امین زندگانی در میزگرد بررسی سریال «حبیب» در «فرهیختگان» مطرح کرد
این روزها سریال «حبیب» از صداوسیما پخش می‌شود؛ سریالی که درباره مهم‌ترین واقعه سیاسی- اجتماعی 10 سال اخیر در خاورمیانه ساخته شده و پروژه مشترک ایران و سوریه است. با امین زندگانی بازیگر نقش حبیب، ابوالفضل همراه بازیگر نقش سردار ایرانی و فرزاد هوشیار‌پارسیان تهیه‌کننده این سریال گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.
  • ۱۴۰۱-۱۲-۱۵ - ۰۰:۰۰
  • 10
امین زندگانی در میزگرد بررسی سریال «حبیب» در «فرهیختگان» مطرح کرد
گفتند بازی نکن اما دِلی بازی کردم
گفتند بازی نکن اما  دِلی بازی کردم

معین احمدیان، دبیر گروه فرهنگ:این روزها سریال «حبیب» از صداوسیما پخش می‌شود؛ سریالی که درباره مهم‌ترین واقعه سیاسی- اجتماعی 10 سال اخیر در خاورمیانه ساخته شده و پروژه مشترک ایران و سوریه است. با امین زندگانی بازیگر نقش حبیب، ابوالفضل همراه بازیگر نقش سردار ایرانی و فرزاد هوشیار‌پارسیان تهیه‌کننده این سریال گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

آقای هوشیار توضیحاتی مقدماتی درباره فرآیند تولید سریال حبیب بفرمایید و اینکه ایده اولیه آن از کجا شکل گرفت و چه شد که پروژه را به‌صورت مشترک با عوامل سوریه‌ای پیش بردید؟
فرزاد هوشیار‌پارسیان:
نگارش طرح اولیه از سال 1396 شروع شد و سه‌سال طول کشید. ایده از آنجا شکل گرفت که داعش به‌عنوان حکومت اسلامی عراق و شام به‌دنبال ایجاد یک دولت بزرگ منطقه‌ای در خاورمیانه بود که به‌صورت مثلث-یک‌طرف آن عراق، یک‌طرف خراسان و یک‌طرف شام تا مدیترانه- بود و برای تشکیل این دولت، یک اتفاق حاکمیتی شکل داده بود، یعنی سازمان حاکمیتی، ادارات مختلف، تلفن دایل سل، پول مشترک عراق و شامات، پلاک رسمی، پلیس راهنمایی و رانندگی و... داشت و کاملا حاکمیتی را با حمایت کشورهای غربی و برخی کشورهای منطقه شکل داده بود. از روزی که حاج‌قاسم سلیمانی گفت این دولت تا سه‌ماه دیگر نابود خواهد شد تا امروز دیگر اثری از این دولت در منطقه نمی‌بینید. برخی گروه‌ها یا نحله‌های فکری و عملیاتی پارتیزانی تحت‌عنوان مسلحین در جاهایی مثل آفریقا یا در منطقه حضور دارند و آن شکل حاکمیتی‌شان دیگر از بین رفته است. اما علامت سوال بزرگی در این جنگ 10 ساله وجود دارد و جوان ایرانی امروز که 5 سال از این جنگ می‌گذرد، می‌پرسد که چرا به این جنگ در عراق و سوریه رفتید و پول کشور را به آنجا بردید و همین‌طور جوان سوری و عراقی از ما می‌پرسند که چرا به کشور ما آمدید و جنگیدید و جوانان‌مان را کشتید؟ ما این تجربه را در دفاع مقدس هم داشتیم و از 5، 6 سال بعد از جنگ، نسل سوم می‌پرسید شما چرا جنگ را همان اول تمام نکردید و واقعیات جنگ به‌عنوان دفاع مقدس به‌محاق کشیده و به قول مقام‌معظم‌رهبری جای قاتل و مقتول عوض شد. واقعیت این است که امروز باید تعریف کنیم داعش به‌عنوان نحله‌ای فکری که پرچم اسلام را به‌دست گرفته و با اعتقادات دینی آمده بود و می‌گفت هر 7 شیعه‌ و رافضی‌ای که سر ببرید، به بهشت می‌روید، در منطقه ما جنگی خونین، تمام‌عیار، بدوی و بربریت‌گونه را به‌راه انداخت. ما باید به جوانان‌مان بگوییم که این داعش 15 سال پیش به خانه مردم می‌آمد و پدر را جلوی پسر سر می‌برید و زنان و دختران را در بازار به‌عنوان کنیز و برده می‌فروخت و قتل‌عام نسلی و عمومی در بین ایزدی‌ها، در خان‌طومان، آمرلی، نبل‌الزهرا و... به‌راه انداخت. اینها باید بازگو شود که ما در این جنگ با نسل بچه‌های دهه هفتادی ایران عموما و مبارزان افغانستانی، پاکستانی، جمهوری آذربایجان و عراقی تحت‌عنوان لشکرهای فاطمیون و حیدریون و... توانستیم این هیمنه بزرگی که یک سر آبشخور آن در عربستان و کشورهای حوزه خلیج‌فارس بود و سر دیگرش در کشورهای غربی بود، از بین ببریم. دلیل اصلی ما برای ورود به این جنگ، این بود و اینها باید گفته شوند. 
شخص حبیب یک شخصیت واقعی است و کمک‌های غربی و عربی که در ادامه سریال دیده می‌شود، واقعی هستند. شما در این سریال با شیوه‌های جذب داعش و نوع رفتار حاکمیتی آن به صورت کامل آشنا می‌شوید و من فکر می‌کنم که ما به بخشی از اهدافی که در این سریال دنبال می‌کردیم، رسیدیم.
 
