علیاکبر ولایتی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در یادداشتی نوشت: بیتردید باید گفت که روش بعضی از حکام غربی بر توسعهطلبی و سلطهجویی بر دیگران، دیر یا زود مضمحل خواهد شد و هماکنون نیز یک علت اصلی عصبانیت سردمداران غرب این است که اسلام سریعترین رشد را در همه جوامع و بهخصوص در غرب دارد.
الف) اولاف پالمه:
از ابتدای نفوذ آمریکا در قاره اروپا، بعد از جنگ اول و بهخصوص بعد از جنگ جهانی دوم، کشور سوئد با داشتن افراد برجستهای چون اولاف پالمه1، زیر بار سلطه آمریکا نرفت، عضو ناتو نشد و به مبارزان ضدآپارتاید در آفریقای جنوبی، کوبا، نیکاراگوئه و... علیرغم خواست آمریکا کمک میکرد و در پیشاپیش صف مخالفان تعرض آمریکا به ویتنام در راهپیماییها شرکت میجست (رحیمی، 1373، ص 36).
وی پس از یک دوره فترت، در سال 1982 نخستوزیر سوئد بود و تا سال 1986 که ترور شد در این سمت باقی ماند.
از گذشتههای دورتر هیچگاه زیر بار سلطه فرهنگی – سیاسی انگلیس و فرانسه نرفت و در زمان ما از آمریکا تبعیت نکرد و عضو ناتو هم نشد و در مجامع بینالمللی، سیاستی مستقل و متین بدون تأثیرپذیری از شارلاتانهای بینالمللی مثل آمریکا و انگلیس در پیش گرفت.
وی شخصیتی محترم نزد مردم و سیاستمداران جهان بود و در ابتدای جنگ ایران و عراق توسط دبیرکل سازمان ملل متحد، به عنوان نماینده این سازمان برای ایجاد صلح بین ایران و عراق مأمور شد (شیرودی، 1383، ص 5، پانوشت 5) و بدون همراهی هیچ کشور دیگری بهتنهایی سیاستهای مستقل و معتدل خود را درمورد پیشنهادهای مربوط به صلح پیش برد و بهطور مرتب به ایران (بهعنوان نمونه در نوامبر 1980 و فوریه 1981م) برای اقدامات مرتبط با میانجیگری سفر میکرد و مورد احترام بود (کوردسمن و دیگران، 1379، ص 64؛ برای توضیح مفصلتر در این خصوص نک
Rusi (1987-September). “The War in the Gulf: International Mediation Effort”, London, Royal United Services Institute).
بهندرت ممکن است کسی در اروپا به نخستوزیری انتخاب شود و متعاقبا با فاصله نسبتا طولانی به قدرت برگردد (دوره اول از 1969 تا 1976 و دوره دوم از 1982 تا 1986) ولی او که مردی نستوه و آزاده بود، علیرغم فشار تبلیغاتی آمریکاییها و حامیان آنها به هیچ وجه تسلیم نشد و گردنفراز بخش مهمی از مردم سوئد را نمایندگی میکرد و نام حزبش در معیارهای اروپایی عنوان ویژهای بود: «حزب کارگران سوسیال دموکرات»2.
بالاخره علیرغم تبلیغات مخالفان وی که دستراستیهای افراطی و طرفدار تبعیض نژادی در فعل، ولی متظاهر به برابری نژادها بودند، وی به «ای.ان.سی» (کنگره ملی آفریقا به رهبری نلسون ماندلا) کمک میکرد.
نظام سرمایهداری بالاخره نتوانست او را وادار به تبعیت از خود کند و اقدام به حذف فیزیکی وی کردند و ساعت 23:21 ، شبی که از سینما به همراه همسرش بیرون آمده بود از پشت هدف گلوله قرار گرفت و قاتل وی هم بهطور کامل ناپدید شد و پس از مدتی، برخی از منابع غربی براساس برخی قرائن، احتمال میدادند که آمریکاییها پشت این ترور قرار داشته باشند. بعدها اداره امنیت سوئد (سوئدی: Säkerhetspolisen؛ مخفف SÄPO ) اعلام کرد که قتل اولاف پالمه کار یک قدرت بزرگ غربی بوده است که به مصلحت سوئد نیست نام آن کشور را بیاورد.
