محسن تاجیک نژاد، خبرنگار:چهرههای اپوزیسیون این روزها تکاپوی زیادی دارند و هزاران کیلومتر دور از مرزهای این آب و خاک و در کشورهای اروپایی و آمریکا برای ایجاد فشار علیه ایران به دورهگردی افتادند. شنبه همین هفته بود که رضا پهلوی، نازنین بنیادی و مسیح علینژاد سه چهره اپوزیسیون در کنفرانس مونیخ گردهم آمدند و در نشستی ضدایرانی که با همراهی برخی مقامات سیاسی اروپایی و آمریکایی مانند باب منندز، رئیس کمیته روابط خارجی سنای آمریکا و هانا نیومن، نماینده آلمان در پارلمان اروپا بود، یک شوی تبلیغاتی علیه ایران به راه انداختند. حدود 10 روز قبل هم همین سه نفر به همراه حامد اسماعیلیون در دانشگاه جرجتاون واشنگتن و در نشستی که 4 تن دیگر آن غایب بودند و تنها به انتشار پیام تصویری اکتفا کردند، به تصور خود برای آینده ایران جمع شدند. درحالیکه یکی از مهمترین اهداف این گردهماییها نمایش یک ائتلاف و اتحاد بزرگ از چهرههای سرشناس اپوزیسیون علیه جمهوری اسلامی است و این چهرهها سعی دارند تصویری از وحدت را از خود به نمایش بگذارند، اما اختلاف و درگیری از گوشهوکنار آنها بیرون میزند. در همین نشست مونیخ هواداران مجاهدینخلق و مخالفان رضا پهلوی علیه او شعار دادند و حامیان سلطنتطلب ربع پهلوی به حمایت از فرزند آخرین شاه ایران برخاستند، هواداران هردو گروه هرکدام هشتگی را در حمایت از جریان خود و علیه دیگری به راه انداختند و هرکسی سنگ خود را به سینه زد. این دورهگردیها و گردهماییهای ضدایرانی حضرات اپوزیسیون البته پدیده ناآشنایی برای ایران نیست. در بیش از چهار دهه گذشته بارها شوراهای مختلف و نشستهایی برای براندازی برگزار شده و همه با شکست روبهرو شدند. مهمترین ائتلاف برای براندازی جمهوری اسلامی را 40 سال قبل رئیسجمهور فراری کشور و شریک سیاسیاش در پاریس به راه انداختند اما نهتنها در هدفشان ناکام ماندند که بعد از مدتی راه خود را هم از یکدیگر جدا کردند.
نشستهای اخیر اپوزیسیون با چهرههایی غریبه با دنیای سیاست، در مقابل ائتلافی که ابوالحسن بنیصدر و مسعود رجوی بههمراه برخی احزاب مانند حزب دموکرات کردستان و چریکهای فداییخلق و تحت عنوان «شورای ملی مقاومت» اوایل دهه 60 برای براندازی در فرانسه به راه انداختند، یک شوخی به حساب میآید. اگر امروز چند بازیگر، خبرنگار، فوتبالیست و یک مخالف که سابقهای جز فرزند شاه مخلوع بودن ندارد، دورهم جمع شدند تا بهزعم خودشان برای براندازی تلاش کنند، 40 سال قبل رئیسجمهور فراری این کشور که یکسالونیم قبل از عزلش نزدیک به 11 میلیون نفر پای صندوقها به او رای داده بودند و نفر اول مجاهدینخلق به پشتوانه تشکیلاتی قوی و چندساله و چنددههزار سمپات و میلیشیای خود در شهرهای مختلف کشور، با همین هدف باهم ائتلاف کردند، آنها علاوهبر سالها فعالیت سیاسی و تشکیلاتی، از عدمثبات سیاسی در انقلاب نوپای ایران و گرفتار شدن کشور در یک جنگ تحمیلی با همسایه غربی هم بهره بردند، اما نتیجهای جز اختلاف، جدایی و مطرود شدن در افکار عمومی عایدشان نشد. بنیصدر یکسال قبل و پس از سالها انزوای سیاسی در خارج از کشور، در فرانسه جان سپرد و قریببه 20 سال است کسی از مسعود رجوی، دیگر رأس شورای ملی مقاومت خبری ندارد. اپوزیسیونهای امروز که در اروپا و آمریکا دورهم جمع شدند را تنها میتوان یک نسخه ضعیف شده از آنچه 40 سال قبل در قلب پاریس علیه جمهوری اسلامی ایجاد شد، دانست. تاریخخوانی خوب است؛ مخصوصا این روزها، چه برای همین چند شومن اپوزیسیون در خارج که توهم براندازی دارند و چه برای آنهایی که دل به توهم آنها دادند. در ادامه قصد داریم ماجرای تشکیل «شورای ملی مقاومت» توسط ابوالحسن بنیصدر و مسعود رجوی در دهه 60 و انتهای مسیر این شورا را بازخوانی کنیم.
شورای ملی مقاومت؛ از ایده تا تشکیل
ایده تشکیل شورایی با محوریت ضدیت و مخالفت با جمهوری اسلامی و تلاش برای براندازی آن تیرماه سال 60 بهوجود آمد؛ درست زمانی که ابوالحسن بنیصدر که بهتازگی از ریاستجمهوری کنار گذاشته شده به همراه مسعود رجوی، نفر اول سازمان مجاهدینخلق که برای مبارزه با جمهوری اسلامی دست به اسلحه برده بودند، زندگی مخفیانهای را در تهران داشتند. سیام تیرماه 60، شورای ملی مقاومت با محوریت این دو چهره سیاسی تشکیل شد و یکهفته پس از آن هم بنیصدر و رجوی از کشور به فرانسه گریختند. بنیصدر 11 مرداد 60 و 4 روز پس از فرار از ایران، در مصاحبهای با خبرگزاری یونایتدپرس فرانسه از هدف خود برای ساقط کردن و از میان برداشتن مقامات جمهوری اسلامی از طریق ائتلاف با سازمان مجاهدینخلق و دیگر گروههای اپوزیسیون گفت: «مجاهدینخلق که همپیمان من هستند، به همراه گروههای چریکی، دیگر مقامهای جمهوری اسلامی را در سراسر کشور از میان برخواهند داشت.» وی همچنین در مصاحبه با روزنامه اشپیگل آلمان مدعی شد که جمهوری اسلامی ظرف چند ماه آینده سرنگون میشود و او پس از این اتفاق برای بهدست گرفتن قدرت به ایران بازخواهد گشت. مسعود رجوی، دیگر رأس شورای ملی مقاومت هم همان زمان در گفتوگو با یونایتدپرس، از تشکیل این شورا خبر داد و گفت که بنیصدر پیشنویس قانون اساسی جدیدی را تهیه کرده و به او دستور داده تا یک حکومت در تبعید تشکیل دهند. رجوی همچنین در همین گفتوگو اعلام کرد که بنیصدر از او خواسته تا شورای مقاومت ملی را برای متحدکردن همه نیروهای اپوزیسیون تشکیل دهد. اولین اجلاسیه این شورا حدود 6ماه پس از آغاز آن در بهمن و اسفند سال 60 تشکیل شد. سازمان مجاهدینخلق، حزب دموکرات کردستان، جبهه دموکراتیک ملی ایران، شورای متحد چپ، سازمان استادان متعهد دانشگاههای ایران، کانون توصیه اصناف، سازمان اتحاد برای آزادی کار و سازمان اقامه نیز در همان بدو تاسیس این شورا، به آن پیوستند و بعد از مدتی دیگر احزاب اپوزیسیونی چون اتحادیه کمونیستهای ایران، سازمان چریکهای فداییخلق و جنبش زحمتکشان گیلان و مازندران به این شورا ملحق شدند. این شورا در آغاز کار خود و در هفتم مهرماه 60 سندی تحت عنوان «برنامه دولت موقت جمهوری دموکراتیک اسلامی ایران» که بهنوعی ساختار و نظام سیاسی پس از سقوط جمهوری اسلامی را ترسیم میکرد، منتشر کردند و بنیصدر بهعنوان رئیسجمهور و مسعود رجوی بهعنوان نخستوزیر این دولت موقت معرفی شدند و این سند به امضای آنها رسید.
شورای ملی مقاومت؛ ائتلافی تاکتیکی و نه ایدئولوژیک
ائتلاف بنیصدر و رجوی تنها به شورای ملی مقاومت آنهم چند هزار کیلومتر خارج از مرزهای ایران برنمیگردد. از ابتدای روی کار آمدن بنیصدر بهعنوان رئیسجمهور در اواخر سال 58، این ائتلاف بهصورت نانوشته بهوجود آمد و با گذر زمان بدنه هواداری اولین رئیسجمهور ایران پس از پیروزی انقلاب بهویژه در سخنرانیهای عمومی را سمپاتهای مجاهدینخلق تشکیل میدادند. رای به عدمکفایت سیاسی بنیصدر در 30 خرداد 60 و اعلام جنگ مسلحانه مجاهدینخلق علیه جمهوری اسلامی در همان روز عملا آنها را در یک نقطه مشترک نسبت به جمهوری اسلامی قرار داد؛ «مبارزه برای سرنگونی». البته این نقطه مشترک بیشتر از آنکه برآمده از ایدئولوژی و تئوریهای همسان باشد، یک ائتلاف موقتی برای مقابله با دشمنی مشترک به نام انقلاب اسلامی بود. درواقع بنیصدر و رجوی با سابقه تئوریک و نظری متضاد از هم (یکی نزدیک به لیبرالیسم و دیگری نزدیک به تفکرات چپ و مارکسیسم) یک ائتلاف تاکتیکی برای براندازی و سرنگونی جمهوری اسلامی داشتند. آنها با این توهم که بهزودی و با کمک فشارهای بینالمللی و ضعفهای داخلی، زمینه بازگشتشان به کشور و بر کرسی قدرت نشستن، فراهم خواهد شد، دست همکاری به هم دادند. حتی در ماههای ابتدایی تشکیل این شورا مسعود رجوی با فیروزه بنیصدر، دختر ابوالحسن بنیصدر ازدواج کرد تا این ائتلاف تاکتیکی نیز قوت بیشتری پیدا کند؛ هرچند بنیصدر بعدها گفت که با این ازدواج مخالف بوده و برای آنکه استقلال دخترش زیر سوال نرود، با این وصلت موافقت کرده است. مهدی خانباباتهرانی، عضو سابق شورای مقاومت ملی در گفتوگویی که در کتاب «نگاهی از درون به جنبش چپ» منتشر شده، درباره این ائتلاف بنیصدر و رجوی در تشکیل شورای ملی مقاومت گفت: «آنها از روز نخست، شورای ملی مقاومت یا جبهه متحد را به مفهوم اخص کلمه نمیخواستند. بلکه در پی تشکیلاتی بهعنوان دنبالچه سازمان خود بودند. یعنی شرکتکنندگان در شورا نقش میهمان و اجارهنشین را داشتند که این تصور و برداشت دقیقا کپیبرداری از الگوی سازمان الفتح فلسطین است، منتها بهصورت کاریکاتور ...گویی تنها نیاز به آذینهای دیگری برای تزئین حجله خود داشتند و نه بیش.»
جرقه تا جدایی بنیصدر از شورا
19دیماه 61، مسعود رجوی در پاریس با طارق عزیز، وزیر خارجه دولت عراق (که درحال جنگ با ایران بود) ملاقات میکند. آنها در این ملاقات صلحنامهای را میان دولت عراق و شورای ملی مقاومت امضا میکنند. رجوی پس از این دیدار گفت: «[امام] خمینی شکست میخورد و این مقاومت [شورای ملی مقاومت] و مردم عراق هستند که پیروزمندانه از این جنگ خارج خواهند شد.» پس از این دیدار زمینهها برای انتقال مجاهدینخلق و شورای ملی مقاومت به داخل خاک عراق کمکم بهوجود میآید. این دیدار سرآغاز ایجاد اختلافات میان رجوی و بنیصدر میشود. چند روز بعد از این دیدار بیبیسی فارسی در گزارشی به تفسیر نظر انتقادی بنیصدر در رابطه با دیدار رجوی و طارق عزیز پرداخت. این گزارش گمانهها درباره اختلافات بنیصدر و رجوی را قوت بخشید؛ هرچند بنیصدر پس از آن تکذیبیهای برای بیبیسی فارسی ارسال کرد و منکر اختلاف با رجوی شد. با این وجود بنیصدر یک سال و سه ماه بعد از این ماجرا بهصورت رسمی از شورای ملی مقاومت خارج میشود. شورای ملی مقاومت چهارم فروردینماه 63 طی اعلامیهای این خبر را منتشر میکند. مجاهدینخلق دو سال بعد و در سال 65 نیز پایگاه خود را به داخل عراق منتقل و رسما به کشور تجاوزکننده به خاک ایران ملحق میشود.
