

فاطمه طاری بخش، خبرنگار:هوش مصنوعی در حال حاضر یکی از مهمترین علوم دنیا به حساب میآید. چند سالی میشود که هوش مصنوعی جای خود را در جوامع پیشرفته باز کرده و دستاوردهای بزرگ و کوچکی برای این جوامع داشته است. با توجه به اهمیت روزافزون این علم در جامعه بینالمللی و با نگاه به اینکه در آیندهای نهچندان دور، زندگی افراد با هوش مصنوعی گره میخورد، باید سیاستگذاریهای حوزه تحقیق و پژوهش، همراستا با هوش مصنوعی و گسترش آن باشد. احسان چیتساز، مدیرکل فناوری دانشگاه تهران و یکی از چهرههای شاخص در حوزه مطالعه هوش مصنوعی در نشستی با عنوان «آینده کسبوکارها در عصر هوش مصنوعی»، به بررسی وضعیت فعلی ایران و جهان در حوزه هوش مصنوعی پرداخته است که مشروح سخنرانی او را در ادامه میخوانید.
هوش مصنوعی ظرفیت تحول همه جنبههای تجارت را دارد
زمانی من با مسئولان و اساتید دانشکدههای علوم اجتماعی که صحبت میکردم، یکی از مباحث این بود که چرا به تغییرات فناورانه و اثر فرافکنی که فناوریها دارند، کمتر پرداخته میشود. بنده ابتدا درباره آینده کسبوکار در این عرصه و بعد از آن درباره نظریات این حوزه صحبت میکنم. درباره این موضوع نیز صحبت خواهیم کرد که کشور ما بهعنوان یک کشور خاص در حال توسعه با دیوارهای بلند در روابط بینالمللی چه موضوعاتی را پشت سر میگذارد، موضوعاتی که به نسبت آن آینده کسبوکارها در حوزه هوش مصنوعی با تغییرات قابل توجهی تعیین خواهد شد.
فرصتهای هوش مصنوعی بسیار زیاد است. هوش مصنوعی این ظرفیت را دارد که تمام جنبههای کسبوکار و تجارت را متحول کند. از خدمات مشتری گرفته تا بازاریابی و مدیریت کسبوکار و مدیریت عملیات، اثرات بالقوهای روی حوزههای مختلف خواهد داشت. اولین اثر که از نظر من بسیار ارزشمند است، افزایش کارایی است. هوش مصنوعی این پتانسیل را دارد که بتواند کارهای تکراری را مدلسازی کند و تحلیلهای پیشبینیکننده را در اختیار کسبوکارها قرار دهد. این مهم به کسبوکارها اجازه میدهد تا وقتی هوش مصنوعی به صورت گسترده پذیرفته میشود، رقبای جدید با بیزنس مدلهای جدید ایجاد شود، مسالهای که درنهایت رقابت را برهم میزند و کسبوکارهایی که نتوانند با هوش مصنوعی ارتباط بگیرند، دچار آسیب میشوند.
در نظریه منبعمحور، آینده کسبوکارها در عصر هوش مصنوعی با اهمیت منابعی که در اختیار دارند گره خورده است و دیگر دارایی اصلی زمین نیست، بلکه این نیروی انسانی است که در طول زمان، افزایش ارزش خواهد داشت. چراکه نیروی انسانی است که منشا مزیت رقابتی کشورها به شمار رفته و جنگ بین کشورها بیشتر، جنگی از جنس ابتیاع کردن دارایی ارزشمند و ایجادکننده مزیت رقابتی است. در نتیجه داراییهای ثابت جای خود را به داراییهای واجد ارزش بیشتر میدهد.
