• تقویم روزنامه فرهیختگان ۱۴۰۱-۱۱-۱۳ - ۰۹:۲۹
  • نظرات روزنامه فرهیختگان۰
  • 0
  • 0

بی طرف نبودی استاد

علی صولتی خبرنگار؛  «استاد»؛ برای آنهایی که پیش از تماشای فیلم هیچ‌گونه ذهنیتی از موضوع و سوژه فیلم ندارند، احتمالا چنین نامی یادآور جایگاهی محترم در سلسله مراتب آکادمیک است اما اگر موضوع از ابتدا به گوشتان خورده باشد، خواهید دانست که در اینجا نام استاد قرار نیست تداعی‌کننده مفاهیم مثبت و حرفه‌ای شود. قصه چیست؟ در ساده‌ترین شکل، فیلم عماد حسینی روایتی است از مجموعه روایت‌های جریان می‌تو، روایتی که از ابتدا پیداست رسالتش بر نقد این جریان بوده و رویکردش مقابله با روایت‌نویسان اینستاگرامی است. سوال اینکه آیا فیلم در این رسالت خود موفق می‌شود؟ پاسخ به این سوال نیازمند مشاهده دقیق و کامل اثر است. از جهت فنی می‌دانیم که با سبک درام در فضای بسته مواجهیم و در چنین پارادایمی نمی‌توان انتظار چندانی از تاثیر شگرف تکنیک و عناصر فنی در خروجی نهایی داشت با‌این‌حال می‌دانیم که قوت فیلمنامه، دیالوگ‌نویسی و بازی‌هاست که فیلم را در آزمون مذکور برنده یا بازنده می‌‌کند. با توجه به توان و تجربه بازیگرانی مانند حسن معجونی و سجاد بابایی می‌توان گفت بیرون آمدن از بخش اعظم آزمون فنی فیلم کار چندان دشواری نیست بنابراین آنچه می‌بایست درباره استاد بازگو شود، ابتدا ناظر به محتوا و قصه است و پس از آن کمی متوجه موقعیت دوربین و دیالوگ‌ها. مخاطب به واسطه موقعیت دوربین پی‌رنگ‌هایی از آنچه که تاکنون در روایت‌های اینستاگرامی کمپین می‌تو دیده بود را در قاب‌های کارگردان می‌بیند. روایت با دانشجو، اپلای و اخذ توصیه‌نامه از استاد آغاز می‌شود. گلنوش، دخترک دانشجو برای اخذ توصیه‌نامه به دفتر شخصی ادریس، استاد معماری خود می‌رود، جایی که به گفته استاد اندرونی وی بوده و محل خلوت وی با خود. در این میان دانشجو متوجه می‌شود استاد بدون مقدمه و معاشرت قصد نوشتن توصیه‌نامه را نداشته و ناچار است برای رسیدن به هدف خود یعنی آن برگه معرفی، همه حرف‌ها و کنایه‌های استادش را تحمل کند. تا جایی که کار به ابراز علاقه استاد متاهل به شاگرد مجرد می‌کشد. ابراز علاقه‌ای که با واکنش منفی و عصبانیت دانشجو روبه‌رو شده و وی تصمیم به ترک محل می‌گیرد. داستان اما کجا شکل می‌گیرد و به اوج می‌رسد؟ آنجایی که چند روز پس از ماجرا سجاد بابایی در نقش علیرضا، نامزد دخترک دانشجو، به اندرونی استاد می‌رود تا به قولی حساب استاد را کف دستش بگذارد. اینجاست که بار دیگر با چاشنی همیشگی درام‌های اجتماعی سینمای ایران یعنی دروغ مواجه می‌شویم. چه کسی دارد دروغ می‌گوید؟ شاگرد یا استاد؟ علیرضا تحت‌تاثیر روایتی که از نامزد خود شنیده اصطلاحا رگ غیرتش باد کرده و می‌رود که شر به پا کند اما پس از اندکی درگیری با ادریس آهسته‌آهسته گوشش با روایت او نیز آشنا می‌شود. اینکه تعرضی در کار نبوده، گلنوش یک دروغگوی بزرگ است که حتی قضیه نامزدی خود را از استادش مخفی کرده و حالا هم متهم است به مخفی کردن روابط سابق خود در دانشگاه از علیرضا. قصه با همه ضعف و قوت‌هایش درنهایت علیرضا را به موقعیت اشباع شک و سردرگمی رسانده و ادامه داستان را روایت می‌کند، ابهامی که البته برای مخاطب وجود ندارد. یعنی شما به‌عنوان بیننده می‌دانید که واقعیت ماجرا چیست و تمامی جزئیات و جوانبش را دیده‌اید. چرا؟ ساده است، چون نویسنده می‌خواهد شما را در موقعیتی گیر بیندازد که به متعرض حق دهید، او را تطهیر کنید و در ادامه انگشت اتهام را به سوی شخصی که مورد تعرض واقع شده نشانه روید. به احتمال قوی کارکرد فیلم و نیت خالق اثر نیز همین است. نقد روایت‌ها و داستان‌سرایی‌های یک‌جانبه کمپین می‌تو. نقدی که در ظاهر بناست بدون جهت‌گیری، منصفانه و در بی‌طرفی کامل باشد اما حداقل باید گفت اگر مقصود کارگردان چنین بوده، در رسیدن به آن موفق نشده و مخاطب از ابتدا تا انتهای فیلم جهت‌گیری به نفع متعرض را احساس می‌کند.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰

یادداشتهای روزنامه فرهیختگانیادداشت

سهم طبقۀ متوسط از صنعت سریال‌سازی؛

«افعی تهران» از چه کسی انتقام گرفت؟

فرصتی برای تجدید ظهور «خوبی مردم ایران»؛

مفهوم ملت را زنده کردند

فیلم پرحاشیه «بیبدن» با قصه‌‌ای به‌اندازه از ایده‌ای مهم دفاع کرد؛

سینمای اجتماعی زنده است

درباره فیلم «بی‌بدن»؛

قصه‌گویی شرافتمندانه درباره قصاص

مصطفی قاسمیان، خبرنگار:

یک درامدی خوب و تماشاگرپسند

اهل ملت عشق باش؛

عشق و دیگر هیچ...

آقای کارگردان! چه داری می‌کنی با خودت؟!

آنتی ‌کانسپچوآل آرت ترک و کُرک و پَر ریخته حسن فتحی

مریم فضائلی، خبرنگار:

چشم‌هایمان گناه داشتند!

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

رویاهای شخصی‌ات را نفروش!

سریال پرطرفدار «حشاشین» چه می‌گوید؛

علیه شیعه یا علیه اخوان؟

راضیه مهرابی‌کوشکی، عضو هیات‌‌علمی پژوهشکده مطالعات فناوری:

فیلم «اوپنهایمر» به مثابه یک متن سیاستی

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

از شما بعید بود آقای جیرانی

ایمان‌ عظیمی، خبرنگار:

دیکته نانوشته غلط ندارد

درباره هزینه‌ای که می‌شد صرف «هفت سر اژدها» نشود؛

چرخ را از نو اختراع نکنیم

فرزاد حسنی بعد از سال‌ها، به قاب تلویزیون آمد؛

بازگشت امیدوارکننده

در نقد بهره کشی «علی ضیا» از شهرت؛

از موج ابتذال پیاده شو

محمد زعیم‌زاده، سردبیر فرهیختگان:

در عصر پساواقعیت به احمد خطر حرجی نیست اما...

سیامک خاجی، دبیر گروه ورزش:

برای خداحافظی زود بود آقای جملات قصار!

محمدرضا ولی‌زاده، فرهیختگان آنلاین:

عجایب آماری دیدم در این دشت!

محمدامین نوروزی، مستندساز:

از این طرف که منم راه کاروان باز است...

فاطمه دیندار، خبرنگار:

برای درخشش سیمرغ‌های بلورین

محمد زعیم‌زاده، سردبیر؛

کدام سینما؟کدام نقد؟

حامد عسکری، شاعر و نویسنده:

فیلم دیدن با چشم‌های تار...

چهل و دومین جشنواره فیلم فجر؛

چند نقد بر فیلم سینمایی «آپاراتچی»

«صبحانه با زرافه‌ها»؛

یک وس اندرسون ایرانی تمام‌عیار

ویژه‌نامه جشنواره فیلم فجر؛

«صبحانه با زرافه‌ها»؛ معنازدایی از جهان

«صبحانه با زرافه‌‌ها»؛

تهش هیچی نیست، پس لذت ببر!

درباره فیلم جدید سروش صحت؛

قرار صبحانه با خودمان

هومن جعفری، خبرنگار:

مردی که سازش نمی‌کرد

در روزگار بی‌مایگی حضور قاف غنیمتی است؛

برای «قاف» و عمو اکبر

تولد قاف به میزبانی اکبر نبوی با همکاری «فرهیختگان»؛

«قاف» نمی‌خواهد متکلم‌ وحده باشد

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ؛

هنوزم نقش بازی می کنی آقای فرخ نژاد؟

خبرهای روزنامه فرهیختگانآخرین اخبار