• تقویم روزنامه فرهیختگان ۱۴۰۱-۱۲-۱۴ - ۰۰:۰۰
  • نظرات روزنامه فرهیختگان۰
  • 0
  • 0
نوروز 58 در روزنامه‌های کثیرالانتشار

شاد از بهار آزادی، غمین از خزان فرزندان

​​​​​​​نوروز 1358 بی‌شک متفاوت‌ترین نوروز در فضای رسانه‌ای به حساب می‌آمد. با سقوط پهلوی‌ها -که بخش عمده‌ای از عمر مطبوعات ایران در عصر آنان سپری شده بود- برای نخستین بار صفحات نشریات عاری از پیام درباریان و برنامه سفر آنان در تعطیلات نوروزی بود.

شاد از بهار آزادی، غمین از خزان فرزندان

احسان زیورعالم، خبرنگار:نوروز 1358 بی‌شک متفاوت‌ترین نوروز در فضای رسانه‌ای به حساب می‌آمد. با سقوط پهلوی‌ها -که بخش عمده‌ای از عمر مطبوعات ایران در عصر آنان سپری شده بود- برای نخستین بار صفحات نشریات عاری از پیام درباریان و برنامه سفر آنان در تعطیلات نوروزی بود. مطبوعات آن روز باید خود را با شرایط تازه‌ای وفق می‌دادند. شرایطی که تحت‌الشعاع رویدادهای عجیب و غریبی قرار گرفته بود که با عنوان فضای انقلابی توجیه می‌شدند. اگر صفحات روزنامه‌ها را تورق کنید درخواهید یافت اساسا در نوروز 58 چیز زیادی با عنوان نوروز یا عطر و بوی بهار روبه‌رو نمی‌شوید. شاید برای مردمان سال 58، وقت نوروز همان 22 بهمن 57 بود. نقطه‌ای از تاریخ که بعدها با نام «بهار آزادی» نامگذاری می‌شود و برایش با مصرع «عطر گل سوسن و یاسمن آید» سرود انقلابی خواندند. برای مردم ایران در اوج غم و عزا، گویی نوروز یک باید است، بایدی که باید با نونواری و تغییر در حال و احوال رقم بخورد. شاید برای مردمان 58 یک نونواری مهم رخ داده بود. حکومتی رفته بود و حکومتی تازه پدیدار شد. 
سال 1358، رأس ساعت هشت و 55 دقیقه و یک ثانیه لحظه تحویل سال 1358 است. این را هم از صفحه نخست روزنامه اطلاعات در 29 اسفند 1357 درمی‌یابیم تا عیان شود آن روزها هنوز 29 اسفند، روز ملی صنعت نفت در تقویم کنونی تعطیل نبود. روزنامه اطلاعات در قسمت فوقانی صفحه نخست خود ورود به این نوروز متفاوت را چنین توصیف می‌کند «نخستین نوروز فرخنده آزاد را درحالی آغاز می‌کنیم که با نثار خون خود، دژهای استعمار و استبداد را در هم پیچیده‌ایم و به سوی افق روشن گام برمی‌داریم، با این امید که انقلاب خونین ما، با همه هدف‌های آزادیخواهانه خود به گل و سبزه بنشیند و در قلب تاریخ استواری بیابد.»
یک سال پیش روزنامه اطلاعات ویژه‌نامه‌ای نوروزی برای مخاطبانش ترتیب داده بود. جُنگ‌نامه‌ای از برنامه‌های تلویزیونی و آمادگی برای سفرهای نوروزی؛ اما سال 58 صفحات روزنامه پر بود از رویدادهای سیاسی درون کشور. تیتر یک روزنامه در آخرین شماره سال «توطئه ساواک برای کشتار و تخریب در نوروز» است. اطلاعات مدعی می‌شود ساواک تصمیم گرفته است در چند روزنامه و سینما بمب‌گذاری کند. اگرچه این اتفاقات هیچ‌وقت رخ نمی‌دهد؛ اما می‌توان درک کرد فضا به چه میزان دستخوش تغییر شده است. سینماها که همیشه مکان‌های برای جشن نوروزی بودند با انبوهی از فیلم‌های کمدی، حالا مکان‌هایی ناامن بودند برای فراغت حال. 