کار آمریکاییها فقط از بین بردن اولاف پالمه نبود، بلکه لگدمال کردن این تفکر در سوئدی بود که بعد از حدود یک دهه نخستوزیری مورد اعتماد ملت را مجددا بر سر کار آورد، که تحت فشار آمریکاییها، تضعیف و از میدان خارج شده بود.
ب) داگ هامر شولد:
داگ هامر شولد3 (1961-1904م) سیاستمدار و اقتصاددان سوئدی و دومین دبیرکل سازمان ملل متحد بود که یکبار در سال 1953 و بار دیگر در سال 1957 به این سمت برگزیده شد. او همچنین به سبب فعالیتهای صلحدوستانهاش در کنگو برنده جایزه صلح نوبل بود.
هامر شولد یکی از معدود دبیران کل سازمان ملل بود که به حقوق کشورهای جهان سوم توجه خاصی نشان میداد (در این باره نک. کاظمی نائینی و دیگران، 1396، صص 178-155).
هامر شولد در ایفای وظایفش بدون هرگونه محافظهکاری ایفای نقش میکرد. او در ماجرای حمله مشترک انگلیس، فرانسه و رژیمصهیونیستی به مصر در ماجرای ملی شدن کانال سوئز در سال 1956، از مصر دفاع کرد و در مبارزه مردم کنگو کینشازا4 به رهبری پاتریس لومومبا5 (1961-1925م)، با استعمار بلژیک، در جهت منافع مردم آن سامان و عملا ضداستعمار بلژیک تلاش میکرد و عاقبت هواپیمایش در سفری به کنگو ساقط شد که به احتمال زیاد دست استعمارگران غربی در این سقوط دخیل است.
ج)خانم آنا لیند
خانم آنا لیند6 (2003-1957م) وزیر امور خارجه این کشور که فردی ضدصهیونیسم و آزاده بود و مواضع ثابتی در سیاست خارجی، متناسب با استقلال رأی مردم سوئد داشت و در زمان حمله آمریکا به عراق، جرج بوش پسر را «ششلول بند!» خوانده بود، در سال 2003، درحالیکه در یک فروشگاه در مرکز شهر استکهلم درحال خرید بود توسط فردی به نام میایلو میایلوویچ7 با ضربات چاقو مجروح شد و ظرف چند ساعت در بیمارستان درگذشت.
د) وایکینگها
وایکینگها دزدان دریایی منطقه اسکاندیناوی یعنی دانمارک، نروژ و سوئد فعلی بودند که در اواخر قرن 8 تا اواخر قرن 11 میلادی هر بلایی که دلشان خواست بر سر هر منطقهای که به دستشان رسید آوردند. در نتیجه به عنوان جنگجویان خشن و بیرحم معروف شدند. منابع مربوط به وایکینگها در تاریخ به اندازه کافی متعدد هستند که بخشی از انواع منابع اصلی که مربوط به مورخان معتبر جهان اسلام و ایران درباره وایکینگها نوشتند؛
مانند: ابنفقیه همدانی (جغرافیدان قرن سوم هجری قمری) در البُلدان، ابنواضح احمد بن ابییعقوب یعقوبی اصفهانی (مورخ و جغرافیدان مشهور قرن سوم هجری قمری) در المسالک و الممالک، ابوعلی احمد بن رُسته اصفهانی (جغرافیدان و دانشمند قرن سوم هجری قمری) در الاعلاق النفیسه که دایرهالمعارفی در علوم مختلف بهویژه جغرافیا بوده و آثار البلاد و اخبار العباد و عجایبالمخلوقات، ابنفضلان (جغرافیدان نیمه دوم قرن سوم و نیمه اول قرن چهارم هجری قمری) در الرحله (الرحله ابن فضلان)، ابن بلخی (تاریخنگار و جغرافیدان قرن پنجم و ششم هجری قمری) در فارسنامه، ابواسحاق ابراهیم بن محمد فارسی اصطخری (جغرافیدان پرآوازه قرن چهارم هجری قمری) در صُوَرالاقالیم و مسالک و الممالک، علی بن حسین مسعودی (تاریخنگار و جغرافیدان قرن سوم و چهارم هجری قمری) در مروجالذهب و معادن الجوهر و التنبیه و الاشراف و در کتاب جغرافیایی حدودالعالم از نویسنده ناشناس (Gullbekk, 2008, p 543-549).
