عنوان بحثم را الگوی سوم مطرح کرده‌ام. بحثی را در کتاب «دانش در چالش» داریم که اتفاقا در همین موسسه هم این کتاب ترجمه شده است.
  • ۱۴۰۱-۱۱-۲۶ - ۰۰:۰۰
  • 00
لازمه حرکت به‌سمت تمدن، شکل‌گیری جغرافیای علم است
لازمه حرکت به‌سمت تمدن، شکل‌گیری جغرافیای علم است

دکتر محمدمهدی طهرانچی،  رئیس دانشگاه آزاد اسلامی:عنوان بحثم را الگوی سوم مطرح کرده‌ام. بحثی را در کتاب «دانش در چالش» داریم که اتفاقا در همین موسسه هم این کتاب ترجمه شده است. در آن مطرح می‌شود که براساس نظر بسیاری از دانشمندان تولید دانش در اواخر قرن 20 وارد مرحله جدیدی شده است. این کتاب درباره همان مفهوم پایان دانشگاه بحث می‌کند و می‌گوید پایان دانشگاه یک نظریه افراطی بود. با این حال مشهورترین تحلیلی که وجود دارد این است که الگوی دوم را برای فرآیند تولید دانش طرح می‌کند. البته بحث بنده درباره الگوی سوم است که مربوط به شروع قرن بیست‌و‌یکم می‌شود. بحث غرب اما در این قرن مربوط به الگوی دوم است. این کتاب می‌گوید که الگوی اول غرب دچار مشکل شده و بر همین اساس عنوان می‌کند که دانشگاه دیگر نمی‌تواند حاکمیتش را در تولید دانش حفظ کند و به همین دلیل رو به زوال رفته است و آنها با توجه به همین مساله بحث الگوی دوم را طرح می‌کنند. 
موضوع دیگر اینکه ضرورت تمدن نوین اسلامی ضرورت جهانی است که در آن قرار داریم و این یک رسالت جهانی است، یعنی علی‌رغم اینکه پرچم آن را بلند کرده‌ایم، اما یک بحث صرفا مختص ایران نیست. در سال 2005 و بعد از اینکه ایران روی بحث نانوتکنولوژی و علوم شناختی کار کرد، آمریکایی‌ها و غربی‌ها نلسون آبوت را به ایران می‌فرستند تا وضعیت ایران را بررسی کند. او بعدا دو مقاله در نیچر منتشر می‌کند که در شروع مقاله اولش بحث حاکمیت روحانیت را عنوان می‌کند که با تحریم فرو‌نریخته است، اما در پایان‌ به نقل از فردی به نام استکی که در جنگ علیه صدام هم شرکت کرده، می‌گوید استکی معتقد است در قرون 9 تا 16، ایران لیدر جریان علم در دنیا بوده و سوالی که این محقق دارد این است که دوباره این اتفاق محقق خواهد شد؟ نلسون در مقاله دومش هم اشاره می‌کند که مرجعیت علمی ایران در‌حال بازسازی دوباره بوده و می‌توان با اختلال سیاسی یا تحریم‌های اضافه جلوی آن را گرفت. او همچنین عنوان می‌کند که منشأ هدایت این جریان به رهبری ایران می‌رسد و افرادی هم که در این حوزه حضور دارند از سرمایه کهن‌شان و دستاوردهای علمی‌شان باخبر هستند. در‌حقیقت گذاره انقلاب اسلامی و گذشته علمی را طرح و نتیجه آن هم لیدری جریان علمی مطرح می‌کند. این مساله‌ای است که از سوی یک محقق خارجی و در نیچر مطرح می‌شود. 

