زهرا طیبی، خبرنگار:تلاش برای محدود یا حذف کردن ایران از حضور در عرصههای جهانی، تحریم، بزرگنمایی اتفاقات تلخ در ایران اقداماتی نبود که تنها این چند وقت از سمت اپوزیسیون خارجنشین دنبال و پیگیری شده باشند، اما بعد از ناآرامیهای پاییز امسال، براندازها خیلی سعی کردند تا اعمال فشار خارجی به ایران تشدید شود. از تلاش برای حذف ایران در جامجهانی قطر گرفته تا تظاهرات برای تروریستی اعلام شدن سپاه توسط اتحادیه اروپا. اما مشخصا نتیجه آنطور نبود که مورد انتظار براندازها باشد، اپوزیسیون که در این مدت مهمترین درخواستش از غربیها توقف مذاکرات برجام بود و میخواست به هرطریقی بگوید برجام مرده. اما مذاکرات ایران با اروپاییها قطع نشد و اتحادیه اروپا هم با وجود اعمال تحریمهای تازه علیه ایران، سپاه را در لیست تروریستی قرار نداد. اپوزیسیون خارجنشین که امید به حمایت و اعمال فشار غربیها بسته بود، به آنچه میخواست نرسید. این البته تنها ناکامی آنها به حساب نمیآمد. در ادامه نگاهی بیندازیم به آنچه براندازها در این مدت انجام دادند.
چه خبر از انقلاب!
درباره آنچه در پاییز امسال اتفاق افتاد جامعهشناسان و تحلیلگران، نظرات متفاوتی ارائه کردند اما وجه مشترک نظر آنها این بود؛ آنچه در خیابانهای ایران اتفاق افتاد شباهتی به انقلاب نداشت. رسانههای لندننشین، از زمان وقوع ناآرامیها در ایران از واژه انقلاب استفاده کردند. اینترنشنال پوشش 24ساعته اخبار انقلاب را در دستور کار قرار داده بود و بیبیسی هم روزشمار انقلاب به راه انداخته بود. اما مساله اصلی اینجا بود که آنچه اتفاق افتاد و ادامه پیدا کرد، با رهبری همراه نبود، درحالیکه شاخصه اصلی یک انقلاب، رهبری است که یک جریان یا گروه را با خودش همراه میکند. چه در آغاز ناآرامیها و چه در ادامه آن، هیچ کدام از اپوزیسیون نتوانستند، در این نقش ظاهر شوند چون آنچه اتفاق میافتاد هم اساسا شباهتی به شکلگیری یک جریان نداشت. آنها تنها سوار برآن موجی شده بودند که به راه افتاده بود. در این میان، رسانههای لندننشین برای اینکه ثابت کنند، آنچه اتفاق میافتد انقلاب است، واژه «انقلاب بیسر» را ابداع کردند. حالا بعد از اینکه فراخوانها برای اعتصابات و حضور در خیابان، جدی گرفته نشد، انقلاب پرسروصدای براندازها که معتقد بود جهموری اسلامی برف امسال را نمیبیند، یکدفعه نامرئی شد. موضوعی که مسیح علینژاد هم به آن اعتراف کرد و گفت اروپاییها از ما میپرسند انقلاب شما تمام شده و کسی در خیابانها نیست ما چرا نباید به میز مذاکره برگردیم؟
اتحادتان هم دروغ بود!
در روزهایی که اپوزیسیون از براندازی صحبت میکرد، یک مساله، چه از جانب غربیها و چه از میان خودشان مطرح میشد که براندازی امکانپذیر نیست چون اپوزیسیون هیچ کدام باهم اتفاق نظر ندارند و هرکدام بهنحوی باهم سرجنگ دارند. نمود واضحی از این اختلافات در تجمعات خارج از ایران خودش را نشان داد، از دعوا بر سر اینکه پرچم چه کسی بالا باشد تا کتک و کتککاری و شعار علیه همدیگر. وقوع همین اتفاقها بود که خارجیها را مطمئن کرد که نمیتوانند روی تز براندازی اپوزیسیون ایرانی حساب باز کنند و به این امید میز مذاکره را ترک کنند. بالاخره در دهم فوریه (21بهمن) بود که نشست اتحاد اپوزیسیون در دانشگاه جورج تاون برگزار شد. رضا پهلوی، حامد اسماعیلیون، نازنین بنیادی و مسیح علینژاد در این نشست بهصورت حضوری و عبدالله مهتدی، گلشیفته فراهانی و شیرین عبادی هم با ارسال پیام ویدیوئی در این نشست شرکت داشتند. حضور عبدالله مهتدی رهبر گروه تجزیهطلب کرد، در شرایطی که براندازها ادعا میکردند به دنبال یکپارچگی ایران هستند، تاییدکننده این موضوع بود که تجزیه شدن ایران برای آنها اساسا اهمیتی ندارد. نازنین بنیادی هم بهعنوان یکی از شخصیتهای اپوزیسیون در این نشست حضور داشت، احتمالا درباره سابقه و گذشته او اطلاع دارید، بنیادی که فارسی حرف زدن برایش کمی سخت است اساسا سابقه اپوزیسیون بودنش هم خیلی طولانی نیست. حامد اسماعیلیون هم که تا پیش از حادثه هواپیمای اوکراینی، کسی او را نمیشناخت و به گفته خانوادههای حادثه هواپیما به جای پیگیری پرونده وارد سیاسیکاری شده بود. حضور رضا پهلوی هم صدای اعتراض خیلیها را بلند کرد. او به جز سلطنتطلبها در میان بقیه شخصیتهای اپوزیسیون خیلی محبوب نبود.
بعد از نشست دانشگاه جورج تاون قرار بود، دیگر اپوزیسیون دعواها را کنار بگذارند و انرژیشان را روی براندازی متمرکز کنند اما اتحاد نمایشی براندازها خیلی دوام نداشت. در تجمع 20 فوریه که در بروکسل مقابل مقر پارلمان اتحادیه اروپا برگزار شد وسط صحبتهای اسماعیلیون، عدهای شروع به شعاردادن کردند و برای لحظاتی صبحت او قطع شد این اما تنها نمود اختلافها در این تجمع نبود، کتک و کتککاری براندازها باهم از حواشی جدانشدنی این تجمعها شده بود. در بروکسل اما اوضاع آنقدر بحرانی میشود که مجبور میشوند از پلیس درخواست کمک کنند. این اختلافها البته از پخش زنده شبکه اینترنشنال هم پنهان نماند و در لحظهای که مجری درحال صحبت بود، دو گروه از براندازها درحال شعار دادن علیه همدیگر بودند که البته مجری به بهانه شلوغی جایش را عوض کرد. به نظر نمیرسید اختلافات اپوزیسیون باهم حلشدنی باشد، این موضوع گاهی در تجمعها، سخنرانیها و برخوردهای اپوزیسیون باهم، خودش را نشان میداد. رضا پهلوی که مخالفانش میگویند او ادعای شاهی دارد و به همه از بالا به پایین نگاه میکند، در این روزها گفت طرفدار جمهوری است که یعنی ادعای شاهی ندارم، اما در نشست مونیخ دوباره از آرزوی دیرینهاش گفت: «جمهوری را ترجیح میدهم اما شاید بتوان راهی برای سلطنت انتخابی به جای موروثی یافت.» حامد اسماعیلیون هم که در نشست جورج تاون حضور داشت و در تجمع اتحاد (بروکسل) مخالفانش، صحبتهایش را قطع کردند، دوباره توسط سلطنتطلبها مورد حمله قرار گرفت و خطاب به او گفتند: «اصلا شما تا دو سال پیش کجا بودی؟»
هنوز خیلی از نشست ده فوریه در دانشگاه جورج تاون نگذشته بود که دوباره اختلافها خودش را نشان داد. اختلافات دوباره به همان نقطه اول بازگشت.
جمعیت خیالی تجمع اپوزیسیون
درباره تجمعهایی که در خارج از کشور برگزار شد، چند نکته قابل توجه است. علاوهبر اختلاف واضحی که براندازها در این تجمعات باهم داشتند و در یک تجمع چند ساعته هم نمیتوانستند با هم کنار بیایند و پرچمهای رنگارنگ تجزیهطلبها که گاهی تعدادش از تجمعکنندگان بیشتر بود، ادعاهای اپوزیسیون درباره تعداد جمعیتی که در این تجمعها حضور داشتند را هم نمیشود نادیده گرفت. در تجمع برلین که براندازها ادعا میکردند جمعیتی نزدیک به 100هزار نفر شرکت کردهاند، آسوشیتدپرس به نقل از پلیس آلمان اعلام کرد در تجمع برلین تنها 37هزار نفر شرکت کرده بودند البته این در حالی است که تعداد جمعیت ایرانیهای مقیم آلمان 272 هزار نفر است، آن هم بدون درنظر گرفتن تعداد ایرانیهای مقیم اروپا.
