علی عسگری، خبرنگار:التهابات ۱۴۰۱ از جهاتی فرصتی خوب برای بحث، بررسی و نقد گفتارهایی بود که در طی چند دهه گذشته درخصوص جامعه ایرانی شکل گرفت. در این میان هم تقریبا عمده کسانی که گفتاری در تحلیل کلیت جامعه ایرانی ارائه کرده بودند، تلاشی نظری برای صورتبندی مفهومی اعتراضات ۱۴۰۱ کشور به خرج دادند. یکی از شخصیتهای پرکار در این روزها و در تحلیل التهابات اخیر، دکتر نعمتالله فاضلی، انسانشناس و مردمشناس است که در قالب حضور در برنامه «شیوه» شبکه چهار، گفتوگوی مکتوب با واحد پژوهشهای خبرگزاری ایرنا و همچنین شبکههای اجتماعی خود به بحث و بررسی این اتفاقات پرداخت. در ادامه تلاش داریم در ابتدا نگاهی گذرا به پروژه علمی نعمتالله فاضلی انداخته، سپس به اظهارنظرهای وی درخصوص التهابات اخیر توجه داده و درنهایت نکاتی را در ذیل دیدگاه وی عرضه داریم.
فاضلی؛ روایتگر گذارها
اگر نگوییم تمام همت علمی نعمتالله فاضلی، قطعا عمده تلاش علمی وی در آثار مختلف خود، برای بررسی و مطالعه تجربه تجدد ما ایرانیان صرف شده است. فاضلی از آن دست اساتیدی است که بهشدت علاقه دارد تا بفهمد ایرانیان در مواجهه با مدرنیته چه تحولاتی را سپری کردهاند. وی برای توضیح این موضوع دست به کلیبافیهای فیلسوفانه از این جنس که هویت ما چندتکه شده یا... نمیزند؛ چراکه این کلیات را پذیرفته است. به عبارت دیگر میتوان گفت فاضلی این دیدگاههای کلی را بهعنوان پیشفرض اتخاذ کرده و تلاش دارد تا در لابهلای اجزای فرهنگ و تجربه زیسته ما، تطورات ناشی از مدرنیته را نمایان سازد. وی در این راستا سراغ مسائل مختلفی رفته است.
برای مثال در مقاله دیجیتالی شدن به سبک ایرانی به مقایسه دو موج مختلف مدرنیته در ایران میپردازد و چنین نتیجه میگیرد که ایرانیان در مدرنیته اول، در مقابل مظاهری همچون دوچرخه، دندان مصنوعی، دوش حمام، چراغ برق و... بهشدت ایستادگی کردند اما در موج دوم طالب ماهواره، موبایل، رایانه و... شدند. او ریشه این موضوع را در قوام یافتن مدرنیته ایرانی میداند.
یا در مقاله «ترس و تجدد» به این موضوع میپردازد که ترس در جامعه ایرانی یک مساله اجتماعی شده تا یک امر روانی و این موضوع را با توجه به ساختارهای جامعه در دل گذار از سنت به مدرنیته واکاوی میکند.
وی در مقاله مدرنیته و مسکن نشان میدهد که خانه در نظرگاه سنتی ما ایرانیان چه جایگاهی داشته و سپس به تطورات خانه متأثر از تجدد میپردازد. عواملی مانند دموکراتیک شدن خانه (در مقابل پدرسالاری) رسانهای شدن، عقلانی شدن، شهری شدن، عرفی شدن و... ازجمله تاثیراتی است که مدرنیته بر خانه ایرانی گذاشته است.
همچنین فاضلی در مقاله عکاسی و چرخش فرهنگی چنین مسیری را طی میکند. گذشته از این مقالات که میتوان به فهرست آنان افزود، فاضلی در کتابهای خود همچون دو کتاب «تجربه تجدد» و «مدرن یا امروزی شدن فرهنگ ایران» همین خط تحلیلی را دنبال میکند.