تاریخ تمدن با تاریخ علم ممزوج هستند
بالطبع وقتی تاریخ تمدن را مطرح می‌کنیم با بحث تاریخ علم ممزوج است و ما نیز یک تجربه در اینکه همان تمدن اسلامی قرون 2 تا 7 است را داریم. افرادی که واقع‌گرا هستند، توجه دارند که یک‌بار این ملت به غیر بحث تمدن بابل، توانستند مبتنی‌بر قرآن و فرهنگ قرآن تمدن علمی را بسازند و اعتراف می‌کنند این تمدن، منحصربه‌فرد بوده است. البته تفاوت این تمدن با آنچه از یونان منتقل شده، تفاوت در چگونه اندیشیدن و چگونه یافتن است. در چگونه یافتن، نکته مهم آن مقطع این بوده که همه علوم را ابزاری برای تعمق در خلقت الهی و نشان‌دهنده یکپارچگی و انسجام عالم طبیعت می‌دانستند و این کلیدواژه مهمی است که تمدن اسلامی را با تمدن بعدی‌اش جدا می‌کند. یعنی نمی‌توانیم بگوییم که ساینس امروز ادامه تمدن اسلامی است، بلکه این ساینس در جای دیگر با مدل نگاه دیگری متولد شده است. وقتی به فارابی نگاه می‌کنیم که می‌خواهد علوم را تقسیم‌بندی کند، می‌بینیم که او می‌گوید علم الهی و علم طبیعی یعنی این دو را در کنار یکدیگر می‌بیند. آنها هم عالم الهی و هم عالم طبیعی بوده‌اند و نگاه‌شان هم بر این اساس است که بشر می‌تواند از خداوند فهم داشته و بهره‌گیری از انبیا و دانشمندان داشته باشد. تعقل هم می‌تواند انجام دهد، اما خداوند برای آنها لَا تُدْرِکه الْأَبْصَارُ است. عالم خلقت را قَدْ جَاءَکمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّکمْ می‌بینند و وقتی بصائر من ربکم می‌آید یعنی باید به طبیعت نگاه کنیم. در اصل چگونه اندیشیدن از چنین نگاهی نشأت می‌گیرد و علمی که این نگاه خلق می‌کند با علمی که امروز به‌عنوان ساینس داریم، کاملا جدا از یکدیگر هستند. خدا در قرآن خطاب به کسانی که کافر هستند، می‌گوید چرا سیر حیات را نمی‌بینید. کره‌خاکی ما در ابتدا در‌هم‌تنیده بود و بعد ماه و زمین از هم جدا شده و بعد کره شروع به سرد شدن می‌کند و درنهایت کره آماده حیات می‌شود. به این رفت و برگشت نگاه کنید. این نگاه در‌هم‌تنیده‌ای است که با نگاه فعلی ساینس که با خدا کاری ندارد، متفاوت است. 

اسلام فرهنگ چندین‌ساله افلاطون و ارسطو را شکست
نتیجه چنین علمی این شد که فرهنگ و تمدن علمی اسلامی ایجاد شد، تا جایی که سالتون می‌گوید از سال 750 تا 1100 مسلمانان حکمرانی بلامنازع برای علم داشته و عنوان می‌کند هرکتابی که نوشته می‌شد و مطلب علمی داشت، حتما به زبان قرآن بوده است، در‌حالی‌که قبل از آن این‌طور نبوده است. حتی فردی مانند دن پیر که شخصیتی اروپامحور است نیز نمی‌تواند این مساله را کتمان کند و می‌گوید آن برهه در شناخت ما از طبیعت، سهم درخور توجهی داشته است. ما فرهنگ افلاطون و ارسطو را داشتیم و همه آن علم هم منتقل شد، اما آنچه این فرهنگ چندین‌ساله را شکست، فرهنگ قرآنی بود. مباحثی که در نزد امام ‌صادق‌(ع) است را نگاه کنید. به همین واسطه نهضت ترجمه شکل گرفت و تا امام‌رضا‌(ع) و قرن دوم هم پیش رفت و بعد از آن هم بحث شکل‌گیری تمدن مطرح شد. 
