• تقویم روزنامه فرهیختگان ۱۴۰۱-۱۱-۱۹ - ۰۰:۰۰
  • نظرات روزنامه فرهیختگان۰
  • 0
  • 0
نگاهی به فیلم سینمایی «هوک»

درس جوانمردی از مردمانی خونگرم

دستاورد حسین ریگی در نخستین فیلمش، جان بخشیدن و به تصویر درآوردن رابطه‌ گرم دو برادر باشد، همین یک کار را به زیباترین شکل ممکن انجام داده و همین یک قلم برای دوست داشتن فیلم «هوک» کافی است.

درس جوانمردی از مردمانی خونگرم

مهران زارعیان، منتقد سینما:دستاورد حسین ریگی در نخستین فیلمش، جان بخشیدن و به تصویر درآوردن رابطه‌ گرم دو برادر باشد، همین یک کار را به زیباترین شکل ممکن انجام داده و همین یک قلم برای دوست داشتن فیلم «هوک» کافی است.
در سینمای آپارتمانی ما که سالی نیست که تم فقر و فلاکت و عربده در فیلم‌ها دست از سرمان بردارد، فیلمی مثل «هوک» غنیمت است.
فیلم در نزدیک شدن به درونیات دو برادر و ساختن غیرت و محبت فی‌مابین‌شان به‌یادماندنی عمل می‌کند. علی‌رغم اینکه بازیگران این نقش‌ها چهره‌های شناخته‌شده نیستند، اما باورپذیر و تأثیرگذار توانسته‌اند پرتره‌ دو برادر را به زیور تصویر آراسته کنند.
سینمای ایران به اقلیم زیبای سیستان‌وبلوچستان خیلی بدهکار است و این بدهی با فیلم مهمی مثل «شعله‌ور» حمید نعمت‌الله هم صاف نمی‌شود. «هوک» این امتیاز را دارد که بیش از «شعله‌ور» زیبایی طبیعت، لباس‌ها، لهجه‌ها، فرهنگ و رسوم آن ناحیه را منعکس می‌کند.
البته «هوک» این نقص را دارد که تاروپودش با اقلیم سیستان‌وبلوچستان تنیده نشده و اقلیم به جز زیبایی سمعی-بصری، کارکرد دیگری در اثر ندارد. (فیلمنامه عینا می‌توانست در هر جغرافیایی روایت شود بدون آنکه کوچک‌ترین تغییری در جزئیات فیلم یا روند داستان نیاز باشد.)
گویی فیلمساز آنقدر در پی نشان دادن تصویری مثبت و غیرکلیشه‌ای از این استان بوده که از اختصاصی روایت کردن مناسبات و جزئیات جاری در سیستان‌و‌بلوچستان، غافل شده است؛ بدین معنا که هیچ‌کدام از روندها و اتفاقاتی که در فیلم‌ می‌بینیم مسائل مبتلا به جامعه‌ سیستان‌وبلوچستان نیست و فیلم می‌توانست علی‌رغم حفظ دغدغه‌ی بازنمایی تصویری متفاوت و غیرکلیشه‌ای از آن دیار، مسائل و موضوعات مطرح و برجسته در سیستان‌وبلوچستان را روایت کند.
یک امتیاز حائز اهمیت در فیلم «هوک» که به ایجاد تفاوت در فضای این فیلم با جریان متداول سینمای ایران کمک کرده، تم ورزشی و حضور پررنگ بوکس است. به طور کلی درام‌های ورزشی که در هالیوود طرفداران پروپا قرص دارند، در ایران کمتر امتحان شده‌اند و «هوک» از این نظر جذابیت دارد.
البته نمی‌توان کتمان کرد که فیلم «هوک» در سکانس‌های مبارزه و رقابت‌های ورزشی، نتوانسته مهیج و درگیرکننده ظاهر شود که به ضعف کارگردانی برمی‌گردد. تعداد سکانس‌های رزمی فیلم کلا کم است و عملکرد دوربین نیز در این سکانس‌ها ناامیدکننده است.
مضمون برجسته‌ فیلم «هوک»، جوانمردی است. جوانمردی به عنوان رسم کهن فتوت در ورزش‌های رزمی شرقی مطرح بوده است و در این فیلم نیز توسط مربی بامرام بوکس با بازی دیدنی امیر جعفری نمایندگی می‌شود. کاراکتری که امیر جعفری نقش او را بازی می‌کند، به عنوان کسی که قاتل فرزندش را بخشیده و به او کمک کرده تا بزهکاری را ترک کند، نقش مهمی در تربیت و درس مروت دادن به قهرمان فیلم ایفا می‌کند و این مهم به کمک جدیت و کاریزمای دلنشینی که امیر جعفری به نمایش می‌گذارد، به بهترین شکل ادا می‌شود.
امیرمهدی ژوله نیز در نقش کارچاق‌کن مراکز شرط‌بندی در ورزش بوکس توانسته بک‌گراند نقش‌های کمیک خودش را پشت‌سر بگذارد و عملکرد قابل‌قبولی داشته باشد. البته فیلمنامه در پرداختن به خرده‌داستان شرط‌بندی‌های بوکس ضعیف عمل می‌کند و مای مخاطب چندان از چند و چون این امور آگاه نمی‌شویم تا تباهی و پلشتی حاکم بر این فضا را دریابیم و متوجه شویم که چرا برادر بزرگ در این حد از پیوستن برادر کوچکش به این فعالیت دل‌شکسته و ناراضی شده است.
یک ضعف دیگر فیلمنامه در فصل پایانی است که می‌خواهد منحنی تحول شخصیت قهرمان را به انتها برساند. (خوانندگانی که نمی‌خواهند داستان فیلم برایشان لو برود، از اینجا به بعد این یادداشت را نخوانند.) شیرخان بلوچ که همان برادر کوچک است، در انتها با دیدن مربی مبتلا به سندروم داون رقیبش، دلش به رحم می‌آید و بسان پوریای ولی و جهان پهلوان تختی، مسابقه را می‌بازد تا رقیبش به تیم ملی راه پیدا کند. مشکل اما اینجاست که تصمیم قهرمان بیش از حد گل‌درشت و باورناپذیر است و منطق این کار را هم سخت می‌توان باور کرد.
اگر فیلم «هوک» بعضی ساده‌انگاری‌ها یا نقص‌های ریزودرشت را نداشت، چه‌بسا در سطح یکی از فیلم‌های به‌یادماندنی این سال‌ها نام خودش را ثبت می‌کرد اما متاسفانه چنین نشده و این اثر نمی‌تواند توجه مخاطبان وسیعی را جلــــب کند و ماندگار شود.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰

یادداشتهای روزنامه فرهیختگانیادداشت

سهم طبقۀ متوسط از صنعت سریال‌سازی؛

«افعی تهران» از چه کسی انتقام گرفت؟

فرصتی برای تجدید ظهور «خوبی مردم ایران»؛

مفهوم ملت را زنده کردند

فیلم پرحاشیه «بیبدن» با قصه‌‌ای به‌اندازه از ایده‌ای مهم دفاع کرد؛

سینمای اجتماعی زنده است

درباره فیلم «بی‌بدن»؛

قصه‌گویی شرافتمندانه درباره قصاص

مصطفی قاسمیان، خبرنگار:

یک درامدی خوب و تماشاگرپسند

اهل ملت عشق باش؛

عشق و دیگر هیچ...

آقای کارگردان! چه داری می‌کنی با خودت؟!

آنتی ‌کانسپچوآل آرت ترک و کُرک و پَر ریخته حسن فتحی

مریم فضائلی، خبرنگار:

چشم‌هایمان گناه داشتند!

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

رویاهای شخصی‌ات را نفروش!

سریال پرطرفدار «حشاشین» چه می‌گوید؛

علیه شیعه یا علیه اخوان؟

راضیه مهرابی‌کوشکی، عضو هیات‌‌علمی پژوهشکده مطالعات فناوری:

فیلم «اوپنهایمر» به مثابه یک متن سیاستی

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

از شما بعید بود آقای جیرانی

ایمان‌ عظیمی، خبرنگار:

دیکته نانوشته غلط ندارد

درباره هزینه‌ای که می‌شد صرف «هفت سر اژدها» نشود؛

چرخ را از نو اختراع نکنیم

فرزاد حسنی بعد از سال‌ها، به قاب تلویزیون آمد؛

بازگشت امیدوارکننده

در نقد بهره کشی «علی ضیا» از شهرت؛

از موج ابتذال پیاده شو

محمد زعیم‌زاده، سردبیر فرهیختگان:

در عصر پساواقعیت به احمد خطر حرجی نیست اما...

سیامک خاجی، دبیر گروه ورزش:

برای خداحافظی زود بود آقای جملات قصار!

محمدرضا ولی‌زاده، فرهیختگان آنلاین:

عجایب آماری دیدم در این دشت!

محمدامین نوروزی، مستندساز:

از این طرف که منم راه کاروان باز است...

فاطمه دیندار، خبرنگار:

برای درخشش سیمرغ‌های بلورین

محمد زعیم‌زاده، سردبیر؛

کدام سینما؟کدام نقد؟

حامد عسکری، شاعر و نویسنده:

فیلم دیدن با چشم‌های تار...

چهل و دومین جشنواره فیلم فجر؛

چند نقد بر فیلم سینمایی «آپاراتچی»

«صبحانه با زرافه‌ها»؛

یک وس اندرسون ایرانی تمام‌عیار

ویژه‌نامه جشنواره فیلم فجر؛

«صبحانه با زرافه‌ها»؛ معنازدایی از جهان

«صبحانه با زرافه‌‌ها»؛

تهش هیچی نیست، پس لذت ببر!

درباره فیلم جدید سروش صحت؛

قرار صبحانه با خودمان

هومن جعفری، خبرنگار:

مردی که سازش نمی‌کرد

در روزگار بی‌مایگی حضور قاف غنیمتی است؛

برای «قاف» و عمو اکبر

تولد قاف به میزبانی اکبر نبوی با همکاری «فرهیختگان»؛

«قاف» نمی‌خواهد متکلم‌ وحده باشد

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ؛

هنوزم نقش بازی می کنی آقای فرخ نژاد؟