بنابراین میتوان روش پرداخت به موضوع توسط فاضلی را چنین عنوان کرد که وی پس از انتخاب موضوع تلاش دارد تا تصویری از آن قبل ورود مدرنیته به ایران، یا حداقل قبل از ورود موج مدرنیته دوم عرضه کرده و سپس تاثیرات مدرنیته بر آن را بسنجد.
فاضلی برای معنادار ساختن تغییرات جامعه ایرانی در بستر مدرنیته از طرح فکری ریموند ویلیامز استفاده میکند (این همان چهارچوبی است که گذشته از برخی مقالات در برنامه شیوه نیز اتخاذ شد.) در این چهارچوب فکری، تغییرات در دایره سه فرهنگ رسوبیافته یعنی همان کهنالگوهای تاریخی شکلگرفته در ذهن و ناخودآگاه مردم، فرهنگ مسلط که درحقیقت چیزی است که مردم اکنون به آن عمل کرده و قدرت از وی دفاع میکند و فرهنگ درحال ظهور که عبارت است از خلاقیتهای فردی در زمینه ایدهپردازی، فناوری و... که هنوز در اجتماع پذیرفته نشده است توضیح داده میشود.
فاضلی در این مردمنگاری تغییرات جامعه ایرانی در بستر مدرنیته، چند برداشت کلی را از جامعه ارائه میکند:
نخستین و جدیترین برداشت وی که در ادامه در تحلیل التهابات ۱۴۰۱ تطبیق داده میشود، چندصدایی در جامعه ایرانی است. از نظر وی جامعه ایرانی تحت تاثیر مدرنیته، جهانی شدن و... یک دیگ برهم جوش است، یک جامعه متکثر و متنوع با افکار و ایدههای مختلف، متفاوت و متضاد، لذا ما با جامعهای یکدست و همگن همچون ابتدای انقلاب و دوران پیش از مدرنیته دوم (گسترش ارتباطات و مجازی شدن) روبهرو نیستیم.
دومین برداشت جدی وی داشتن نیمنگاهی به مدرنیته ایرانی است. وی بر آن نیست که مدرنیته در هرکجا که پا بگذارد، اثر یکسانی را تولید میکند، بلکه مدرنیته دارای اصول بنیادین و مقومی است که در هرجا وارد شود، همانها را با خود به همراه خواهد داشت اما در این میان مدرنیته در تلفیق با فرهنگ مسلط و رسوخ کرده است که تغییراتی را ایجاد میکند. اکنون با این توصیفات از دستاوردها، طرح نظری و پروژه فکری نعمتالله فاضلی میتوان به بررسی نظریات وی در صورتبندی التهابات ۱۴۰۱ پرداخت.
تصویر انقلاب اسلامی از آینده، همهگیری خود را از دست داده است!
فاضلی مهمترین خط تحلیلی معنادار ساختن التهابات اخیر را پیرامون مفهوم تصویر از آینده سامان میدهد. وی بر آن است که مشکل اصلی کشور ما فقدان یک تصویر از آینده است. تصویر از آینده حاصلی از بینشها، ارزشها با تجربهزیسته انسانها و به ضمیمه گفتمانهای موجود در جامعه و... است. تصویر از آینده صرفا امری ذهنی نبوده، بلکه در تجربه زیسته آدمها، در کنشها و واکنشهای میان آنها، در گفتوگوهای اجتماعی و... مدام بازسازی میشود.
وی بر آن است که انقلاب اسلامی با تصویری از آینده، مرکب از ایده مهدویت، عدالت، آزادی، ضدیت با وجهه استعماری غرب در عین استفاده از امکانات ابزاری آن و... بهوجود آمد. فاضلی که علاقه ندارد هیچ چیز را در ثبات ببیند، معتقد است این ایده نتوانسته در تجربهزیسته انسانها خود را مدام بازنمایی کند، از همین رو ایدههای دیگری درون جامعه طرح شده و ما شاهد یک جامعه متکثر، چندصدا و متنوع هستیم. در چنین جامعهای نمیتوان یک تصویر مطلوب کلی برای همه طراحی کرد. از نظر او انسان مطلوب انقلاب اسلامی، یک شخصیت بسیجی، حزبالهی و... است، درحالیکه جامعه دچار تکثر شده و چنین گفتمانهایی آن هم مبتنیبر دو قطبیسازیهای بسیجی، غیربسیجی، حزباللهی و غیرحزباللهی و... تنها گسست در جامعه را بیشتر میکنند.