به‌نظر می‌رسد پروسه تولید «حبیب» در سوریه طولانی و دشوار بوده است. چرا تصمیم گرفتید این سریال را در سوریه بسازید؟
فرزاد هوشیار‌پارسیان:
ما به چند دلیل به سوریه رفتیم و در آنجا کار کردیم؛ اول اینکه این اتفاقات در سوریه افتاده بود و بعد اینکه تاریخ شفاهی و لوکیشن‌هایی که در شهر به‌صورت جنگی وجود دارند، به ما کمک می‌کرد، همچنین می‌دانیم سوریه قطب سریال‌سازی جهان عرب است و اکثر سریال‌هایی که در جهان عرب ساخته می‌شوند، توسط سوری‌ها ساخته می‌شوند، چون اول اینکه صنعتی‌ساز هستند و با سرعت بالایی سریال می‌سازند. دوم اینکه گویش اینها به‌دلیل لغه‌الابیض یا زبان سفیدی که دارند، در جهان عرب شنیده می‌شود و وقتی شما از یک بازیگر معروف سوری نام می‌برید، یعنی از یک بازیگر معروف جهان عرب نام می‌برید. اینها واقعا شناخته‌شده هستند. الان شبکه mbc که اماراتی-عربستانی است، همه تولیدات سریال‌هایش را به سوری‌ها می‌دهد و ما به‌عنوان یکی از قله‌های مدافعان حرم احساس کردیم که جای ما خالی است و باید به آنجا برویم و کاری کنیم. ضمن اینکه داشت مسابقه‌ای شکل ‌می‌گرفت، الان مثلا هالیوود فیلمی‌ مثل 2011 می‌سازد و در آن فیلم می‌گوید که ما داعش را بیرون کردیم، درحالی‌که همه می‌دانیم خیلی از جاها آمریکایی‌ها به داعش کمک ‌کردند و حتی ترامپ گفت داعش را اوباما و تیمش راه‌اندازی کردند. فرانسوی‌ها هم در همین سوریه فیلم ساخته‌اند و گفته‌اند که داعش را ما بیرون کردیم! 
ما در این راه شهدای زیادی دادیم و این اولین سریالی است که تمام‌قد به موضوع داعش می‌پردازد و اولین سریالی است که در خارج از کشور کاملا اهداف جمهوری اسلامی را دنبال می‌کند و اینها درواقع دلایل اصلی ما برای حضور در سوریه بود.
 یکی از مواردی که اشاره کردید، زاویه دیدی است که فیلمساز نسبت به وقایع دارد. این زاویه دید ممکن است واقعیت را تحریف کند یا تغییر دهد. شما فرمودید که کاراکتر حبیب یک کاراکتر واقعی است. سوال من از آقای زندگانی این است که آیا شما درباره این شخصیت مطالعه‌ای داشتید و وقتی این کاراکتر را به شما معرفی کردند، کدام وجه از شخصیتش برایتان جذاب بود؟
امین زندگانی: وقتی این سوال می‌شود، معمولا آدم‌ها می‌گویند بالغ بر 20 جلد کتاب مطالعه کردم، کار میدانی انجام دادم و... اما من می‌خواهم بگویم که کارکرد رسانه واگویی حقیقت است و خیلی وقت‌ها برعکس عمل می‌کند. تاریخ امروز دیگر توسط نویسندگان شکل نمی‌گیرد، بلکه توسط سینما و رسانه شکل می‌گیرد. طی سال‌های گذشته رسانه‌ای که می‌توانست حقیقت را خیلی‌واضح، آشکار و درست نشان دهد، دچار نقصان بود و همین باعث شد، حتی کشورهایی که حضور متضادی در جنگ علیه داعش داشتند، به این مساله ورود کنند و همه‌چیز را به نام خود ثبت کنند. شما الان وقتی این مساله را سرچ می‌کنید، اول آثار تولیدشده در این زمینه رخ نشان می‌دهند و شاید دهه بعد افراد احساس کنند که داستان چیز دیگری بوده و حقیقت وارونه انتقال داده شده است. فکر می‌کنم ما در اینجا ضعیف عمل کردیم و من دلیل آن را هیچ‌وقت نفهمیدم که چرا هیچ‌گاه آن‌طور که باید شفاف‌سازی نشده و به این کار بها داده نشد. در یکی از قسمت‌های برنامه دورهمی بابت امنیتی که آن زمان ما داشتیم من تشکر کردم و بعد از آن حمله‌هایی به من شد، حتی به برخی هنرمندان طراز اول مملکت هم به‌دلیل همین دفاع‌ها، حمله‌هایی شد و به‌نظر من علت این حمله‌ها این بود که اطلاعات درستی موجود نبود و من به‌‌‌عنوان علاقه‌مند به این ماجرا، به گزارش یا خاطراتی مراجعه نکرده بودم و همین الان هم که مستنداتی هست، تبلیغی برایشان نمی‌شود و شما باید حدس بزنید که چنین چیزی تولید شده و شما بروید و آن را ببینید. من وقتی مستند 511 را که شماره چادر سه دختر کرد سوری بود در حوزه هنری دیدم، نمی‌‌توانستم بعد از دیدن فیلم از جایم بلند شوم. شما به‌عنوان یک بازیگر وقتی از مرحله زرق‌وبرق هنر و رسیدن به شهرت عبور می‌کنید، بعد خود را به‌عنوان یک محقق می‌بینید که می‌توانید فرصت‌هایی را داشته باشید. اولین‌بار که به من گفتند می‌آیی در منطقه کار کنی، من گفتم من اصلا سرم درد می‌کند برای اینکه در چنین جاهایی کار کنم، چون احساس می‌کنم اگر بازیگر نمی‌شدم، حتما خبرنگاری می‌شدم که در اوج قضایا در آن مناطق باشم. درواقع دلیل عمده رفتن من به این مناطق این بود که به سوالاتم جواب داده شود. من در لبنان و عراق قبلا کار کرده‌ام. این‌بار هم که در سوریه کار انجام شد، اشاره کنم که این کار گرچه کار مشترک ایران و سوریه است اما از نظر عوامل انسانی و سخت‌افزاری کاری مشترک است و نه مالی. ما با مشکلات سخت کار در خارج از کشور، آن هم در یک منطقه بسیار امنیتی کار کردیم. 
در ارتباط با سوال شما، نگاه من به یک کاراکتر، نگاه به‌وسیله تحقیق میدانی نیست. درواقع تیمی تحقیقاتی فیلمنامه‌ای را نوشتند و چکیده آن به من رسید و من موظفم خروجی این تحقیقات شوم و درنتیجه راهنمای من نقشه‌ای بود که نوشته شده بود و به‌نظر من فیلمنامه بسیار زیبا بود، چون واقعیت‌ها را بدون‌قضاوت انتقال می‌داد و این سندی تاریخی است. پستی هم از یک عزیز دیدم که درباره این کار نوشته بود این کار واقعیت را بدون هیچ نگاه سیاسی و زاویه‌بندی خاصی نشان می‌دهد. مهم‌ترین کار تحقیقاتی من به‌عنوان بازیگر، حضور در این مناطق بود و خیلی از سوالاتم به این ترتیب جواب داده شد و اتفاقات آنجا خیلی برایم عجیب بود. فیلمنامه و در ادامه کارگردان راهنمای من بودند. گرچه زبان من و کارگردان یکی نبود اما چون زبان هنر مشترک است، از روزهای دوم و سوم بدون نیاز به مترجم هم صحبت‌هایم را با کارگردان انجام می‌دادم. ضمن اینکه فکر می‌کنم برای منِ بازیگر خیلی نیازی به تحقیق نیست. آقای هوشیار هم به 8 سال دفاع مقدس اشاره کردند و نتیجه آن خروجی‌اش همین اتفاق بود، یعنی من با آن روحیه بزرگ شدم و حتی تا پای رفتن هم رفتم، ولی چون قد من کوتاه بود، به من گفتند حالا برو وقتی قد کشیدی بیا. من اصالتا خوزستانی هستم و به‌شدت با جنگ در ارتباط بودم و در خانواده جنگ‌زده و شهید داشتیم و دلم می‌خواست بدانم در نسل جدید این روحیه چه شکلی است. درواقع دغدغه‌ام این بود که آن تفکرات ته‌نشین نشده و آن عرق خاصی که در روحیه ما ایرانی‌ها هست، از بین نرفته باشد. من حالم خیلی‌خوب شد وقتی دیدم یک‌سری شیرمرد آنجا حضور داشتند که شاید ازلحاظ سنی با من فاصله داشتند اما به‌شدت آدم‌های جدی، محکم و رفقای خوبی بودند. به‌هرحال خوشحالم که در این اثر کار کردم و دوستان نازنینی یافتم. 