نکته دیگر اینکه می‌دانیم که وقتی علوم طبیعی و فلسفه در مقطعی کنار گذاشته شد، مقدماتی شکل گرفت تا در غرب فلسفه علم طبیعی شکل بگیرد و بعد از آن علمی که امروز داریم با فرو‌ریختن حاکمیت کلیسا و تمایلات بشرگرایانه عصر رنسانس شکل گرفت و امروز با نگاه جدیدی مواجه هستیم. این علم خودش تطور مختلفی دارد، به‌طوری‌که بعد از جنگ جهانی اساسا از علم نظریه‌‌آفرین اومانیستی به علم اقتدارگرای دولت سالار تبدیل شد که تحققش مسیر خودش را داشته است و نتیجه‌اش هم این است که دولت‌ها در این حوزه ورود کرده و در مقابل علم کوچک، بحث علم بزرگ را شکل دادند که همه آنها در زمره همان بحث تمدن قرار می‌گیرد. 

دانشگاه مبتنی‌بر دین‌زدایی و تقلید علمی خلق شد
بعد از این اتفاق، بحث دانشگاه وارداتی مطرح می‌شود. مسلمانان نیز با این مساله به‌عنوان واردات فن برخورد کردند و دانشگاه هم یکی از همان مباحث وارداتی بود که ذیل یکی از ملزومات توسعه صنعتی وارد شد. نتیجه این اتفاق هم آن شد که دانشگاه‌های وارداتی مانند صنعت وارداتی، ماهیت ترویجی پیدا کرد. البته برخی در‌حال روغن جلا زدن به این دانشگاه و مطرح کردن آن به‌عنوان دانشگاه ایرانی هستند تا بگویند این دانشگاه بحث مدرنیته موقر را دنبال می‌کنند، در‌حالی‌که از اول این دانشگاه مبتنی‌بر دین‌زدایی و تقلید علمی خلق شده و از این دانشگاه تمدن بیرون نمی‌آید. دانشگاهی که امروز درباره‌اش بحث می‌کنیم، دانشگاه مقلد نیست. 

حیات نوین دانشگاه بعد از انقلاب اسلامی شکل گرفت
البته خود غرب در نیمه‌دوم قرن بیستم به‌ویژه در قرن بیست‌و‌یکم، فراساختارها و بحث همسو کردن مباحث علمی را ایجاد کرد و مفهوم ISI، رتبه‌بندی دانشگاه، دانشمند‌ ISI و... را در دنیای علم خلق کرد تا از طریق همین فراساختارها، همسو کردن تولید علم را در اختیار بگیرد و همچنین در طرف مقابل هم بحث مهاجرت را تقویت کرد و تحقیقات اکتشافی و ناب را به‌عنوان علم بزرگ در دست خودش گرفت. به‌طور مثال در دوره برجام طرف غربی به ایران می‌گوید اگر به اصطلاح بچه خوبی باشید امکان همکاری در پروژه ایتر را خواهید داشت و اساسا اکتشاف را به نظام سلطه گره می‌زند. خودشان هم می‌گویند که در قرن بیست‌و‌یکم که دولت‌ها دسترسی به آموزش عالی را ایجاد می‌کنند، نیروی انسانی با مهارت علوم و مهندسی منشأ جمع‌آوری علوم نوآورانه به‌شمار می‌روند و به همین دلیل مسابقه می‌گذارند تا این نیروها را جمع‌آوری کنند. یعنی آنها نگاه‌شان به دانشگاه، نگاه کاملا ابزاری است. علی‌رغم اینکه برخی بحث دانشگاه ایرانی را مطرح می‌کنند اما حیات نوین دانشگاه بعد از انقلاب اسلامی شکل گرفت و نظریه وحدتی که امام‌خمینی(ره) مطرح می‌کنند، اصل بحث دانشگاه نوین است، یعنی الگوی سوم توسط یک عالم دینی و تحت یک مدل جدید خلق شد که با بی‌انصافی کامل تحت عنوان مدل ایدئولوژیک ارتدوکسی مطرح می‌شود، این اتفاق بی‌انصافی مطلق بر احیای دانشگاه در ایران است. 
