برخی گروه‌های سیاسی نشان داده‌اند از هیچ رویداد اجتماعی‌ درس نمی‌گیرند
در فاصله‌ کمتر از 14 ماه تا اسفند 1402 و انتخابات دوازدهمین دوره مجلس، سر برآوردن احزاب، گروه‌ها و جریانات سیاسی جدید پدیده چندان دور از انتظار و خارق‌العاده‌ای به نظر نمی‌رسد.
  • ۱۴۰۱-۱۱-۱۰ - ۰۰:۰۰
  • 20
برخی گروه‌های سیاسی نشان داده‌اند از هیچ رویداد اجتماعی‌ درس نمی‌گیرند
سیاست‌ورزی گعده‌ای ادامه دارد
سیاست‌ورزی گعده‌ای ادامه دارد

 در فاصله‌ کمتر از 14 ماه تا اسفند 1402 و انتخابات دوازدهمین دوره مجلس، سر برآوردن احزاب، گروه‌ها و جریانات سیاسی جدید پدیده چندان دور از انتظار و خارق‌العاده‌ای به نظر نمی‌رسد. محافلی که در ماه‌های پیش از انتخابات شکل می‌گیرند تا با دور هم جمع کردن چهره‌های شاخص سیاسی و اجتماعی به راه‌های جلب نظر مردم برای باقی ماندن یا راه یافتن به خانه ملت فکر کنند. البته تجربه نشان داده این محافل عموما بعد از انتخابات‌ها نه‌تنها پویایی خود را از دست داده بلکه گویی عموم‌شان صرفا برای روزهای پیش از آن انتخابات خاص اعلام موجودیت کرده و قرار است از فردای روز انتخابات، چراغ محفل‌شان را تا چهار سال بعد از آن و دوباره چند ماه مانده به انتخابات، خاموش نگه دارند. 
اما نکته‌ قابل بررسی درباره این جنس محافل و جریانات، میزان مطابقت خروجی جلسات و لیست‌های احتمالی برآمده از آن با واقعیت‌های جامعه است. شاید بتوان اینطور پیش‌بینی کرد که اقبال افکار عمومی با اینکه برآیند فعالیت این محافل چقدر برآمده از مشکلات روز مردم به نظر می‌رسد، رابطه‌ای مستقیم دارد. 
به بیان دیگر، مردم نباید احساس کنند هر زمان که به موسم انتخابات‌های مجلس و ریاست‌جمهوری و [در چند دوره اخیر] شورای شهر نزدیک می‌شویم گروه‌های سیاسی اعم از اصلاح‌طلب و اصولگرا به این فکر می‌افتند که دور هم جمع شوند، حرف‌هایی که مردم می‌پسندند بزنند و درنهایت بدون دستاورد قابل ملاحظه‌ای برای جامعه در میدان عمل لیستی از چهره‌های عموما ناشناخته تحت حمایت خود را معرفی کرده و بروند تا سری بعد. 
لیست‌هایی که باتوجه به نقل قول‌های رسانه‌ای‌شده از چهره‌های سیاسی اصولگرا و اصلاح‌طلب درباره جلسات جمع‌بندی آنها در برخی مقاطع و انتخابات‌ها می‌توان تعدد گعده‌های حیاط‌خلوطی پشت صحنه جمع بندی هریک را حدس زد. 
لیست‌هایی انتخاباتی که کاندیداهای مورد حمایت جریانات اصولگرا و اصلاح‌طلب برای ورود به مجلس و شورای شهر را به مردم معرفی می‌کند و همین معرفی برای این افراد که تا پیش از آن برای مردم عموما چندان شناخته‌شده نبودند پلی برای ورود به سازوکارهای اجرایی و نظارتی کشور می‌شود. 
تجربه نشان داده بعد از ورود این افراد به سازوکارها و مشخص شدن ناکارآمدی‌های احتمالی برخی‌شان، جریانات سیاسی که پیش‌تر حمایت خود از این افراد را در رسانه‌ها فریاد زده بودند به هیچ عنوان مسئولیت انبوه ناکارآمدی‌ها و ناپختگی‌های ناشی از عملکرد ضعیف نماینده مورد حمایت‌شان را نمی‌پذیرند و علاوه‌بر آن، با پایان دوره مسئولیت‌شان بدون اینکه جریان یا حزبی هزینه سیاسی ناکارآمدی‌ها و ترک فعل‌های آنان طی دوران مسئولیت‌شان را بدهد، مجددا وارد گعده‌های حیاط خلوتی فریز شده در دهه‌های قبل می‌شوند و دوباره روز از نو روزی از نو. این چرخه سیاست‌ورزی معیوب موجب شده مردم روزبه‌روز نسبت به فرآورده دموکراسی ناامید شوند. یکی از خروجی‌های این ناامیدی هم قهر کردن با صندوق رای، کاهش مشارکت سیاسی در سرنوشت کشور و در نتیجه رادیکال شدن اعتراضات مدنی است. رادیکالیسم کوری که بخش قابل توجهی از نتایج آن را در پاییز 1401 در خیابان‌های کشور شاهد بودیم. 