آقای زندگانی واکنش همسرتان به کار در این منطقه چه بود؟
امین زندگانی: ایشان به کارهای عجیب من عادت دارند و هرچند نگران بودند، ولی در این قضایا بسیار همراه هستند. من واقعا اعتقاد دارم که باید واقعیت‌ها را با تعادل و بسیار منطقی و به دور از تعصب در نمایشنامه یا سینما بیان کرد و این خلأ وجود داشت. من بعد از این کار متوجه شدم که یک رسانه بالای 200 مستند ساخته که من از آن خبر ندارم، یعنی کسی باید به من می‌گفت چنین آثاری تولید شده و من باید به‌دنبال آن می‌گشتم و این اتفاق خوبی نیست، چون آن‌وقت فیلم‌های هالیوودی با آن امکانات می‌آیند و شما فکر می‌کنید واقعیت آن است که آنها نشان می‌دهند. رسانه باید واقعیت را شکل دهد و وقتی شما امکانات و سرمایه‌گذاری بیشتری دارید، می‌توانید حقیقت را به‌نفع کسی بیان کنید. 
 عمده بازیگران، بازیگران سوریه‌ای هستند و جنس بازی‌شان متفاوت از بازیگر ایرانی است. به‌لحاظ فنی چطور می‌شود کاری کرد که هارمونی اثر حفظ شود؟ شما بیشتر خودتان را به آن فضا نزدیک کردید یا نه، کار خودتان را انجام دادید؟ این را از این جهت می‌گویم که جنس بازی شما و برند بازیگری‌تان در سینمای ایران مشخص است. 
امین زندگانی: لطف دارید و من پیش اساتید درس پس می‌دهم اما من آنجا تک افتاده بودم. ابتدا قرار بود من به زبان عربی در سریال صحبت کنم. قبلا من یک تجربه سینمایی به این صورت داشتم اما برای سریال، آن هم در حیطه تولید صنعتی، کار سخت می‌شود، چون زمان ارزشمند است و به این نتیجه رسیدیم که هرقدر هم خوب بتوانم عربی یاد بگیرم باز هم قابلیت پخش برای کشورهای عربی ندارد و واضح بود که من فارسی‌زبانی هستم که دارم عربی صحبت می‌کنم، بنابراین قرار شد من فارسی صحبت کنم و آنها عربی. ما در فارسی ضرب‌المثلی داریم که می‌گوید خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو. وقتی راننده‌ای میان عده‌ای که خوب رانندگی می‌کنند بد رانندگی کند، کارش اشتباه قلمداد می‌شود و حتی وقتی یک راننده‌ میان عده‌ای که بد رانندگی می‌کنند خوب رانندگی کند، باز هم اشتباه ترجمه می‌شود. بازی و کیفیت کار آنها و بادی‌لنگویج‌شان مربوط به فرهنگ منطقه خودشان بود و با من فرق داشت و این درست نیست که بگویند من در میان آنها درشت بازی می‌کردم، گرچه نمی‌توانستم ساز خودم را بزنم و باید با آنها به هارمونی مشترک می‌رسیدم. اگر به بازی من در این کار توجه شود، جنس بازی‌ام را کمی به بازی آن عزیزان نزدیک کرده‌ام، چون وقتی یک مامور امنیتی در کشور آنها هستم و می‌خواهم پنهان باشم، باید مثل آنها رفتار کنم. طبیعتا وقتی می‌خواهم در کشوری ایجاد اعتماد کنم، نباید مثل یک غریبه رفتار کنم. کم‌کم دیگر لازم نبود دیالوگ‌ها را برای هم ترجمه کنیم و می‌توانستیم بفهمیم که طرف مقابل چه می‌گوید. در خروجی، مخاطب باید قضاوت کند که کار من درست بوده یا به دور از بازی‌های همیشگی من بوده و به‌هرحال چگونه از کار درآمده است. 

آقای همراه بفرمایید که جنس بازی و همراهی با بازیگران سوری چگونه بود؟
ابوالفضل همراه: من هم مثل دوستان تاکید می‌کنم که کار در آنجا واقعا خیلی سخت بود و البته آقای هوشیار تیم واقعا خوبی را جمع کرده بود و جای تشکر دارد. من مدت زمان طولانی آنجا نبودم اما در همان زمان هم واقعا فشار کار را روی دوش دوستان حس می‌کردم. ما در دوره‌ای زندگی می‌کنیم که فیلم‌ساختن سخت شده است، چون رسانه‌ها فراگیرند و تنوع زیادی دارند و به‌نوعی مخاطبان حق دارند از میان کارهای بصری زیادی که هست، خودشان انتخاب کنند کدام را ببینند. در این دنیایی که به شکل عجیب‌وغربیی رقابت بالاست، این نوع کار را کارکردن، واقعا ایثار و مجاهدت می‌خواهد. در زمان ما فیلم‌هایی بودند که الان وقتی به آنها نگاه می‌کنیم، پیش خودمان می‌گوییم ما تحت‌تاثیر اینها قرار گرفتیم؟! اما اکنون با وجود کارهای متنوع در دنیا، به‌نظر من سریال حبیب کار بزرگی است. من در ذهنم نیست که قبلا در تاریخ تلویزیون سریالی به این شکل داشته باشیم. در حوزه‌های مختلف و دست‌کم بخش اطلاع‌رسانی در حق این سریال جفا شد. این کار باید دیده شود. ما با نسلی طرف هستیم که در عین حال که قابل احترام هستند، باید با آنها گفت‌وگو کرد و واقعیات را به آنها گفت نباید اجازه دهیم دیگران آن‌طور که خودشان دوست دارند، واقعیات را بگویند. نکته ظریف کار همین‌جاست. در این جنگ رسانه‌ای نابرابر آنها بیش از 90 درصد امکان مانور دارند و بنابراین ما باید خیلی زحمت بکشیم و حمایت شویم. بچه‌های سریال حبیب واقعا باید حمایت شوند. من اخیرا افتخار دارم که به‌عنوان مجری در یکی از برنامه‌های تلویزیون با خانواده‌های شهدا و رزمندگان دفاع مقدس صحبت کنم. نکات جالب و جذابی در این برنامه مطرح شده که من واقعا دلم می‌خواست در سطح گسترده‌تری منتشر  می‌شد و کاش هر کدام از این شخصیت‌ها و داستان‌ها در قالب یک سریال یا فیلم‌سینمایی مطرح شوند. ما هنوز نتوانسته‌ایم از این گنجینه بزرگ دفاع مقدس‌مان بهره ببریم، با اینکه فیلمسازان بزرگی از آنها استفاده کرده‌اند، مثل اسپیلبرگ که گفته‌ مثلا از مستندهای شهید آوینی در فیلم «نجات سرباز رایان» استفاده کرده است. واقعا اگر این ظرفیت ما در اختیار هالیوود بود با آن چه می‌کرد؟ آنها از هیچ دارند فیلم‌های بزرگی می‌سازند و ما از این ظرفیت‌مان به‌درستی استفاده نمی‌کنیم. الان ترکیه که از داعش حمایت کرده، فیلم علیه داعش ساخته که ما آمدیم و منطقه‌ای را از اینها پاک‌سازی کردیم.

