بیایید اصلا به این فکر نکنیم که این مجموعه تصاویر را (که ادعا دارند فیلم سینمایی است!) کارگردان «قصه‌های مجید» و «خواهران غریب» و حتی «اتوبوس شب» ساخته است. اگر بدون این پیش‌فرض به تحلیل فیلم وارد شویم ممکن است یأس و خشم جایشان را به کلمات نقد بدهند، پس فرض می‌کنم این فیلم را یک دانشجوی ترم اول سینما ساخته که نامش را هم نمی‌دانم! و حالا چند نکته درباره این اثر: درمورد «پرونده باز است» می‌توان بااطمینان گفت که این اثر با دستپاچگی تهیه ‌شده است.

  • ۱۴۰۱-۱۱-۱۹ - ۰۰:۰۰
  • 00

نگاهی به فیلم سینمایی «پرونده باز است»

نگاهی به فیلم سینمایی «پرونده باز است»

مریم شوندی:بیایید اصلا به این فکر نکنیم که این مجموعه تصاویر را (که ادعا دارند فیلم سینمایی است!) کارگردان «قصه‌های مجید» و «خواهران غریب» و حتی «اتوبوس شب» ساخته است. اگر بدون این پیش‌فرض به تحلیل فیلم وارد شویم ممکن است یأس و خشم جایشان را به کلمات نقد بدهند، پس فرض می‌کنم این فیلم را یک دانشجوی ترم اول سینما ساخته که نامش را هم نمی‌دانم! و حالا چند نکته درباره این اثر: درمورد «پرونده باز است» می‌توان بااطمینان گفت که این اثر با دستپاچگی تهیه ‌شده است. گذشته از اینکه فیلمنامه اساسا دچار اشکال است، به‌وضوح در تدوین و کارگردانی این شتابزدگی قابل‌احساس است. این فیلم عاری از لحظاتی است که توسط دوربین باید خلق می‌شد. اندازه نما و حرکت دوربین و فضا در خدمت داستان نیست و نتیجه کار، مجموعه تصاویری است که در جهت مخالف قصد خود حرکت می‌کند، تا حدی که بعضی پلان‌ها به کمدی بدل می‌شود. بازی بازیگران در انتهای محور کیفیت قرار دارد و شاید بشود گفت این فیلم- جز در یکی، دو صحنه- هیچ نشانی از کارگردانی در خود ندارد. تغییر موضع کاراکترها، بی‌آنکه بر مبنای عقلانی استوار باشد، دائم درحال تغییر است. به‌عنوان‌مثال حامد به‌عنوان شخصیتی که از ابتدای فیلم در نقش مصلح ظاهر می‌شود، بر مبنای اخلاقی خود باقی نمی‌ماند و در انتهای فیلم از قاتل می‌خواهد دروغ بگوید تا تبرئه شود. این عدم ثبات در شخصیت قاتل نوجوان و اصرار او بر خوار نشدن و التماس نکردن هم قابل‌مشاهده است. اشکالات عدیده فیلمنامه به همین‌جا ختم نمی‌شود و می‌بینیم سلسله‌ای از کنش‌ها و واکنش‌هایی که در هیچ نظام علی و معلولی به دایره منطق درنمی‌آید در فیلم میهمانی گرفته‌اند. فیلم بر ایده کلیشه‌ای و با آدم‌های کلیشه‌ای استوار است. «قصاص انسانی نیست» داستانی درباره نوجوانی است که بی‌قصد قبلی و درخلال یک درگیری رفیق خود را به قتل می‌رساند و بعد تلاش می‌شود تا او را از اعدام نجات دهند. شخصیت‌های داستان طبق معمول به دو دسته‌ آسیب‌دیده و قیم تقسیم می‌شوند. فارغ از اینکه این نوع تعریف کاراکتر، بیش‌ازاندازه کودکانه و سطحی است، نگاه این کارگردان به تقسیم‌بندی قابل‌توجه است. دوربین در این میان بی‌طرف نمی‌ماند و موضعی قیم‌مآبانه، تسلط‌جو و تحقیرکننده نسبت به قشر فرودست می‌گیرد. او با یک نگاه دون‌مایه، به آسیب‌دیدگان اجتماعی در حد یک «مطالعه موردی» (Case Study) نگاه می‌کند و داستان را بر درون‌مایه ترحم استوار می‌کند. اوج این نگاه در صحنه‌ای است که خواهر مقتول به‌همراه نامزدش درباره کودکان پایین‌شهر و خطراتی که آنها را تهدید می‌کنند، حرف می‌زنند درحالی‌که یکی از آن کودکان را بین‌شان گذاشته و بر سرش دست می‌کشند! در جای دیگر، قاضی در دادسرا خطاب به خانواده مقتول و با حالت خشمگین و طلبکار می‌گوید: «شما که دست‌تان به دهن‌تان می‌رسد، چرا در این محل زندگی می‌کردید؟» و ترجمه این حرف می‌شود: اگر جان فرزندتان عزیز بود از اول باید از این «طبقه» فاصله می‌گرفتید. درواقع یک ایده عجیب و مشمئزکننده در تمام طول فیلم جریان دارد و آن هم «حاکمیت طبقه بر طبقه» است؛ طبقه فعال رسانه بر طبقه سوژه رسانه، طبقه آموزش‌دهنده بر طبقه بی‌سواد، طبقه زیبا بر طبقه زشت و نهایتا طبقه‌ای که نمی‌بخشد بر طبقه قربانی. مولف تلاشی مذبوحانه دارد تا دل مخاطب را به‌حال قاتل بسوزاند. پسری عاشق که نی می‌زند، مورد ظلم هم‌بندی‌های خود قرار می‌گیرد و در این میان پدری لال هم دارد که خوب التماس کردن را بلد است. این حد از تقلا برای بازی با عواطف مخاطب- که رنگ‌وبویی طبقاتی می‌دهد و البته ذره‌ای در برانگیختن شفقت به کار نیامده- خود موضعی از سر ضعف است که بیشتر از پیش، مشت خالی سازنده را برای تماشاگر باز می‌کند. درمجموع این اثر برای کارنامه کارگردانش یک اثر بد است؛ اثری که می‌تواند پرونده اعتبار او را به‌زودی ببندد.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران