«ملاقات خصوصی» اولین فیلم سینمایی امید شمس در قامت یک کارگردان است که در چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و توانست نظرات بخش زیادی از مخاطبان را به خود جلب کند و در صدر جدول آرای مردمی جشنواره چهلم قرار داشت.
  • ۱۴۰۱-۱۱-۰۹ - ۰۰:۰۰
  • 00
تعلیق عشق و نفرت در قاب سینما
تعلیق عشق و نفرت در قاب سینما

سجاد مشهدی:«ملاقات خصوصی» اولین فیلم سینمایی امید شمس در قامت یک کارگردان است که در چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و توانست نظرات بخش زیادی از مخاطبان را به خود جلب کند و در صدر جدول آرای مردمی جشنواره چهلم قرار داشت. امروز پس از گذشت کمتر از یک ماه از اکران فیلم جدید امید شمس، فیلم او نسبت به وضعیت فعلی سینماها، فروش مناسبی را داشته و توانسته حدود 
5 میلیارد و 700 میلیون تومان فروش داشته باشد. امید شمس در ملاقات خصوصی، عشق را در زمینی شکل می‌دهد که تاریک و غم‌انگیز است. او با استفاده از عناصر سینمایی، از همین بستر ناامیدکننده، عشق را متولد می‌کند تا حرف خود را درباره‌ قدرت عشق به مخاطب برساند. 
البته او در فیلم اول خود، به دنبال تطهیر وجهه‌ سیاه جرم نیست و سعی دارد تا ابعاد مختلف جرم را در همان اندازه‌ای که قاب او به آن نیاز دارد نشان دهد. چیزی را از آن کم نکرده و از اضافه‌گویی و اغراق در خلق موقعیت هم پرهیز کرده است. ماجرای عاشقانه‌ ملاقات خصوصی، از جایی شروع می‌شود که دختر جوانی به نام پروانه(با بازی پریناز ایزدیار) با پدرش که پشت میله‌های زندان است، مرتبا در تماس است و ارتباط برقرار می‌کند. پدر پروانه از طریق گوشی یکی از هم‌بندی‌های خود با دخترش به‌صورت پنهانی ارتباط می‌گیرد و در حین این ارتباط‌های مداوم، فرهاد(با بازی هوتن شکیبا) به پروانه علاقه‌مند شده و قصه عشق این دو نفر از همین جا شروع می‌شود. این عشق پنهانی به‌تدریج به حالت رسمی و معمول خود درآمده و به ازدواج این دو نفر ختم می‌شود. ازدواجی عجیب که یک نفر بیرون از میله‌های زندان است و دیگری در داخل زندان به‌سر می‌برد. ازدواج این دو نفر، آغاز ماجراهای سخت و پیچیده‌ای است که برایشان به وجود می‌آید و درنهایت به زندگی مشترک ختم می‌شود. ملاقات خصوصی به‌عنوان یک فیلم اول، به زیبایی توانسته حس عشق و نفرت هر کدام از کاراکترها را به مخاطب منتقل کند. عناصر سینمایی در این فیلم، به‌گونه‌ای کنار هم قرار گرفته‌اند که اعجاب‌انگیز بودن عشق را به تصویر می‌کشند. شکل‌گیری این عشق و نفرت، ریشه در به‌کارگیری چند عنصر سینمایی مهم دارد. عناصری که ملاقات خصوصی را از یک فیلم کلیشه‌ای و شعارزده اجتماعی به یک اثر عاشقانه در بستر وقایع اجتماعی تبدیل کرده است. 