ه) سوئد کنونی
به نظر میرسد که آمریکاییها طوری عمل کردهاند که گویی، نسل جدید این قبایل را در مناطق کابویینشین غرب آمریکا، مجددا پرورش دادهاند و دروازههای سوئد را با انواع حیلت روی این افراد گشودهاند...
عدهای افراطی و به لحاظ روانی، غیرطبیعی دور هم جمع شدند که کارهایی از قبیل اهانت به ساحت مقدس قرآن کریم، جزء کارهای بسیار زشت آنهاست و اخیرا کاری کردند که قطعا مورد تایید اکثریت مردم سوئد نیست، ولی این کشور که پس از حذف فیزیکی شادروان اولاف پالمه - که مانع اصلی بر سر راه حامیان جذب مردم سوئد به فرهنگ مبتذل «انگلیس - آمریکا پایه» بود – توانستند فضای عمومی آن کشور را به گونهای بر هم بریزند که سوئد که تاریخ و تمدنی ریشهدارتر از آمریکایی ها دارد و تا قبل از پطر کبیر، دریای بالتیک، جزئی از سوئد بود و خود شخصیت و هیمنهای مطرح در سطح اروپا داشت، تبدیل به کشوری دنبالهروی آمریکاییها گردد و به شکل سخیفی هر اقدام ضدانسانی و ضدمعنویت بشر را به عنوان ارزش گذاشتن بر بهاصطلاح حقوق بشر و آزادی بیان در غیاب مردان رشید اسلام و شیرزنان مسلمان و دور از چشم آنها، انجام میدهند.
اما چنان از صهیونیستها و عوامل آنها میترسند و به جبران ظلمهایی که به یهودیها، در طول تاریخ اروپا کردهاند، به رژیم اشغالگر و جانی صهیونیستی، احترام میگذارند که اگر کسی در یکی از این کشورهای به اصطلاح آزاد ولی وقیح، در نوشتهها یا اظهارات شفاهی و فیلمهای تصویری، عدد یهودیهایی که در «اردوگاههای آشوویتس» به دست آلمان هیتلری به قتل رسیدند زیر سوال ببرند، مانند مرحوم روژه گارودی8 (2012-1913م)، نویسنده شهیر و آزاده فرانسوی، محاکمه و مجازات میکنند و در جهت سانسور این نوشتهها و فیلمهای افراد آزاداندیش، لحظهای درنگ نمیکنند و اگر کسی کوچکترین سخنی علیه رژیمصهیونیستی و یا مشی صهیونیستها بزند، بدون در نظر گرفتن آزادی بیان ادعایی با وی برخورد بسیار سختی میکنند.
مثال ذیل، وضعیت بسیار تأسفبار سوئدی را که میراث اولاف پالمه را با مردهریگ وایکنیگها جابهجا کرده است، بهخوبی نشان میدهد. یکی از فارغالتحصیلان مورد اعتماد ایرانی که دکتری تخصصی خود را در این کشور گذرانده، چنین نقل میکند: «در زمان تحصیل وی در سوئد، بیش از 90 رادیوی فارسیزبان، علیه ایران، انقلاب و اسلام، با دریافت پول از حکومت سوئد فعالیت میکردند و در تخریب و ناسزاگویی علیه جمهوری اسلامی و مقدسات اسلامی، از هر گونه آزادی برخوردار بودند و از هیچ چیز و هیچ مرجعی پروا نداشتند.»
این وضعیت موجب شد دانشجویان و دیگر ایرانیهای مسلمان و میهنپرست خواستند که درمقابل این تعداد کثیر از رادیوهای ضدخدا و اسلام و معنویت، یک ایستگاه رادیویی (با نام رادیو سلام) برای ترویج معارف اسلامی و پاسخگویی به شبهات القایی توسط عوامل بیگانه تأسیس نمایند که این رادیو، بیش از 9 ماه دوام نیاورد، زیرا بهصورت مکرر، توسط سیستم امنیتی آن کشور به دستاندرکاران این رادیو هشدار داده شد تا آن را تعطیل نمایند و درنهایت نیز تعطیل شد. یعنی آزادی بیان ادعایی آن به شکلی است که حتی تحمل یک رادیو با روشی متفاوت را نداشتند.