درباره شرایط فعلی کشور می‌توان گفت مردم باوجود همه دلبستگی‌هایشان به آرمان‌های انقلاب و جمهوری اسلامی و همچنین علی‌رغم باورشان نسبت به اصلاح‌پذیر بودن برخی ساختارهای حاکمیتی نیازمند اصلاح، به‌طور جدی نسبت به برخی سازوکارهای ناکارآمد در کشور سوال دارند و با برخی تصمیمات مسئولان تصمیم‌گیر در قوای سه‌گانه و سایر دستگاه‌های اجرایی به درست یا غلط همراه نیستند. 
شاید کمترین انتظار از جریانات سیاسی دغدغه‌مند برای انتخابات پیشروی مجلس در اسفند 1402 تلاش و برنامه‌ریزی‌شان برای «افزایش مشارکت» مردم در انتخابات مجلس دوازدهم باشد؛ مساله‌ای که می‌توان آن را یکی از جدی‌‌ترین و اولویت‌دارترین دل‌مشغولی‌های این روزهای دلسوزان کشور دانست. افزایش مشارکت به این معنا که آن دسته از معترضانی هم که به هر دلیل و تحت تاثیر هر اتفاقی تا الان با صندوق‌های رای قهر کرده‌اند، قانع شوند راه‌حل حداقل بخشی از مشکلات این روزهای کشور بازگشت به صندوق‌های رای است. 
خلاصه کلام آنکه در شرایط فعلی کشور از جریانات سیاسی اعم از اصلاح‌طلب و اصولگرا انتظار می‌رود آشتی مردم با صندوق رای را کلان پروژه و ماموریت نهایی جلسات خود پیش از انتخابات‌ها بدانند، نه صرفا رای آوردن لیست‌های مورد حمایت و وابسته به آنان. به نحوی تصمیم‌گیری کنند و درباره تصمیماتشان اظهارنظر داشته باشند که نشان دهند فهم درستی از فضای اجتماعی سیاسی کشور دارند و نسبت به التهابات ماه‌های اخیر کشور بی‌ایده نیستند. هدف‌شان از لیست‌بندی‌های انتخاباتی پرورش چهره‌های وابسته و به بیان دیگر، مرید‌پروری نیست. درنتیجه به افکار عمومی ثابت کنند قرار نیست مدل تکراری هر دور انتخابات‌ها در این دور هم تکرار شود و با ری‌برندینگ چهره‌ها و روش‌های شکست‌خورده قبلی به دنبال جلب رضایت مردم هستند. 

همایش یکدست‌ها‌!
علیرضا زاکانی که اکنون سکان شهرداری تهران را برعهده دارد، زهره الهیان نماینده مجلس یازدهم، غلامعلی حداد‌عادل نماینده اسبق چند دوره از مجلس و... در همایش دو روز پیش در تشکیل حزب «جمعیت اعتلای نهادهای مردمی انقلاب اسلامی» حضور داشتند. در این همایش هرکدام از این افراد به سخنرانی پرداختند. در این میان صحبت‌های شهردار تهران قابل‌توجه است، صحبت‌هایی که اگر آنها را کنار عملکردش در همه سال‌هایی که مسئولیت گرفته بگذاریم، تطابق معناداری نمی‌بینیم. زاکانی که بیشتر عمر خود را در احزاب اصولگرا سپری کرده و از همین احزاب هم به قدرت رسیده، درباره جایگاه احزاب گفته: «به‌نظر من احزاب در کشور ما جایگاه ویژه‌ای دارند... امروز که این جمعیت [اعتلای نهادهای مردمی انقلاب اسلامی] شکل می‌گیرد و این بنیان گذاشته می‌شود و در مسیر کارآمدی و توجه این مجموعه به بهره‌مندی از میدان دادن به ظرفیت‌های جمعی است، که مجموعه‌های تشکل یافته در قاعده هرم اجتماعی با خلاقیت‌ها و اراده‌های متفاوت در متن جامعه است و این حزب علی‌القاعده این مسیر را می‌خواهد هموار کند که این میدان برای عمل اجتماعی و تاثیرگذاری این سمن‌ها فراهم شود. عملا مسیری هموار می‌شود که به‌سمت تحقق مردم‌سالاری دینی است.»