آینده کسبوکارها با نوآوری و انطباق گره خورده است
نگاه دیگری که میتوان به این موضوع داشت، نگاه تکاملی است که با در نظر گرفتن قابلیتهای پویا، نگاه مهمی به شمار میرود. در حقیقت این نوع لنز پیشنهاد میکند که شرکتها برای اینکه بتوانند پاسخ باکیفیتی به شرایط متغیر بازار بدهند، به صورت متقابل نیازمند این هستند تا خودشان را تغییر بدهند و در عصر هوش مصنوعی شرکتهایی که میتوانند به سرعت با فناوریهای هوش مصنوعی سازگار شوند و از آن به نفع خودشان استفاده کنند، میتوانند موفق باشند. در واقع تئوری آینده پویا میگوید که آینده کسبوکارها با توانایی نوآوری و انطباق گره خورده است. اما نوع آن را میگوید که اگر پیامد و خروجیهای کسبوکار ویژگیهایی مانند سازگاری با محیط، نوآوری و انطباق و... داشته باشد و ترند مزیت منطقهای را توسط هوش مصنوعی مرور کنیم، میتوانند در محیط فناوری ارزش بیشتری را ایجاد کنند.
این سازگاری متناسب با قواعد محیط، هسته مرکزی نظریه قابلیتهای پویا است. موفقیت یک شرکت با تواناییای که در توسعه و بهکارگیری قابلیتهای پویا دارد، تعیین میشود و آن را قادر میسازد تا بتواند تغییرات بازار و محیط تکنولوژی را ارزیابی کند. بنابراین در محیط هوش مصنوعی باید قابلیتها را درونی و در مجموعه کسبوکارها توسعه داد تا از این طریق درنهایت پیشنهادهای مدل کسبوکار را تقویت کرد. میتوان گفت این موضوع نیازمند این است که در زنجیره تامین، کسبوکارها بتوانند اتحاد و مشارکتهای استراتژیک داشته باشند. باید ابتدا به جهان وصل باشند، دوم بتوانند با جهان اتحاد و مشارکت استراتژیک داشته باشند و آن را توسعه دهند و از آن استفاده کنند تا از این طریق بقای خود را تضمین کنند. به همین دلیل است که باید به صورت پیوسته این دادهها را رصد کرد و نمیتوان چند کشور را در زنجیره تامین دور زد تا یک کالا را به کشور وارد کرد. به احتمال زیاد مزیت رقابتی پایدار و سودآوری را میتوان به واسطه چهارچوب به دست آورد.
نظریه دیگر، نظریه شبکه است که نگاه دیگری به این مساله دارد. قسمت زیادی از این نظریات مفاهیم خود را از داخل نظریههای تکاملی به دست آوردند و به همین دلیل میبینیم که جایی این دو نظریه همگرا میشوند. نظریه شبکه نشان میدهد که موفقیت یک شرکت به قدرت شبکه و روابط آن بستگی دارد. در عصر هوش مصنوعی، شرکتهایی که میتوانند از هوش مصنوعی برای ایجاد روابط قویتر استفاده کنند، پایداری بیشتری هم دارند. در واقع تئوری شبکه اشاره به منبع نوآوری دارد که خود دانش شبکه است. دانشی است که تامینکننده و عرضهکننده دارد. این دانش را باید بتوان با ابزارهای مختص خود یکپارچه کرد تا بتوان محصول بهتری ارائه داد. تئوری شبکه نشان میدهد آینده کسبوکار در عصر هوش مصنوعی با اهمیت و روابط شرکتها و ملتها تعیین میشود، بهویژه آنهایی که توسعه و ارتباط دانش و تخصص مبتنیبر هوش مصنوعی را تسهیل میکنند.
نظریه تحول دیجیتال، نگاه فرآیندی به کسبوکارها دارد
نظریه دیگر نظریه تحول دیجیتال است که تمرکز آن روی استفاده از فناوریهای دیجیتال برای تغییر فرآیندهای کسبوکار و ایجاد ارزش از طریق تغییر در فرآیندها است. به عبارت دیگر این نظریه نگاه فرآیندی به این حوزه دارد و براساس آن شرکتهایی که به صورت موثر در تلاشهای خودشان تحول دیجیتال را با فرآیند خود ادغام میکنند، احتمالا موفقتر هستند چراکه ممکن است اجزای فرآیند یکپارچه نباشد اما مخلوط کردن هوش مصنوعی با فرآیندهای کسبوکار میتواند عملیات تجاری آنها را در جنبههای مختلف تحت تاثیر قرار دهد. در این تئوری فناوریهای دیجیتال این پتانسیل را دارند که شیوه کسبوکار را متفاوت کنند تا با بازده بالاتر کار را انجام دهند. باید این مساله را هم بگویم که تا امروز نظریههای بسیاری به این حوزه وجود دارد، بهطور مثال در نظریه نهادی کسبوکارها باید هنجارهای جدیدی که پیرامون نیازهای جدید در حوزه اخلاق حکمرانی وجود دارد را مدنظر قرار دهند.