روایت بنیصدر و رجوی از جدایی
درباره علت جدایی بنیصدر از شورای ملی مقاومت، دیدگاههای مختلفی وجود دارد. بنیصدر، رجوی و دیگر چهرههای مرتبط با شورای ملی مقاومت هرکدام درباره این جدایی اظهارنظرهای متفاوتی دارند. بنیصد در سالهای پس از جدایی از شورای ملی مقاومت، دلیل جدایی خود را صلح مجاهدینخلق با رژیم بعث و رفتن آنها به عراق بهعنوان کشوری که بهصورت مستقیم با ایران در جنگ بود، عنوان میکند. او سال 77 دراینباره میگوید: «نقض اصل استقلال با رفتن به عراق و به خدمت جنایتکارترین و فاسدترین رژیمها [رژیمصدام] در آمدن، در جامعه ایران این گروه [مجاهدینخلق] را ضدایرانیت، ضدانسانیت، ضدعاطفه ملی گردانده و محکوم به انزوا کرده است.» ایجاد یک دیکتاتوری و زورمداری توسط رجوی در شورا دلیل دیگری است که بنیصدر برای جدایی خود از شورا به آن اشاره میکند و میگوید: «آقای رجوی هرسه اصل میثاق آزادی و استقلال و عدمهژمونی را نقض کرد... امروز دیگر هیچ ارزش و حق جهانشمولی نمانده است که زیر پا نگذاشته و نقض نکرده باشد.» اما رجوی چنین نظری را منتفی میداند و مدعی است که بنیصدر در همه مراحل انجام مذاکرات میان شورای ملی مقاومت و رژیم بعث عراق نهتنها از آن با خبر، بلکه موافق هم بوده اما در موفقیت چنین تصمیمی و ضمانت اجرایی آن تردیدهایی داشته و درعینحال نمیخواسته ریسک حمایت از آن با توجه به اینکه عراق در جنگ با ایران بود، را بپذیرد. رجوی درباره دیدگاه بنیصدر درباره طرح صلح شورای ملی مقاومت با دولت بعث عراق میگوید: «در جلسه 12 و 13دیماه 62 با حضور خود بنیصدر مفصل بحث کردیم و با توافق خود او قرار شد مجاهدین بروند و درمورد این ایده [صلح شورای ملی مقاومت با دولت عراق] و شرایط ملازم با آن تحقیق کنند و حتی طرح بیاورند. خلاصه کلام جوهر و پیام نظر او اگرچه آن را با چاشنی به اصطلاح استقلالطلبی قاطی میکرد، این بود که اگر طرح موفق باشد و به سرنگونی [امام] خمینی منجر شود، مشروع است و هیچکس برنده و پیروز را به زیر علامت سوال نخواهد کشید که چطور پیروز شد، اما درعینحال عمیقا حواسش جمع بود که خود هیچ ریسکی نپذیرد و مسئولیتی نداشته باشد و همه ریسکها و مسئولیتها برعهده مجاهدین و شخص من باشد... هدف او از این نحو برخورد دوگانه این بود که راه اما و اگر کردن و راه محکوم کردن احتمالی ما [مجاهدینخلق و شورای ملی مقاومت] را برای استفادههای ضروری در آینده نبندد و باز نگه دارد و درعینحال منافع احتمالی را نیز از دست ندهد... در آغاز عمده نگرانیهای بنیصدر درباره ایده جدید [صلح با دولت عراق] نه بر سر مشروعیت یا عدممشروعیت آن و مساله استقلال یا عدماستقلال ما [مجاهدینخلق و شورای ملی مقاومت]، بلکه اکیدا بر سر خطرات اجرایی و عملی آن بود... بنیصدر روی تضمینهای سیاسی و امنیتی تاکید میکرد... گاه میگفت خیلی خطرناک است، مثل خودکشی است، ممکن است شما را بسوزاند.» با جدایی بنیصدر از شورا دعواهای او با رجوی با شدت و حدت بیشتری دنبال میشود و هرکدام با الفاظ تندی به دیگری میتازد. بنیصدر از یک سو در مجله انقلاب اسلامی چاپ فرانسه رجوی را «معتاد قدرتپرستی و دچار انحطاطی که حد نمیشناسد و در دروغپردازی گویسبقت ربوده» توصیف و او را «بسیار گستاخ»، «دروغگو»، «زورمدار» و «دارای اخلاق منحط سیاسی» میخواند. از طرف دیگر رجوی نیز بنیصدر را با الفاظی چون خائن، کاسهلیس، لافزن و دارای ماهیت لیبرال ارتجاعی خطاب قرار میدهد و درباره او میگوید: «فاقد شهامت، پریشانحال و درمانده، داعیهدار کذب و تناقض، گوینده اباطیل، بسیار بیانصاف و گزافهگو که در سپاسمندی از خودش حدومرز نمیشناسد و در جعل آشکار و در تفسیر کج و معوج از روشنترین و سادهترین قضایا بسا دست باز دارد. فیالواقع پدیده غریبی است که از این جوانب در ردیف نوادر است.»
