فاطمه طاریبخش، خبرنگار:در دنیایی که تمام کشورها مدام درحال توسعه و افزایش علم و دانش و فناوری خود هستند، نخبگان بهعنوان مرکز علم و دانش و نوآوری شناخته میشوند. به نظر میرسد در چنین دنیایی اگر فرد نخبهای به کشور دیگر مهاجرت کند فارغ از سن، حوزه فعالیت و... کشورش را دچار ضرر و زیانهای جبرانناپذیری خواهد کرد، چراکه کشور بهنوعی یکی از مهرههای اصلی خود را از دست میدهد. از طرفی هم مهاجرت نخبگان طی سالهای اخیر به یکی از مشکلات کشور تبدیل شده و مسئولان و در راس آن بنیاد ملی نخبگان هم تلاش دارد تا با وضع سیاستهای مختلف، نهتنها سرعت مهاجرت این قشر را کاهش دهد، بلکه بسترهای لازم برای بازگشت آنها را هم فراهم کند. شبکه نخبگان ایران نیز در راستای بررسی نقشآفرینی این قشر در پیشرفت کشور نشستی را با همین عنوان و با حضور شهرام یزدانی، چهره ماندگار پزشکی و رئیس سابق مرکز مطالعات و توسعه آموزش علوم پزشکی وزارت بهداشت در 19 بهمنماه برگزار کرد. گزیدهای از صحبتهای یزدانی در این نشست را میخوانید.
شهرام یزدانی در ابتدا درباره ارتباط بین عدم برآورده شدن نیاز و مهاجرت نخبگان توضیح داد: «واقعیت این است که شاید هیچ زمانی در 22 سال گذشته که درگیر بحث مهاجرت نخبگان بودم به اندازه امروز این بحث مصداق نداشته است. ما بهعنوان انسان نیازهایی داریم که سطحبندی میشود. یکی از معروفترین هرم نیازها هم هرم مازلو است. تعالی فردی، راس این هرم و کف آن نیازهای فیزیولوژیکی است. معتقدم در سطح کشور نیز میتوان این هرم را داشت. بهنوعی کارکردهای مختلفی که در سطح کشور وجود دارد که هرکدام میتواند در راستای برآورده کردن بخشی از این نیازهای در سطح کشور باشد. یعنی این نیازها در سطح کشور نیز معنی پیدا میکند. حتی نظامهای حکمرانی را میتوان با این نیازها طبقهبندی کرد. نظام اقتصادی و نظام کار، نظام سلامت، نظام رفاه، نظام اجتماعی، نظام آموزشی و... جزء نظامهای لازم هستند. حدود 20 نظام باید بهدرستی کار کنند تا جامعه مشکلات کمتری داشته باشد.» یزدانی با اشاره به اینکه برآورده کردن نیازها مستلزم این است که سرمایههای انسانی با ویژگیهای خاص داشته باشیم، گفت: «باید شهروندان و سرمایههای انسانی اخلاقی، منطقی، توانمند، موثر، مولد، اجتماعی و متعادل داشته باشیم. علیالقاعده تمام جامعه در طیف ضریب هوشی قرار میگیرند و همه آنها این توان را دارند که به سطحی از خودشکوفایی برسند و شهروند محسوب شوند. این موضوع محدود به نخبگان نیست. به نظر میرسد ما نیاز به پلتفرم آموزشی داریم که امکان خودشکوفایی برای تمام مردم را مهیا کند، بهنحوی که این افراد شهروندی با ویژگیهای ذکرشده شوند. اگر تنها به دنبال نیازهای فردی باشیم، جایی چرخه شکسته میشود و نیازهای ابتدایی برآورده نمیشود.»
تعیین ارزش نخبه با پول کار عاقلانهای نیست
او درمورد اوج خودشکوفایی افراد بیان کرد: «اوج این خودشکوفایی این است که بتوانیم نیازهای اساسی نظامهای کشور خودمان را برآورده کنیم. میدانیم که این سرمایه انسانی باگی دارد و این باگ هم اخیرا بزرگتر شده و امروز جای بدی در حوزه مهاجرت ایستادهایم. یعنی نسبت به جمعیت تحصیلکرده کشور درصد بالایی از افراد درحال مهاجرت کردن هستند، اما نهایتا تمام ما که در کشور زندگی میکنیم به چند گروه تقسیم میشویم. گروهی که ثابت بوده و دوست دارند بمانند، اما گروه دیگری هم داریم که اگر نیازهایشان برآورده نشود، دوست دارند که بروند یا همین الان هم شرایط رفتن برای آنها مهیاست، در این صورت جریان مغزها از سمت کشور ما به دیگر کشورها برقرار میشود.»