البته انقلابیون 57 با پدیده تازه‌ای هم روبه‌رو می‌شوند؛ دیدار نوروزی. اطلاعات خبر می‌دهد قرار است به مناسبت عید نوروز گردهمایی در استادیوم صدهزار نفری با حضور آیت‌الله طالقانی و مهدی بازرگان برپا شود. تغییر در این خبر نیز محسوس است. دیدار در ورزشگاه شهیاد سابق مسبوق به سابقه بود. شاه سقوط‌کرده نیز برای بازنمایی ابهت خود سکوهای ورزشگاه بزرگ تهران را فضای مناسبی برای پروپاگاندا می‌دید و حالا انقلابیون با حذف نام شهیاد از ورزشگاه، آن را با عددی دال بر جمعیت خطاب می‌کنند. هنوز عنوان «آزادی» برای این ورزشگاه بزرگ انتخاب نشده بود و حالا در یک دیدار نوروزی قرار نیست مردم با یک فرد روبه‌رو شوند. آن روزها گویی وضعیت چندان قائم به فرد نبود. البته در همان صفحات روزنامه می‌توان دید دسته‌‌های سیاسی چگونه هر یک در فضای نوروزی برای خود میتینگ برگزار می‌کند، همانند میتینگ جبهه ملی در میدان آزادی. تیتر خبر نشان می‌دهد در همان روزهای ابتدایی انقلاب، میدان بزرگ غرب تهران به نام «آزادی» نامگذاری شده است. 
شاید عجیب به نظر برسد؛ اما نوروزی‌ترین عنوان روزنامه اطلاعات نه خبر است و نه یادداشت یا گزارشی از حال و هوای عید در ایران؛ بلکه یک تبلیغ است متعلق به شرکت ناسیونال. شرکت ژاپنی که آن روزها محصولاتش در ایران محبوب بود که تحت گروه صنعتی کوفرد در ایران فعالیت می‌کرد. در تبلیغ صفحه یک اطلاعات هم، شرکت چنین تبلیغی سفارش می‌دهد «هوای تازه، نور درخشان، بهار نو، بهار آزادی و نخستین نوروز راستین را به تمامی هم‌میهنان گرامی تبریک می‌گوییم. انقلاب را پاس داریم تا هر روزمان نوروز، هر بهارمان، بهار آزادی باشد.» این روزها خبری از آن شرکت و محصولاتش نیست. هرچند برخی کالاهایش بعدها با نام پارس‌خزر در خط تولید داخلی عرضه شدند؛ اما شاید بیش از پلوپزها و رادیوها، عباراتی چون بهار آزادی و نوروز راستین است که در اذهان عموم برجا مانده است. 
روزنامه اطلاعات تا ششم فروردین تعطیل می‌شود و در نخستین شماره سال پنجاه‌وهشتش به جای توصیف فضای نوروزی از اشغال و سقوط سفارت مصر می‌گوید. سفارت مصر حالا موزه آبگینه است. 
برخلاف اطلاعات، اما کیهان برای نوروز سنگ‌تمام می‌گذارد. یک ویژه‌نامه نوروزی که حال و هوایش با انقلاب گره خورده است. در صفحه نخست کیهان به جای یک پیام طولانی دو شعار درج می‌شود که یکی فراموش و دیگری ابدی می‌شود. شعار فراموش‌شده که از قضا نوروزی هم هست «نوروز بی‌شاه مبارک» است و شعار ماندگار «جای شهدا خالی.» شعار دوم بعدها کامل‌تر می‌شود «در بهار آزادی/جای شهدا خالی.» آن تبلیغ جالب‌توجه ناسیونال هم در کیهان منتشر می‌شود؛ اما بیش از همه یادداشت روز است که نظرها را جلب می‌کند. یادداشتی به قلم «هوشنگ امیری» با عنوان «بهار آزادی در خون شهدا شکفت.» گویا شعار «نوروز بی‌شاه مبارک» نیز ابداع امیری بوده است؛ چراکه مقدمه یادداشت هم با این عبارت آغاز می‌شود. امیری اما به شعار بسنده نمی‌کند و از شاملو نیز عاریه می‌گیرد که:
«هی! نگاه کن. باغ را بنگر:
بهار خنده زد و ارغوان شگفت.»
یادداشت مذکور چندان واجد تحلیل و خبر نیست. متنی است احساسی و عاطفی از اتفاقات آن روز. مثلا جایی می‌نویسد «بعد از 2500 سال اکنون نوروز بی‌شاه می‌آید. شاه شاهان! تبار جلادان را به خاک سپردیم. اکنون آماده می‌شویم تا زنجیرهای اسارت سرمایه‌داری را پاره کنیم. آستین‌ها را بالا بزنیم و با استعمار انسان از انسان بجنگیم. آزادیم؛ اما یادمان باشد این آزادی غره‌مان نکند.» نویسنده با یادآوری وضعیت سال‌های گذشته، زمانه سلطنت را استمرار قدرت امپریالیسم و سرمایه‌داری برمی‌شمرد که با دروغ و قتل و غارت سرپا بوده است و حالا با «فروکوبیدن امپریالیسم جهانی» ایران وارد بهار آزادی شده است. به نظر می‌رسد هوشنگ امیری همان هوشنگ اسدی است که در ابتدای انقلاب در کنار رحمان هاتفی و محمد بلوری در شورای سردبیری عضویت داشت و در اینجا از نام خانوادگی همسرش، نوشابه امیری استفاده کرده است. این هم از عجایب است که چرا در «بهار آزادی» او از نام مستعار استفاده کرده است. هوشنگ اسدی البته بعدها با نام مستعار بهار ایرانی در مطبوعات می‌نوشت تا آنکه در 1382 از ایران مهاجرت کرد. 
پایین این یادداشت نیز تبلیغ هتل و سینما است. برخلاف تیتر هراس‌آور اطلاعات از امکان بمب‌گذاری در سینماها، سینما نیاگارا خبر از اکران فیلم‌های برگزیده جهان در نوروز می‌دهد. آن روزها اکران فیلم خارجی آزاد بود و نیاگارا هنوز سرپا بود، سینمایی که مالکیتش میان فردین و علی حاتمی مشترک بود و بعدتر به نام جمهوری تغییر نام داد. سینمایی که بعدها سوخت و درش برای همیشه تخته شد. 
روزنامه را تورق کنید می‌توان چند خبر نوروزی هم یافت. برای مثال هیات وزرا تصمیم می‌گیرند تعطیلات نوروزی پنج روز شود. یعنی از اول تا پنجم فروردین. این روزها این تعطیلات چهار روز است؛ اما به نظر می‌رسد قانون دولت بازرگان با احتساب تعطیلی 29 اسفند کماکان پابرجاست. طبق خبر مندرج در روزنامه کیهان، پیش از انقلاب کارگرها تنها دو روز تعطیل نوروزی داشتند و حالا با قانون جدید تعطیلی از آن عموم مردم بود. 
اما اصل ماجرا در کیهان به‌ویژه‌نامه نوروزی بازمی‌گشت. نشریه‌ای کوچک در قطع رقعی که تصویری بزرگ از امام خمینی برایش انتخاب شده بود و تیترش هم شده بود «بهار آمد.» نشریه پر است از پیام‌های چهره‌های شاخص آن روزگار در پیوند دادن نوروز و انقلاب. برای مثال بازرگان در کوتاه‌گفته‌ای می‌گوید «دلم می‌خواست این صحبت‌ها با ایام عید مصادف می‌شد، همراه با تبریک و دعای عید. از همه خواهش می‌کنم عید امسال را به شکرانه این نعمت پیروزی و جبران چندین و چند سال عزا و غصه و درد، هرچه باشکوه‌تر و با شادی و امیدواری بسیار برگزار کنیم.»