نکته دیگر اینکه آمریکایی‌ها، رهبری علمی را مقدمه رهبری جهانی و تمدن‌شان را مبتنی‌بر رهبری علمی می‌دانند. می‌گویند توسعه اجتماعی و روند رشد در مناطق مختلف یک جابه‌جایی شگفت‌انگیز در جغرافیای جهانی تحقیق، آموزش و نوآوری ایجاد خواهد کرد که باعث پدیدار شدن یک دنیای چند‌قطبی فزاینده در علم و مهندسی شده است. آنها امروز مفهومی را تحت عنوان جغرافیای علم داشته و می‌گویند جغرافیای علم که البته هنوز مقدم بر تمدن و در دست غرب بوده، در‌حال جابه‌جایی است و از تک‌قطبی به چند‌قطبی درحال تبدیل است. نکته دیگر اینکه جغرافیای علم، الگوی تولید علم است و اینکه می‌گویم، درحقیقت بحث الگوی سوم در جغرافیای علم است. اگر بخواهید به‌سمت تمدن بروید، مقدمه‌اش شکل‌گیری جغرافیای علم است. زمانی که بنده در دانشگاه شهید بهشتی بودم، مشاور عالی رئیس‌جمهور روسیه به ایران آمد و قصد داشت تا ارتباطات ایران و روسیه را در حوزه علم به یکدیگر متصل کند، بعد از چند جلسه، متوجه شد که ایرانیان به‌دنبال موتور هواپیما و موتور موشک هستند و بالاخره در یکی از جلسات عنوان کرد که ما آمده‌ایم جغرافیای علم را با شما دست‌به‌دست کنیم. از طرفی هم در همان مقطع نیچر مقاله‌ای را منتشر و عنوان کرد در ستاره در‌حال ظهور علم ایران تقلب وجود دارد. فردی که این مقاله را منتشر کرده بود، بعد از سفر نماینده پوتین به ایران، به روسیه می‌رود و از رئیس آکادمیک علوم روسیه می‌پرسید که چرا می‌خواهید با ایران همکاری کنید، او در جواب می‌گوید که ایران ستاره در‌حال ظهور است و نگارنده این مقاله می‌گوید در ستاره‌ای که روس‌ها دنبال آن هستند، تقلب وجود دارد. 

بحث جغرافیای علم مقدم‌بر تمدن است
موضوع دیگر اینکه بحث جغرافیای علم مقدم‌بر تمدن است. به‌هر‌حال آنچه اتفاق افتاده اینکه علم نظریه‌آفرین غرب به علم فناور دوره جنگ سرد تبدیل شد. این علم فناور دیگر صرفا متعلق به غرب نیست و امروز دعوا بر سر جغرافیای جدید است. 
نکته دیگر بحث دانشگاه اجتماعی است که در نیمه‌دوم قرن بیستم شکل می‌گیرد و معتقدم دانشگاه آزاد به‌نوعی الگوبرداری از این دانشگاه اجتماعی است. دانشگاه گسترده که انتشار دانش را در سطح جامعه دنبال می‌کند و می‌خواهد تبیین ارزش‌های فرهنگی را داعیه‌دار باشد، یعنی اینها جزء ویژگی این دانشگاه به‌شمار می‌رود که مشتری این نوع نگاه هم دولت‌ها هستند. همچنین تخصص‌گرایی در این دانشگاه در حوزه علوم انسانی و علوم پایه وجود دارد، به همین دلیل است که می‌بینیم در ایران دعوای ISI شکل می‌گیرد و نتیجه آن هم این است که بیشتر به انهدام علوم انسانی می‌انجامد تا سیطره علوم پایه که این هم ذات دانشگاه نیمه‌دوم قرن بیستم است. اندیشمندان غربی ظهور فرآیند تولید دانش را مطرح کرده‌اند و الان همان‌جایی قرار داریم که بحث مدل جدیدی در حوزه تولید علم که دیگران به آن توجه می‌کنند، مطرح شده است. چه بخواهیم و چه نخواهیم منتسب به خلق مدل جدید هستیم که غربی‌ها آن را تحت عنوان الگوی دوم مطرح می‌کنند. نگاه کنید امروز گوگل مقام پنجم را در تولید مقاله دارد، یعنی از هاروارد بیشتر مقاله تولید می‌کند و شرکت‌های چند‌ملیتی در مقالات و نه در پتنت داعیه‌دار علم شده‌اند و بحث‌هایی مانند اقتصاد دانش‌بنیان و اقتصادهای نوظهور به‌صورت جدی مطرح شده است. 
