وقتی خیابان‌های بعضی شهرهای ایران در وقایع پاییز 1401 شلوغ شده بود و روزانه صدها خبر و عکس و فیلم از نقاط مختلف کشور درباره شعارهای تند و اعتراض‌های خشونت‌بار دست به دست می‌شد، اپوزیسیون خارج‌نشین تصور کرد کار جمهوری اسلامی تمام است. فشار روانی رسانه‌های خارجی آنقدر زیاد بود که برخی در ایران هم باورشان شده بود که گویا خبرهایی در راه است.
  • ۱۴۰۱-۱۱-۲۳ - ۰۰:۰۰
  • 10
بفرمایید پشتوانه مردمی اصلاح از درون

مسعود فروغی، سردبیر:وقتی خیابان‌های بعضی شهرهای ایران در وقایع پاییز 1401 شلوغ شده بود و روزانه صدها خبر و عکس و فیلم از نقاط مختلف کشور درباره شعارهای تند و اعتراض‌های خشونت‌بار دست به دست می‌شد، اپوزیسیون خارج‌نشین تصور کرد کار جمهوری اسلامی تمام است. فشار روانی رسانه‌های خارجی آنقدر زیاد بود که برخی در ایران هم باورشان شده بود که گویا خبرهایی در راه است. اثر این فضای روانی در بعضی چهره‌های غیرسیاسی در هنر و ورزش بیشتر از باقی افراد خودش را نشان داد، آنها که درک دقیقی از تحولات سیاسی نداشتند زیر ضرب خبرهای پررنگ به اشتباه محاسباتی افتادند و مواضع رادیکالی گرفتند. یکی‌دیگر مویش را رنگ نکرد و دیگری بوتاکس اخم و ناراحتی روی صورتش انداخت. 
خاصیت جنگ روانی البته همین است، مثل زلزله که برجی را در عرض یک دقیقه با خاک یکسان می‌کند و مسیر جاده را تغییر می‌دهد، اتمسفری که در پاییز امسال برای جامعه ساخته شد و روی بخشی از چهره‌های مشهور اثر گذاشت، آنها را بدون اینکه شاید خودشان متوجه باشند جابه‌جا کرد. تصور پایان یافتن ساختار سیاسی و تغییر قریب‌الوقوع آن. نشانه‌های خطای محاسباتی ایجاد‌شده برای آنها در 40 روز اخیر پیدا شده بود؛ عادی شدن آرام جریان زندگی در خیابان‌ها با برخورد قاطع‌تر با سرشبکه‌ها و البته خالی شدن موج احساسات. ایران در ماه‌هایی که گذشت روزهای سختی داشت، چون از یک طرف زخم‌های کهنه ما چه از منظر اجتماعی و چه اقتصادی سر باز کرده بود و درمان آنها مدت‌زمان نیاز دارد و از طرف دیگر باید برای فضای روانی سنگینی که تدارک دیده شده بود کاری می‌شد. ایده فضاسازی رسانه‌ای البته با وجود تدابیر چندلایه دشمن به ضد خودش هم تبدیل شد، آنها برای ایجاد این تصویر که کار جمهوری اسلامی به‌زودی تمام می‌شود آنقدر پا را روی پدال فشار دادند و ترمز نگرفتند که با گذشت چند هفته بدنه خودشان را دچار سرخوردگی کردند. این البته ویژگی قمار است. ساختن رویای پوچ از شب مستی! 
سرخوردگی البته فقط برای بدنه اپوزیسیون نبود، رسانه‌های لندن‌نشین به‌عنوان اتاق جنگ اصلی با گذشت چند ماه از وقایع ایران شاید زودتر از بدنه دچار یأس فلسفی شد. بامزه‌ترین آنها شاید بخش‌های غیرسیاسی‌شان بود که وقتی دیدند اوضاع تغییری نمی‌کند خیلی نرم از موضع لیدر سیاسی به تحلیلگر ورزشی شیفت کردند. اولین ضربه روحی به آنها وقتی زده شد که فهمیدند به‌خاطر قدرت سیاسی ایران نمی‌توانند در مهم‌ترین فستیوال فوتبالی دنیا در قطر شرکت کنند و بعدتر وقتی پروژه تحریم تیم‌ملی از درون تیم شکست خورد ملی‌پوشان را به باد فحش و بد و بیراه کشیدند. 