زاکانی درحالی از این جمعیت نوپا و اینکه این جمعیت جدید قرار است در مسیر کارآمدی قرار بگیرد، می‌گوید که پیش از این نیز در احزابی با کارکرد مبهم و ناکافی همچون «جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی»، «جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی»، «جبهه حماسه‌سازان انقلاب اسلامی»، «ائتلاف آبادگران ایران اسلامی» و... فعالیت کرده اما اکنون مشخص نیست که کارکرد این احزاب در حل مشکلات مردم و آنطور که خود زاکانی گفته «در متن جامعه» کجاست؟ 
جالب‌توجه اینجاست که این احزاب اصولگرا عموما یک‌سال قبل از انتخابات مجلس شکل‌گرفته و بعد از انتخابات مجلس نیز خبری از فعالیت‌ها یا اینکه این احزاب کجای متن جامعه هستند، مشخص نیست. گویا اینکه چهره‌های تکراری و همیشگی هربار با حزبی جدید، ادعای تحول در کارکرد احزاب را مطرح می‌کنند اما بعد از اینکه به مراد خود یعنی کسب رای از مردم برای انتخابات مجلس می‌رسند، دیگر حزبی درکار نخواهد بود. و مساله مهم‌تر در این میان این است که هربار با ایجاد احزاب جدید، درواقع مهری بر مرگ احزاب قبلی که خود تاسیس کرده بودند، می‌زنند. سوال اصلی هم که در تمام این سازوکار تکراری مطرح می‌شود این است که آیا این مدل سیاست‌ورزی و حضور در عرصه قدرت آیا منسوخ نشده است؟ و آیا مردم اقبالی به این اهداف پوشالی و نمادین این آقایان دارند؟ زاکانی در جایی از صحبت‌های خود به پاسخ این سوال اشاره کرده اما از منظر خودش نه از منظر مردم. او گفته «براساس تجربه هرجا مردم بودند و باشند موفقیت تضمین است.» این سخن درحالی بیان شده که او حمایت مردم از انقلاب اسلامی سال 57 را با تشکیل احزاب مقایسه کرده، احزابی که نه کارکرد آنها مشخص است، نه تاکنون به مردم گزارشی از عملکرد خود داده‌اند. بعد از آنکه به قدرت هم رسیدند، دیگر خبری از حزب نبوده. اینگونه ورود افرادی همچون زاکانی، جوکار، الهیان، حدادعادل و.. به عرصه سیاست‌ورزی سازوکار شکست‌خورده‌ای است که با حل مشکلات مردم، نسبتی ندارد. نمود این را می‌توان در عملکرد زاکانی به‌وضوح مشاهده کرد. او که ابتدا نماینده مجلس یازدهم بود و چندی بعد با ادعای «احساس نیاز» برای «خدمت در شهرداری تهران» از نمایندگی خود استعفا داد، اکنون در مسائلی مانند بحران آلودگی هوای تهران یا وضعیت بغرنج حمل و نقل عمومی تهران حرفی برای گفتن ندارد و حتی برای عملکرد خود پاسخگوی مردم نیست. این عملکرد او و امثال خروجی سازوکارهای تکراری برای رسیدن به قدرت است. البته تنها این مورد نیست و موارد مشابه دیگری هم وجود دارد که خارج از بحث امروز است.