پیامد فراگیر شدن هوش مصنوعی از بین رفتن 500 تا 900 میلیون شغل است
قطعا این موضوعات کمی ترسناک است و سوالی که طرح میشود اینکه پیامد این اتفاق چه خواهد بود؟ پیامد آن این است که مطمئنا تعدادی از کسبوکارها بهواسطه ویژگیهای صاحبان کسبوکار، نسبت به تغییرات مقاومتر هستند. پیشبینی درصد دقیق مشاغلی که در عصر هوش مصنوعی ناپدید میشوند بسیار دشوار است. اما بسته به سرعتی که میتواند داشته باشد، بین 500 تا 900 میلیون شغل جایگزین خواهد شد. همچنین باید به این مساله توجه شود که بسیاری از شرکتها و صنایع آسیبپذیرتر هستند و یکسری از صنایع کمتر آسیب میبینند. تاثیر هوش مصنوعی بر کسبوکارها وابسته به عوامل مختلفی است. مانند سرعت توسعه فناوری و محیط نظارتی که در منطقه کسبوکار وجود دارد، مولفه دیگر هم تواناییهای درونی کسبوکاری است که وابسته به زیرساختهای دولتهای محلی هستند. واضح است که هوش مصنوعی این پتانسیل را دارد که بسیاری از کسبوکارها را مختل کند و اتوماسیونی که ناشی از این اتفاق است، به سرعت مدلهایی را جایگزین میکند. با این حال مهم است که بدانیم هوش مصنوعی فرصتهای بسیاری برای افرادی که بر فناوری مسلط هستند، ایجاد میکند.
اگر به سال1930 بازگردیم، 30 درصد مشاغل در آمریکا و 60 درصد مشاغل در چین مشاغل کشاورزی بودند. امروز اگر نگاه کنیم تولیدات چندبرابر شده است و یک درصد مشاغل در آمریکا کشاورزی است و این رقم در چین به حدودا 2ونیم درصد میرسد. یعنی اکوسیستم و محصولات وجود دارد اما شاغلان این حوزه وارد عرصههای دیگر شدند. تفاوتی که وجود دارد این است که نرخ زایش کسبوکارها سرعت بیشتری دارد و این همان چیزی است که هوش مصنوعی را ترسناک میکند. بدیهی است که در این باره مانند تمام بازیها میتوان انتظار داشت که تعدادی برنده و بازنده داشته باشیم.
چند عامل در شکل دادن به چشمانداز رقابتی برای شرکتهای مختلف وجود دارد. اولین مورد این است که شما چه منابع غیرتکلیفی برای ایجاد استراتژی را در اختیار دارید؟ مساله دوم این است که به صورت معمول 35 درصد بودجه سازمانها باید برای این منابع غیر تکلیفی باشد. بحث دیگر که مزیت رقابتی را شکل میدهد، استعداد است. کشورها و شرکتهایی که قادر باشند استعدادهای برتر را حفظ کنند، مزیتهای رقابتی بیشتری به دست میآورند. موضوع دیگر زیرساخت است. شرکتها و ملتهایی که قادر به ایجاد زیرساخت قوی و مقیاسپذیری برای توسعه هوش مصنوعی باشند، مزیت رقابتی بیشتری دارند. عامل کلیدی دیگر سرمایه است، کشورها و شرکتهایی که قادر هستند سرمایهگذاریهای هنگفتی را در تحقیق و توسعه هوش مصنوعی انجام دهند، میتوانند استعدادهای برتر بسیاری جذب کنند و در نتیجه آن توسعه هوش مصنوعی را جلوتر از منحنی رشد شکل میدهند. در واقع مزیت رقابتی ایجاد میکنند و مشتریان گستردهتری را جذب میکنند.
