فاطمهسادات بکایی، منتقد سینما:در 4 ماه گذشته، اسمهایی زیادی از سینمای ایران به بهانههای مختلف سر زبانها افتاد. از اسم آنها که با سینمای انقلابی شناخته شدند و به سعودیاینترنشنال پناهنده شدند تا اسم آنهایی که حجاب از سر برداشتند و صدای اعتراضشان را بلند کردند. از بین همه این اسامی اما سر زبان افتادن اسم ابوالقاسم طالبی تنها اسمی بود که دلم را سوزاند و مساله را برای من شخصی کرد!
یادم نیست دقیقا چندساله بودم اما جایی در مرز بین جوانی و نوجوانی بود که برای اولین بار «دستهای خالی» را دیدم و مسحور حوریه دختر جسور و احساساتی فیلم شدم. آنقدر فیلم را دیدهام که سکانس چادر حوریه را لحظه به لحظه از برم؛ آنجایی که او در قامت یک مجرم حاضر نیست چادری که پیش از این سرش بوده را دوباره سرش کند برای اینکه مبادا جامعه تصویری مخدوش از زن محجبه پیدا کند.
برای حوریه حتی در لحظههای سرد و تلخ اتهام به قتل هم مهم بود که بهعنوان نماینده زن چادری، از ارزشی که به آن باور داشت محافظت کند، حتی به قیمت اینکه مجبور باشد پوشش همیشگی خودش را کنار بگذارد. جسارت حوریه و عقلانیت او همانجا از پرده نقرهای سینما جلو آمد و در پستوی ذهن من تهنشین شد.
جادوی سینما کار خودش را کرده بود و حوریه را در ذهن مخاطبش ماندگار کرده بود آن هم نه بهعنوان یک خاطره بلکه بهعنوان یک الگو و آینه؛ تلاش حوریه برای حفاظت از آنچه به آن اعتقاد داشت شبیه یک نجوای درونی همیشه همراه من بود و هر بار در آستانه هر تصمیم، از پستوی ذهنم به من یادآوری کرد که مراقب نگاه مردم باشم!
اسم ابوالقاسم طالبی هم برای حوریه و تاثیر عجیبش بود که در ذهن من نقش بست، از خیلی سال پیش از قلادههای طلا و پیش از آنکه او اینطور از خلق کاراکترهای زنانه شبیه حوریه و نغمه فاصله بگیرد.
حالا برای شما مینویسم آقای طالبی؛ از طرف خبرنگار زن چادری که هنر شما در خلق حوریه، الهامبخش زندگی کاری و شخصی او بوده اما امروز با یک تناقض بزرگ از خالق شخصیت الهامبخش زندگیاش مواجه شده است.
آقای طالبی، ایکاش که حوریه در پستوی ذهن شما هم خانهای داشت تا در بزنگاهی مثل آن شب کذایی در گوش شما فریاد بزند «مراقب نگاه مردم باش» اما دریغ از این تاثیر و این مراقبت که نبود تا اجازه ندهد شما اینقدر خودخواهانه به یک اندیشه و ایدئولوژی آسیب بزنید.
این روزها فضای مجازی را دیدهاید؟ کسی شما را با اسمتان سرزنش نمیکند، هرچه هست چسبیده به فیلمهایی که ساختهاید. شما را بهعنوان کارگردان «قلادههای طلا» میشناسند، سیاسیترین فیلم تاریخ سینمای ایران که در دفاع از جمهوری اسلامی ساخته شده و شما برای تسهیل مسیر تولیدش از اسم رهبر انقلاب هزینه کردید. چه بیمحابا و پیروزمندانه زنان را به زعم خودتان تحقیر کردید و شبیه آنهایی که از سینما فقط چماق و دریدن پرده را بلد هستند همه حرمتها را دریدید؛ بیآنکه حواستان باشد سالهای زیادی از دوران تحقیر کردن زنان برای زن بودنشان گذشته و اتفاقا همان اندیشهای که شما بهعنوان مدافعش تمام حرمتها را دریدید، دوران این تحقیرها را به پایان رساند.
آقای طالبی، کاش با خودتان فکر کنید که واقعا ابوالقاسم طالبی که ما از قاب تلویزیون دیدیم چه نسبتی با شخصیتها و قصههایی که خلق کرده بود دارد؟ چه چیزی شما را تا این اندازه از خودتان دور کرده است؟ شما حتی از ایدئولوژی مورد علاقهتان هم دور شدهاید و در حالی زنان را تحقیر میکنید که فیلمهای خودتان را به یک زن شریف و مقدس تقدیم میکردید. کجای اندیشه قدسی آن زن و خالق او مجوز تحقیرکردن زنانگی را صادر میکند؟!
ای کاش به خودتان شبیه شوید، به کسی که قصههایش را زنانی شریف اداره میکنند و حرمتشان خط قرمز قصهها و روایتهاست؛ کسی که دغدغههای بزرگ برای زنان دارد. آقای طالبی اجازه بدهید حوریه در ذهن شما هم خانهای بسازد و امیرحسینِ قصه دستهای خالی عذرخواهی کردن را به شما بیاموزد. آقای طالبی، عذرخواهی کنید.