یزدانی درباره راههای نگهداشت نخبگان اضافه کرد: «میتوان کارهای زیادی در این زمینه انجام داد، برای مثال بگوییم که جلوی رفتن آنها را میگیریم. این راهحل برای قبل از دهه 80 بود و موثر واقع نشد. میتوان شرطی گذاشت که اگر قصد مهاجرت دارید، خرجی که در کشور برای شما شده است را باید برگردانید، درحالیکه معتقدم جبران مالی کار بسیار سادهلوحانهای است، اینکه بخواهیم ارزش یک نخبه را با پول تعیین کنیم، اصلا عاقلانه نیست. البته میتوانیم بحث بازگشت مالی داشته باشیم، این کار در کشورهایی مانند آفریقایمرکزی یا کشوری مانند یمن قبل از جنگ داخلی، مطرح بود و بحث بازگشت مالی بیشترین سهم از درآمد ناخالص ملی آنها را داشت. یعنی افرادی که میرفتند پولی را به کشور بازمیگرداندند.» او در ادامه درباره وضعیت ایران در بازگشت مالی گفت: «اما ایران حتی در بین 40 کشور اول هم در این موضوع قرار ندارد. در واقع افرادی که میروند قهر میکنند و چیزی به کشور بازنمیگردانند. مورد دیگر بازگشت نخبگان است. مثلا میتوان درآمد و احترام بیشتری به آنها داد اما همیشه این بحث وجود دارد که اگر خارج از کشور درآمد بیشتر شود، دوباره بازمیگردند و به همین دلیل این کار هم راهحل قوی و ماندگاری نیست، هر چند که این شیوه در برخی از کشورها مانند کرهجنوبی بهخوبی کار کرده است، اما در کشور ما به این دلیل که فاصله درآمد زیاد است، این کار چندان شدنی نیست.»
دهکده جهانی دروغی بزرگ است
یزدانی گفت: «بحث دیگر شبکه مغزهاست که بسیار درمورد آن بحث میشود، موضوعی که عنوان میکند حتی اگر در خارج از کشور هم باشیم، باز خیرمان به کشور میرسد. این مساله در برخی اوقات در کشورهای دنیا تجربه شده اما در بیشتر کشورها این اتفاق نیفتاده است. این شبکه مبتنیبر پیشفرض دهکده جهانی است. درواقع گفته میشود تمام جهان یک دهکده بزرگ است و تفاوتی نمیکند که در کجای آن حضور داشته باشیم، دنیا با همدیگر پیشرفت میکند، اما خود این دهکده یک دروغ بزرگ است.»
او در همین زمینه افزود: «در یکدهه گذشته تعدادی از کشورهای توسعهیافته، توسعه بیشتری داشتند اما 54 کشور در دنیا فقیرتر از قبل شدند. 21 کشور گرسنهتر و 14 کشور مرگومیر کودکان بیشتری را تجربه کردند. همینطور در 12 کشور جهان ورود اطفال به تحصیلات ابتدایی کاهش یافته است. با این حال بهنظر میرسد دنیا یک دهکده نیست که اگر ما در یک سمت آن خدمت بیشتری داشته باشیم، سمت دیگر از آن بهرهور شوند.»
مشکلات در غیاب نخبگان هیچگاه حل نمیشود
او در ادامه درباره اصلیترین راه ماندگار شدن نخبگان گفت: «مورد دیگر بحث جذب و پیشگیری فعال است که در بسیاری از کشورها شکل گرفته است و براساس آن افراد نخبه را در جایگاه حل مشکلات و معضلات قرار میدهند. این ایده بسیار مهم است. ایده اصلی این است که نخبگان نباید منتظر این موضوع بمانند که تمام شرایط برای ماندن بهتر شود؛ چراکه این مشکلات در غیاب نخبگان هیچگاه حل نمیشود. این ایده بسیار جذاب است و بسیاری از کشورها مانند هند و مالزی و کرهجنوبی آن را در پیش گرفتهاند. نخبگان را در معرض حل مشکلاتی قرار دهیم که این مشکلات باعث فراری شدن آنها میشود. اثبات شده که این مدل، افراد مستعد مهاجرت را کاهش میدهد و افرادی که مهاجرت میکنند نیز کمتر میشوند. در این مدل تمرکز بر R&D، زیرساختها و هدایت نخبگان است. اینکه نخبگان درگیر شوند مهم است.»