بیش از اینکه در تولید یک اثر فرهنگی مشکل داشته باشیم، در معرفی و تبلیغ آن مساله داریم. فضای این سریال خیلی نزدیک به فضای سریال‌بینی مخاطب ایرانی نیست و به‌نظر می‌آید به نگاه مخاطب سوری نزدیک‌تر باشد، بنابراین لازم بود این سریال ابتدا معرفی می‌شد تا مخاطب‌ ایرانی هم با آن همراه شود. وقتی به کنداکتور پخش صداوسیما نگاه می‌کنیم، می‌بینیم دستش خالی است اما این کار را نکرده، گرچه می‌توانست از این کار استقبال کند. یک تیم با هزینه بالا و سختی زیاد به کشوری رفته‌اند که خیلی شرایطش استاندارد نیست و در آنجا سریالی را ساخته‌اند اما متاسفانه وقتی در تلویزیون پخش می‌شود، درباره آن کمترین اطلاع‌رسانی‌ صورت می‌گیرد. این بی‌توجهی از کجا ناشی می‌شود؟
ابوالفضل همراه: من نمی‌توانم جواب دهم. این سوال را باید رسانه و مسئولان آن پاسخ دهند. آنها هستند که خط‌مشی و راهبردها را ترسیم می‌کنند. من به‌عنوان جزء کوچکی از عوامل این کار، درخواستم این است که به همه‌چیز از دریچه مسائل سیاسی و مدیریتی نگریسته نشود و مثلا بحث مدافعان حرم باید جزء راهبردهای اصلی تمامی مدیران فرهنگی ما قرار گیرد. ما با نسلی طرف هستیم که نیاز به قهرمان دارد و قهرمان‌هایش را در جای دیگری مثلا سریال‌های کره‌ای یا ژاپنی جست‌وجو می‌کند. بچه‌های ما وقتی اینجا حبیب را نبینند سراغ قهرمانان دیگران می‌روند، همان‌طور که قهرمانان ما سال‌ها رمبو و راکی و آرنولد بودند. ما فقط جمشید هاشم‌پور را داشتیم که کاراکترهای او هم کپی‌برداری از قهرمانان هالیوودی بود. ما قهرمانان زیادی داشتیم که آخرین آن حاج قاسم سلیمانی است. ما از رزمندگان جنگ تا مدافعان حرم و سلامت، قهرمانان زیادی داریم که نتوانسته‌ایم آنان را درست نشان‌ دهیم. نسل جدید اصلا دنبال شعار نیست و ما باید اینها را درست معرفی کنیم. باید تمام ظرفیت‌های تکنیکی و محتوایی را به‌کار گیریم تا مفاهیم مدنظر را بیان کنیم. دوستان ما باید برنامه‌ریزی مشخص و راهبردی برای ساخت برنامه‌هایی همچون حبیب داشته باشند. این سریال باید خط‌شکن باشد و دیگران بیایند و کارهای دیگری بسازند. ما هم قهرمانان و هم منابع و محتواهای زیادی درباره اینها داریم که می‌توانند به ما کمک کنند. 
ما به‌لحاظ نوع فرمت و تکنیک و حتی متد بازیگری تفاوت‌هایی با ترک‌ها، عرب‌ها و هندی‌ها داریم؛ آنها ازنظر زبان بدن فعال‌تر هستند و در بازی‌شان اغراق و برون‌ریزی وجود دارد که برگرفته از فرهنگ خودشان است، ولی ما در بازی کمی درونی‌تر هستیم. شاید جنس بازی ایرانی‌ها به بازیگران سینمای اروپا یا هالیوود نزدیک‌تر باشد، بنابراین تفاوت رفتاری آنها فقط در این سریال مشهود نیست، بلکه مثلا در گفت‌وگوی عادی هم از دست‌هایشان زیاد استفاده می‌کنند و با ما فرق دارند. من در بازخوردی که از صحبت‌های مخاطبان داشته‌ام، شنیده‌ام که به شخصیت حبیب افتخار می‌کنند، او به‌عنوان قهرمان ایرانی توانسته خودش را نشان دهد. نقش من در این سریال کوتاه اما اثرگذار بود و همین برایم مهم بود. حضور پررنگ مستشاران ایرانی در سوریه که هدایتگرانه و راهبردی بود و برخلاف آنچه برخی رسانه‌ها می‌گویند، ما واقعا در آنجا کمک کردیم. من سعی کردم سرداران بزرگ ایرانی را آنالیز کنم و دیدم که آنها معمولا افراد کم‌حرفی بودند که نکات اصلی را بجا بیان می‌کردند و بیشتر گوش می‌دادند. من تلاش کردم این نکته را در بازی‌ام رعایت کنم.

 آقای همراه، کارگردان از شما نمی‌خواست که مثل آنها رفتار کنید؟
ابوالفضل همراه:
ما با کارگردان خیلی گفت‌وگو نمی‌کردیم. ایشان نکاتی را می‌گفتند و بعد بازی شروع می‌شد. ما کارمان خیلی سخت‌تر از بازیگران آنها بود، چون زبان و جنس بازی آنها با ما فرق داشت. من فکر می‌کنم با همه اینها و با توجه به صحبت‌هایی که هست، درنهایت برآیند کار، مثبت بوده است.

 آقای هوشیار‌پارسیان، آیا این سریال در سوریه پخش شده است؟
فرزاد هوشیار‌پارسیان:
نه هنوز. یکی از اهداف ما از ساخت این کار در سوریه این بود که بتوانیم این سریال را در جهان عرب (کشورهای سوریه، لبنان، عراق و بحرین) و شبکه‌های عرب‌زبان پخش کنیم. در این موضوع هم اتحادیه تلویزیون‌های جهان اسلام و هم شبکه‌های برون‌مرزی ایران کمک می‌کنند. 