چین، هند و آمریکا؛ کشورهای پیشتاز در حوزه هوشمصنوعی
اگر بخواهیم بگوییم که کدامیک از این کشورها میتوانند در این حوزه پیشتاز شوند، حتما کار سختی خواهد بود. اما واضح است که عصر هوشمصنوعی چالشها و فرصتهای قابلتوجهی را برای شرکتها فراهم میکند. اگر بخواهیم مقایسه کنیم که کدامیک از کشورها با توجه به دادهها میتوانند، پیشرفت خوبی در حوزه هوشمصنوعی داشته باشند، ابتدا باید به نخبگان و استعدادهای آن کشور توجه کنیم. سه کشور هند، چین و آمریکا کشورهایی هستند که بزرگترین و مهمترین استعدادها را در حوزه هوشمصنوعی در اختیار و شرکتهای بزرگ و بالغی را در این حوزه دارند. چین سرمایهگذاری قابلتوجهی در توسعه هوشمصنوعی داشته است. همچنین هند نیز سرمایهگذاری عظیمی در این حوزه انجام داده و بهلحاظ زیرساخت، چین و آمریکا قویترین زیرساخت رایانش ابری را در اختیار دارند. چین و اروپا مناطقی هستند که بزرگترین و متنوعترین منابع دادهای را برای آموزش هوش مصنوعی در اختیار دارند، ایالات متحده و چین شرکتها بزرگی در این حوزه دارند و جنس داده این دو کشور نیز جذابتر است.
بالاترین حجم سرمایه نوآوری در اختیار چینیها
از نظر سرمایه نیز بالاترین حجم سرمایه نوآوری در چین وجود دارد. میتوان گفت براساس دادههای آمریکا و چین این دو کشور قطب توسعه هوشمصنوعی در جهان هستند. 581 میلیارد دلار در سال 2019 در آمریکا روی حوزه تحقیق و توسعه سرمایهگذاری و 1.5 میلیارد دلار نیز به صورت جدا در سال 2020 به این بودجه اضافه شد. چین در سال 2021 مجموعا نزدیک به سه تریلیون یوآن یا 420 میلیارد دلار در این حوزه سرمایهگذاری کرده است. 2.8 درصد از تولید ناخالص داخلی آمریکا و 2.2 درصد از تولید ناخالص داخلی چین در عرصه تکنولوژی سرمایهگذاری شده است.
تنوع فرهنگی ایران، همیشه سرچشمه کارآفرینی و نوآوری بوده است
ما در حوزه دانش ارتباطات دچار عقبافتادگی هستیم، اگر بهصورت تاریخی مواجهه کشور را با عرصه فناوری مدنظر قرار دهیم، میبینیم که همیشه 20 سال تاخیر داشتهایم. بهنظر شما در حوزه هوشمصنوعی نیز به این صورت است؟ آینده جریان توسعه هوشمصنوعی در کشور را چطور میبینید؟
چیتساز: آینده کسبوکارها در ایران و در عصر هوشمصنوعی به عوامل گوناگونی بستگی دارد، ازجمله اقتصاد، سیاست، دسترسی به اطلاعات و... . مدل دستاوردها و کسبوکار در این حوزه نوآورانه است، یعنی پیش از این وجود نداشته است و قانونی برای آن وجود ندارد. محیط نظارتی این حوزه بسیار پیچیده است. از سمت دیگر این موضوع نظارت، چالشهای حوزه فناوری را افزایش میدهد. مساله دیگر این است که موانع فرهنگی و اجتماعی در ایران وجود دارد که میتواند پذیرش و پیادهسازی فناوریهای جدید مانند هوشمصنوعی را دشوار کند. یکسری از ایرانیان به فناوریهای جدید مشکوک هستند اما ما جزء اولین کشورهایی بودیم که بحث سلولهای بنیادی در آن اجرایی شد. این موضوع توسط افراد خبره برای لایههای دینی و تصمیمگیری کشور تبیین شد که مزیتهای آن چگونه است.
