هومن جعفری، خبرنگار:ژانر جنایی، به اندازه بسیاری دیگر از ژانرها گسترده نیست اما زیرشاخههای خود را دارد که اتفاقا جذاب و تماشایی هستند. نکته مهم این است که جنایت نکته بدیع و تازهای در تاریخ بشریت نیست و در طول هزاران سال تمدن بشری، همیشه جنایتهای مختلفی رقم خوردهاند که توسط نیروهای قانونی یا علاقهمندان به هنر جنایت، مورد بررسی قرار گرفتهاند. تمام کشورهای دنیا فیلم پلیسی یا جنایی دارند چراکه یکی از سادهترین و در دسترسترین ژانرهای سینمایی و ادبیات است. ساختن یک اثر پلیسی یا جنایی امکانات پیشرفتهای نمیخواهد و قواعد ژانری آن نیز اصلا گسترده یا پیچیده نیست. در ایران هم چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب، سینمای پلیسی جنایی بسیار فعال و پرکار بوده است و در عمده زیرشاخههایش ما فیلم داشتهایم. اتفاقا جزو ژانرهای محبوب و حتی نسبتا پرکار سینمای ایران است منتها قصه اینجاست که انگار ما هنوز نتوانستهایم ظرفیتهای این ژانر را حتی به نیمه برسانیم چه برسد به اینکه بخواهیم از تمام آن استفاده کنیم.
بیایید در مورد ژانر جنایی و زیرشاخههایش صحبت کنیم. تاکید من روی ژانر جنایی است نه پلیسی چون ژانر پلیسی خودش یکی از زیرمجموعههای این ژانر به حساب میآید. در ایران همه از ژانر پلیسی صحبت میکنند اما باید فراتر نگاه کرد. جذابیت ژانر جنایی به این است که میتوانید قصه را آنگونه تاب بدهید که دوست دارید.
جنایی اکشن
در روزهای اخیر که به ژانرهای روز دنیا نگاهی از سر کنجکاوی میانداختیم، بارها و بارها تاکید شد که عمده ژانرها در دنیا از دادوستدهای بین ژانری استفاده میکنند تا بتوانند محصول پرمخاطبتر و دربرگیرندهتری را تولید کنند و بر جذابیت داستان هم بیفزایند.
اگر ژانر اکشن تعریفش این بود که هر نوع رفتاری که باعث شود تا قهرمان فیلم چارهای جز اعمال خشونت یا قدرت برایش باقی نماند، ژانر جنایی اکشن هم میشود ژانری که در آن، قهرمان فیلم ناخواسته در معرض استفاده از زور قرار میگیرد تا از خودش مقابل جنایتکاران دیگر دفاع کند.
در فیلمهای جنایی اکشن، گاهی اوقات قهرمان فیلم خودش گانگستری است که دست به سرقت یا عملی زده که عواقب پیشبینینشدهای برایش داشته. طبق معمول فیلم جانویک نمونه بسیار مناسبی برای توضیح است. جان ویک در قسمت اول کار خطایی نمیکند اما مجبور میشود برای انتقام گرفتن دست به جنایت بزند. این عمل و عکسالعمل موجب میشود تا موجی از رفتارهای خشونتآمیز علیه او صورت بگیرد که دامنهدار است.
در سینمای جنایی، امکان دارد گروه گانگستری یا جنایتکار تنها دست به کار خاصی نزده باشد یا فقط دستورات مافوق را اطاعت کرده باشد. درست مثل فیلم گوست داگ از جیم جارموش که فارست ویتاکر سفارش قتلی را دریافت میکند و آن را به سرانجام میرساند اما سفارشدهندگان قصد کشتن او و پاک کردن رد خود را دارند.
کمدی جنایی
یکی از زیرگونههای ترکیبی بسیار موفق و جذاب که اگر دست اهلش بیفتد، به شاهکار ختم میشود. از بعضیا داغشو دوست دارن استاد بیلی وایلدر تا عمده جناییهای برادران کوئن یا در بروژ از مارتین مکدانا. حتی عامهپسند تارانتینو. تلفیق طنز سیاه با جنایت، هنری است که همه ندارند اما بین آنها که دارند تارانتینو و کوئنها درخشانترند. اینکه وسط صحنه یک جنایت مخاطب را وادار کنی با صدای بلند بخندد، هنری است که فقط استادها از آن بهرهمند هستند. نمونهاش صحنه مرگ جوان سیاهپوست پشت کادیلاک دو قاتل در عامهپسند که دلیلش رفتن ماشین روی دستانداز و شلیک تصادفی ساموئل جکسون به قربانی نگونبختش بود!