عوامل کار و لیست بازیگران را چگونه انتخاب کردید؟ یکی از بازیگران که به‌تازگی معروف شده، لجین اسماعیل است که نقش عدنان، نفوذی داعش در ارتش را در این سریال بازی کرده و قرار است نقش معاویه‌بن‌ابی‌سفیان را در شبکه MBC بازی کند. چگونه به این عوامل در کار رسیدید؟
فرزاد هوشیار‌پارسیان: فرآیند تولید در کشور سوریه که کشوری جنگ‌زده و درگیر بازسازی است و روزی 5 ساعت برق دارد و سوخت و انرژی در این کشور خیلی‌کم است یا وجود ندارد، واقعا سخت و پیچیده است. از مرداد 1400 که پیش‌تولید ما شروع شد تا فروردین 1401 که ضبط ما به اتمام رسید، هیچ ‌خبری از این سریال منتشر نشد، حتی در اینستاگرام شخصی بازیگران عرب یا ایرانی هیچ مطلبی به دلایل امنیتی منتشر نشد. طی مدتی که آنجا بودیم، یکی، دو ایرانی‌ ربوده شدند و از خیلی جاده‌ها 4 بعدازظهر به بعد نمی‌توانستیم برویم، چون می‌گفتند که جاده‌ها در دست مسلحین است و برای ایرانی‌ها امن نیست. درواقع به‌دلیل موضوعات امنیتی شرایط کار این‌طور رقم خورد. 
این کار تولید بسیج صداوسیماست و ما مصاحبه‌ای بلند از حدود 10 نفر از کارگردانان بزرگ سینمای سوریه گرفتیم و به آقای جود سعید رسیدیم. ایشان کارگردان جوانی هستند که در فرانسه درس خوانده و آنجا فعال بوده و چند سریال و فیلم سینمایی ساخته و حتی درباره داعش قبلا فیلم ساخته و یک نگاه غربی دارد؛ هرچند سبک سریال‌سازی او سبکی عربی و یکنواخت است و دکوپاژ آنها با ما فرق دارد. نزدیک‌ کردن این دکوپاژ به مال ما که مردم‌مان بپسندند، کار سختی بود. آقای احمد کاوری به‌عنوان مشاور هنری ما خودشان به زبان عربی مسلط هستند و خانواده‌شان از دهه 40 به آنجا رفت‌وآمد داشتند و آقای محسن علی‌اکبری هم که ناظر بودند، در انتخاب بازیگران به ما کمک کردند. نکته جالب این است که حضور بازیگران عرب در این سریال هزینه امنیتی داشت و نگران بودند که ممکن است روزی داعش برگردد یا مسلحین سراغ‌شان بروند، ولی از طرفی دلباخته مقاومت بودند که در این کار حضور پیدا کردند. اکثر عوامل کار به دفاع مقدس دلبستگی داشتند که در این کار شرکت کردند. انتخاب خود کست به‌دلیل مسائل امنیتی کار پیچیده‌ای بود. الان جنگ روایت‌ها مطرح است و من فکر می‌کنم کار ما یک جهاد تبیین بود. همین الان در هالیوود با محوریت آقای جکی چان دارد فیلمی می‌سازد که بگویند ما این کار را انجام دادیم و بخشی از کست ما در آن کار حضور دارند. آن بازار همچنین در دست عربستان و سلفی‌هاست و همین کار معاویه‌بن‌ابوسفیان که عربستان روی آن مانور می‌دهد، در آنجا تولید می‌شود. نکته دیگر اینکه برای معرفی داعش تولیدات خیلی‌زیادی داشته‌ایم اما اکثرا مستند هستند و کار سینمایی یکی، دو نمونه بیشتر نیست، درحالی‌که مردم سریال و فیلم ‌سینمایی می‌بینند و ما باید به این حوزه سوییچ کنیم. یکی از موسسات بیش از 160 اثر فقط با موضوع داعش در سوریه ساخته است، چون قشر فرهیخته‌ای از جامعه مستند می‌بینند، اینها دیده نمی‌شوند. جنس ساخت سریال هم که سریال عربی است و بیشتر عوامل، سوری- لبنانی هستند. قبلا هم سریال «مدیرعامل» از این دست درمیان مردم ما موفق بوده است. این سریال تا اینجای کار بیش از 800 هزار نفر در تلوبیون و در یوتیوب جداگانه بیش از 100 هزار نفر بازدید داشته است.

 چرا از کارگردانان ایرانی استفاده نکردید؟
فرزاد هوشیار‌پارسیان:
چون می‌خواستیم کاری به سبک سوری و صنعتی‌سازی آنها را تجربه کنیم و می‌خواستیم آنها حرف بزنند، نه اینکه ما حرف خودمان را بزنیم. 

سینمای ایران کار درخشانی مانند «بازمانده» را دارد که یک کارگردان ایرانی با عوامل سوری در سوریه ساخته است، یعنی این‌طور نیست که کارگردانان ما در آن فضا به لحاظ مدیریت صحنه و کارگردانی و ارتباط با بازیگران، عقب بمانند. آیا اصلا از ابتدا با کارگردانان ایرانی مذاکره‌ای کردید یا برنامه‌تان کار با کارگردان ایرانی نبود؟
فرزاد هوشیار‌پارسیان: من عرض کردم که نگارش فیلمنامه بین 3 تا 4 سال طول کشید و اینکه ما به این جمع‌بندی رسیدیم که کار را با کست ایرانی- سوری انجام دهیم به این دلیل بود که می‌خواستیم این کار در جهان عرب وایرال شود و بگوییم که مقاومت شیعه و سنی که علیه داعش شکل گرفت، چه اتفاقاتی را رقم زد، بنابراین سریال‌سازی عربی که امروز شناخته‌شده است، به ما کمک می‌کرد. امروز شما می‌بینید که عربستان یا هالیوود با همین تیم ما دارند کار می‌کنند و بنابراین انتخاب ما انتخاب درستی بوده است. 
امین زندگانی: در یک فیلم سینمایی از بابت تعداد لوکیشن و تعداد بازیگر و زمان حضور بازیگر در یک کشور دیگر، اتفاقات متفاوت هستند. اصولا در تولید سریال قضیه تغییر می‌کند. یک سریال بالغ بر 300 و خرده‌ای لوکیشن و 100 و خرده‌ای بازیگر دارد و مدت زمان زیست در آنجا طولانی‌تر است. ضمن اینکه اگر دوستان کاری شما سر یک کار بیایند، یعنی کسانی که با آنها تجربه مشترک خوب داشته‌اید، نوع نگاه‌ها به کار خیلی متفاوت است با وقتی که مثلا کارگردان اهل کشوری دیگر است. نگاه امنیتی یا اقتصادی متفاوت می‌شود و چون کار را مال خودشان می‌دانند، با دلگرمی بیشتری ورود می‌کنند. اگر تیم از کشور خودشان نبود شاید نگاه اقتصادی از پرداخت دستمزدها گرفته تا مسائل اجتماعی و سیاسی و امنیتی تفاوت می‌کرد و بازیگر و عوامل شاید صددرصد خودشان را هزینه نمی‌کردند. 
همچنین درباره بازی بازیگران ایرانی، من خودم در قسمت آخری که پخش شد، دقت می‌کردم، دیدم که دقیقا آن سکوت و حجب، تفاوت یک نیروی نظامی ایرانی را با نیروهای دیگر نشان می‌داد. آن دقت عمل و متفکر بودن و اینکه یک استراتژی را اول براساس دیتاها در ذهن پرورش می‌دهند و بعد فرمان صادر می‌شود، کاملا در بازی ما قابل مشاهده و مستتر بود. 