او در ادامه با تاکید بر اینکه افرادی که مهاجرت میکنند، اکثرا جزء افراد خاص هستند، توضیح داد: «درواقع نمیتوان گفت که این افراد میانگین جامعه ایرانی هستند، مثلا ایرانیهایی که به آمریکا مهاجرت کردند؛ 84 درصد مانند زبان مادری، انگلیسی صحبت میکردند یا 46 درصد مدرک کارشناسی به بالا و 43 درصد حرفه مدیریتی را میدانستند، طبیعتا این آدمهای خاص در آن سمت مرزها تاثیرگذار هستند و کارآفرینی میکنند و این اتفاق در ذخیره نخبگی ما بسیار اثرگذار خواهد بود.» او در ادامه درباره اثر مهاجرت نخبگان در توسعه کشور بیان کرد: «اگر در نظر بگیریم که IQ مردم ما نرمال است، باز هم ما در مهاجرت نخبگان بسیار آسیب میبینیم. با وجود اینکه افراد با IQ بالا تعداد کمی هستند اما همین میزان هم اما سهم زیادی در ذخیره نخبگی کشور دارد. درحقیقت اگر در کشوری 100 نفر با IQ 180 داشته باشیم، این 100 نفر از نظر ذهنی برای توسعه کشور میتوانند کار یکمیلیون نفر را انجام دهند. سهم این افراد بسیار زیاد است. معنی این موضوع این است که حتی مهاجرت افراد معدودی با IQ بالا، خدشه جبرانناپذیری به ذخیره نخبگی ما وارد میکند. فقط مهاجرت نیست و حتی هدررفت نخبگان نیز مطرح است. ممکن است نخبهای را در جایگاه فرودستی بگذاریم و تفاوتی با مهاجرت نخبگان ندارد.»
مهاجرت نخبگان علامتی از وجود یک بیماری است
یزدانی با تاکید بر اینکه مهاجرت نخبگان علامتی از یک بیماری است، گفت: «طبق پژوهشها این افراد معمولا با افراد همهوش خود ازدواج میکنند و ظرفیت ذهنی از طریق والدین به کودک منتقل میشود. درنتیجه طبق پژوهشهای صورتگرفته، رتبه ضریب هوشی ایران پایین آمده است اما به این معنی نیست که ایرانیان کمهوش هستند، بلکه بهدلیل مهاجرت اینطور شده است. در کل طیف IQ، خود شکوفایی افراد باهوش شکل خاصی دارد. ما پژوهشی را در بنیاد ملی نخبگان انجام دادیم و به این نتیجه رسیدیم که شکوفایی نخبگان به نقشهای فرادستی منجر میشود. در این شکوفایی نخبگان به رهبر، نوآور، فیلسوف، نظریه پرداز، سیاستگذار، مدیر ارشد و... میرسند و قطعا طراحی سیستمها نیاز به نخبگان دارد.» او بیان کرد: «به مدل ذهنی اولیه برگردیم. تمام ما دوست داریم که نقشآفرینی موثر داشته باشیم. شما درنظر بگیرید در سیستمی افرادی حضور دارند که تاثیرگذاری محدود و نقش زیردستی دارند. عده دیگری تاثیرگذاری متوسط دارند، برای مثال مدیریت اجرایی را در دست داشته و عده دیگری تاثیرگذاری وسیعی دارند و زمانی که تصمیم میگیرند، افراد زیادی از آن متاثر میشوند. بهعنوان یک اصل کلی در هرجا که قرار میگیرید تست کنید که تصمیمات شما روی چند نفر اثر میگذارد. این موضوع برای من بسیار مهم است. افرادی که از ظرفیت بالایی برخوردار نیستند زمانی که در موقعیتی قرار میگیرند که اثرگذاری زیادی دارند، با گرفتن تصمیمات ساده برای مسائل پیچیده، شکست میخورند.» یزدانی درباره شکل نگرفتن نظام نوآوری در کشور توضیح داد: «ما در GII میبینیم که رتبه ما در تولید دانش 22 است اما در استناد به دانش رتبه 139 را داریم، یعنی افراد را تربیت میکنیم که ظرفیت کارکرد دانشی دارند اما این فرد به کار گرفته نمیشوند و گسستی در این بین وجود دارد. ما در کشوری هستیم که موسسات پژوهشی فناوری، پارک علم و فناوری و... داریم اما نظام نوآوریمان شکل نگرفته است. به این دلیل که همه میخواهیم کف سیستم نقش پیاده داشته باشیم و هیچ کدام نخواستیم که نقش طراح و رهبر را در این سیستم داشته باشیم.»
