ابوالفضل یوسفی، عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه شریف:پس از بروز اتفاقاتی در ماههای اخیر و ایجاد یک فضای نسبتا سیاسی (یا شاید بهتر است که بگوییم سیاستزده) در دانشگاههای کشور، سوالی به میان آمد که آیا جنبش دانشجویی احیا شده و همچون اژدهایی درحال خودنمایی و درحال به چالش کشیدن بقیه است؟ برای اینکه بهتر بتوانیم این موضوع را متوجه شویم باید کمی به مفهوم جنبش دانشجویی پرداخته و پس از آن ببینیم که این اتفاقات اخیر نویدبخش خروج جنبش دانشجویی از کما هست یا نه.
اگر به دهه سوم قرن قبل بنگریم شاهد یک «آغاز» هستیم. حدود سال 1322 هجری شمسی بود که حزب توده توانست فعالیتهای خود را گستردهتر کند و شاخه دانشجویی خود را در دانشکده داروسازی دانشگاه تهران با نام «اتحادیه دانشجویی حزب توده» بهوجود آورد. سپس فعالیت این اتحادیه دانشجویی به دانشکدههای دیگر همچون فنی، ادبیات، کشاورزی و... نیز تسری یافت. در این حین انجمن اسلامی دانشکده پزشکی دانشگاه تهران برای مقابله با ترویج افکار مارکسیستی در سال 1322 توسط عدهای از دانشجویان و اساتید اسلامگرا تاسیس شد. همچنین سازمان دانشجویی جبهه ملی نیز با منشی ناسیونالیستی برای مقابله با تشکلهای مارکسیستی و چپ نیز در سال 1329 پا به عرصه وجود گذاشت و اینگونه بود که اولین تشکلهای ساختاریافته در فضای دانشجویی کشور شکل گرفتند و باعث شکلگیری هویت «جنبش دانشجویی» در ایران آن سالها شدند. و این آغازی است بر قصه هزاران دانشجو.
اگر بخواهیم کمی در مورد معنی این هویت عجیب و غریب صحبت کنیم باید بگوییم که جنبش دانشجویی به معنای فعالیت و نقشآفرینی جمعی دانشجویان است و ذیل جنبشهای اجتماعی به حساب میآید. پس از افتتاح دانشگاه در ایران، جنبش دانشجویی نیز بهصورت غیرمحسوس و درقالب فعالیتهای صنفی وجود داشته است، اما با تاسیس تشکلهای دانشجویی مختلف، هویتی یکتا شکل گرفت و اگر اکنون نامی از جنبش دانشجویی برده میشود منظور مجموعهای از فعالیتهای تشکیلاتی دانشجویی است. حال آنکه این فعالیتها سیاسی، فرهنگی، اجتماعی یا حتی صنفی هستند. بین فعالیتهای مختلف جنبش دانشجویی یک ویژگی بارز وجود دارد و آن آرمانگرایی است. شاید بتوان گفت که وجود این شاخصه توانسته این حرکت دانشجویی را یکتا کند.
حال اگر طی طریقی بر تاریخ جنبش دانشجویی در ایران کنیم و ببینیم روشنگریهایی که دانشجویان در جریان کودتای 28 مرداد 1332 انجام دادند، مبارزه ممتد دانشجویان با رژیم ستمشاهی در دهههای 1340 و 1350، کادرسازی برای انقلاب اسلامی سال 57، تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در سال 58، مشارکت تشکیلاتی در انتخابات 1376 و 1388 و... متوجه خواهیم شد که جنبش دانشجویی در ایران یک سبقه محکمی دارد؛ هرچند در برخی مقاطع دچار رکودهایی نیز شده و میتوان برای مثال رکود فضای دانشجویی در اوایل دهه 70 و همچنین از اواخر دهه 80 به بعد را شاهد بود. پس از رکود سیاسی سنگین فضای دانشجویی در اوایل دهه 70 بود که با موضعگیری شدید رهبر انقلاب نسبت به این مساله و فراخواندن دانشجویان به مشارکت سیاسی در کشور، شاهد حضور پرنشاط جنبش دانشجویی بودیم که اتفاقات اواخر دهه 70 سندی بر این ادعاست. مشارکت دانشجویان در فعالیتهای انتخابات سال 1388 همیشه زبانزد بزرگترهای تشکلهای دانشجویی بوده، اما اتفاقاتی که در آن سال پس از انتخابات رخ داد آغازی بود بر یک مساله جدی و طولانی در حرکت دانشجویی و آن چیزی نیست جز رکود! بهتر است برای پیدا کردن عوامل رکود فعالیتهای دانشجویی به تواناییها و ویژگیهای دانشجو در بعد اجتماعی بپردازیم.