باعث تأسف است زمانی سوئدیها با سربلندی تحتتأثیر شخصیت متین افرادی مانند اولاف پالمه و داگ هامر شولد و خانم آنا لیند دربرابر آمریکاییها میایستادند، اما اکنون به آلت دست آنها و دیگر توطئهگران و استعمارگران غربی تبدیل شدهاند.
این نشان میدهد که استکبار جهانی، حتی در کشورهای دنبالهرو آمریکا نیز نمیتواند یک صدای مستقل را تحمل کند. مطلبی که در خصوص تفکر غربی و خلقیات و رفتارهایی که معجونی از ارزشها و ضدارزشها و معایب و محاسن که در عمل سیئات بر حسنات میچربد ولی همواره در قرون متاخر و حاضر دارای لعابی از خیرخواهی و انساندوستی و خوشسیرتی و شعارهای تو خالی است. به نظر میرسد حداقل درمورد تعریف انسان و چیستی و بایدها و نبایدهای آن سرمنشأ تفکرات کنونی غربیها یونان قدیم است (5 قرن قبل از میلاد مسیح).
نقل است بعضی این تفکر تبعیض نژادی و خود برتر دانستن را به سقراط نسبت میدهند که افلاطون از وی نقل کرده است که مردم دنیا دو دستهاند یا یونانی هستند یا بربر!
بعدا اسکندرانیها و رومیها جانشین آنان شدند. در فیلمهایی که توسط غربیها براساس تاریخ روم قدیم ساخته میشود، میتوان ملاحظه کرد که یکی از مهمترین تفریحات اشراف روم، در آن زمان در کنار کاخ امپراتور این بوده است که بردگان را به جان هم میانداختند یا اسیران را وادار به رویارویی با حیوانات درنده میکردند.
نکته قابل توجه آنکه اگر یکی از بردگان، برده دیگری را به زمین میزد و خنجر میکشید و بر سینه او مینشست، همه جماعت اشراف با هیاهو و ایجاد تنش و فشار روحی روی برده فاتح، از او میخواستند که فرد مغلوب را بکشد تا آنها لذت ببرند و این امری رایج در روم بود.
بررسی و تفحص در تاریخ مشرق زمین، بهویژه ایران نشان میدهد که بههیچوجه چنین قساوتی و حتی رقیقتر از آن به هیچ عنوان وجود نداشته است، بلکه برعکس، در نبردهای تن به تن یا جمعی، عکس آن رایج بود. در اسلام، اگر دشمنی تسلیم شود، آن را نه میآزارند و نه میکشند. اگر کشته شد در حین جنگ، مانع از مثله کردن آن میشوند و دستور اسلام این است که اگر دشمن از جلوی شما گریخت، آن را تعقیب نکنید و اگر حکم قتل کسی به حق توسط قاضی صادر شد، دنبال مستمسک مشروعی هستند که حکم را تبدیل به احکام سادهتر نماید.
اروپاییان
زمان گذشت تا در آغاز قرن چهارم میلادی، کنستانتین پادشاه رم، به دین مسیحیت گروید. از آن پس هم حتی رومیها رفتار خشن خود را تغییر ندادند، بلکه بهجای اینکه مسیحیت اروپا در مسیری که حضرت عیسی(ع) ترسیم فرمودند، هدایت شوند، برعکس عمل میکردند و به هر جایی که حمله کردند، با بیرحمی تمام با مردم و مناطق مورد تهاجم برخورد میکردند. بدین معنی که به جای اینکه اروپاییان با گرایش به مسیحیت تغییر روش دهند، مسیحیت را اروپایی کردند. بهطور مثال، مقایسه حملات صلیبیها9 پس از گرویدن به مسیحیت به جهان اسلام بهلحاظ قساوت، تفاوتی با حملات رومیها به کارتاژ (در شمال آفریقای کنونی) پیش از مسیحیت نداشت. نه کارتاژها و نه مسلمانان، هیچ کاری که مستلزم تحمل یک چنین جنایت جنگی باشد، نداشتند و برعکس کارتاژها، مردمی از تبار فینیقیها و تاجر مسلک بودند و زندگی آنها در پناه صلح و امنیت تامین میشد.
مسلمانان که از اواخر قرن اول هجری، در طول قرن نخست اسلام تا اندلس پیش رفتند، جز فرهنگ و تمدن بالاتر، ارمغانی برای آنان نداشته و به هیچ وجه چنین اعمال خشونتآمیزی را نشان ندادند.