رمزگشایی از جدایی بنیصدر از شورا
خانباباتهرانی، عضو جدا شده شورای ملی مقاومت روایت جالبی از شرایط حاکم بر این شورا پس از ملاقات رجوی با طارق عزیز در زمستان 61 دارد. خانباباتهرانی میگوید که رجوی اعتراض اعضای شورای ملی مقاومت بهخاطر دیدارش با طارق عزیز را پیشبینی میکرده، برای همین در اولین جلسه شورا پس از ملاقات با طارق عزیز خطاب به اعضای شورا میگوید که همه آنها میتوانند تمام گفتوگوی میان او و هیات نمایندگی دولت عراق را که ضبط شده، گوش کنند. خانباباتهرانی این جلسه شورا را اینگونه روایت میکند: «[رجوی] رو به مهدی ابریشمچی کرد و گفت: «نوارها را بیاورید و پخش کنید. متن نوارهایی که ما گوش دادیم چیز عجیب و غریبی نبود.» مقداری همهمه خبرنگاران و سپس سخنرانی کوتاه طارق عزیز به زبان انگلیسی بود که در آن گفته بود: «امیدوارم در آینده نزدیک دوست عزیزم مسعود رجوی را در پست ریاستجمهوری یا نخستوزیری ایران ملاقات کنم...» بهخاطر دارم وقتی این جمله از نوار پخش میشد، رجوی چندینبار به مهدی ابریشمچی گفت: «این قسمت از نوار روشن نیست، لطفا دوباره آن را پخش کن؛ و این قسمت از نوار سه بار تکرار شد».» طارق عزیز ابراز امیدواری کرده بود که رجوی را در قامت ریاستجمهوری آینده ایران پس از سقوط جمهوری اسلامی ببیند. شنیدن این جملات برای رجوی لذتبخش بود؛ اینقدر لذتبخش که در جلسه شورای ملی مقاومت چندبار نوار را عقب جلو کنند تا همه اعضا این قسمت را بشنوند. این اما برخلاف ائتلاف رجوی و بنیصدر و برنامه دولت موقت شورای مقاومت ملی بود. طبق برنامه شورا رئیسجمهور آینده ایران بنیصدر بود و حالا او احساس میکرد که رجوی و مجاهدین قصد دارند او را دور بزنند. اولین ارتباط رجوی با عراقیها زمستان 61 بود، رژیم بعث عراق بهار 62 رسما از انعقاد صلحنامه با شورای ملی مقاومت خبر داد و جدایی بنیصدر از شورا در نوروز 63 اتفاق افتاد. بنیصدر بیش از یکسال وقت داشت که پیرامون صلحنامه موضعگیر کند و به مخالفت با آن برخیزد. علیرغم آنکه بنیصدر علل جدایی خود از شورا را ارتباط مجاهدینخلق با بعثیهای عراقی و استبداد رجوی در سازمان میداند، اما بهنظر میرسد رئیسجمهور عزلشده ایران در جمعبندیهای خود به این نتیجه رسیده که مجاهدینخلق قصد کنار زدن او را داشته و در این سالها تنها از نام و اعتبار و ارتباطات او در اروپا بهره میبرده است.
شورای ملی مقاومت در سراشیبی سقوط
بنیصدر تنها عضو جداشده شورای ملی مقاومت نبود. پس از بنیصدر، حزب جداییطلب دموکرات کردستان از این شورا جدا شد. قاسملو، دبیرکل این حزب درباره چرایی جدایی حزب متبوعش از این شورا میگوید: «در آن شورا، مجاهدین سعی میکنند که بههرقیمتی سایر نیروها را تحت هژمونی خود درآورند و زمانی که متقاعد شدیم دیگر شورا در بعد دموکراتیک قابل ترمیم نیست از آن خارج شدیم.» پس از آن نیز دیگر گروهها هم کمکم از این شورا خارج شدند تا شورای ملی مقاومت به حیاطخلوت مجاهدین تبدیل شود. انقلاب ایدئولوژیک مجاهدینخلق با ازدواج رجوی و همسر مهدی ابریشمچی و نهایتا انتقال آنها به داخل خاک عراق، مجاهدینخلق و همچنین شورای ملی مقاومت را در یک سراشیبی سقوط قرار داد. قدرتطلبی و انحصارگرایی دو مولفه بزرگ مجاهدینخلق و مسعود رجوی بود که پروژه براندازی آنها را به موزه تاریخ فرستاد.