کاظم شریعتمداری که هنوز به تقابل با نیروهای حاکم نرسیده بود برای کیهان پیامی می‌نویسد که معطوف به راهپیمایی مهم عید فطر است، راهپیمایی آرامی که از تپه‌های قیطریه آغاز و به ضربه مهمی برای سقوط پهلوی بدل شد. اگرچه شریعتمداری تلاش می‌کند کمتر به مفهوم نوروز بپردازد اما در بخشی از پیامش می‌نویسد: «هنگامی‌که مردم یک کشور اسلامی دچار مصائبی بوده و مشکلاتی برایشان پیش می‌آید، این وظیفه دیگر کشورهای جهان اسلام است که متفقا و یکپارچه به یاری آنان بشتابند و برای کمک به نیل آرمان‌های آنان، از هیچ‌گونه کمک و حمایت اخلاق و معنوی دریغ ننمایند.» اگرچه شریعتمداری خیلی سریع‌تر از تصور عموم از قطار انقلاب جاماند اما نگرش او در پیوند زدن انقلاب و مفاهیم ایرانی در حوزه سیاست روز، به بخشی از فهم سیاست خارجی جمهوری اسلامی بدل شد. 
اما مقاله اصلی ویژه‌نامه، اختصاص به نویسنده‌ای دارد که چندی پیش در آلمان نقاب خاک برکشید. فریدون گیلانی، روزنامه‌نگار باسابقه روزنامه کیهان در مقاله‌ای با عنوان «نوروزمان، بذر انقلاب است که می‌کاریم تا سال دیگر...» به شیوه‌ای روایی قصد دارد تفاوت دو دنیای پیش و پس از انقلاب را به‌تصویر بکشد. او دنیای پیش از نوروز پیش‌رو را تیره‌وتار، مملو از حزن و اندوه به‌تصویر می‌کشد. کافی است مطلع یادداشت را بخوانیم، «بغض گلویش را گرفت. سرش را برگرداند که رفیقش نبیندش. لحظه‌ای درماند. به بهانه پیدا کردن جوراب، چیزی، نشست که اندوهش را بخورد.» او در چهار اپیزود تصویری از چهار تیپ مرسوم ایرانی آن زمان می‌آفریند که درگیر فضای پردرد دوران سلطنت هستند. یکی به دست دژخیم افتاده است و دیگری در بند پولی برای خریدن یک جفت کفش برای کودکش. ادبیاتی مملو از عاطفه‌گرایی را که بیش از آنکه خواننده شاد کند، او را خشمگین می‌ساخت. جایی می‌نویسد: «پول نمی‌رسید. اگر مادرش می‌خواست برایش ژاکت بخرد، به خودش شب عیدی هیچ تن‌پوشی نمی‌رسید. ته دلش می‌خواست دخترک را خوشحال کند»؛ اما گویی این توان وجود ندارد. فریدون گیلانی اما با پایان روایت‌های داستانی می‌نویسد: «نوروز امسال تنها شب عیدی است که واقعا می‌شود اسمش را نوروز گذاشت. سال دیگر، اولین نوروزی خواهد بود که زحمتکشان ما می‌توانند آسان دست توی جیب‌شان بکنند و بچه‌ها را ژاکت آبی و کفش قرمز بپوشانند.» آنچه در نوشتار گیلانی مشهود است نگرش اقتصادی و سیاسی به مساله انقلاب است و چندان خبری از نگرش دینی نیست. هیچ جا اسمی از حضور اسلام‌گرایان دیده نمی‌شود. چیزی که در نوشتار هوشنگ امیری و حتی تبلیغات روزنامه اطلاعات نیز مشهود بود. پس عجیب نیست آخرین جملات گیلانی چنین وضعیت انسان‌گرایانه‌ای داشته باشد تا مذهبی: «سال بد گذشت. سال اهرمن گذشت. سال‌های ابلیس را زیر پا له کردیم. تخم انقلاب را کاشتیم تا آبش بدهیم. خاکش را پاک کنیم و در تابش آفتاب غرورمان، سال دیگر گل زیبایش را بچینیم.»