حزب تاسیس کردید یا گعده‌ خودمانی؟
تعاریف حزب متعدد است اما مواردی که همه احزاب روی آن اتفاق‌نظر دارند، بحث دال گفتمانی و بدنه مردمی داشتن آن حزب است. اینکه هر حزب برای خود بدنه داشته باشد تا بتواند با آن بدنه، مشکلات مردم را از نزدیک لمس کند و برای حل آن مشکلات برنامه‌ریزی و اقدام کند، جزء مواردی است که تاکنون در احزاب تاسیسی امثال «جمعیت اعتلای نهادهای مردمی انقلاب» که پیش از این حزب تاسیس شده‌‌اند، مشاهده نشده است. مشخصا گروه‌هایی که بدنه پایین به بالا ندارند یعنی برآمده از مردم نیستند، اسم‌شان را نمی‌شود حزب گذاشت اما گویا برخی آقایان برای بهره‌برداری سیاسی از هر تشکلی، نام «حزب» را به آن تشکل اضافه می‌کنند تا بتوانند به مقصود و مراد خود در انتخابات برسند. البته شاید اگر با متولیان اینگونه گروه‌ها که نام «حزب» بر گروه خود گذاشته‌‌اند صحبت کنید، این مساله را گردن نمی‌‌گیرند و معتقدند برای همه زمینه‌ها برنامه دارند مانند همان برنامه‌ای که برای حل بحران آلودگی هوای تهران یا معضل حمل‌و‌نقل عمومی تهران داشتند. اما اگر همین امروز درباره برنامه این احزاب درخصوص حوزه‌های مختلف کشور بپرسیم، نه ایده‌ای درکار است نه گفتمانی، نه برنامه‌ای برای اجرایی‌ کردن. با این حال ادعا می‌کنند که حزب هستند و در سخنرانی‌ خود در تاسیس احزاب جدید ادعا می‌کنند «مردم تجربه حزب نداشتند». البته مردم تجربه حزب زیاد داشتند، احزابی همچون حزب جمهوری اسلامی یا حزب مجاهدین‌خلق که دوره‌ای اقبال عمومی بسیار بالایی داشتند جزء تجربیات مردم در احزاب است. تجربیاتی که اگرچه مثبت یا منفی ممکن است بوده باشد اما درهرحال تجربه است. اما احزابی که امروزه سر برآوردند و هر دم به بهانه انتخابات روی کار می‌آیند با اسم جدید نه با سازوکار جدید، دربرابر آن تجربه هیچ محسوب می‌شوند؛ چراکه این گروه‌ها بیشتر به گعده دورهمی شباهت دارد. با نگاهی به اعضای جمعیت اعتلای نهادی به اصطلاح مردمی، این مساله به‌وضوح مشخص می‌شود. کسانی امثال زهره الهیان، محمدصالح جوکار، علی حدادی و... که اکنون در مجلس هم مسئولیت دارند، دور یکدیگر جمع شده بودند و می‌توانستند با هم برنامه‌ریزی کنند، حال آنکه چرا به تشکیل حزب روی آورده‌اند، خدا می‌داند. اعضای فعلی این حزب اگر ایده مشخصی درخصوص حل مشکلات مردم داشتند، این ایده‌ها را در مجلس به کار می‌بستند.

برخی ائتلاف‌سازی‌هایی که بوی امتیازگیری در انتخابات می‌دهد 
تجربه دیگری که برخی ائتلاف‌های سیاسی پیشاانتخاباتی را حتی قبل از همان دور انتخابات مجلس یا شورای‌شهر به فروپاشی می‌رساند، بخشی از اهداف و فلسفه‌ شکل‌گیری آن ائتلاف بوده است. به این معنا که ظاهرا برخی از این محافل و جریانات سیاسی یکی از اهداف مدنظر خود از تشکیل ائتلاف یا رونمایی از لیست موردحمایت خود را برنده شدن در رقابت درون‌حزبی نهایی تعیین کرده‌اند. به بیان ساده‌تر به‌نظر می‌رسد چشم‌انداز برخی ائتلاف‌سازی‌ها رنگ‌وبوی امتیازگیری در لیست‌بندی نهایی دارد. 
نکته بدیهی اما کمتر موردتوجه لیست‌بندی‌ها آن است که اگر قرار است احزاب با محور قرار دادن مشکلات مردم و لیست بستن با هدف حل آن مشکلات لیستی از نامزدهای موردحمایت‌شان برای ورود به دستگاه‌های اجرایی و نظارتی کشور را معرفی کنند، واضح است که باید ابتدا سراغ مسائل اصلی مردم بروند، نه دغدغه‌های دسته‌چندم جامعه. 
نکته دیگر آنکه باید این حس به جامعه منتقل شود که احزابی که مشغول بستن لیست‌های نهایی خود برای انتخابات هستند، شرایط فعلی کشور را درک کرده‌اند و به‌سمتی حرکت خواهند کرد که آن بخش‌هایی از جامعه هم که به صندوق‌های رای پشت کرده‌اند، قانع شوند در انتخابات مشارکت داشته باشند. 
پرسش اساسی مردم در شرایط فعلی آن است که فرآیند دموکراسی نه‌چندان سرحالی که برای بخش‌هایی از جامعه باقی ‌مانده قرار است چه باشد؟ وظیفه احزاب و جریاناتی که علاقه بی‌پایانی به ائتلاف‌سازی‌های دقیقه نودی دارند، این است که با رویکردشان به این پرسش‌های اساسی پاسخ دهند.  
نکته دیگر آنکه علاوه‌بر نقش‌آفرینی احزاب، مردم باید اصلاح سازوکارهای نیازمند تغییر انتخاباتی را هم ببینند؛ اصلاحاتی که البته روند آن آغاز شده اما سرعت کندی دارد. لازم است در این روند هم طوری رفتار شود که مردم احساس نکنند سلیقه‌شان درحال حذف از انتخابات است و باید از میان چند طیف نزدیک به هم نماینده موردنظرشان را راهی بهارستان کنند.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