از نظر نعمتالله فاضلی حکومت در چنین کشوری باید تصویری از آینده را خلق کند که همهگیر باشد، هرکس در آن نقشی داشته باشد و لازمه خلق چنین تصویری برای آینده، بیطرفی ارزشی خود حکومت و بهتعبیری خنثی بودن آن است.
همانطور که مشاهده شد بهخوبی نمایان است که طرح فاضلی از کلیت جامعه ایرانی، بهعنوان یک جامعه درحال گذار، متکثر و متنوع چگونه در تحلیل حادثه مهسا امینی بهکار برده میشود. در ادامه اما تلاش میشود تا نکاتی را پیرامون این طرح (چه اصل خود طرح نظری و چه تطبیق آن بر اتفاقات اخیر) بیان داریم.
گفتمان انقلاب اسلامی، همهگیرترین گفتمان ایران است
درمجموع نکاتی چند درخصوص نظرگاه فاضلی در تحلیل جامعه ایرانی و التهابات ۱۴۰۱ بهنظر میرسد که تقدیم میشود:
۱- نخستین موضوعی که جا دارد از نعمتالله فاضلی بهعنوان یک سوال بپرسیم، این است که تغییر در جامعه امری مسلم و غیرقابلانکار است. جامعه ایران ۱۴۰۱ بهلحاظ فرم رفتاری، اعم از شیوه شغلگزینی، پوشش، رابطه با دیگر انسانها ازجمله دوست، همسایه، خویش، رابطه با تکنولوژی و دهها مساله دیگر مرتبط با سبک زندگی، اقتصاد، فرهنگ و... به نسبت جامعه سال ۱۳۵۷ دچار تغییرات اساسی شده است. اما عمق این تغییرات که بخش زیادی تحتتاثیر مدرنیته و بخشی نیز فارغ از آن رخداده تا به کجاست؟ بهعبارت دیگر پرسش ما این است که جامعه ایرانی آیا بهلحاظ بینش نظری دچار دگرگونی عمیق شده است یا بهلحاظ کنش؟ در دانش جامعهشناسی ما چنین میآموزیم که یک جامعه دارای سطوح مختلف فرهنگی است. عمیقترین لایه هر فرهنگی بنیانهای معرفتی و بینش نظری آن درخصوص مبدأ و معاد، طبیعت و... است. متناسب با این بینش است که نظام ارزشی شکلگرفته و در منتهاالیه یک فرهنگ نیز الگوهای کنشی، نمادها و نشانهها ازجمله زبان و هنر قرار دارند. اینگونه سطوح یک فرهنگ از نظر تا عمل به هم پیوند میخورند. این سطوح فرهنگی هرچند با یکدیگر رابطه تاثیر و تاثر دارند اما در این میان شاکله و بنیان یک فرهنگ بینش نظری بوده که نشاندهنده هویت اصلی جامعه است. البته کنشها میتوانند یک بینش را تقویت یا تضعیفکنند تا بدان جایی که از میان برود. اما عموما یک جامعه را براساس صرفا کنشهای آن شناسایی نمیکنند. بهعبارت دیگر تمام اجزای یک فرهنگ با یکدیگر هموزن نیستند، بلکه برخی محوریتر و برخی حاشیهای و تبعی هستند. چیزی که بهنظر مشاهده میشود و تحقیقات و پیمایشهای مختلف نیز آن را تایید میکنند، این است که جامعه ایرانی در لایه بنیادهای هویتی کماکان دستنخورده باقی مانده است. با این تفصیل جای این پرسش باقی است که ما چگونه از ظهور هویتهای جدید، ظهور جامعه متکثر و... سخن میگوییم؟ بهعبارت بسیار سادهتر میتوان چنین گفت بسیاری از کسانی که امروزه حجاب شرعی را رعایت نمیکنند، اهل توحید و دوستدار امامان شیعه هستند، این موضوع را پیمایشهایی که بهدنبال کشف معنای بیحجابی در جامعه هستند هم نشان میدهند. عمده کسانی که حجاب شرعی را رعایت نمیکنند این عمل خود را منافی با بنیانهای معرفتی دین اسلام نمیدانند. با این توصیفات چنین بهنظر میرسد جامعه ایرانی هرچند بهلحاظ نظام کنشی متکثر عمل میکند، اما بهلحاظ بنیانهای نظری که هویت آنها را میسازد، آنچنان که تصور میکنیم متکثر نیست. لذا بهنظر خیلیزود میآید که صحبت از هویت سوپرمارکتی، متکثر و... کنیم.