صفحه دیگر تاریخ غرب، بردهداری است.
اینجانب زمانی که وزیر خارجه بودم، با دعوت رسمی به کشور غنا در غرب آفریقا رفتم که مرا برای دیدن قلعه پرتغالیها بردند که این قلعه روی صخره عظیمی روی اقیانوس اطلس بنا شده بود که همچنان بهعنوان میراث فرهنگی تلخ غناییها مورد بازدید میهمانان قرار دارد که بعد از گذشت چند قرن همچنان پابرجا بود. از این سنگ ناودانی وسیع بهسمت دریا کشیده شده بود، راهنما توضیح داد که پرتغالیها با کشتیهای جنگی میآمدند و در این ساحل لنگر میانداختند و افرادی از آنها در داخل سرزمین غنا «برای شکار سیاهپوستان میرفتند» و آنها را دستگیر کرده و در این قلعه زندانی میکردند و دست و پای آنها را با زنجیر میبستند و از درون این ساختمان روی این صخره سنگی و از طریق آن ناودان، مانند یک بسته به کشتیهای خود میانداختند که از طریق آن ناودان به آن قلعه وصل میشد و آنها را دست و پا بسته به آمریکا برده و اینها را به تعبیر مرحوم دکتر شریعتی مانند هیزم روی هم بهصورت چپ و راست میچیدند که تا رسیدن به مقصد گاهی 50 درصد این افراد تلف میشدند، اما آنچه از ایشان زنده به مقصد میرسید، سود قابل توجهی برای این تجار بیرحم و بردهدار داشت.
غرض ما از غربیها و سیئات و جنایات آنها، اقلیتهای محدود حاکم بر بخش اعظم تاریخ این منطقه میباشد (زیرا عامه مردم غرب نیز مانند بقیه مردم دنیا توسط خداوند تبارک و تعالی، بنا بر فطرتهای پاک انسانی، مردمی صلح طلب و نوع دوست میباشند).
متاسفانه تا زمان ما، ویژگیهای غیر انسانی و ضد بشری حکومتهای غربی ادامه دارد، لیکن اغلب حکومتگران کنونی مانند اسلافشان تلاش میکنند سلطه و توسعهطلبی خویش به نفع اقلیت حاکم و به ضرر اکثریت مردم جهان را با توجیهات فریبکارانه اما آراسته به الفاظ زیبا و مورد قبول فطرت انسانها بیان کنند ولی باطن اعمال و گفتار آنها، همان ویژگیهای باستانی توسعهطلبی و خود را برتر از دیگران دانستن است.
فشار مردم سایر نقاط جهان از آسیا تا آفریقا و آمریکای لاتین و مبارزات نفسگیر آنها علیه استعمار، حکومتگران غربی را وادار به عقبنشینی کرده ولی هر بار، با چهرهای متمایز در صحنه بینالمللی ظاهر شدند تا شعارهای انساندوستانه بدهند و نهتنها به آنها عمل نمیکنند بلکه از آن بهعنوان وسیلهای برای خاموش کردن صدای مردم حقطلب استفاده میکنند که ازجمله پسندیدهترین آنها مسائل مربوط به حقوقبشر است که در عمل همچنان غربیها معتقدند تافته جدا بافته از دیگر نقاط دنیا هستند و بقیه مردم دنیا برای بندگی و بردگی آنها آفریده شدهاند.
لذا براساس آنچه در ترازوی غیرعادلانه سلطهگران غربی برای اینکه یک ملت و کشوری را تابع ضوابط بینالمللی و رعایتکننده حقوق بشر بدانند وجود دارد این است که باید از سردمداران غربی یعنی آمریکا و انگلیس و مانند آنها کاملا تبعیت کنند تا شاید با آنان مدارا شود.