اما عجیب‌ترین رهاورد نوروزی کیهان نه این یادداشت‌های چپ‌گرایانه است و نه آن پیام‌های ملی مذهبیون، بلکه کاریکاتورهایی است از اردشیر محصص، کاریکاتوریست انزواطلب و مشهور ایرانی. محصص چند کاریکاتور با موضوع انقلاب برای کیهان می‌کشد و برای هرکدام از آنها نوشتاری تهیه می‌کند. کاریکاتورها اما حامل پیام‌های شادی‌آوری نیستند، حتی فاقد آن شوخ‌طبعی آثار گذشته محصص هستند. فضای رعب‌آور و عزاواری را تداعی می‌کنند و از رویدادهایی که منجر به انقلاب شده است. زیر یکی از کاریکاتورها که در آن مردی چشم‌بسته درحال شعار دادن به‌تصویر کشیده شده، شعری از خسرو گلسرخی درج شده است:
«بر سینه‌ات نشست
زخم عمیق کاری دشمن
اما
ای سرو ایستاده نیفتادی
این رسم توست که ایستاده بمیری»
اگرچه بعدها چنین مطالبی از صفحات روزنامه‌ها برچیده شدند و دیگر قیاس میان بهار آزادی و بهار تقویمی رخ نداد اما در ویژه‌نامه نوروزی کیهان مطلبی است که شاید بتوان آن را پدر معنوی مقالات نوروزی پس از انقلاب دانست. مطلبی به قلم صادق جلالی و عنوان «عروس نور و زبر جاده طلا می‌خرامد». البته چنین نوشتارهایی پیش از انقلاب نیز نوشته می‌شد. در نشریات فرهنگی چون تماشا، عموما از اساتید ایران‌شناس یا حوزه ادبیات فارسی مطالبی وجود دارد در منقبت نوروز و نقش تاریخی آنان اما آن نوشتارها عموما به سنت زرتشتی و نقش شاهان اشاره داشت و برای انقلابیون تکرار این مفاهیم برابر با نوعی گذشته‌گرایی منفی بود. جلالی اما گویی دری تازه روی فضای پس از انقلاب می‌گشاید. او سراغ نوروزنامه خیام می‌رود و به تفسیر شاعر پررمزوراز نیشابوری می‌پردازد. از عبارات پهلوی‌وار دوری می‌کند و برای نوروز مبدا متفاوتی می‌یابد. برای مثال می‌نویسد: «یک نوروز دیگر از راه می‌رسد. 1250 سال پیش بود؛ بلکه بیشتر. همین که آفتاب زیباتر و جان‌بخش‌تر تابید و ابرهای پاره پاره پدیدار شده بودند و اولین شکوفه‌های بادام در سرزمین فارس در استخر و مرودشت شکفت، جنب‌وجوشی در میان مردم پدیدار شد.» شاید برای ما عجیب باشد که 1250 از کجا آمده است!؟ چرا اشاره نویسنده به دو شهر استخر و مرودشت است که یکی در گذشته نیست شده بود و دیگری اساسا شهری تازه‌تاسیس بود برآمده از همنشینی چند روستا در عصر حاضر. پاسخ در ادامه عیان می‌شود. نویسنده اول از سال پرتکرار پهلوی‌ها، یعنی 2500 می‌گریزد و مبدا تاریخ خود را به مرگ عمر بن عبدالعزیز گره می‌زند، خلیفه اموی که به نام علی بن ابی‌طالب در خطبه‌ها ذکر می‌گفت و پس از جنبش‌ها و شورش‌های بسیار در استخر، به مردم آزادی می‌دهد تا نوروز خود را جشن بگیرند. اما حالا با مرگ عمر و حاکم شدن فردی به نام مخزومی بر ایالت فارس، امکان جشن نوروز ناممکن شده بود. نتیجه آنکه مردم برای سنت‌های نیاکان خود علیه مخزومی شورش می‌کنند. جلالی این جدال میان اهالی استخر و حاکم عرب اموی را به یک گفت‌وگوی پینگ‌پنگی بدل می‌کند. گفت‌وگو، میان علمقی، مشاور ایرانی مخزومی