کمدی جنایی میتواند با کمدی عادی هم همراه شود اما کمدی سیاه یا تلخ مکمل بسیار قویتری است.
جنایی درام
این زیرگونه جذاب، بیشتر به درد نمایش دادن دلایل رخ دادن یک جرم میخورد تا نحوه چگونگی آن. مثلا فیلمی که در مورد سرقت از یک بانک است، روی جزئیات این عملیات تاکید دارد اما فیلمی که روی زندگی این آدمها و دلایل انجام جرمشان متمرکز شود، به درام بیشتر شبیه میشود. عمده این فیلمهای درام با عنصر بازگشت به عقب یا فلاش بک همراه میشوند که به ساختن فیلمهای بزرگی مثل روزیروزگاری آمریکا یا سهگانه پدرخوانده یا حتی رفقای خوب ختم میشود. فیلم درام داستان آدمهاست نه نحوه انجام دادن کاری که بلدند و جنایی درام داستان زندگی آدمهای درگیر با عنصر جنایت است.
جنایی گانگستری
فیلمهای مربوط به زندگی گانگسترها و گروههای مافیایی در این زیرگونه دستهبندی میشوند اگرچه تعلق آنها به زیرگونههای دیگر منعی ندارد. این نوع فیلمها تمرکز خود را روی خانوادههای مافیایی و گروههای گانگستری و شیوه زندگی آنها میگذارند. ملیت گروههای گانگستری خیلی اهمیتی ندارد یعنی اینکه این گروه از کدام ریشه و تبارند روی دستهبندی آنها اثری ندارد. گروه مافیایی میتواند ژاپنی یا ایرلندی یا آمریکایی یا ایتالیایی باشد. اینجا تمرکز روی ملیت نیست بلکه روی شیوه زندگی آنهاست. شیوهای که صدالبته مخاطرات فراوان دارد و درگیریهای زیادی را به دنبال خواهد داشت. فرانسویها، هنگکنگیها و کره ایها هم در ساختن این فیلمها سبک خود را دارند. به ژاپنیها که اشاره شد.
جناییهای سرقتمحور
فیلمهای جنایی مربوط به سرقت زیرمجموعه جذابی را تشکیل میدهند. فیلمهایی که روی یک سارق تنها یا یک گروه از سارقان تمرکز کرده که قصد ربودن چیزی را دارند. گانگسترها دراین فیلمها روی ربودن جواهرات یا سرقت از بانکها یا حتی ماشینهای حمل پول تمرکز دارند. فیلمهایی مثل تاون یا شهرک از بن افلک، بعد ازظهر سگی، 11 یار اوشن و فیلمهایی از این دست، روی سرقت تاکید دارند. این سرقت حتی میتواند از یک کازینو یا محل شرطبندی یا موزه صورت بگیرد. نمونههای کلاسیک کار هم فراوان است و بسیاری از بازیگران بزرگ هالیوود دوست دارند دستکم یکی دو فیلم اینگونه برای خود داشته باشند. این نوع فیلمها نیازمند مولفههایی چون نقشه دقیق، مرد نفوذی، تیم سرقت، ماشینهای سریع، رانندههای حرفهای و پلان بی یا نقشه دوم هستند که تمرکز روی هر کدام از اینها، یک نوع زاویه ورود به فیلم را میدهد. مثلا در بیبیدرایور یا درایو، ما در سرقتها حضور نداریم و تمرکزمان روی راننده است.
فیلمهای پلیسی
فیلمهای پلیسی روی پلیسهایی تمرکز دارد که مسئولیت حل پرونده را دارند. بهعنوان مثال در گرمای شب باید یادتان باشد که داستان کارآگاه سیاهپوستی بود که در طول عبور از یک شهر به جنایت متهم شد و بعد ناچار شد تا جنایت را حل کند و قاتل را تحویل بدهد. این نوع فیلمها تمرکزشان روی نیروهای پلیس و تلاششان برای اداره شهر و حل کردن پروندههاست. گاهی وقتها پلیسها خود فاسدند و در جنایات سهم دارند مثل فیلم بسیار درخشان محرمانه لسآنجلس که واقعا تماشا کردنش بسیار لذتبخش است. گاهی اوقات پلیسها دنبال دزدها و قاتلان هستند و گاهی اوقات دنبال پلیسهای فاسد. در هر شرایطی، اگر تمرکز فیلم روی شخصیتهای پلیس باشد، فیلم پلیسی محسوب میشود در غیر این صورت فیلم جنایی است و پلیسها نیز میتوانند بخشی از معادله باشند یا نباشند. بستگی دارد داستان چگونه روایت شود.