اگر ملتی انقلاب کند و بخواهد روش حکومتی خود را براساس منافع مردم خویش انتخاب نماید که لزوما بر روش غربیها منطبق نباشد و به عبارت دیگر متابعت از غرب نداشته یا حتی اگر در ضدیت کامل با آنها هم نباشد، باز مورد قبول آنها نیست، مانند سالوادور آلِنده (1973-1908م) و آگوستو پینوشه (2006-1915م) در شیلی که آلنده به مردم خود خدمت کرد و تصمیم گرفت که معادن مس را که مهمترین سرمایه مردم شیلی است را ملی کند ولی صدای آمریکاییها بلندتر شد، زیرا این مجموعه ذخیره حیاتی مردم آن کشور که معادن مس در کوههای آند میباشد (بزرگترین معادن مس در دنیا، معادن مس شیلی است) تحت انحصار بزرگترین کمپانی مخابراتی آمریکا و جهان به نام (آیتیتی) است و این سرمایه ملی در انحصار را به ثمن بخس مانند نفت در ایران در اختیار گرفته بود. براساس بعضی از روایات تاریخی، کمپانی مذکور 20 میلیارد دلار هزینه کرد تا پینوشه را بر جان و مال مردم شیلی حاکم نماید که با بدترین جنایات، مردم شیلی را سرکوب کرد ولی به تعبیر آمریکاییها حقوق بشر مورد نظر آنان تضییع نشد؛ هر چند ثروت ملی مردم به غارت رفت.
هماکنون نیز همچنان پایمال شدن حقوق سیاهپوستان در آمریکا و اروپا چند برابر سفیدپوستان است و ما بهطور مرتب شاهد تضییع حقوق سیاهپوستان هستیم و درنهایت هنوز سردمداران اروپا و آمریکا چنین دیدگاهی دارند. بایدن زمانی گفت که همه دنیا دکمه شلوار جین آمریکاییها هم نمیشوند یا آقای بورل (مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا) طی یک سخنرانی گفت اروپا باغ و خارج از آن جنگل است و برای همین به ما حمله میکنند.
نتیجه اینکه علیرغم زرق و برق موجود در غرب و آراسته شدن نهادهای غیرالهی و برساخته بعضی از حاکمان غربی به کلمات زیبا، ما مشرق زمینیها به تبعیت از پیامبران، اولیا و بزرگان اکنون دیگر فکر نمیکنیم که مغرب زمین بهشت موعود است و همانطور که افرادی مانند تقیزاده (در ابتدای عمرش) و محمد طحطاوی و خیرالدین تونسی قبل از او که اعتقاد داشتند مسلمانان برای پیشرفت، باید از نوک پا تا فرق سر فرنگی شوند، خوشبختانه با طی مراحل سختی در تاریخ خودمان، غرب و سیئاتش را شناختهایم و راه نجات ما، تقویت اعتقادی و معرفتی خود و تکیه کردن بر خویشتن خویش میباشد. بیتردید باید گفت که روش بعضی از حکام غربی بر توسعهطلبی و سلطهجویی بر دیگران، دیر یا زود مضمحل خواهد شد و مردم بیگناه آنان نیز به طریق صواب خواهند پیوست و هماکنون نیز یک علت اصلی عصبانیت سردمداران جهانی غربی این است که اسلام سریعترین رشد را در همه جوامع و بهخصوص در غرب دارد.
منابع:
آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن (1403ق). الذریعه الی تصانیف الشیعه، بیروت، بینا.
رانیسمان، استیون (1389). تاریخ جنگهای صلیبی، تهران، نشر علم.
رحیمی، مصطفی (1373- مرداد و شهریور). نگاهی کوتاه به اوضاع اقتصادی و اجتماعی ویتنام: ویتنام؛ شکست یک حماسه»، نشریه اطلاعات سیاسی-اقتصادی، ش 84-83، ص 37-34.
شیرودی، مرتضی (1383- مهر). «عملکرد سازمان ملل متحد در جنگ تحمیلی»، رواق اندیشه، ش 34، ص 26-3.
کاظمی نائینی، سیدموسی؛ و حسین آل کجباف، بهاره حیدری (1396-تابستان). «نقش و کارکرد مجمع عمومی سازمان ملل در مبارزه با خشونت و افراطگرایی»، نشریه مطالعات راهبردی، ش 76، صص 178-155.
کوردسمن، آنتونی؛ و آبراهام واگنر، میرسعید مهاجرانی (1379- تابستان). «تحلیل تهاجم عراق به ایران در سال 1980: یک رویکرد غربی»، نشریه سیاست دفاعی، ش 31، صص 64-25.
Gullbekk, S. (2008). «Coinage & Monertary Economies in the Viking World”, ed. Stefan Brink, London & New York, NY: Roudedge, pp. 159-169.
Rusi (1987-September). «The War in the Gulf: International Mediation Effort”, London, Royal United Services Institute).
