هومن جعفری، خبرنگار:همه این را میدانند که ژانر از کلمه فرانسوی GENRE میآید و از اینطور حرفها. همه قبلا یک بار این کلمه را سرچ کردهاند و میدانند در ویکیپدیا این کلمه چطور تعریف میشود. قصه این نیست که الان من هم مجبور باشم بنشینم و همان کلمات را تحویل شما بدهم. ژانر آنقدر کلمه تاثیرگذاری شده که میشود آن را یکی از پرکاربردترین کلمات در دنیای هنر و فرهنگ لقب داد.
پیش از این، از کلمه مکتب به همین منظور استفاده میشد و ما مکاتب هنری داشتیم. با عمومیتر شدن و مردمی شدن آثار، دستهبندیها از مکتب فکری به سمت سبک کاری پیش رفت. طبیعتا مکاتب فکری همچنان حضور دارند اما در سینما کمتر از آنها استفاده میشود. کمتر پیش میآید که چهرههای سینمایی به مکاتب فرهنگی تعلق داشته باشند. در حقیقت، ژانرها بیشتر در تعریف کردن هویت هنرمندان کارکرد امروزی دارد. شاید بشود حتی گسترش و وسعت کلمه و دنیای ژانرها را به نوعی اثرگذاری آرام و جهتدار طبقهبندیهای اجتماعی یا واحدهای اجتماعی روی بازار فرهنگ و هنر لقب داد.
ژانر به مثابه نقشه راه
از سوی دیگر، آشنایی با ژانر نوعی سواد آکادمیک یا دستکم یک نوع تایید بر فهم درست شما از سینماست. عمده ما فیلم دیدن و دوست داشتن فیلم را با یک فیلم خاص آغاز کردهایم. بعد از مفتون فیلم شدن، کوشیدهایم چیزی را پیدا کنیم که «شبیه آن باشد». به عبارت دیگر، برای دریافت مجدد همان میزان لذتی که از تماشای فیلم الف بردهایم، از دوستان و بزرگترها و با تجربهترها میخواهیم تا فیلمهایی مثل فیلم الف را به ما معرفی کنند. این سرآغاز سفر ما درون دنیای بزرگ فیلم است. معمولا چند پیشنهاد میشود و ما با دیدن چند فیلم جدی دیگر، به آرامی دچار اولین برداشتهای خود از این دنیا میشویم. تحول اصلی وقتی رقم میخورد که ما مفهوم ژانر و ساب ژانر یا گونه و زیرگونههای فیلم را متوجه میشویم و سفر ما به دنیای فیلمهای سینمایی، هدفمندتر میشود. به عبارت دیگر، سینما این فرصت را به عاشقان خود میدهد که به درون خود سفری خیالانگیز را تجربه کنند و این سفر نقشه راهی دارد به نام ژانر! این یکی از مهمترین دلایلی است که باید این قصه را همچنان جدی بگیریم و در تقویتش بکوشیم.
چگونه گرفتار فقر ژانر میشویم؟
سینمایی که همه تولیداتش کمدی یا جنگی یا اکشن باشد، در حقیقت دچار یک رشد گلخانهای شده و نتوانسته توسعه متوازنی را به همه بخشهایش داشته باشد.
یکی از دلایلی که سینمای ما در جلب مخاطبان و راضی نگه داشتن آنها قوی عمل نمیکند فقر ژانری ماست که سبب میشود تا بسیاری از مخاطبان، ناامید از یافتن آنچه دوست دارند، به سینمای کشورهای دیگر پناه ببرند. سینمای ایران، خودش را به تکرار و تقلید، و نه نوآوری، در چند ژانر محدود کرده و خلاص. نه علاقهای دارد به نوآوری و نه بستر نوآوری را در اختیار بقیه قرار میدهد. میزان سرمایهگذاری و میدان دادن به تجارب جدید آنقدر که باید بالا نیست. نتیجه این میشود که سینمای ایران به نسبت تمام رقبای دیگر، نرخ رشد استعدادهای کمتری که دارد هیچ، زمان پروسه کشف و پذیرش یک استعداد را هم بهشدت طولانی کند.
رامتین شهبازی، مدرس دانشگاه، اعتقاد دارد که: «اصولا ژانر با قواعد و مختصات سینمای ایران همخوانی ندارد. ژانر برای کشورهایی مانند آمریکا است که درآنها صنعت سینما وجود دارد. ژانر حتی در سینمای اروپایی هم جایی ندارد. در ایران چیزی تحت عنوان صنعت سینما نداریم، ما تنها سینمای هنری داریم یعنی همان سینمای جریان اصلی و داستانگو که مختص ایران است و تنها مخاطب ایرانی دارد. از این سو ژانر بیمعنا میشود به این دلیل که سفارش بازار درستی ندارد. یک بخش هم به مطالعات در حوزه سینما برمیگردد که ما در آن حوزه هم زیاد کاری انجام نمیدهیم. به عبارتی ما باید به سراغ ژانرها برویم و آنها را بررسی کنیم که متاسفانه این اتفاق نمیافتد.»1
به عبارت دیگر، منتقدی چون او، اساس سینمای ایران و حتی اروپا را در قواره داشتن ژانر نمیداند. البته نمیشود با این ایده موافق بود چراکه به نظر بیشتر نوعی گلایه و نقد به نظر میرسد تا نظریه.
اساسا دستهبندی ژانرها به دلیل داشتن امکانات در یک کشور صورت نمیگیرد. همه کشورها با هر بضاعتی میتوانند یک فیلم ترسناک یا تاریخی یا جنگی یا داستانی یا کودکانه بسازند. حالا گیریم نه با استانداردهای هالیوود اما دستکم فیلمی که بشود تماشا کرد و لذت نسبی را نیز کسب کرد.
این صحبتها اما نباید باعث شود که ما یادمان برود سینمای ایران فقر ژانر دارد و باید به سمت غنی کردن سبد خود حرکت کند. با نفی نیاز سینما به بازتر کردن نوع نگاه خود نمیتوانیم انتظار شکوفایی داشته باشیم.
مسئولیت سینما نسبت به مخاطبان
بزرگترین حلقه گمشده سینما، مسئولیتی است که در قبال مخاطبان وجود دارد. سینما، وظیفه دارد مخاطبان خود را راضی نگه دارد و آنها را یک گام به سمت جلو پیش ببرد. چیزی که در ایران امروز میبینیم کاملا برعکس است. انگار دوره فیلمهای مبتذل و کمدیهای نازل است و هر فیلمی که بخواهد حرف جدی بزند، جدی گرفته نمیشود. از بحث کیفیت ساخت فیلمها که بگذریم، سبد فیلمهای ایرانی برای مخاطبان خیلی پروپیمان نیست. طبیعتا مباحث کیفی دیگری نیز هست که باید به آن رسیدگی شود. مثلا وضعیت اسفبار سالنهای سینما خاصه در شهرستانها و بضاعت بسیار پایین سینمای ایرانی برای جمعیت بالایی که دارد.
این اما بحث دیگری است و میطلبد که جای دیگری به آن پرداخته شود. نکته مهم این است که سینماگران به ساختن فیلم در همه حوزهها روی بیاورند. ما مخاطبان خاموشی داریم که همچنان منتظرند تا چیز خوبی ساخته شود که باب دلشان باشد.
اما چرا این بحث به میان آمد؟
سینمای ایران چه در دوران قبل از انقلاب و چه در دوران بعد از انقلاب، محل نزاع یا دستکم برخورد طیفهای فکری متفاوتی بوده که هر کدام سینما را نه آنگونه که باید باشد که آنگونه که خود دوست داشتهاند، خواستهاند. بنابراین حواشی پیرامون سینمای ایران و ویترین بزرگش یعنی جشنواره فجر همیشه بوده و همیشه هم خواهد بود.
میان نزاع این طیفهای فکری تندرو، که سینما را به محل نزاع بحثهای غیرسینمایی تبدیل کردهاند، طیفهای خاموش یا کمصدای دیگری هم هستند که سینما را برای خاطر خودش میخواهند و به همین خاطر هم هست که بحثهای فرهنگی را به میان میآورند. سینمای ایران نیازمند توسعه همهجانبه است. این توسعه هم باید در بخش سختافزاری باشد و هم در بخش نرمافزاری. هم باید سالنهای بیشتری داشته باشیم و هم باید فیلمهای بیشتر و بهتری تولید کنیم. بحثهای سختافزاری را باید با مدیران و سرمایهگذاران پیش برد اما بحثهای نرمافزاری سینما به سینماگران مربوط است. ما به توسعه نیاز داریم. فیلمهای موجود، فارغ از وضع موجود، برای نجات و پیشبرد سینمای ایران کافی نیستند.