 آقای زندگانی، شما خارج از فیلم و در پشت‌صحنه که با عوامل سوری صحبت می‌کردید، واکنش‌شان نسبت به حضور ایرانی‌ها چه بود؟ آیا معتقد بودند که ایرانی‌ها در کنار آنها بودند یا ورود ایران را دخالت نظامی تلقی می‌کردند؟ چون می‌بینیم که دیگران دارند حضور نظامی خود در سوریه را توجیه می‌کنند یا اگر هم حضور نداشتند، دارند برای خودشان یک پروپاگاندا شکل می‌دهند. آیا عوامل آنها نسبت به دلیل حضور مستشاران ایرانی توجیه بودند یا نظر دیگری داشتند؟
امین زندگانی: سوریه کشور بسیار عجیبی است و در طول تاریخ یک شاهراه بوده و اتفاقات بزرگ تاریخی در این کشور رقم خورده است. نتیجه آن حضور ادیان مختلف در این چهارراه بوده است. شما آنجا کلیسا و کنیسه و مسجد سنی‌ها و شیعه‌ها را تقریبا کنار هم در یک تقاطع می‌بینید و هر‌کسی برای خودش یک ایستگاهی دارد. نسل جدید اینها گرایش عجیبی به صلح و همدلی و همیاری با یکدیگر دارند اما این را متصور باشید که 135 گروه مختلف سیاسی در سوریه حضور دارند و اینها بین مردم پراکنده هستند. ما دو بازیگر داشتیم که اینها ابتدا رغبتی به مکالمه با من نداشتند. آرام‌آرام که جلو رفتیم، متوجه شدم که نگاه‌شان این است که چرا ایرانی‌ها آنجا حضور داشتند! در طول پروژه نگاه‌ها تغییر کرد و الان ما دوستی خوبی داریم و اعیاد را به یکدیگر تبریک می‌گوییم. این نگاه‌های متفاوت سیاسی گستره عجیب و وسیعی دارد. من روزی قرار بود که دوستی را بروم ببینم. جلوی در که تاکسی گرفتم، پرایدی آمد و من عقب نشستم. نگاه راننده در آینه به من طوری بود که گفتم من دیگر تهران را نمی‌بینم، بعد دیدم سکوت سنگینی است، آن را شکستم و پرسیدم پراید ماشین خوبی است؟ گفت بله. گفتم این ماشین مال ماست، گفت نه مال ماست، گفتم خب ما خط تولیدش را در سوریه گذاشتیم. می‌خواهم بگویم برخی در آنجا در این حد ناآگاه هستند و نمی‌دانند حتی ماشینی که سوار می‌شوند مال کجاست. بعد متوجه شدم که ایشان سریال «ملک سلیمان» و «مختار» را دیده‌اند و من را شناخته‌اند. بعد هم تحت هیچ شرایطی و هر جور قسمش دادم، حاضر نشد از من پول بگیرد و حتی تلفنش را داد که من خودم برش گردانم. من کرایه را در ماشین گذاشتم و پیاده شدم. در آن منطقه که من پیاده شدم یکی صدای من را شنید و گفت این ایرانی اینجا چه می‌خواهد؟! به‌هرحال نگاه‌ها متفاوت بود. در آنجا تا به زندگی شخصی کسی ورود نکنید محال است کسی از شما دین یا شغل شما را بپرسد و خودشان هم از این کار معمولا فراری هستند. آنجا در لحظه همه با هم خوب هستند و سعی می‌کنند خوش باشند. 
حضور اجتماعی بچه‌های ایران در زمان جنگ سوریه در آنجا بسیار موثر بود، منظورم ارتباط خوبی بود که بچه‌ها با مردم داشتند. الان نیروهای روسی وقتی به یک چهارراهی می‌رسند، از دور چراغ می‌زنند یا آژیر می‌کشند که باید رد شوند اما نیروهای ما به زندگی‌های آنها و به خانواده‌های آنها ورود کردند و حتی به شهرهایی که مسیحی بودند و داستان هر کدام، یک فیلمنامه برای یک اثر جهانی است. وقتی ما می‌خواهیم یک اثر درباره دفاع مقدس بسازیم همه نهادها کمترین همکاری را می‌کنند، با اینکه دفاع مقدس بخشی از تاریخ ماست. 
خاطرم هست برای رونمایی از یک برنامه خاصی در ارتباط با نگاه‌های خاص اخلاقی و خانوادگی من به یک نشستی دعوت شدم و کار را که دیدم، احساس کردم معذب هستم. دوستی گفت زشت است اگر بروید و ناراحت می‌شوند، گفتم اشکال ندارد ناراحت شوند، چون مخاطب خودشان را درست هدف‌گذاری نکردند. به او گفتم برگرد کسانی که دعوت شدند و مردم را ببین. آیا این آدم‌ها نیازی به این ماجرا دارند؟ خودشان اینها را حفظ هستند. ما چیزی که می‌سازیم برای کسی که آن را می‌شناسد، قطعا جذاب است؛ اما آیا ما داریم فقط برای او می‌سازیم؟ یا داریم برای قشری می‌سازیم که بنا به هر دلیل سلیقه‌ای علاقه‌ای به رجوع به منابع آن حوادث ندارند و ما باید با ایجاد جذابیت و قهرمان‌پروری این نگاه‌ها را بچرخانیم تا ببینند وگرنه من که خودم برای این ماجرا احترام قائلم، به‌ خودی خود بیننده آن هستم. هنر این است که بتوانیم کسی که به این ماجرا اعتراض دارد یا نگاه متفاوتی دارد یا اصلا تمایل و علاقه‌ای ندارد را کنجکاو و علاقه‌مند کنیم تا واقعیت را دریافت کند. ما به‌طور کلی در این مبحث و نه‌فقط سریال‌سازی در این زمینه داریم ضعیف عمل می‌کنیم. 

ما تولید سینمایی در این زمینه با این موضوع کم داریم و شاید دلیل آن این باشد که جامعه سینمایی تولیدکننده این‌گونه آثار توجیه نیست. 
امین زندگانی: چطور ممکن است نهاد فرهنگی‌ای که وظیفه‌اش تولید چنین آثاری است، توجیه نباشد؟! مثلا فارابی. این همه ارگان هست و وقتی شما سراغ آنها می‌روید، اتفاقی نمی‌افتد. این خیلی غم‌انگیز است که ما برای یک صحنه برای یک اسنایپر در کشوری که در آنجا حضوری قدرتمند داشتیم، دو تا ماشین را بغل هم بچسبانیم و از داخل شیشه یک اسنایپر را یواشکی از داخل پتو رد کنیم. این خیلی غم‌انگیز است که ما در آنجا خون‌هایی دادیم و حالا از لحاظ اقتصادی چین، ترکیه و کشورهای دیگر دارند برد می‌کنند، یعنی امکانش را داریم، ‌ولی استفاده نمی‌کنیم. 

شاید برایشان موضوعیت ندارد که کار فرهنگی انجام دهند. 
ابوالفضل همراه: بهتر است بگوییم تحلیل درستی ندارند. 