پزشکی نیاز به IQ بالایی ندارد
یزدانی با تاکید بر اینکه نخبگان باید با مسائل پیچیده مواجه شوند، عنوان کرد: «پزشکی، جراحی ارتوپد و... نیاز بهIQ بالایی ندارد. اما در مقابل آن مسائل نظام سلامت واقعا پیچیده است. حدود 40 ملاک در رابطه با 80سیاست مرتبط با فناوری داریم. کدام ذهنی میتواند 40 ملاک در رابطه با 80 سیاست را مدیریت کند؟ این کار فقط از یک ذهن پیچیده برمیآید. اگر یک ذهن ساده را بگذارید، تنها یک ملاک و یک سیاست را میبیند. واقعیت این است که هر مساله پیچیده راه حل پیچیدهای دارد. اگر قرار باشد انسان نابغهای را برای حل مسائل ساده بگذارند به مشکل میخورد و برعکس آن نیز اینطور است. 99 درصد نخبگان روی مسائل ساده کار میکنند. در حالی که تنها یک در میلیون IQ بالای 180 دارد. IQ بین 160 تا 179 در ایران حدودا باید 6 یا 7 هزار نفر باشند. در وضعیت فعلی ایران اغلب وزیران در جایگاه پیاده و پیادهها در جایگاه وزیران حرکت میکنند.» یزدانی درخصوص راهحل مسائل پیچیده کشور افزود: «تنها راهحل، حمایت و هدایت وزیران بالقوه برای تبدیل شدن به وزیران واقعی است. با یک گل بهار نمیشود و این اتفاق باید تا جایی ادامه داشته باشد که بخش زیادی از نخبگان در سمتهای بالادستی قرار بگیرند. برای اینکه بتوانید وزیر واقعی شوید، هوش کافی نیست. ویژگیهای شخصی مانند، اعتمادبهنفس، میل به تعالی و... باید در شما وجود داشته باشد. موردی که ما بسیار به آن نیاز داریم بحث جنبش شایستهسالاری است.» او با تاکید بر اینکه انتصاب استعدادهای درخشان به نقشهای اساسی ضامن عملکرد سیستم بهینه اساسی کشور نیست؛ توضیح داد: «این مساله شرط لازم است اما شرط کافی نیست. ما نیازمند استعدادهایی هستیم که ارزشهای متعالی، دانش عمیق و مهارتهای ضروری در نظام رهبری و سیاستگذاری کشور داشته باشند. یعنی نمیتوان با دانش ارتوپدی، مدیریت یک وزارتخانه را انجام داد. حتی پژوهشگر نمونه را در حوزه معاونت پژوهشی بگذاریم، نمیتواند در این حوزه عملکرد مطلوبی داشته باشد. ما نیازمند دانش سیستمی هستیم تا بتوانیم ایفای نقش فرادستی داشته باشیم.»