۲- مساله مهم دیگری که فاضلی به آن توجه میدهد، این است که تصویر انقلاب اسلامی از آینده، همهگیری خود را از دست داده است. جدای از آنکه نقد پیشین بهلحاظ دربرگیری شامل این نکته هم میشود، اما اینجا جای یک تدقیق باقی است. از اساس تصویری که انقلاب اسلامی از آینده ارائه میدهد، چیست؟ جز یک جامعه عادله، سعادتمند بهلحاظ اخروی، معنوی، همراه با رفاه دنیایی، آزاد از سلطه اجنبی و... ؟ اکنون کاری به این موضوع نداریم که این تصویر تا چه میزان به واقعیت تبدیل شده، اما جای این سوال باقی است که خود معترضان جمهوری اسلامی و دولتهای آن، چه ادبیات و گفتمانی را برای نقد نظام انتخاب میکنند؟ جز آنکه مردم از ادبیات خود انقلاب اسلامی برای نقد وضع موجود درحال بهره گرفتن هستند؟ برای مثال در همهجای دنیا یک موضوع عرفی وجود دارد که مدیران یککشور بهواسطه تواناییها، استعدادها و جایگاهی که از آن برخوردارند، باید از حقوق و مزایای بیشتری برخوردار باشند، اما چرا در کشور ما این موضوع اصلا مورد پذیرش نیست؟ جز آنکه تصویر انقلاب اسلامی از جامعه عادله، همان تصویر جامعه علوی است که رئیس یک قوم، خادم آنهاست؟ و اکنون مردم با همین گفتمان ویژهخواری مسئولان را نمیپذیرند؟ یا برای مثال حضور سرمایه داران سیاستمدار در راس امور در همه جای دنیا امری رایج است، ترامپ یک نمونه آمریکایی این قصه بوده و نمونههای متعددی دیگری نیز برای آن وجود دارد. اما چرا مردم کشور ما حضور یک شخص با سرمایه چندهزار میلیاردی در رأس امور را برنمیتابند؟ و این فهرست را میتوان تا صدها مورد دیگر طول و تفصیل داد. اما پاسخ این موارد همگی در یکچیز است، مردم ایران امروزه با گفتمان انقلاب اسلامی است که دولت را نقد میکنند، مردم درحقیقت طالب تصویری هستند که البته خود در ماجرای انقلاب اسلامی خلق کردهاند و اگر انتقادی به دولت وارد میدانند بهواسطه پشت کردن به همان تصویر است. ممکن است تصور شود عدالت، مبارزه با فساد، آزادی و... در همهجای دنیا مورد انتقاد مردم قرار دارد، اما تقدم و تاخر این ارزشها، تفسیر از این ارزشها و مسائل دیگر است که باعث تفاوت نظام ارزشی جوامع میشود، لذا حساسیتهای مردم نیز دگرگون میشود و امروزه مشاهده میکنیم که حساسیتهای مردم در مواجهه با جامعه و دولت، دقیقا همان حساسیتهای برآمده از تصویر انقلاب اسلامی از آینده است. بهعبارت خلاصه نقد اصلی مردم به دولت آن است که چرا ملتزم به همان تصویری که در سال ۱۳۵۷ خلق کردیم، نیستید؟