از این جهت شاید وقایع پاییز 1401 ایران جای بررسی مفصلی دارد، خیلی از کسانی که سال‌ها با ژست غیرسیاسی بودن عکس می‌گرفتند، به‌یکباره شنل سیاست تن کردند. بعضی معتقدند رادیکال شدن غیر‌استاندارد وقایع اخیر و فروکش کردن آن وابستگی زیادی به نقش‌آفرینی افراد غیرسیاسی در موقعیت سیاسی دارد. نوعی از‌خودبیگانگی موضعی. به حرف‌های نشست مضحک چند چهره اپوزیسیون در واشنگتن گوش دهید، ترکیبی از «طنز» و «تراژدی». معجونی از سقوط ارزش‌های یک مخالف با‌وقار و از دست دادن دشمنی که سرش به تنش بیارزد. نوعی جلسه «مدیتیشن سیاسی» که روانپزشکان سیاست برای آدم‌های سرخورده تجویز می‌کنند. گریه در بیابانی خلوت یا دلگرمی به یکدیگر در جلوت. 
به‌هرحال صبح 22 بهمن 1401 از راه رسید و خیابان‌ها در یک نیمروز ایده سقوط حکومت ایران را باطل کردند. یک «وزن‌کشی» تمام‌عیار که تاریخ را نه از جنبه تصویرسازانه‌اش بلکه از موضع پرقدرت بدنه مردمی برای جمهوری اسلامی روایت کرد. چالش عمیق البته جمع میان چند مفهوم مهم در زمان حاضر است؛ اینکه چگونه باید میان نارضایتی اقتصادی عمومی که قابل‌کتمان نیست و این جمعیت میلیونی در 44سالگی انقلاب به نقطه‌ای قابل‌اتکا رسید و در جایی از موضع تحلیلی ایستاد که شعار جای واقعیت را نگیرد؟ اینکه میان تغییرات اجتماعی در نسل‌های جدید و رویدادی مثل اربعین و سالگرد انقلاب کدام درکی واقعی از جامعه ایران است؟ آیا تضادی میان آنهاست؟ اعتراض به معنای موضعی انتقادی درباره عملکرد مسئولان از چپ و راست و اصولگرا و اصلاح‌طلب و وفاداری توأمان به اصل انقلاب اسلامی آنچنانکه پروژه پیچیده براندازی دشمن به شکست انجامید، چه دستاوردهای تحلیلی برای سیاستگذاران و تصمیم‌گیران کلان دارد؟ و ده‌ها مورد دیگر. غرض اینکه پیچیدن موضعی ساده‌سازانه درباره تحولات ایران همانقدر که آفت اپوزیسیون است می‌تواند قفلی بر مسیر اصلاحات داخلی هم باشد. 
واقعیت پایمردی اجتماعی بدنه مردمی به انقلاب اسلامی قابل‌کتمان نیست، حتی اگر رسانه‌های جهانی و فارسی‌زبان ضدانقلاب آن را سانسور کنند. حتی اگر با دروغ و شایعه درباره هک تلویزیون آن را تضعیف کنند. دستاورد این سانسور دست‌بالا ادامه بودجه چند میلیارد دلاری برای اپوزیسیون از سبد مالیات‌دهندگان آمریکایی و اروپایی است، اما همزمان بستن راه گفت‌وگو پیرامون وضعیت فعلی ایران و اندیشیدن درباره اینکه چگونه می‌توانیم التیام زخم‌های کهنه اقتصادی و اجتماعی را پیدا کنیم هم قابل چشم‌پوشی نیست. تصمیم درباره پایان یافتن پرونده قضایی هزاران نفر از کسانی که در وقایع اخیر دستگیر شده بودند به‌طوری‌که سابقه‌ای برای آنها ثبت نشود، شروعی برای تغییر است. شروعی البته لازم برای حل مشکلات خانوادگی درون خانواده. این جنس سیاست‌های اصلاحی امیدآفرین است؛ هم برای افرادی که خودشان یا نزدیکان‌شان درگیر ماجرایی قضایی بودند و هم برای تحلیلگران. امید دوم حتما مهم‌تر است، چون خبر از تدبیری اصلاح‌گرایانه در لایه‌های اصلی نظام سیاسی می‌دهد. این تدابیر با مکانیسمی پیچیده‌تر و سخت‌تر از موضع اجرایی در حوزه اجتماعی و فرهنگی باید دنبال شود. اطمینان عمیق مدافعان اصلاح از مسیر جمهوری اسلامی این است که می‌توان با تکیه بر همان اصول انقلاب 57 سیاست‌هایی را تغییر داد و چالش‌های مهمی را حل کرد. ضدانقلاب انسدادطلب حتما دشمن هرگونه اصلاح از درون هستند چون نان و آب آنها به فروپاشی کشور وابسته است. پیام امید به اصلاح درونی برای جمعیت میلیونی راهپیمایی 22 بهمن «قوت‌قلب» است، چه آنکه آنها مهم‌ترین سند مردمی بودن انقلاب هستند. همین مردمی که در زندگی روزمره خودشان به جنگ گرانی در اقتصاد و بی‌تدبیری در فرهنگ و جامعه می‌روند. پایان پرونده اپوزیسیون پروژه‌بگیر از موکلان آمریکایی در توجه و عمل به همین پروژه اصلاح از درون است. 

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