برای افزایش کیفیت فیلمهای سینمایی ایران، بحثهای زیادی باید به میان بیاید. حذف قوانین دست و پاگیر، بازگرداندن اعتماد بین سینماگران و مدیران دولتی و همچنین سینماگران با مخاطبان، تلاش برای جلب سرمایههای غیردولتی برای گسترش زیرساختها و بحثهای مشابه همه خوب و مورد نیاز است و به جای خودش به آن خواهیم پرداخت. آنچه اینجا به آن میپردازیم، افزایش میزان سرگرمی و رضایت مخاطب است که مهمتر از هر چیزی، به خود فیلم بهعنوان یک محصول فرهنگی و سرگرمیساز یا آگاهیبخش برمیگردد. ما پیش از این در سالنهای قدیمی و خاکگرفته از فیلمهای دهههای 70 و 80 لذت میبردیم اما حالا در سالنهای مجلل و مولتی پلکسهای نوساز، از دیدن این فیلمهای کمکیفیت و بعضا مبتذل، سرگیجه میگیریم. بنابراین کیفیت خود فیلم است که در ابتدا باید ارتقا پیدا کند. برای افزایش کیفیت فیلم، باید از پوسته تکرار فیلمهای ظاهرا موفق در گیشه خودداری کنیم. این روزها دو نوع فیلم شاید بفروشند. کمدیهای بیکیفیت فیلمفارسیطور و فیلمهای اجتماعی اصغرفرهادیطوری که نیمچه مقلدانش میسازند. اینطور نیست که انواع دیگر فیلمها تولید نشوند اما روند تولید آنها به جریان اصلی تعلق ندارد. جریان اصلی فیلمسازی ایران بین فیلمهای بیکیفیت طنز پرفروش و فیلمهای اجتماعی فرهادیطور سرگردان است. فیلمهای دیگر و سینمای دیگری هم البته زنده هست و نفس میکشد اما کسی احوالش را نمیپرسد. هنوز فیلمهای دفاع مقدسی را داریم. انیمیشنها امیدوارکنندهتر از قبلند. فیلمهای کودک کمی جان گرفتهاند اما نه آنقدر که باید. سینمای پلیسی جنایی را کمرمق نگه داشتهایم. سینمای ترسناک ما به آرامی و با کندی پرافسوسی پیش میرود. سینمای فانتزی مطلقا کمرنگ شده یا به قلمروی فیلمهای کودک عقبنشینی کرده تا یک بدهبستان بینژانری را تجربه کند. بخشی از ایدهها خاصه در سینمای پلیسی به پلتفرمهای نمایش خانگی منتقل شدهاند تا به سریالهایی تبدیل شوند که امیدی به پخش منظم و پایان کاملشان بدون دخالت ساترا نیست.