۳- سومین نکتهای که قصد طرح آن را داریم، درخصوص دعوت فاضلی به ساخت تصویری از آینده است که همهگیر بوده، در آن همه صداها شنیده شده و لازمه خلق چنین تصویری نیز بهعبارت خلاصه، خنثی شدن نظام از ارزشهای دینی و سکولاریسم است. در پاسخ این ادعا تنها میتوان گفت که دعوت به خنثی شدن نظام، یعنی دعوت به ترک مشارکت پذیرترین تصویر از آینده که در کشور ایران قابلتصور است. آیا حقیقتا گفتمان بدنمندی، توجه به بدن، آزادیهای جنسیتی و... که در التهابات ۱۴۰۱ طرح شد، مشارکتپذیرتر است یا گفتمان عدالت علوی و مهدوی انقلاب اسلامی؟ یا از اساس آیا این گفتمانها هموزن هستند که طالب تشکیل تصویر متکثر از آینده هستیم؟ این موضوع امری طبیعی است که تصویر از آینده نمیتواند بهگونهای طراحی شود که همه کثرتها، بدون داشتن جهت وحدتی در آن رخ بنمایانند. حتی در ماجرای هویت سوپرمارکتی و دیگ برهمجوش که مدنظر فاضلی است، این تکثرها بدون نقطه وحدت امکان بروز و ظهور ندارند. تصویر جامعه عادلهای که انقلاب اسلامی در سال ۵۷ عرضه کرد، تصویری است که همه تکثرهای مذهبی، دینی، قومیتی و... میتوانند در نقطه وحدت آن به سامان برسند. با این توصیف گفتمان بدنمندی تا چه میزان در میان مردم فراگیر بوده که مدام ندای تکثر در جامعه و شنیدن صدای ناشنیده آنان را فریاد میکنید؟ آیا واقعا مشکل اصلی جامعه ایرانی بدنمندی و حق بر بدن است؟
۴- چهارمین اشکال و درحقیقت آخرین اشکال بهلحاظ روشی به مباحث دکتر فاضلی وارد است. روش علمی اتخاذشده توسط نعمتالله فاضلی صلاحیت سخن گفتن از جامعه ایرانی را ندارد. از اساس وجه تفکیک جامعهشناسی از مردمشناسی و مطالعات فرهنگی، آن است که در جامعهشناسی ما بهدنبال کشف قوانین عام حاکم بر تمام جوامع هستیم، این ادعا در مطالعات فرهنگی کوچکتر شده و چنین بیان میشود که هر فرهنگی مشخصات خاص خود را دارد، لذا از اساس نمیتوان سخن از قوانین جهانشمول حاکم بر کل جوامع بهمیان آورد، بنابراین جامعه ایرانی با جامعه مثلا فرانسوی و... هرکدام منطق مطالعه خاص خود را دارد. این ادعا در مردمشناسی بسیار کوچکتر شد به نحوی که عموما مردم شناسان به مطالعه اجتماعات بسیار کوچکتر میپردازند.1 از همین روست که روش هریک از این دانشها با یکدیگر متفاوت است. در جامعهشناسی ما با روشهای کمی (مانند پیمایشها، پرسشنامهها و...) بیشتر سروکار داریم اما در مردم شناسی، روش کیفی بوده و شخص حاصل تجربه زیسته خود در همزیستی چندینساله با یک اجتماع کوچک را روایت میکند. دکتر فاضلی نیز بهعنوان یک مردم شناس عموما تجربههای زیسته خود را روایت کرده و تلاش بر توضیح آن دارد، حال چگونه است که این تجربیات زیسته میتواند تصویری از کلیت جامعه ایرانی را به دست دهد جای سوال باقی است.
پینوشت:
1- اکنون و در این مجال بهدنبال بیان تطورات هریک از این علوم نیستیم.