در تجمع لس آنجلس که با حضور رضا پهلوی برگزار شد، همان تجمعی که بعدا انتشار تصویر پرویز ثابتی شکنجهگر ساواک، حسابی برای اپوزیسیون هزینه به همراه داشت، مدعی بودند 180 هزار نفر در این تجمع شرکت کردهاند، اما تلویزیونایبیسی اعلام کرد که فقط 3000 نفر در این تجمع حضورداشتند؛ یعنی حتی نیم درصد ایرانیها هم در تجمع شرکت نکرده بودند. در تجمع 20 فوریه در بروکسل هم در حالی اپوزیسیون مدعی بودند که 20 هزار نفر در این تجمع شرکت کرده بودند که ویدئوهای منتشر شده از این تجمع، نصف این جمعیت را نشان نمیداد. نکته جالب دیگر درباره این تجمع، صحبتهای یکی از براندازها در رم است که میگوید ایتالیاییهایی که در این تجمع شرکت کرده بودند، از بعضی رفتارها آنقدر ناراحت شدند که گفتند ما دیگر در تجمع ایرانیها شرکت نمیکنیم. صحبتهایی که نشان میداد گویا آنطور که به نظر میرسید، علاوهبر تجزیهطلبها و سلطنتطلبها، خارجیها هم در این تجمع شرکت کرده بودند.
التماس به خارجیها هم جواب نداد
دیدار با مقامات کشورهای غربی و درخواست برای اعمال فشار بیشتر روی ایران، تقریبا به روال عادی کار براندازان تبدیل شده. در دیدارهایی که با مقامهای اروپایی و آمریکایی دارند، میخواهند تا برای رژیمچنج به آنها کمک کنند، از جمله درخواست اعمال تحریمهای بیشتر علیه ایران، بستن سفارتخانههایشان در تهران و ترک میز مذاکره، این اواخر هم تروریستی اعلام کردن سپاه توسط اتحادیه اروپا. البته اپوزیسیون خیلی زود با جواب منفی اروپاییها مواجه شدند. در دیداری که مسیح علینژاد با مکرون رئیسجمهور فرانسه داشت او بهوضوح گفته بود که به دنبال رژیمچنج نیستند. در فیلمی هم که از بایدن منتشر شد و از او این سوال را میپرسیدند که آیا حاضرید، بگویید برجام مرده؟ بایدن پاسخ داد نه نمیتوانیم این را بگوییم. در روزهایی که اروپاییها ادعا میکردند تمرکزشان روی خیابانهای ایران است، همچنان در حال رد و بدل کردن پیام با ایران بودند و این یعنی غربیها همه تخممرغهایشان را در سبد براندازها نگذاشته بودند. اما اروپاییها همچنان به دیدار و گفتوگو با اپوزیسیون خارجنشین ادامه دادند. شاید بهتر باشد اینطور بگوییم که اپوزیسیون خارجنشین برای اروپاییها، کسانی که میخواهند براندازی کنند نبودند، بلکه بیشتر گروههای فشاری بودند که برای گرفتن امتیاز در مذاکرات با ایران از آنها استفاده میکردند. دیدارها و ملاقاتهای اپوزیسیون با اروپاییها باعث اعتراض برخی از میان خودشان هم شد، شهرام همایون در این رابطه گفت: « ما از یک راهرویی رد میشیم، وزیر خارجه فلان جا رد میشه، میگیم آقا میشه یه عکس باهم بگیریم؟ عکس رو میگیریم، بعد همه جا پخش میکنیم. افتخار ما اینه که بریم با وزیر خارجه یه کشوری عکس بگیریم! {امام}خمینی تو خونهش نشست در نوفل لوشاتو. نماینده رئیسجمهور فرانسه میآمد تو خونهش خمینی رو میدید. قدرت دست مردمه. قدرت تو کاخ سفید و الیزه نیست. برگشتیم به دوره قاجار. رهبران سیاسی ما مسابقه گذاشتن برای رفتن به دیدار این وزیر خارجه و آن وزیر خارجه.» بعد از این نقدها بود که علینژاد گفت ما گدایی غرب را نمیکنیم البته دو دقیقه از حرفهایش نگذشته بود که گفت قرار است با مایک پمپو دیدار کند.