ما بضاعت ورود به حوزههای فراتر را داریم. بضاعت داشتن فیلمهای بهتر را هم داریم. بضاعت سینمای ایران چیزی بسیار فراتر از آنچیزی است که این روزها در حال دیدن آن هستیم. ما میتوانیم بهتر باشیم. میتوانیم فیلمهای بهتری بسازیم. میتوانیم به موضوعات بهتری ورود بکنیم. به ژانرهای بیشتری گسترش بیابیم. در بخش سینمای خانگی این کار را کردهایم و جا دارد به خود سینما هم این فرصت را بدهیم. منتها قصه اینجاست که انگار باید یکی باشد که شما را به سمت جلو هل بدهد. اگر اوج یا فارابی یا حوزه هنری یا دیگر نهادهای دولتی و حکومتی با بودجههای بالا سفارش تولید فیلم در حوزههای مختلف را میدهند چرا نهادهای دیگر یا حتی شرکتهای فیلمسازی دیگری نباشند که از تجارب جدید حمایت کنند و باعث دلگرمی بیشتر تهیهکنندگان و کارگردانان برای ورود به ژانرهای دیگر شوند؟
توسعه ژانری با سینمای ایران چه میکند؟
من خیلی اهل سینمای کوتاه و فیلمهای هنر و تجربه نیستم اما معدود تجربههایی که داشتهام شگفتانگیز است. شاید سینمای ایران نتواند برای کارگردانان جوان و آیندهدار کلاس درس خوبی باشد اما موج جدید تولیدات فیلم در سرتاسر دنیا، آنقدر گسترده و دیدنی هست که جوانها را به فیلمسازی مجاب کند و به آنها ایدههای خوبی بدهد. شاهد نسلی هستیم که انگار فیلمسازی و ایدهپردازی را با تماشا کردن سینمای نتفلیکس یاد گرفتهاند تا با تماشای فیلمهای روی گیشه سینمای خودمان. من اتفاقا نهتنها نقدی به این اثرگذاری جریانی ندارم بلکه آن را بخشی از پروسه اجتنابناپذیر جهانوطنی شدن میدانم که بههرحال و خواهناخواه همه مرزها را درنوردیده.
چندی پیش بخشی از سریال ترکی تشکیلات را دیدم که در آن، یک بازیگر سنبالا با خشم به بازیگر جوانتر از همین روند گلایه میکرد: «آخرین مدل یک موبایل اومده تو بازار! مردم از شب رفتن تو صف خوابیدن که فردا همشون همون گوشی را داشته باشن. فکرش رو بکن. میلیونها نفر برای اینکه صاحب یه تلفن شبیه به هم بشن دارن دیوونه میشن. فکرش رو بکن. سریالهایی که میبینن یکیه... آهنگایی که گوش میدن یکیه. مهمترینشون میدونی چیه؟ احساساتشون یکیه. برای یه چیز گریه میکنن... برای یه چیز شاد میشن.»
پشت این گلایههای ساده و سبک، حقیقتی از دنیای امروز وجود دارد که درمورد سینما هم صدق میکند. ما میلیونها جوان داریم که بخشی از پروسه جهانی تماشا کردن فیلمهای خارجیاند. از بین این میلیونها نفر، هزاران نفر در آرزوی ورود به همین سینما هستند و با آن رویاهای تازه به این میدان گام میگذارند.
این جوانها ژانر را میشناسند چون خودشان طرفدار پیگیر ژانرهای مختلف هستند و اتفاقا ایدههای بسیار خوبی هم دارند.
شاید یک موج نو در سینمای ایران با حضور جوانترها رقم بخورد. موجی با حضور نفرات جدید با ایدههای نو. فقط کافی است اینها را تخریب نکنیم.
سینمای ایران و مشکلات زنجیرهای
مشکلات سینمای ایران زنجیرهای است. اگر سینما از نگاه همه اهل فن یک صنعت است، باید به صورت یک صنعت اداره شود. یعنی سودآوری در رأس کار قرار بگیرد. برای رسیدن به سودآوری شما باید متکی به گیشه باشید و برای متکی بودن به گیشه شما نیازمند سینمایی هستید که بفروشد. این فروختن فقط شامل فیلمهای کمدی درجه دو نیست. اگر مردم فیلم ترسناک یا فیلم کودک خوب دستشان بیاید به تماشایش خواهند رفت همانطور که فیلم پلیسی خوب هم میتواند بفروشد. در یک سینمای صنعتی موسسات دولتی از راه نمیرسیدند تا هر چه بودجه دولتی است وارد بازی کنند و نظم بازی را به هم بزنند. در یک سینمای صنعتی شما متکی به فروش به مردم هستید هرچند میتوانید سفارشات سازمانها را نیز انجام بدهید. بالاخره بخشی از تولیدات صنعتی به دولتها فروخته میشود. بحثی نیست. مشکل اصلی فقدان این نگاه صنعتی است. یک مدیریت منسجم و پیشروی صنعتی در سینما، هم حواسش به زیرساختهاست، هم نیروی انسانی پرورش میدهد و هم اینکه حواسش به بازار و نیازهای آن هست. منظور من حذف دولت، بودجه دولتی و امکانات دولتی از سینمای ایران نیست بلکه کاهش تدریجی تصدیگری دولت در سینما و بازپس دادن آن به اهل سینما به تدریج و طی فرآیندهای بسیار ساده و دارای زمانبندی مشخص است.