در بین تعاریف مختلفی که از روشنفکر ارائه شده است، تعریفی نیز اینگونه بیان داشته که روشنفکر تحصیلکردهای است که دارای دغدغههای اجتماعی است. حال اگر این تعریف را قبول کنیم میتوانیم بگوییم که بخشی از دانشجویان، روشنفکر محسوب میشوند و نقش روشنفکر در یک جامعه به دو نقش مهم خلاصه میشود: 1- نقد و بازسازی ارزشهای حاکم بر جامعه 2- آگاهیبخشی سیاسی. این دو نقش در جنبش دانشجویی نیز بهعنوان نقشهای محوری شناخته میشوند حال آنکه با توجه به رویدادهای مختلف موضعگیریهای متفاوتی پیرامون مساله سیاست بهوجود میآید که اولین آن مشارکت در قدرت است، دومین موضع نقد نظام سیاسی حاکم و آخرین موضع میتواند کنارهگیری از سیاست باشد! درصورتیکه دو موضع ابتدایی اتخاذ شود گوییم که نشاط در جنبش دانشجویی موجود است ولی چه شده که هماکنون این هویت منحصربهفرد، کنج عزلت برگزیده و از سیاست دوری گزیده است؟
شاید بتوان گفت این دوریجویی از سیاست ناشی از عوامل زیر باشد:
۱- عوامل فرهنگی و روانشناختی: یکی از نادیدهترین عوامل رکود فعالیتهای انسانی عوامل روانشناختی هستند. درمورد فعالیتهای سیاسی دانشجویی هم این موضوع بهشدت احساس میشود. حال بهتر است منظور خود را با عنوان کردن یک عبارت برسانم: «دانشجو آرمانگرا هست ولی واقعیت سیاسی چیز دیگری است!» این گزاره بیان میکند آن چیز که در عالم سیاست و اجتماع رخ میدهد با آرمانها متفاوت است و باید این تفاوت را قبول کرد. اما قبول کردن این تفاوت یک بحث است و بحث دیگر میل کردن واقعیات عالم سیاست به این آرمانهاست. دانشجو بعد از پذیرش اینکه اختلاف بین این دو عالم (آرمانها و واقعیت سیاست) وجود دارد حال باید لوازم نزدیکی این دو را فراهم کند. ولی اگر توقعات و انتظارات دانشجو در این مورد عجیب باشد چه میتوان گفت؟! یعنی دانشجو با توجه به روحیه آرمانگرایی خود خواستار رفع فلان مشکل است ولی توقع آن این است که با وجود موانع مختلف قضیه به یک اشاره حل شود. مساله بالا رفتن انتظارات نسبت به واقعیات، یک مساله بهشدت جدی است که نمیتوان از تاثیرات رسانه بر این موضوع چشمپوشی کرد.
۲- سیاستزدایی از دانشگاه: در دو موقف شاهد سیاستزدایی از دانشگاه هستیم. در ابتدا به وقایع سال ۱۳۸۸ میپردازیم و سپس به پدیدهای به نام دانشگاههای نسل چهارم! بعد از اتفاقات سال ۱۳۸۸ و بروز رفتارهای رادیکال در دانشگاههای کشور سیاستی شدید در برخورد با دانشجویان خاطی از طرف برخی از مسئولان وقت دانشگاهها در پیش گرفته شد که این برخوردها بهجهت آرام شدن فضای ملتهب آن ایام بود اما شیوه درست در پیش گرفته نشد و نتیجه آن چیزی جز سرخوردگی سیاسی جنبش دانشجویی نبود. موقف بعدی سیاستزدایی، سعی در تبدیل شدن دانشگاهها به دانشگاههای نسل جدید بود. زمانی که دانشگاه خواستار ایجاد اکوسیستم جدید خود با توجه به رویکرد جهانی بود، مشی خود را به فنسالاری تغییر داد و خود را مانند قطعهای از پازل بازار دید. حال آنکه مباحثی مانند سیاست و فعالیتهای اجتماعی مانعی برای کسب هرچه سریعتر فناوریهای نو تلقی شد و سیاستزدایی از اوایل دهه ۱۳۹۰ در دستورکار قرار گرفت بهنحوی که وزیر علوم دولت یازدهم در مصاحبهای چنین اعلام کرد که دانشگاهها باید به علم بپردازند و از سیاست دوری کنند. همین موضوع نیز باعث سرخوردگی بیش از پیش جنبش دانشجویی شد.
پس از بررسی عوامل مختلف رکود جنبش دانشجویی و بررسی نتایج سرخوردگی در علم روانشناسی میتوان گفت این موضوع به دو صورت خود را بروز میدهد و آن اینکه دانشجو نسبت به سیاست منزوی شده یا اینکه سرخوردگی خود را بهصورت رفتارهای خشن نشان میدهد.
میتوان نتیجه گرفت با انطباق اتفاقات پیشآمده در سالجاری (۱۴۰۱) و نکات ذکرشده، جنبش دانشجویی هنوز در کما بهسر میبرد و نهتنها نشانههایی از احیا در آن دیده نمیشود، بلکه اگر برای احیای آن کاری صورت نگیرد شاهد تراژدیهای تلختر از آنچه امسال رخ داد خواهیم بود.