیست و حتی برخی رسانهها هم این پیگیری و اظهارنظر مسئولان را بزرگنمایی بیجا میدانستند. درحالیکه مسمومیتها سهرقمی شده و حتی اگر در رسانهها هم بیان نشود، در جامعه فرد به فرد به گوش همگان میرسد. در چنین شرایطی، اگر از همان ابتدا این قضیه به جای سرپوش گذاشتن و انکار، بهطور جدی پیگیری میشد، شاید شاهد سه یا چهاررقمی شدن این مسمومیتها نمیبودیم. در روزهای ابتدایی که مسمومیتها از قم شروع شده بود، مسئولان قم تنها به تعداد مسمومیتها و مدارس هدف پرداختند. رفتهرفته علوم پزشکی قم هم وارد پاسخگویی شد و از علل پزشکی این مسمومیتها گفت. بعد از تسری این مسمومیتها به تهران و بروجرد، روابطعمومی آموزشوپرورش تهران هم طی اظهارنظری غیرتخصصی اعلام کرد: «استنشاق اسپری حشرهکش باعث مسمومیت دانشآموزان تهرانی شده.» بعد از آنکه دایره مسمومیتها گستردهتر شد، وزیر بهداشت و دادستان کل کشور هم اظهارنظری کرده و برای پیگیری ماجرا دستوراتی دادند اما دایره مسمومیت کمتر که نشد، بیشتر هم شد. مسئولان بهطور آهسته و پیوسته این پرونده را دنبال کردند، بهطوریکه دادستان کل کشور از دادستان قم، خواستار تسریع در این رسیدگی شد و احتمال عمدی بودن این مسمومیتها را مطرح کرد. چندی پس از وایرال شدن اخبار مسمومیتها در کشور، معاون وزیر بهداشت، یونس پناهی نیز اعلام کرد: «پس از مسمومیتهای چندینباره در قم، مشخص شد افرادی دوست داشتند مدارس دخترانه تعطیل شوند.» اینها در شرایطی مطرح میشد که مسئولان باید با پیگیریها از «آنهایی» که میخواستند این مدارس دخترانه را تعطیل کنند، سرنخی به دست میآوردند. علیرضا منادی، رئیس کمیسیون آموزش مجلس درحالیکه باید از زمان آغاز فرآیند مسمومیتها شخصا این مساله را پیگیری میکرد، صرفا اعلام کرد: «اراده و فکر پلیدی میخواهد دختران کشور را از آموزش بازدارد.» این جمله را تقریبا همه میدانستند و شنیدنش از زبان رئیس کمیسیون آموزش مجلس هیچ دردی را دوا نمیکند. اکنون مسمومیتها گسترش پیدا کرده و اصفهان، لارستان، نیشابور، قوچان، سمنان و بسیاری از نقاط کشور با آن دست به گریبان هستند اما هنوز مسئولان مشخص نکردهاند که دارند برای پیگیری این مساله چه میکنند. حداقلیترین کاری که در این شرایط برای تسکین خانواده دانشآموزان میتوانستند انجام دهند این بود که بگوید چه فرآیندی را برای رسیدگی به مساله مسمومیتها طی کردهاند و الآن بعد از 3 ماه در کدام مرحله هستند.
تعطیلی مراکز علمی؛ یکی از مهمترین اهداف پروژه آشوب
اگرچه هنوز بهطور دقیق مشخص نشده که پشتپرده مسمومیتهای اخیر چه کسی یا کسانی هستند، اما مشخصا هدف، تعطیلی مدارس و مراکز علمی است. پیش از این نیز البته سناریوی تعطیلی دانشگاهها و مدارس در مهر و آبانماه دنبال شد. همان زمان هم رهبر انقلاب اعلام کردند: «یک رکن مهم پیشرفت کشور دانشگاه است و در دانشگاه هم عمدتا نخبگان علمی هستند. این که شما میبینید در مقاطع مختلف ــ نهفقط حالا دیروز و پریروز ــ تلاش شده که دانشگاهها و کلاسها تعطیل بشود، بچهها سر کلاس نروند، استاد نرود و... این ناشی از این است که دانشگاه نقش اساسی دارد.» ایشان در این دیدار علت اینکه میخواهند دانشگاهها را تعطیل کنند تلویحا این دانستند که دشمنان ایران از پیشرفت علمی ایران ناراحت هستند. حال با شکست سناریوی تعطیلی دانشگاهها شبکه براندازی و حامیان آنها از طریق جنایت علیه کودکان تلاش خود را برای تعطیلی مدارس به کار گرفتهاند. تعطیلی مراکز البته صرفا محدود به مدارس و دانشگاهها نیست و جبهه معاندین با تشویق به خرابکاری در حوزههای علمیه چنین سناریویی را برای طلاب نیز پیچیده است. در همین راستا برخی اکانتهای توییتری جریان برانداز با منتسب کردن خرابکاریها به حکومت در مقابل تشویق کرده بودند که عوامل داخلی خرابکاری حوزههای علمیه را نیز مورد هدف قرار دهند. سناریویی که در آن ضمن ایجاد دوقطبی، ایجاد آشوب و تعطیلی همه مراکز علمی کشور هدف قرار گرفته بود.