مهران زارعیان، منتقد سینما:«کت چرمی» همان چهارچوب کلی فیلم آخر محمدحسین مهدویان را دارد. مهدویانی که نامش بهعنوان مشاور کارگردان در تیتراژ کت چرمی آمده است. قهرمان
«کت چرمی» با همان مدل سرپیکوگونه فرد در مقابل سیستم عمل میکند. داستان یک پرونده فساد اقتصادی که توسط مأموری افسارگسیخته پیگیری میشود. جالب اینکه جواد عزتی شمایل هر دو پرسوناژ مأمور عاصی در این دو فیلم را هنرنمایی کرده است.
سال گذشته «علفزار» نیز کموبیش چنین مختصاتی داشت و به نظر میرسد فیلمسازان ایرانی دغدغههای اجتماعی و سیاسی مشابه با فیلمسازان دهه هفتاد آمریکا پیدا کردهاند.
هر سه فیلم مذکور فیلمنامه سر حال و خوشریتمی دارند که به طرز جالبی در پایان گویی بنزینشان تمام میشود و بدون حلوفصل قابل قبول گرههای فیلمنامه و مهار گرانیگاه درام، به پایان میرسند. تصور میکنم علت پایانهای بیچفتوبست و اصطلاحا باز این فیلمها، محافظهکاریِ -البته قابل درک- آنهاست.
اگر مشخصا بخواهم روی کت چرمی تمرکز کنم، باید بگویم که این فیلم درمجموع اثر قابل قبول و سرگرمکنندهای از آب درآمده و چندان شعارزده هم نیست. فیلمنامه کت چرمی تا اینجای کار یکی از بهترین فیلمنامههای جشنواره بوده است و امتیازات قابل توجهی دارد.
مهمترین امتیاز فیلمنامه به باور من، غافلگیریهای متعادلی است که هم باورپذیرند و هم مخاطب واقعا توقع مواجه شدن با آنها را ندارد. همانطور که حسین میرزامحمدی تصریح کرده، فیلم او از کلیشههای مربوط به گرهافکنی و گرهگشایی در سناریونویسی کموبیش فاصله میگیرد و توئیستهای پیدرپی دارد.
با این حال سوژهها و کلیات داستان فیلم تازگی ندارد و تکراری بودن موضوعات مطرح شده در فیلم، مانع از تاثیرگذاری بالای آن میشود. دغدغههایی مثل قصاص و رضایت گرفتن از اولیای دم، مفاسد اقتصادی، اعتیاد، بزهکاری، فقر و... که بارها در سینمای ایران تجربه شدهاند و دیگر به دیدنشان عادت کردهایم.
کت چرمی یک ارجاع جالب به فیلم «لئون حرفهای» نیز دارد که خوب از آب درآمده است. جنس رابطه مأمور بهزیستی عاصی این فیلم با دخترک آسیبدیده بیسرپرست، به رابطه ماتیلدا و لئون شبیه شده است. البته فیلمساز برای آنکه این رابطه را هنجارمندتر کند، پیشداستان دختر مأمور بهزیستی را در فیلم گنجانده تا دخترک بیسرپرست برای مأمور، دختر خودش را تداعی کند.
در قیاس با «مرد بازنده»، این فیلم از زندگی شخصی قهرمانش استفاده بهتری میکند و انگیزه و دغدغهمندی پدرانه او را معطوف به گذشته تلخش به تصویر در میآورد. مشکل اما در اینجاست که فیلمنامه به قدر کفایت پیشداستانش را پرورش نداده و به مخاطب اطلاعات کافی نمیدهد. کاش درباره ماجرای دختر این مأمور جزئیات بیشتری در فیلم گنجانده میشد تا انگیزهی او بهتر پرداخته شود. از نظر ساخت هم کت چرمی مثل فیلمنامهاش است. کیفیت تصاویر، موسیقی و بازیها کاملا استاندارد است و حتی میتوان گفت که فراتر از انتظار از فیلمسازی در اولین تجربه فیلم بلندش محسوب میشود. با این حال نوآوری، ابتکار و خلاقیت خاصی هم در فیلم نمیبینیم. تقریبا تمام بازیگران در نقشهایی ظاهر شدهاند که قبلا مشابهش را بازی کردهاند و بهطور کلی چیزی در فیلم نیست که قبلا ندیده باشیم. فیلمی که خوب است، حتی از فیلم مرد بازنده مهدویان جلوتر است، اما درنهایت احساس ویژهای در مخاطب برنمیانگیزد و ماندگار نمیشود.