اگر دولت به تدریج تصدیگری خود را از سر سینما بردارد و اجازه بدهد سینما به صورت صنفی اداره شود، بخشی از تنشها کاهش مییابد.
وقتی از سینمای صنعتی صحبت میکنم منطورم این است که سینما خود برای خود تصمیمسازی و تصمیمگیری کند. سینمای صنعتی (یادمان باشد منظورمان صرفا سینمای اقتصادمحور و بدون روح نیست) حواسش به تکنسینهایش در همه ابعاد هست. میداند که باید جلوههای کامپیوتری و گریم و جلوههای میدانی و منشیگری صحنه و فیلمبرداری و عکاسی و بدلکاری و تدوین را همزمان با هم توسعه بدهد و نگذارد یک بخش در بورس قرار بگیرد و بخشهای دیگر بیتوجه باقی بمانند. سینمایی که درست اداره شود، حواسش هست که متخصصان خود را در همه حوزهها بسازد و پرورش بدهد و حتی کمک کند آنها در سطح منطقه رشد کنند.
سینمای صنعتی یا یک صنعت سینمایی قدرتمند هم حواسش به انتقال تجربه از پیشکسوتان به جوانترها هست، هم به انتقال دانش و تجربه و تکنولوژی از خارج فکر میکند و هم اینکه میداند باید برای رونمایی از محصولاتش فکر بازاریابی، توزیع و تولید مدام باشد.
نمونه این موضوع را میتوان در مدرسه عالی سینما دید. مدرسهای که چند سال قبل ساخته شد و شروع به پرورش نفرات جدید برای حوزههای مختلف سینما کرد اما خیلی زود چراغ عمر و بودجهاش خاموش شد و قدرت خود را از دست داد. در یک سینمای صنعتی یا هدفمند مدیریتشده، چنین اتفاقی برای مدرسه عالی سینما که نمیافتد هیچ، دهها مدرسه مهارتی و کارگاههای آموزشی کوتاهمدت نیز در سراسر کشور راه خواهد افتاد. پیش از این با کانون پرورش فکری و انجمن سینمای جوان، تجربه نهادهای صنفی آموزشمحور بسیار موفقی را داشتهایم و این نیست که الان بخواهیم چرخ را از نو اختراع کنیم. سینمای ایران میتواند مشکلات پرتعداد خود را حل کند اگر نگاه به مشکلات صنفی باشد و دولت در صورت لزوم برای حمایت و نه برای تصمیمگیری و تصمیمسازی به ماجرا ورود کند.
در سینمای ایران ما چه مشکلاتی داریم؟ اول از همه کیفیت فیلمها افت پیدا کرده. مخاطبان به سادهترین تکرارها و تقلیدها رضایت میدهند چون گزینههای بهتری گیرشان نمیآید. نیروی متخصص کم داریم خاصه در زمینههای فنی بسیار در توسعه انسانی کم کوشیدهایم. از سوی دیگر آنقدر برای ساخت فیلمها حساسیت ایجاد کردهایم که کمتر کسی میتواند به راحتی یک فیلم خوب بسازد. در طول مسیر مشکلات آنقدر زیادند که پروسه تولید فیلم از یک فرآیند هنری یا خلاقانه به نبرد همیشگی برای دستیابی به حداقلها تبدیل میشود و این قضیه روی کیفیت محصول نهایی اثر میگذارد.
نبود شرکتها یا کمپانیهای بزرگ فیلمسازی و شبهانحصار دولتی یک تفکر مسموم را به سینمای ایران تزریق کرده که با پولهای سنگین و غیرسینمایی نیز همراه میشود. سینمای ایران اگر خرجش را از گیشه درمیآورد و محتاج هزینههای دولتی نبود، دست و بالش برای حفظ مخاطبان بازتر بود.
باز هم خواهیم نوشت.
پینوشتها:
1. در مصاحبه با ستاد اطلاعرسانی چهلمین دوره جشنواره فجر