ارتباط فرانسوی خودش فیلم درخشان دیگری است که داستان یک پلیس سختکوش و باهوش را به نمایش میگذارد که برای حل کردن یک معما و پیدا کردن یک گروه قاچاقچی ماهها تلاش میکند. تمرکز داستان روی قاچاق موادمخدر از طریق ورود خودروهای کلاسیک به داخل مرزهای آمریکاست و قهرمان فیلم (جین هاکمن) میکوشد تا به هر شکل ممکن گروه قاچاقچیان را متوقف کند.
فیلمهای زندانمحور
فیلمهای زندانمحور هم یکی از زیرشاخههای فیلمهای جنایی هستند. قرار نیست همه فیلم در زندان بگذرد اما بخش اعظم آن در زندان میگذرد یا مربوط به زندانی تازهواردی میشود که شخصیت اول فیلم به حساب میآید. طبیعتا فیلمهای زندانمحوری هم هستند که جنایی نیستند مثلا فیلمهای جنگی مثل فرار بزرگ یا بازداشتگاه شماره هفده که این فیلمها در طبقهبندی فیلمهای جنگی قرار میگیرند که خودش زیرشاخه فیلمهای اکشن به حساب میآید و پیش از این در موردش نوشته بودیم. فیلمهای زندانمحور میتواند به شیوههای مختلفی روایت شود. مثلا داستان زندانی بیگناهی که داخل زندان ناچار میشود شیوه جدیدی برای زندگی را انتخاب کند. یا مثلا داستان پلیس مخفی یا حتی زندانی نفوذی که هدفش کسب اطلاعات است. عناصر فیلمهای زندانمحور معمولا ثابتند و هر کارگردانی به انتخاب خودش سراغشان میرود. زندانی آرام، زندانی آرام و دنبال شر، پلیس مهربان، پلیس خشن یا حتی فاسد، گروههای مختلف داخل زندان که بر سر کنترل قدرت در فضای بسته با هم رقابت دارند، زندانی مورد اعتمادی که وظیفه قاچاق کالا به داخل زندان را برعهده دارد و موارد مشابه.
نکته مهم
در طبقهبندیای که اعلام کردیم فیلمهای مربوط به کارآگاهان خصوصی جا ماند که انگار بیشتر زیرمجموعهای از فیلمهای اسرارآمیز به حساب میآید تا فیلمهای جنایی. همچنین فیلمهایی که به قاتلان زنجیرهای مربوط میشوند هم در صورتی که تمرکزشان روی پلیس تعقیبگر باشد (هفت)، فیلم پلیسی و درصورتیکه روی آدمکش زنجیرهای یا قاتل قراردادی تمرکز داشته باشد (لئون حرفهای)، فیلم جنایی به حساب میآید. باید سر وقت و در فرصتی مناسبتر به این دو مورد نگاهی ویژه داشته باشیم.
فیلمهای جنایی در ایران
تقریبا هیچ کشوری نیست که از بدو ورود سینما به آن، از جادوی سینمای جنایی غافل بماند. سینمای ایران هم از همان سالهای ابتدایی حیات و فعالیت، هم از طریق فروش فوقالعاده فیلمهای اکشن و جنایی خارجی و هم از طریق ساخت نخستین فیلمهای مشابه، به مخاطبان خود خوراک داد. نیازی به ذکر تاریخ سینمای ایران و تاریخ این ژانر در ایران نیست و باز کردن چنین مطلب گستردهای خود مجالی دیگر را میطلبد اما میشود به این اشاره کرد که در تمام طول تاریخ سینمای ایران جناییسازی رونق و سکه داشت و کارگردان بزرگی چون ساموئل خاچیکیان روزگاری با آثار خود صفهایی طولانی و پایانناپذیر را مقابل سینماها ایجاد میکرد.