پینوشت:
1. Sven Olof Joachim Palme
2. Swedish Social Democratic Party
3. Dag Hammer Skjold
4. Kinshasa
5. Patrice Émery Lumumba
6. Ylva Anna Maria Lindh
7. Mijailo Mijailović
8. Roger Garaudy
9. جنگهای صلیبی به بهانه اینکه یک کشیش فرانسوی مدعی شده بود که حضرت عیسی(ع) را در خواب دیده و ایشان فرموده است که به بیتالمقدس (بیتاللحم) بیایید و آن را از دست کفار (مسلمانان!) نجات دهید به دستور پاپ اوربان دوم، به راه افتاد و پس از آن عدهای از مومنان ناآگاه کلیسا و عده زیادی از ارازل و اوباش اروپا به طمع غارت اموال مسلمانان که در آن دوره بسیار ثروتمند بودند وارد جنگ شدند و 8 دوره جنگ را بر مسلمانان به مدت 179 سال از 448 تا 667 میلادی تحمیل کردند که بنا به روایت تاریخ، ریچارد اول (1199-1157م) در نامهای به پادشاه انگلیس نوشت که در سومین جنگ صلیبی، در معبد سلیمان، پای ما تا زانو در خون مسلمانان است. وی سههزار نفر از اسرای مسلمان با زنان و کودکانشان را در 20 اوت 1191م، در پای دیوارهای عکا و پیش چشم صلاحالدین ایوبی قتلعام کرد (رانیسمان، صص 69-68؛ برای آگاهی بیشتر درباه روایت مسلمانان از جنگهای صلیبی نک.) ذیل تاریخ دمشق اثر ابن قلانسی که معاصر نخستین جنگ صلیبی بود و در دمشق به اسناد دسترسی داشت و خود نیز شاهد عینی بود و از این رو، کتابش از اعتبار و اهمیت فوقالعادهای برخوردار است؛ تاریخمدینه دمشق اثر ابنعساکر؛
کتاب الاعتبار اثر ابن مُنقِذ که به هنگام حملات نخستین صلیبی در شام میزیسته است؛
تاریخ حلب اثر محمد بن علی حلبی معروف به عظیمی که شاهد جنگ اول صلیبی بوده است؛
الرسائل اثر عبدالرحیم بن علی بَیسانی وزیر صلاحالدین ایوبی؛ المنتظم اثر عبدالرحمان ابن جوزی؛
تاریخ دولت آل سلجوق اثر البرق الشامی، الفتح القسی فی الفتح القدسی، سه اثر مهم تالیف محمد بن محمد اصفهانی معروف به عمادالدین کاتب، سرپرست دیوان انشای صلاحالدین ایوبی و شاهد بسیاری از حوادث جنگهای صلیبی ازجمله نبرد معروفحطین؛ رحله اثر ابنجبیر اندلسی؛ مضمار الحقائق و سر الخلائق، اثر الملکالمنصور محمد بن عمربن شاهنشاهایوبی؛ الکاملفیالتاریخ، و التاریخالباهر فیالدولهالاتابکیه، دو اثر ارزنده ابناثیر که خود شاهد بسیاری از حوادث بوده است؛ النوادر السلطانیه و المحاسنالیوسفیه، اثر قاضییوسف بن رافعاسدی معروف به ابنشداد؛ مرآهالزمانفیتاریخالاعیان، اثر سبط ابنجوزی؛ بغیه الطلب فی تاریخ حلب اثر ابنعدیم؛ الروضتین فی أخبار الدولتین النوریه و الصلاحیه، و الذیل علیالروضتین اثر عبدالرحمان بن اسماعیل مقدسی معروف به ابوشامه؛ وفیاتالاعیان، اثر ابنخلکان؛ الاعلاق الخطیره (قسمالجزیره)، اثر ابنشداد عزالدین محمدبن علیبن ابراهیم؛ مفرج الکروب فی اخبار بنی ایوب، اثر جمالالدین محمدبن سالمبن واصل حموی.
افزون بر این مورخان، که خود شاهد گوشهای از جنگهای صلیبی بودند، شماری از مورخان قرنهشتم و نهم، مانند مقریزی و ذهبی و ابنتغری بردی، به مناسبت، جنگهای صلیبی را گزارش و گاه به نکات جدیدی اشاره کردهاند، که در بررسیهای تاریخی نباید از نظر دور بماند.