مقام‌معظم‌رهبری می‌گویند همه برنامه دانشگاه‌ها باید به‌سمت ایجاد تمدن نوین حرکت کند و مسیر را هم در بحث گام دوم از علم و پژوهش تا سبک زندگی براساس همین تقابل دو‌گانه اسلام و استکبار معرفی می‌کنند؛ همان مقوله‌ای که امام در نامه به گورباچف از آن تحت عنوان اسلام و سرمایه‌داری غرب یاد می‌کنند، رهبری دوباره به آن تحت عنوان اسلام و استکبار تاکید و انقلاب اسلامی را آغازگر عصر جدید عالم می‌دانند و می‌گویند غربی‌ها سبک زندگی‌شان را با دانش و فناوری به ما ارائه می‌کنند. رهبری در همان بند اول گام دوم از رشد علمی ایران تحت عنوان رستاخیز علمی نام می‌برند و بعد از آن بحث انقلاب علمی را طرح می‌کنند. یعنی رستاخیز علمی، انقلاب علمی، تولید نظریه و فکر، مرجعیت علمی و بعد رهبری علمی جهان را داریم و این مسیری است که باید آن را طی کنیم. این مهم هم در نامه 16‌بهمن سال 81 مقام‌معظم‌رهبری در پاسخ به برخی از فضلا و هم در بیانیه گام دوم مطرح شده است. ایشان اجزای تحقق این مساله را هم بیان کرده‌اند و عنوان می‌کنند دانشگاه‌ها باید با مسیر جامعه درگیر شوند، بحث بیدار کردن عقل جمعی، چالش با مکاتب و تمدن‌های دیگر و مرجعیت علمی هم از دیگر مباحث مطرح‌شده از سوی ایشان است. 

نیازمند بازگشت به تمدن اسلامی هستیم
تحولی که ما دنبال آن هستیم، برای معنویت خواهد بود و همان کاری است که در تمدن اسلامی رخ داد، یعنی رجوع به قرآن. براساس سوره روم باید بگویم که ما منطق علمی استخراج انرژی‌مان غلط است؛ البته منطق‌های علمی‌مان غلط است. یعنی منطق مداخله در سلامت انسان‌مان غلط است. منطق دستکاری خلقت‌مان غلط است؛ چراکه جنس تغییر در خلقت الهی است، اما همه آنها منطق‌های علمی هستند که امروز حاکم شده و پشت آنها هم دولت‌ها قرار دارند نه دانشمندان؛ چراکه این مسائل رخ نمی‌دهد مگر اینکه برای آنها هزینه شود و همگی ذیل علم بزرگ تعریف می‌شود. نتیجه آنچه انجام می‌دهیم این است که خودمان گرفتار می‌شویم و به همین دلیل نیازمند یک بازگشت هستیم، بازگشت به روشی که همان تمدن اسلامی داشت. نگاه قرآن در علم چهارچوب‌هایی دارد که بسیار مستدل هستند و باید به آنها برگردیم. آنچه غرب هم دارد، علم است اما هم سقف دارد و بحث خدا در آن وجود ندارد؛ چراکه در علم غربی، روابط کامل خلقت در‌نظر گرفته نمی‌شود و ما بایستی به‌دنبال نقطه مقابل این علم باشیم. اتفاقاتی که امروز رخ داده است مانند کرونا، ماحصل راهبری علم است و این مسیر جز با بازگشت و تعویض چهارچوب‌هایمان به علم و خلق علم اصلاح نخواهد شد. البته بسیاری علم را وسیله قرار داده و توسط آن حکومت تشکیل می‌دهند اما این مولفه برای رسیدن به سعادت‌شان کافی نیست. 

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