است. این حاکم جبار و علقمی برخلاف تصور حاکم، حامی برپایی نوروز است. گفت‌وگویی که منجر به آزادی نوروز به شرط مالیات نوروز می‌شود و ایرانی‌ها به آن تن در می‌دهند. نوشتار جلالی امروز نوشتاری رندانه به‌حساب می‌آید. او در متن خود نوروز عصر اموی در ایران را به اهل بیت(ع) گره می‌زند و مشی آنان را از مشی خلفا جدا می‌سازد. او برخلاف نگرش آن روزهای اسلام‌گرایان سنت‌های زرتشتی – ایرانی را به روحیه انقلابی ایرانیان گره می‌زند و به‌جای دستاویزی به ابهت گذشته ساسانی و هخامنشی به خیامی رجوع می‌کند که به‌هرحال محبوبیت عمومی داشته. 
اما روزنامه آیندگان در آخرین شماره نوروزی خود چندان نوروزی نبود. منهای خبر تجمع نوروزی و تعطیلی پنج روزه کارگران، شاید مهم‌ترین عنصر نوروزی آیندگان اعلام برنامه‌های تلویزیونی در نوروز باشد که خبر می‌دهد زمان پخش برنامه‌های تلویزیونی افزایش پیدا می‌کند. فیلم سینمایی وعده داده شده نیز «خوشه‌های خشم» جان فورد است و البته وجود برنامه‌ای با موضوع موسیقی؛ اما نامی از برنامه برده نمی‌شود. 
با‌این‌حال صفحات آیندگان با تبلیغاتی نوروزی جالب‌توجهی پر شده است. از مبل‌فروشی جلوه در شیراز گرفته تا تبلیغ شرکت پوبلیکو در خیابان نادرشاه آن دوران و میرزای‌شیرازی این دوران که تخصصش فروش ابزار مخصوص رقص نور بوده است. اگرچه روز 29 اسفند در آیندگان، هم مصاحبه با شاملو منتشر می‌شود و هم بهرام بیضایی اما هیچ بحثی درباره نوروز پیش نمی‌آید. آن روزها انقلاب از بهار مهم‌تر بود. گزارشی از وضعیت نوروزی ایران در آیندگان منتشر می‌شود با عنوان «نوروزی که چون همیشه نیست». نویسنده با اشاره به شرایط کشور از بی‌رونقی فضای نوروزی می‌گوید، مثلا درباره چهارشنبه‌سوری می‌نویسد: «چهارشبه‌سوری امسال، بی‌رونق بود و اکنون کمتر جنب‌وجوشی برای برپایی مراسم نوروز به چشم می‌خورد.»
در این گزارش، خبرنگار در گردشی درون بازار اعلام می‌کند چندان وضعیت فروش خوب نیست و مردم پولی برای خریداری ندارند. امکان سفر نامهیاست، مگر آنکه مردم جایی برای اسکان داشته باشند. برای درک بهتر فضا بد نیست به این بخش گفت‌وگو با محمود پرویزی، کارمند تلویزیون توجه داشته باشید که درباره نشستن برابر سفره هفت‌سین می‌گوید: «نمی‌شود پای هفت‌سین نشست و تخم‌مرغ گذاشت جلوی آینه که بچرخد و گفت به‌به چه سال خوبی! عید شما مبارک. از ته دل خندید. کارگران فلان کارخانه هنوز دربه‌در دنبال دوستان اخراجی می‌گردند.»
شاید وضعیت نوروز 1358 در سوتیتر گزارش آیندگان بتوان خلاصه کرد که «بسیاری از ایرانیان امسال در حالتی دوگانه میان شادی و پیروزی و غم از دست رفتن عزیزان‌شان به سر می‌برند.» البته آنان خبر نداشتند به‌زودی غم‌های بزرگ‌تری پیش رو دارند. نوروز دوسال بعد، ایران درگیر جنگ تحمیلی و فقدان هزاران جوان بر سر سفره‌های هفت‌سین می‌شود. سال‌ها طول کشید تا نوروز برای ایرانی‌ها دوباره روز شادی شود. 