بعد از انقلاب نیز سینمای جنایی ایران به آرامی به حیات خود ادامه داد. هرچند فضای سالها و حتی دهه نخست انقلاب بهگونهای نبود که بشود به فکر سرگرمی تماشاگر بود اما بهتدریج و از لای دیوار شعارزدگی، سوژههای کلاسیک سینمای جنایی دوباره به پردههای سینما برگشتند و مخاطبان از تماشای آنها لذت بردند. گیرم با نقشهای منفی به ساواکیها و اضافه کردن آنها به ژانر جنایی؛ سینما بههرحال راهش را پیدا میکند.
زیرگونههای سینمای جنایی ایران
ژانر جنایی در سینمای ایران، تابعی از قواعد سینمای ژانر جهان است و ادعای بومی خاصی ندارد. به عبارت دیگر در این ژانر ما نه چیزی اضافه کردهایم و نه قدرت پیش بردن و گسترش ژانر فعلی را از خود نشان دادهایم. در بهترین حالت به تکرار منوی جهانی پرداختهایم.
به دلیل موقعیت ویژه ترانزیتی ایران ما همواره کشوری در مسیر انتقال مواد مخدر به اروپا بودهایم اما سینمای ایران حتی از همین قابلیت هم استفاده درستی انجام نداده است. ما فیلمهای موادمخدری داریم اما در مقایسه با نمونههای بینالمللی دیگر، صادقانه باید پذیرفت فیلمهای ما به اندازه کافی جاهطلبانه نیست.
سینمای گانگستری
به آن صورت در سینمای ایران به سراغ گروههای مافیایی نرفتهایم و دلیلش هم خیلی مشخص نیست. پرداختن به گروههای گانگستری اتفاقا بسیار جذاب و کارگردانپسند است اما بهدلایلی که مشخص نیست، ما خیلی وارد این بازی نشدهایم. معدود تجربههای ما در ساختن فیلمهای گانگستری شاید در فیلمهایی مثل سرب یا حکم باشد که اتفاقا هر دو را هم مسعود کیمیایی ساخت.
سرب فیلم ژانر گانگستری نیست اما نحوه پوشش آدمها با آن بارانیهای بلند و کلاههای شاپو و ماشینهای قدیمی و مسلسلهایی که انگار آلکاپون به آنها هدیه کرده، کپی نعل به نعلی است از این دستفیلمها. فیلمهایی که در ایران کمتر به آن پرداخته شده که جای تاسف دارد.
به نظر میرسد ژانر گانگستری در ایران فضای زیادی برای کار دارد که خیلی تمایلی به ورود به آن نیست. تصور اینکه در تهران و شهرهای بزرگ گروههایی باشند که مشابه نمونههای خارجی، شهر را به نقاط مختلف تقسیم کرده باشند و تجارت مواد مخدر، فحشا و حتی توزیع مشروبات الکلی را به انحصار خود در آورده باشند چیز عجیبی نیست خاصه برای آدمی که از تماشا کردن فیلمها و سریالهایی با موضوعات مشابه در کشورهای مختلف لذت برده باشد. با این همه، شاید به دلایل مدیریتی، فیلمسازان به این فیلمها به آن صورت که باید ورود نمیکنند. شاید متری ششونیم و ابد و یکروز و فیلمهای مشابه تلاشهایی برای شکستن این قفل باشد.
کمدی جنایی
در این زمینه هم خیلی تجربه قدرتمندی نداریم. ساختن یک فیلم کمدی در مورد یک جنایت به روحیات سینمایی بیشتر میآید تا ساختن یک فیلم درمورد جنایت با چاشنی طنز تلخ. کمدی پلیسیهایی مثل مومیایی 3 به ذهن میرسد اما فیلم کاملا طنز و شاید حتی پارودی فیلمهای جدی است و با آنچه مد نظر است، بسیار فرق دارد. شاید در ایران آدم مناسب برای ساختن چنین فیلمهایی هومن سیدی باشد که فکر کنم توان خوبی برای تلفیق این دو گونه با هم دارد.