فارغ از مدیران فرهنگی، بدنه سینما و هنرمندان چرا سراغ این موضوعات نمی‌روند؟
امین زندگانی: من خودم از روزی که می‌خواستم قرارداد ببندم تا همین لحظه که این کار دارد پخش می‌شود، توسط خیلی از دوستان و همکارانم از انجام این کار منع شده‌ام. آنها به من می‌گفتند تو داری خودزنی می‌کنی! درحالی که به نظر من این ماجرا بخشی از تاریخ من است و من و هیچ‌کس خواسته یا ناخواسته نمی‌توانیم از آن فرار کنیم. نمی‌گویم من آدم شجاعی هستم ولی دغدغه‌هایی داشتم که باید به آنها جواب داده می‌شد و این بهترین موقعیت برای من بود. موقع پخش کار هم مدام به من می‌گفتند که پست نگذاری‌ها! خودمان این کار را با خودمان می‌کنیم اما برخورد مردم و مخاطبان در سوشال‌مدیا خوب است و حتی برخی که ظاهری علیه‌السلام هم ندارند، احترام می‌گذارند. من شخصا از این نمد کلاهی برای خود نساخته‌ام و مردم هم این را می‌فهمند که کاری که از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند. شرایط زیست ما آنجا به‌گونه‌ای بود که یا من آقای هوشیار را به بیمارستان می‌بردم یا ایشان مرا. اولین بار من عفونت شدیدی داشتم که در آن شرایط چیزی هم نمی‌گفتم و آقای هوشیار فهمید که من بی‌حال پایم را می‌کشم و راه می‌روم و مرا به دکتر رساند. ما این دکتر را ماهی سه چهار بار زیارت می‌کردیم. دکتر سعید چه در مبحث تخصصی خودشان و چه مباحث دیگر واقعا کمک‌های زیادی به ما کردند و جا دارد از ایشان تشکر کنیم.

این‌طور به نظر می‌آید که می‌خواهند این‌گونه کارها دیگر ساخته نشود و به خاطر همین است که قاب تلویزیون پر شده از کارهایی که کلیشه هستند. کارهای تکراری که واقعیت‌های پیرامونی ما در این منطقه را نشان نمی‌دهد. آقای همراه، دوستان اشاره کردند که ساخت آثار درباره این موضوعات بیشتر به ساخت مستند محدود شده است. انگار برای نهادهای فرهنگی هم کمتر این دغدغه هست که به این موضوعات ورود کرده و در آن سرمایه‌گذاری کنند و در بدنه سینمایی هم بازخوردها نسبت به آن مثبت نیست. به نظر شما پرهیز از این موضوعات در آثار نمایشی به چه علت است؟ سهم نهادها در کوتاهی نسبت به این موضوع چقدر است؟ 
ابوالفضل همراه: من سهم زیادی را برایشان قائلم و معتقدم که اگر نهادها تحلیل درستی داشته باشند و افرادی در آنها باشند که واقعا هنرشناس باشند و موقعیت را به‌درستی تحلیل کنند، از این ظرفیت استفاده می‌کنند تا واقعیت را به مخاطب منتقل کنند. هنرمندان می‌توانند بهترین سفیران دموکراسی بوده و در فضای خارج از کشور کمک‌کننده باشند. ما سال‌هاست که بحث ایران‌هراسی را داریم و کلی فیلم در این رابطه ساخته شده است. ما کجا توانستیم فیلمی بسازیم که در بعد جهانی بتوانیم مخاطب خاص خودمان را جلب کنیم و اطلاعات خاص خودمان را منتقل کنیم؟ «حبیب» می‌‌تواند این کار را انجام دهد. 
 اوایل که برای کار رفته بودیم، من خودم احساس می‌کردم که عوامل نمی‌خواهند دایره را برای ورود ما باز کنند. احساس می‌کردم که وارد یک جمع غریبه می‌شوم و بنابراین تلاش کردم خودم با آنها ارتباط بگیرم؛ با کارگردان و عوامل غذا می‌خوردم و خودم را از آنها دور نمی‌کردم. وقتی یخ آنها باز شد، ما را کامل پذیرفتند و دیگر از این طرف و آن طرف صحبت می‌کردند و نظر می‌دادند و از ایران می‌پرسیدند. الان دیگر آنها ما را رها نمی‌کنند و به‌دلیل مشغله اگر جواب پیام‌شان را ندهم، چند جا می‌پرسند که چرا جواب نمی‌دهی؟! ما مشترکات فرهنگی زیادی داریم، نوع نگاه‌مان به زندگی خیلی شبیه هم است و به نظرم از این ظرفیت می‌توان استفاده بیشتر و بهتری کرد. ما در فضای خودمان با تعدادی دیکتاتورهای فرهنگی روبه‌رو هستیم و اینها نه‌تنها کمکی نمی‌کنند، که موانعی ایجاد می‌کنند. چرا ما باید از همکاران‌مان بپرسیم که چرا تو به فلان پروژه رفتی؟ یا چرا در این شرایط داری کار می‌کنی؟ و در این رابطه او را تهدید به تحریم کنیم. مگر ما چه کار کرده‌ایم جز اینکه داریم کار فرهنگی انجام می‌دهیم؟ واقعا این مساله برای من سوال است و قابل هضم نیست! مدیران فرهنگی، همه مدیران این نظام هستند. اینها می‌توانند تعیین کنند که کدام بازیگر در کدام پروژه باشد یا نباشد. من بعد از یک‌سری از کارهایم با آقای ده‌نمکی مثلا «اخراجی‌ها 3» از سوی عده‌ای از دوستانم طرد شدم که با آنها قرارداد داشتم. جالب است من بازیگرم و در یک کار هنری ایفای نقش کردم و حالا از سوی عده‌ای تحریم می‌شوم! آدم‌هایی که خودشان از تلویزیون پروژه می‌گیرند و از سمت سینما هم حمایت می‌شوند. ما به خاطر دل‌مان این کارها را کردیم و من نمی‌گویم مجاهدت کردیم اما به فرهنگ دفاع مقدس و مدافعان حرم علاقه‌مند بودیم و با تمام وجود لمسش کرده بودیم که این کار را انجام دادیم. اینکه بخواهیم این واقعیات را به نسل جدید جامعه منتقل کنیم، چه اشکالی دارد که باید بابت انجام آن تهدید شویم؟! در همان سوریه همان آدم‌ها برای جمهوری اسلامی، عربستان و هالیوود کار می‌کنند و کسی هم به آنها نمی‌گوید چرا این کار را کردی، بعد ما در کشور خودمان شرایط را سخت می‌کنیم. 
امین زندگانی: جای موج و موج‌سوار عوض شده است. خاطرم هست وقتی موج اول کرونا آمد، عده‌ای از پیشکسوتان گفتند به‌دلیل امنیت جانی هنرمندان باید پروژه‌ها متوقف شوند. من همان موقع یک پستی گذاشتم که الان ما وظیفه داریم کار کنیم، نه اینکه کارها را به دیگرانی واگذار کنیم که مخاطبان ما را از آن خود کنند. مثل اینکه وقت جنگ به نیروهای نظامی بگویید الان به جنگ نروید، خطرناک است. خب اینها وقت صلح حقوق گرفته‌اند و مانورهای پرسنلی و عملیاتی داشته‌اند که برای چنین روزهایی آماده باشند. در هنگام پاندمی هم اگر من هنرمند در خانه بنشینم، پس چه کسی مردم من را سرگرم کند؟! جالب است که مردم از این حرف من استقبال اما همکاران من به آن حمله کردند. وقتی جای موج و موج‌سوار عوض شود همین می‌شود. من به‌عنوان یک آدم فرهنگی باید موج ایجاد کنم، نه اینکه خودم موج‌سوار باشم. من وقتی قرار شد بازیگر شوم، قرار نبود اینفلوئنسر شوم. فضای کاری این دو متفاوت است اما با احترام به تمام اینفلوئنسرها، فضای اینستاگرام کاری کرد که برخی همکاران من یا شاید حتی خود من روی فضای اینفلوئنسرشدن موج‌سواری کردیم که اصلا وظیفه من بازیگر نبود. من قرار نبوده بیلبورد باشم، من قرار بوده که محتوای آن بیلبورد باشم. به این شکل است که وقتی یک موجی می‌آید و می‌گوید بنشین در خانه، همه روی آن موج‌سوار می‌شوند و همین را می‌گویند. ما خودمان باید صاحب تفکر و اندیشه باشیم. الان سالن‌های تئاتر خصوصی راه افتاده و سرمایه‌گذار برای پلتفرم‌ها ایجاد شده است. یک زمان وقتی از تلویزیون به رادیو می‌رفتیم، قاطی می‌کردیم و اشتباها به شنوندگان می‌گفتیم بینندگان اما حالا رسانه رشد و بلوغی پیدا کرده که ما باید جای خود را در آن بدانیم. این بازار رسانه با تلاش چند دهه‌ای کسانی اتفاق افتاده که در نبود و کمبود امکانات همچنان مخاطبان خود را حفظ کرده‌اند و نباید به‌راحتی مخاطبان را از دست داد؛ مثل دو امدادی که چوب امدادی الان به تیم ما رسیده و من نباید این چوب را زمین بگذارم. الان بحث فقط بحث نگاه خاص سیاسی یا اجتماعی نیست، بلکه بحث موج‌سواری غلط است. من به‌عنوان یک آدم فرهنگی و کسی که مدعی است می‌خواهد هنرمند باشد، باید موج ایجاد کنم و نباید موج‌سواری کنم. باید حواسم باشد که وظیفه من است و گاهی باید یک آسیب را بپذیرم تا امانتی را به صاحبش برسانم. 