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰

یادداشتهای روزنامه فرهیختگانیادداشت

سهم طبقۀ متوسط از صنعت سریال‌سازی؛

«افعی تهران» از چه کسی انتقام گرفت؟

فرصتی برای تجدید ظهور «خوبی مردم ایران»؛

مفهوم ملت را زنده کردند

فیلم پرحاشیه «بیبدن» با قصه‌‌ای به‌اندازه از ایده‌ای مهم دفاع کرد؛

سینمای اجتماعی زنده است

درباره فیلم «بی‌بدن»؛

قصه‌گویی شرافتمندانه درباره قصاص

مصطفی قاسمیان، خبرنگار:

یک درامدی خوب و تماشاگرپسند

اهل ملت عشق باش؛

عشق و دیگر هیچ...

آقای کارگردان! چه داری می‌کنی با خودت؟!

آنتی ‌کانسپچوآل آرت ترک و کُرک و پَر ریخته حسن فتحی

مریم فضائلی، خبرنگار:

چشم‌هایمان گناه داشتند!

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

رویاهای شخصی‌ات را نفروش!

سریال پرطرفدار «حشاشین» چه می‌گوید؛

علیه شیعه یا علیه اخوان؟

راضیه مهرابی‌کوشکی، عضو هیات‌‌علمی پژوهشکده مطالعات فناوری:

فیلم «اوپنهایمر» به مثابه یک متن سیاستی

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

از شما بعید بود آقای جیرانی

ایمان‌ عظیمی، خبرنگار:

دیکته نانوشته غلط ندارد

درباره هزینه‌ای که می‌شد صرف «هفت سر اژدها» نشود؛

چرخ را از نو اختراع نکنیم

فرزاد حسنی بعد از سال‌ها، به قاب تلویزیون آمد؛

بازگشت امیدوارکننده

در نقد بهره کشی «علی ضیا» از شهرت؛

از موج ابتذال پیاده شو

محمد زعیم‌زاده، سردبیر فرهیختگان:

در عصر پساواقعیت به احمد خطر حرجی نیست اما...

سیامک خاجی، دبیر گروه ورزش:

برای خداحافظی زود بود آقای جملات قصار!

محمدرضا ولی‌زاده، فرهیختگان آنلاین:

عجایب آماری دیدم در این دشت!

محمدامین نوروزی، مستندساز:

از این طرف که منم راه کاروان باز است...

فاطمه دیندار، خبرنگار:

برای درخشش سیمرغ‌های بلورین

محمد زعیم‌زاده، سردبیر؛

کدام سینما؟کدام نقد؟

حامد عسکری، شاعر و نویسنده:

فیلم دیدن با چشم‌های تار...

چهل و دومین جشنواره فیلم فجر؛

چند نقد بر فیلم سینمایی «آپاراتچی»

«صبحانه با زرافه‌ها»؛

یک وس اندرسون ایرانی تمام‌عیار

ویژه‌نامه جشنواره فیلم فجر؛

«صبحانه با زرافه‌ها»؛ معنازدایی از جهان

«صبحانه با زرافه‌‌ها»؛

تهش هیچی نیست، پس لذت ببر!

درباره فیلم جدید سروش صحت؛

قرار صبحانه با خودمان

هومن جعفری، خبرنگار:

مردی که سازش نمی‌کرد

در روزگار بی‌مایگی حضور قاف غنیمتی است؛

برای «قاف» و عمو اکبر

تولد قاف به میزبانی اکبر نبوی با همکاری «فرهیختگان»؛

«قاف» نمی‌خواهد متکلم‌ وحده باشد

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ؛

هنوزم نقش بازی می کنی آقای فرخ نژاد؟