«نه» دوباره اتحادیه اروپا به براندازها
تروریستی اعلام کردن سپاه توسط اتحادیه اروپا، پروژهای است که اپوزیسیون خارجنشین در تلاش برای تحقق آن است، اقدامی که به گفته آنها باعث تضعیف ایران میشود. آنها برای تحقق این موضوع تجمعی در 16 ژانویه در استراسبورگ مقر پارلمان اروپا ترتیب دادند، تا از اتحادیه اروپا بخواهند سپاه را در لیست تروریستیاش قرار بدهد. علیرضا آخوندی نماینده ایرانیتبار پارلمان سوئد هم لابیگر اپوزیسیون در پارلمان اروپا بود. بعد از این تجمع، پارلمان اروپا 19 ژانویه در قطعنامهای، سپاه را در لیست تروریستی قرار داد. قطعنامه به تصویب رسید اما تا شورای اروپا این قطعنامه را تصویب نمیکرد، ضمانت اجرایی نداشت. بورل بعد از این قطعنامه درآغاز نشست وزرای خارجه پارلمان اروپا گفت: «نمیتوانیم بگوییم چون از سپاه خوشمان نمیآید، تروریست اعلام شود. تروریست اعلام کردن سپاه نیاز به حکم دادگاه دارد.» نهایتا اتحادیه اروپا تحریمهای تازهای علیه ایران اعمال کرد اما سپاه را در لیست تروریستی قرار نداد. بعد از این اتفاق بود که علیرضا آخوندی با اینترنشنال مصاحبه کرد و گفت: «بورل دروغ میگوید اصلا این موضوع احتیاجی به تایید قضایی ندارد و کاملا سیاسی است. او ادعاهای خودش را مطرح میکند.» آخوندی البته میگوید در نشست بعدی پارلمان که در20 فوریه برگزار میشود همچنان به فشارها ادامه میدهیم تا سپاه تروریست اعلام شود. تجمع 20 فوریه، مقابل مقر پارلمان اروپا در بروکسل هم به همین دلیل برگزار شد. روز بعد بیبیسی با بورل مصاحبه کرد و از او پرسید صدای این جمعیتی که خواهان تروریستی اعلام کردن سپاه بودند را شنیدید؟ بورل پاسخ داد: «این صداها قوانین ما را تغییر نمیدهد.» و بعد ادامه میدهد: «ما قوانینی داریم، من قاضی نیستم اما برای تروریست اعلام کردن باید دادگاه حکم بدهد، باید شواهدی وجود داشته باشد که سپاه علیه شخصی اقدامی تروریستی انجام داده باشد که بشود آن را در این لیست قرار داد.» نکته این بود که تروریستی اعلام کردن سپاه توسط اتحادیه اروپا برای او هزینههایی داشت که او در شرایط فعلی و بحران اوکراین، حاضر نبود آن را بپردازد. این را نماینده ایرانیتبار پارلمان سوئد هم گفته بود که تروریستی اعلام کردن سپاه، سالانه هزاران یورو برای اروپا هزینه برمیدارد.
نشریه دیلی تلگراف هم چند روز گذشته از فشار آمریکاییها روی دولت ریشی سوناک برای تروریستی اعلام نکردن سپاه خبرداد، موضوعی که نشان میداد آمریکاییها هم فعلا تمایل ندارند تا راه ارتباطی ایران با اروپا برای ادامه مذاکرات بسته شود.
همیشه اشتباه کردید
شاید بتوان علت اصلی ناکامیهای اپوزیسیون در مقطعهای مختلف را عدم شناخت صحیح آنها از مردم ایران دانست. موضوعی که خودش را در ارتباطات آنها با مقامات غربی نشان میدهد. چیزی که برای آنها افتخار به حساب میآید برای مردم ایران، تصویر همان وابستگی دوران پهلوی و قاجار را زنده میکند. بخش زیادی از این عدم موفقیت هم به خود این شخصیتها برمیگردد. برای مثال چرا باید رضا پهلوی فرزند محمدرضا که همه ایرانیها متفقالقول از او متنفر بودند برایشان شخصیت محبوبی باشد؟ یا نازنین بنیادی چه ویژگی شاخصی از یک فعال اپوزیسیون دارد که مردم به او اعتماد کنند؟
نکته دیگر هم اینکه آنها کاملا برعکس آنچه میگویند عمل میکنند. در روزهایی که شعار مرگ بر دیکتاتور میدادند و از پایان دیکتاتوری حرف میزدند، دیکتاتوری در فضای مجازی حاکم کرده بودند که کسی جرات نداشت یک تصویر با لبخند منتشر کند یا از خوشحالی بگوید یا کسبوکارش در مجازی را انجام دهد. این اشتباهات در برخورد با مردم ایران در کنار ناکامیهایی که برای اپوزیسیون خارجنشین اتفاق افتاد، پازل عدم موفقیت براندازها را تکمیل میکند و به این سوال که چرا اپوزیسیون ضعیفی هستید پاسخ میدهد.