علی صولتی، منتقد سینما:کمتر فیلمی در جشنواره فجر چهلویکم پیدا میشود که بتوان تمام قد از آن دفاع کرد. «اتاقک گلی» بدون شک یکی از آنهاست. یک اثر ملی به تهیهکنندگی داود صبوری و کارگردانی محمدعلی عسگری، دو شخصیتی که با ایده و موضوع فیلم پیوندی مستقیم داشته و نسبت به آن دغدغهمند هستند. در وصف اتاقک گلی همین بس که موضوعش در سینمای ایران سوژهای پرتکرار است اما خروجی آن کاملا تازه و متفاوت است. در خلال عملیات مرصاد سال ۶۷ و یورش منافقین به کرمانشاه، دستهای از رزمندگان لشکر ۲۷ محمد رسولالله برای حفاظت از روستانشینان به منطقه رفته و تا پای جان از اهالی این روستا محافظت میکنند، دستهای که تهیهکننده فیلم نیز در آن حضور داشته است. کارگردان نیز با تجربه دستیاری در آثاری مشابه، دست پر به سراغ ساخت اتاقک گلی رفته و گوی سبقت را از همه فیلمسازانی که پیشتر قصه مقاومت استانهای غربی کشور در آخرین روزهای جنگ را روایت کردهاند، ربوده است.
نقاط قوت فیلم بسیار است و نقاط ضعف آن اندک، در جشنواره امسال و سالهای قبل آثاری با موضوعات یورش منافقان، مقاومت در جبهه غرب کشور یا حماسههای روزهای پایانی جنگ کم نداشتهایم اما به جرات میتوان گفت ساخته محمد علی عسگری نقاط قوت همه این آثار را دارا بوده و از نقاط ضعف فاحش کلیه این آثار خالیست. نه همچون «تنگه ابوقریب» جای خالی منطق روایی در فیلم احساس میشود و نه اشتباه «رد خون» در ورود بیش از اندازه دوربین به محدوده درون سازمان مجاهدین در اینجا تکرار شده. همچنین برعکس غریب، اثر حاضر لطیفی در همین جشنواره، قهرمانهای فیلم کاملا به واقعیت نزدیک هستند و مختصات دقیقی از شرایط جبهه غرب کشور را به دست مخاطب میدهند. جنگ را به وضوح در تکتک پلانها میبینید درحالیکه اتاقک گلی ماهیتا یک فیلم جنگی نبوده و در ستایش جنگ و جنگاوران نیست. فیلم درست در نقطه مقابل روایتگر آثار شوم و پیامدهای مخرب جنگ است. اگر سوال شود کدام خصیصه اتاقک گلی است که این اثر را از آثار مشابه قبلی بیشتر متمایز میکند، بهطور خلاصه لغت ریتم به ذهن متبادر میگردد. از نظر زمانی با یک فیلم نسبتا طولانی مواجهیم اما فیلمساز از همان پلانهای اولیه طوری مخاطب را با خود همراه کرده و پای روایت خود مینشاند که هیچگونه احساس خستگی و طولانی شدن زمان فیلم به شما دست نخواهد داد. تورج الوند که در جشنواره چهلم در نگهبان شب درخشیده بود، این بار هم از پس ایفای نقش قهرمان فیلم به خوبی برآمده. قصه فیلم بهظاهر ساده است، روایت قهرمانی واقعی، زمینی، ملموس و از جنس عامه مردم که نه نسبتی با جنگ، سیاست و نظامیگری دارد و نه اصلا به سربازی رفته است. او که خوشبختیاش را در وصال به محبوب خود، داشتن زندگی سادهای با وی در روستا و مراقبت از مادر پیر خود میبیند، در دنیای آرام و ساده خود سیر کرده و سرگرم زندگی و چالشهای خود است که بهیکباره سد بزرگی را بر سر تحقق رویاهای خود میبیند، مانعی مخرب و خانمانسوز به نام جنگ که میآید تا مادر، خانه، خانواده، عشق و روستای کوچکش را نابود کرده و هرچه دارد یکجا از او بگیرد. اینجاست که قصه به ظاهر ساده با هوشمندی و مهارت مثالزدنی فیلمساز، با هنرمندی دراماتیزه میشود، امری که در فیلمهای بهنمایشدرآمده در جشنواره امسال تقریبا نایاب شده و بهندرت یافت میشود. در بعد فنی نیز فیلمبرداری، تدوین، صدابرداری و طراحی صحنه فیلم با کمترین ایرادات به خروجی رسیدهاند. نه ضعف بزرگی در جلوههای ویژه و جزئیات جنگی اثر یافت میشود و نه موزیک، بازیها و دیالوگها چشم و گوش مخاطب را میآزارند. گذشته از این مخاطب روایت فیلمساز را بیکموکاست میپذیرد چراکه کاملا واقعی به نظر میرسد. نه اغراقی در آن هست و نه سوگیری و غرضی. کاراکترها اسیر شعارزدگی و دیالوگهای خارج از عرف نمیشوند. رزمندگان و قهرمانان همان عامه مردمانیاند که جدای از سیاست و جنگ تا پای جان تلاش میکنند از خانه، خانواده، ناموس و عزیزان خود محافظت کنند و جلوی این دشمن همزبان اما بیرحم بایستند. دشمنی که به باورپذیرترین شکل ممکن تصویر شده است. باورپذیری، تعهد به واقعیت در روایت کردن، زمینی و ملموس بودن شخصیتها، همه و همه باعث میشوند هر مخاطبی نسبت خود با قصه را درک کرده، مابهازای خود را در فیلم یافته و بتواند حس همذاتپنداری را از اول تا آخر قصه تجربه کند، این فرمول جادویی مهمترین دارایی اتاقک گلی است، شاید تنها اینگونه است که میتوان یک اثر ملی و اثرگذار خلق کرد.