   سیر روایی خوب با عنصر تعلیق
سیر داستانی ملاقات خصوصی، پر از شک و شبهه و غافلگیری است. در سکانس‌های مختلفی از فیلم، به‌خاطر ساخت یک محیط داستانی با اجزای درست، همه‌چیز در لحظه می‌تواند ساخته شده یا فرو بریزد. پروانه در بخش‌های مختلفی از فیلم، به عاشق بودن فرهاد شک می‌کند. شک او در بخش‌هایی از فیلم، کار خود را کرده و عشقش به نفرت تبدیل می‌شود. نفرتی که در او شکل می‌گیرد، در سکانسی که در مزرعه ایستاده و دست خود را زخمی می‌کند، به وضوح بروز پیدا می‌کند. مجددا در سیر داستانی فیلم، نظر پروانه بر‌می‌گردد و احساس مخاطب هم نسبت به فرهاد برمی‌گردد. مخاطب در بخش‌های زیادی از فیلم گیج است و نمی‌داند که فرهاد عاشق است یا ادای عاشق‌ها را در‌می‌آورد. این حس البته در پروانه نیست. فیلمساز به بیننده این مساله را فهمانده که پروانه صادقانه جلو آمده و عشق و نفرت او واقعی است. اما این احساس درباره فرهاد وجود ندارد. دلیلش هم نحوه زیست فرهاد در زندان است. هرچه قصه جلو می‌رود بیننده به دنبال کشف ذات واقعی فرهاد است و احساس می‌کند که او با پروانه خیلی رو بازی نمی‌کند. این احساس در یکی از سکانس‌های پایانی فیلم، فروکش می‌کند و تکلیف این دوگانگی به‌طور کامل مشخص می‌شود. پروانه برای ابراز عشقش به فرهاد، مرتکب جرم می‌شود و به‌صورت پنهانی برای او مواد مخدر می‌آورد و بالاخره دستگیر می‌شود. فرهاد در جلسه بازپرسی شانه خالی می‌کند و از پروانه دفاع نمی‌کند ولی پروانه سکوت می‌کند و متهم شناخته می‌شود و فرهاد آزاد می‌شود. به نظر می‌رسد که همه‌چیز تمام شده و این احساس تعلیق فروکش کرده است اما این پایان ماجرا نیست و غافلگیری دیگری در پایان فیلم رخ می‌دهد که فیلم را به اوج می‌رساند. عشق فرهاد، دوباره این مرد عاشق‌پیشه را به زندان برمی‌گرداند. فیلم با سکانس عاشقانه زندگی فرهاد و پروانه در همان اتاق ملاقات خصوصی به پایان می‌رسد. به وجود آوردن عنصر تعلیق، قطعا یکی از سخت‌ترین مهارت‌های کارگردانی است اما امید شمس، در اولین تجربه فیلم بلند خود نشان داده که توان این کار را دارد و توانسته کار خود را نسبتا خوب انجام دهد. 

   تکامل در مسیر روابط انسانی
یکی از صحنه‌های زیبایی که در ملاقات خصوصی به تصویر کشیده، اثری است که عشق و نفرت بر انسان‌ها می‌گذارد. فرهاد در ابتدای مسیر عاشقی‌اش، زخمی کوچک بر پیشانی خویش دارد که قبلا به دکتر مراجعه کرده و خوب نشده است. به‌تدریج و در سیر روابط عاشقانه با پروانه، از گیاه‌های دارویی او استفاده می‌کند و در سکانس‌های پایانی فیلم، زخمش به‌طور کامل بهبود یافته است. این یکی از نمادهای تکامل و رشد فرهاد در مسیر انسانیت، با استفاده از داروی عشق است. بر اثر این رابطه عاشقانه، دوگانگی شخصیت فرهاد از بین می‌رود و او تبدیل به یک عاشق صاف و ساده می‌شود که آن تصمیم بزرگ انتهای فیلم را می‌گیرد و بیننده را مجذوب می‌کند. در واقع شروع این ماجرای عاشقانه، با اینکه درنهایت منجر به خلاصی او از زندان نمی‌شود اما فرهاد را متحول می‌کند. اتفاقی که در زوج دیگر فیلم، با بازی ریما رامین‌فر و نادر فلاح رخ نمی‌دهد و حتی همان عشق نصفه و نیمه هم به نفرت تبدیل می‌شود. درواقع ما با دو رابطه طرفیم. یکی نزولی و دیگری صعودی. این یکی‌دیگر از هنر‌های امید شمس در نشان دادن اثرات این روابط انسانی در مسیر تکامل یا تنزل انسان‌هاست. 