فیلمهای مواد مخدری
این یکی احتمالا ژانر مناسبتری برای سینمای ایران باشد. در فضای بعد از انقلاب نمیشد خیلی به سرقت بانک و دزدی و چیزهای اینگونه پرداخت. سینمای ایران برای ساختن فیلمهای اکشن و جنایی سوژه خوبی به نام مواد مخدر داشت که میشد با آن هرگونه فیلمی ساخت. از فیلمی مثل تیغ و ابریشم از مسعود کیمیایی که نشان میداد مواد مخدر با دستور غربیها به ایران میآید تا مردم را معتاد کند تا فیلمهایی که نه سناریوی خاصی داشتند و تنها چیزی که قطعی بود حضور جمشید هاشمپور و آن لوله پولیکای معروف برای منفجر کردن کامیونها و آن کلاشینکفهای جادویی بود که فشنگشان به قول گیمبازها روی بینهایت طراحی شده بود. هرچند این فیلمها بعضا حکم جنایی را نداشت و به سمت سینمای حادثهای یا اکشن هم میل داشت. بههرحال مواد مخدر همیشه یکی از سوژههایی بود که در سینمای ایران در موردش فیلم ساخته شده و تعدادی از این فیلمها به سینمای جنایی تعلق دارند. متری ششونیم یک نمونه از این فیلمهاست که در ژانر پلیسی جنایی باید تعریفش کرد. فیلمهای زیادی پیرامون مواد مخدر ساخته شده که باید به دو گروه تقسیم شوند. اول فیلمهایی که به زندگی معتادان یا مصرفکنندگان مواد مخدر اشاره میکند که میتوان به فیلمهایی مثل خونبازی یا سنتوری اشاره کرد.
دوم فیلمهایی که به تولیدکنندگان یا توزیعکنندگان مواد مخدر مربوط میشود. فیلمهایی مثل: ابد و یکروز، متری ششونیم، تاراج و...
این اما همه ظرفیت سینمای ایران نیست. جای ساختن فیلمی مثل ترافیک (استیون سودربرگ) در سینمای ایران خالی است. فیلمی که مواد مخدر را در نهفقط در مرزهای ایران که از مبدا تا مقصد و از تولیدکننده تا مصرفکننده به نمایش بگذارد. ظرفیتهای ساخت فیلمهای بزرگتر وجود دارد اما انگار خیلی تمایلی وجود ندارد.
فیلمهای پلیسی
از این دست فیلمها به وفور داریم. فیلمهایی پیرامون پلیسهایی که پایشان به پروندههای مختلف باز میشود و میکوشند تا پرونده را سریعتر حل کنند. هجوم، مخمصه، صحنه جرم ورود ممنوع، گناهکاران و مرد بازنده تعدادی از شاخصترین فیلمهای پلیسی تولیدهشده هستند. یادمان باشد تعداد فیلمهای تولیدشده بیشتر از اینهاست. بسیاری از فیلمهای پلیسی به قصه مواد مخدر مرتبط میشوند. تعدادی نیز مسائل روزمره جرم و جنایی را در نظر میگیرند.
مجموعههای پلیسی تولیدشده در ایران اما بسیار زیادتر و کیفیت آنها نیز برای مخاطبان بسیار پذیرفتهتر است.
سریالهای پلیسی ایرانی را باید به دو قسمت سریالهای تولیدشده توسط صدا و سیما و سریالهای ساختهشده توسط شبکه نمایش خانگی تقسیم کرد.
از نمونههای اولی میتوان به خواب و بیدار، هوش سیاه، پلیس جوان، تب سرد، ماتادور، نوار زرد کرگدن و... از نمونههای دومی میتوان به قلب یخی، نهنگ آبی، آقازاده، خون سرد، پوست شیر و... اشاره کرد.
نکته پایانی
باید در فرصتی مناسب به فیلمهای امنیتی جاسوسی و ضدجاسوسی پرداخت و به این موضوع اشاره کرد که چرا با وجود رخ دادن این همه حادثه اثرگذار در جغرافیای منطقه، سهم ایران از ساختن فیلمها و سریالهای امنیتی تا این اندازه کم است. ما در خیلی زمینهها ورود نمیکنیم اما باور کردنش اصلا آسان نیست که تا این اندازه به دوروبر خودمان بیتفاوت باشیم.
در سینمای پلیسی جنایی ایران ما خلا کارآگاهان زبده را داریم که کمتر پیش میآید توان میخکوب کردن مخاطب را داشته باشند. کارآگاه خصوصی که نداریم هیچ، کارآگاههای پلیس هم آنقدر در فیلمهای ایرانی شخصیت ماندگاری از خود به نمایش نمیگذارند. حق مخاطب ایرانی بیش از اینهاست.