این موج‌سواری که فرمودید، حاصل ساختار جدید رسانه‌ای است که شبکه‌های اجتماعی هم شاملش می‌شود یا به جریان‌های سیاسی هم مربوط می‌شود؟
امین زندگانی: اینها خیلی تخصصی هستند و من نمی‌توانم به اینها وارد شوم اما می‌توانم بگویم که ما یک زمان نوشیدنی‌های سنتی در کشورمان داشتیم که هنوز هم ‌جاهایی هست. مثلا آلوبخارا در آب می‌انداختند و وقتی خیس می‌خورد و آلو تپل می‌شد، نوشیدنی خوشمزه می‌شد. بچه‌هایی که شیطون و عجول بودند قبل از اینکه خیس بخورد می‌رفتند آن را می‌خوردند و می‌گفتند بوی خاک می‌دهد و خوب نیست! سوشال‌مدیا هم به همین ترتیب در فرهنگ ما خیس نخورد. کاش جایی بود که می‌گفت اگر می‌خواهی گوشی هوشمند به دست بگیری، باید بروی گواهینامه آن را هم بگیری. ما هنوز صاحب فرهنگ استفاده از این مبحث نشدیم. ما به‌راحتی آدمِ گوشی‌هایمان شده‌ایم و به‌راحتی از آن در هر مبحثی تاثیر می‌پذیریم. من بحث کرونا را مطرح کردم که از بحث‌های سیاسی هم دور باشد و راحت بتوانیم درباره آن صحبت و هجمه‌های کمتری درباره آن تحمل کنیم. وقتی من در برنامه خندوانه گفتم ما باید سازمان حفاظت از محیط‌زیست مجازی داشته باشیم، بحثم اصلا امنیتی نبود، بلکه منظورم این بود که به افراد یاد دهیم اگر اسم خود را مثلا W456 گذاشته‌اند، نباید پشت این اسم به یکدیگر توهین کنند. وقتی در یک آسانسور نوشته شده که مجهز به دوربین مداربسته است، فورا همه ما مودب می‌شویم اما وقتی نباشد جلوی آینه ادا درمی‌آوریم و سرمان را می‌خارانیم و... من به‌عنوان یک انسان باید ببینم که صاحب چه هویت رفتاری هستم و آموزش بدهیم که چگونه می‌توان از چیزی استفاده کرد. ما از روی همه‌چیز یک اسکیپ بزرگ کرده و رد‌ شده‌ و صاحب تکنولوژی شده‌ایم، مثل کسی که به یک نفر می‌گوید چرا 200 تا سرعت می‌روی، باید 110 تا بروی، می‌گوید خودرویم ترمز ای‌بی‌اس دارد!

چون خودتان اشاره کردید این سوال را می‌پرسم. در ایام کرونا، پستی در صفحه اینستاگرام‌تان منتشر کردید که با واکنش‌های زیادی همراه شد. آیا نسبت به انتشار این پست پشیمان نیستید؟
امین زندگانی: بله، خودم کاملا راضی بودم، ولی پشیمانم کردند. به نظرم آن پست یک نگاه انسانی و حمایتگر داشت. هیچ شبکه‌ای هم از آن حمایت نکرد. فردا هم تمام پست‌های مشابه کشورهای دیگر حتی در کشور ما مورد تمجید قرار گرفتند. فقط یک خبرنگار که آشنایی قدیمی با من داشت و می‌دانست چرا من این کار را کرده‌ام در خبرگزاری‌اش از من حمایت کرد.

 فصل‌های بعدی هم برای این سریال درنظر دارید؟ 
فرزاد هوشیار‌پارسیان: بله، قصه‌های حبیب 2 و 3 آماده است و برای آنها جغرافیایی متفاوت‌تر در عراق و ترکیه دیده شده و منتظر هستیم تا بازخوردها را به‌طور کامل ببینیم تا بفهمیم جریان به کدام سو می‌رود. نکته آخر هم اینکه نمی‌دانم بار دیگر کاری با این حجم بزرگ در جمهوری اسلامی تکرار خواهد شد یا نه، اما من این کار را از طرف تیم سازنده به شهدای مدافع حرم و حاج قاسم سلیمانی و به همه کودکانی که پدران‌شان در این راه شهید شدند، تقدیم می‌کنم.

 آقای همراه اگر نکته پایانی دارید بفرمایید. 
ابوالفضل همراه:
از تیم سازنده و روزنامه «فرهیختگان تشکر می‌کنم و از مدیران رسانه می‌خواهم که نسل جدید جامعه را جدی بگیرند. هر قدر ما بتوانیم برای این نسل کار کنیم و با آنها ارتباط بگیریم و بدون شائبه واقعیت‌ها را به آنها منتقل کنیم، آینده این کشور قطعا سرافرازانه خواهد بود و آینده از آن کسانی خواهد بود که دل در گرو خوبی‌ها دارند. 

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