   تکلیف کارگردان با خودش روشن است
یک فیلم سینمایی، زمانی می‌تواند با مخاطب خود به خوبی ارتباط برقرار کند که قصه را همان‌طور روایت کند که در واقعیت وجود دارد. یکی از ایرادهای جدی بخش مهمی از فیلم‌های روز سینمای ایران، مفهومی به نام شعارزدگی است. شعارزدگی باعث می‌شود که همه چیز در یک فیلم، کاریکاتوری جلوه کند. به همین دلیل مخاطب نمی‌تواند با آن ارتباط برقرار کند و فیلم شکست می‌خورد. ساخت محیطی عاشقانه، در میانه زندان و محله‌ای در اطراف شهر، کار ساده‌ای نیست. کارگردان باید با اجزای این دو جامعه زندگی کرده باشد. قطعا یکی از دلایل واقعی بودن میزانسن‌های فیلم، به زیست خود کارگردان و شرایط سخت زندگی‌اش باز می‌گردد. امید شمس به خوبی می‌داند که یک خلافکار قلدر در زندان، چه ویژگی‌های رفتاری دارد. در محیط زندگی پروانه هم دقیقا همین حد از شناخت وجود دارد. پسرک بچه محل پروانه که ارتباط خوبی با پروانه دارد، نماد محبت و ارتباط افراد یک محله در جنوب شهر است. احساسی که در شمال شهر به این راحتی یافت نمی‌شود. فیلمنامه‌نویس ملاقات خصوصی هم نقش خود را به خوبی در بالا و پایین‌های عاشقی ایفا می‌کند. نشان دادن عشق و نفرت، دوشادوش یکدیگر، ایده هوشمندانه و دقیقی است که فقط از کسی برمی‌آید که عاشقی را تجربه کرده یا به خوبی دیده است. شناخت دقیق از اجزای فیلم، باعث شده که کارگردان از همان ابتدا تا انتهای ساخت فیلم، تکلیفش با خودش مشخص باشد و نیازی به هیچ‌گونه حرکت انتحاری در فیلم نداشته باشد. البته این‌ حرف‌ها به این معنا نیست که همه چیز فیلم به خوبی از آب درآمده. به‌عنوان مثال، تصمیم بزرگی که پروانه در میانه فیلم می‌گیرد تا برای کمک به همسر خود، مرتکب جرمی شود که اوایل فیلم از آن متنفر بود، باید بیشتر پرداخته می‌شد تا باورپذیر شود. این یکی از نقایص کوچک فیلم است که البته نتوانسته آسیب جدی به اسکلت‌بندی اثر امید شمس وارد کند. پرهیز از زیاده‌گویی و بزرگ‌نمایی در فیلم، یکی از نقاط قوت مهم اثر امید شمس است که ارزش فیلم را چند پله بالا برده و نشانگر پختگی او در شروع راه کارگردانی سینماست. 

   حال‌و‌هوایی که باید ادامه‌دار باشد
اولین فیلم بلند امید شمس، مخاطب را با ضرباهنگ معمولی یک فیلم عاشقانه، پای فیلم نگه می‌دارد و او را با حال خوب از سینما خارج می‌کند. در این روزهایی که چتر سیاه‌نمایی‌ها و مشکلات ریز و درشت بر ذهن مردم سایه انداخته است، چنین آثاری می‌تواند امیدبخش باشد. امیدی از جنس شکل‌گیری نسلی هوشمند. امید شمس به‌عنوان نماینده‌ای از نسل کارگردان‌های فیلم اولی، نوید‌بخش نسلی از کارگردانان جوانی است که تحلیل درستی از نیاز امروز مخاطب ایرانی دارند و دنبال خودنمایی‌های بیهوده با اداهای روشنفکری نیستند. او ساخت فیلم بلند را هم در سنی آغاز کرد که به این پختگی رسیده بود. او پس از گذر از سی سالگی، اولین فیلم بلند خود را ساخت تا نشان دهد که برای شروع مسیر فیلمسازی، باید صبر و تلاش زیادی داشت و سختی کشید تا مسیر هموار شود. حالا شمارش معکوس چهل‌و‌یکمین جشنواره فیلم فجر شروع شده و اهالی سینما منتظرند تا ببینند این نسل جدید سینمای ایران، چه چیزی برای آنها به ارمغان آورده است. ارمغانی از جنس امید و سرزندگی یا سیاهی و انفعال. روزهای مهمی پیش روی سینمای ایران است. 

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