با وجود تمام این چالشها فرصتهایی نیز برای کسبوکارهای ایرانی وجود دارد که میتواند از هوشمصنوعی استفاده کند. شرکتها در ایران میتوانند جهت توسعه هوشمصنوعی برای بازارهای تخصصی -که به دانش و تحصص محلی نیاز دارند- کار کنند. دولت در این فاصله از طریق صندوق نوآوری و شکوفایی و معاونت علمی دادهیابی میکند اما اجازه انتشار آن را ندارم. موقعیت استراتژیک ایران میتواند به کسبوکارها بسیار کمک کند؛ چراکه با سرمایهگذاریهای هوشمندانه میتوانند سودده باشند. تنوع فرهنگ ایران، همیشه سرچشمه کارآفرینی و نوآوری بوده است. اگر ثبات اقتصادی وجود داشته باشد میتوان به آینده این حوزه امیدوار بود.
دولتها نقش تامین زیرساخت، تنظیم تولید و ارتباط را در حوزه هوشمصنوعی ایفا میکنند
در بخش اول اشارهای به ملت و دولت و شرکتها شد، هرکدام از این موضوعات چه سهمی در کسبوکارهای هوشمصنوعی دارند؟
چیتساز: قسمت زیادی از نقش دولتها ایجاد کردن ثبات و پایداری است که منابع در این حوزه سرمایهگذاری شود و کاری که میتوانند انجام دهند این است که یک زیرساخت ایجاد کنند، از زیرساختی که ایجاد شده است به شرکتها کمک کنند تا مزیت رقابتی ایجاد کنند و با تنظیم کردن تولید محصول و خدمت در این حوزه را توسعه دهند. به نظر من این موضوع از وظایف دولتهاست و باید کسبوکارها را حمایت کنند، برای مثال یکی از کارهای وزارت خارجه این است که حضور در بازارهای خارجی را برای کسبوکارهای داخلی فراهم کنند، یعنی به صورت کلی دولتها نقش، تامین زیرساخت، تنظیم تولید و ارتباط را در این حوزه ایفا میکنند. شرکتها باید بتوانند منابع داخلی خودشان را با استفاده از زیرساختی که تامین شده است برای کسب رقابتی بالاتر مدیریت کنند، پس شرکت باید مزیت رقابتی خود را حفظ و برای این موضوع دارایی خود را در جایی سرمایهگذاری کند که بازده بالاتری نسبت به سایرین بهدست آورد. بهنظر میرسد نظریههای عوامل خارجی موثر بر عملکرد شرکتها تکلیف را روشن کرده است و میگوید اگر این محیط درست شود، شرکتها به تمامی اهداف گفتهشده میرسند.
جهتگیریهای کشور در راستای استفاده از مزیتهای رقابتی در هوشمصنوعی نیست
ما عملا در بسیاری از موارد تنها صحبتهایی را میشنویم و بعد در زمینه عملیات و اجرا برنامهای نداریم یا شاید مشاوران قابلی در این زمینه وجود ندارد. آیا از شما بهعنوان یک شخص آکادمیک در این زمینه مشاورهای گرفته شده یا با خود دانشگاه تهران در این زمینه همکاریای صورت گرفته است؟ نظر شما این است که مسئولان اجرایی چندسال دیگر به اهمیت هوشمصنوعی پی خواهند برد؟
چیتساز: درباره قسمت اول سوال که آیا طرف مشورت قرار گرفتهایم باید بگویم که در بسیاری از موارد مشورتهایی انجام میشود یا نهادها سرویسهایی را از مجموعههای کسبوکار هوشمصنوعی خریداری میکنند که نشان میدهد به این موضوع باور دارند. زمانی شما انتخابات آمریکا را پیشبینی میکنید، یعنی قابلیتها توسعهیافته و از آن استفاده شده است. اگر سوال این است که آیا جهتگیری کشور بر این است که از مزیتهای رقابتی استفاده کند، پاسخ مبهمی دارد؛ چراکه عواملی که گفته شد، درحالحاضر در کشور فراهم نیست. علیرغم علاقه و تاکید رهبران کشور روی این موضوع، جهتگیریها به این صورت نیست.