نخبگان میتوانند پشت پرده سیاستگذاری و ایدهپردازی باشند
یزدانی در ادامه با اشاره به اینکه تمام نخبگان به سطوح بالادستی نمیرسند، گفت: «در شورای سیاست خارجه آمریکا حدودا 11 هزار نفر عضو دانشگاهی نخبه وجود دارد و تنها یک نفر آنها وزیر امور خارجه این کشور است. IOM یک وزیر بهداشت و 8 هزار نفر عضو دانشگاهی نخبه دارد. خیلی اوقات نخبگان میتوانند در پشت پرده سیاستسازی و ایدهپردازی کنند. همینکه نقشه راه را نخبگان مشخص کنند، کافی است. زمانی میگفتند کشوری ثروتمند است و پیشرفت میکند که سرمایه انسانی بالایی داشته باشد یا سرمایه طبیعی بسیاری داشته باشد. اما به زعم من کشوری پیشرفت میکند که سرمایههای نخبگان سیاسی و نخبگان علمی آن به یکدیگر نزدیک شوند. نخبگان سیاسی جمعیت کمتری نسبت به نخبگان علمی دارند.» او افزود: «زمانی که ادغام این دو نوع نخبه کم باشد، به سمت پوپولیسم حرکت میکنیم. معمولا نهادی که باعث میشود صدای نخبگان علمی به نخبگان سیاسی برسد، سازمانهای مردمی هستند. فردی ممکن است باهوش باشد اما زمینه استعدادی نداشته باشد. سوال دیگر اینکه آیا هر زمینه استعدادی درخور حمایت است؟ در شرایط فعلی نه! در حال حاضر استعدادهای خاص در زمینههای خاص برای ما اولویت دارد. حوزههای راهبردی، حوزههای دانشی و عملکردی هستند و پیشرفت کشور نیازمند استعدادهایی در این حوزهها است. برخی از آنها حوزه دانشی هستند و ما باید در این زمینهها کار کنیم. یکسری از حوزهها عملکردی هستند. در هر صورت حوزههای راهبردی حوزههایی هستند که ما میخواهیم به سمت درستی هدایت شوند.» یزدانی درباره قرارگیری استعدادهای برتر در نقش فرادستی بیان کرد: «پس از توسعه صلاحیتها و شکلگیری هویت نخبگانی، نخبگان به فعالیت در نقشهای فرادستی میپردازند. البته الزاما همیشه موفق نیست اما برخی از نخبگان در این نقشها عملکرد استثنایی دارند. کلمه نخبه از استعداد فاصله دارد. هوش قبل از 18 سالگی مشخص میشود. بحث استعداد برتر بین سن 18 تا 24 سالگی مشخص میشود. استعداد برتر با جهتگیری نخبگانی تا 26 سالگی امکان دارد و عملا حدود 10 تا 12 سال طول میکشد تا بتوان صلاحیت نخبگانی را در نخبگان ایجاد کرد. بعد از آن باید تلاش کرد تا استعداد برتر در جایگاه فرادستی قرار بگیرد. استعداد برتر با عملکرد نخبگانی و استثنایی تا سال 49 به وجود میآید.» یزدانی درباره تجربه خود در این مسیر گفت: «اولین باری که به این موضوع فکر کردم در سن 12 سالگی و در سال 1356 بود. فردی به نام برومند، مدارس سمپاد را در ایران راهاندازی و اعلام کرد این مدارس را راهاندازی کرده تا دانشآموزانش به ایران خدمت کنند. بعد از آن که انقلاب قرار شد که سمپاد منحل شود اما شهید باهنر از آن حمایت کرد.»
او درباره نحوه درس خواندن در دوره پزشکی بیان کرد: «قاعده من در دوره پزشکی این بود که کتابهای ترم بعد را میخواندم. از صفحه اول تا صفحه آخر کتابها را میخواندم. این موضوع باعث میشد، زمانی که من وارد بخشی میشدم بسیار بیشتر یاد میگرفتم. علوم پایه نیز به این صورت بود و من هیچوقت سر کلاسها نمیرفتم و کتابها را میخواندم و میفهمیدم. بعد از اینکه ارتوپدی را رها کردم، دوسال دوسال، حوزههای مختلف را میخواندم و خودم را توانمند میکردم.»
باید مطالبهگری را از خودتان آغاز کنید
یزدانی به دانشجویان و نخبگانی که قصد شروع این مسیر را دارند، گفت: «هیچ کس از شما نه در داخل و نه در خارج کشور مدرکی نمیخواهد. یعنی کافی است که شما در جمعی بنشینید و آن جمع در 5 دقیقه اول میفهمد که با چه کسی طرف است. من در طول 22 سال ندیدم که کسی از من مدرکی بخواهد. هدف در مسیر شما اثرگذار است. ما در بسیاری از موارد زمانی که به عقب نگاه میکنیم بابت مسیری که آمدهایم به خودمان افتخار میکنیم، درحالیکه نباید اینطور باشد. اغلب ما مسیر اشتباهی را میرویم. زمانی که من از هدف صحبت میکنم، منظور این است که باید فکر کنیم که ایران برای ما است و هرکداممان میتوانیم آن سمت میز بنشینیم یا تبدیل به دکتر و پژوهشگری غرغرو شویم یا اینکه به مشکلات به چشم خودمان نگاه کرده و آن را حل کنیم. در وهله اول نیز باید مطالبهگری را از خودتان آغاز کنید.»