صادق امامی، دبیر گروه بین الملل:اگر برجهای دوقلو در 11 سپتامبر با یک انفجار فرونمیریخت و اگر آمریکا و متحدانش به افغانستان و پس از آن عراق لشکرکشی نمیکردند، شاید همهچیز بر وفق مراد غرب میماند اما غرور ابرقدرتی و رهبری بر دنیا چنان دولتمردان آمریکا را سرمست کرده بود که گمان نمیبردند در دو سوی ایران، چنین زمینگیر خواهند شد. در میان چنین منازعهای بود که اژدهای زرد چینی فرصت را غنیمت شمرد و برخاست و اقتصاد دنیا را به تسخیر خود درآورد. روسها هم از فرصت استفاده کردند و توانستند بحرانهای پس از فروپاشی را مدیریت کنند. پس از یک دهه ماجراجویی، در آخرین سالهای دولت اوباما، تحرکات چین، زنگهای هشدار را به صدا درآورد. اوباما برای مهار چین چندان موفقیتی کسب نکرد تا اینکه ترامپ از راه رسید. روسها هم به موازات چین در سال 2011 خط لوله نورداستریم1 را افتتاح کردند تا وابستگی اروپا به مسکو را بیش از پیش کنند. این خط لوله روزانه تا 170 میلیون مترمکعب گاز به آلمان صادر میکرد. دونالد ترامپ با ورود به کاخ سفید یک جنگ بزرگ تجاری علیه چین را کلید زد و از سوی دیگر نیز تحریمهایی را علیه خط لوله نورداستریم2 اعمال کرد تا مانع از آنچه «وابستگی آلمان به روسیه» میخواند، شود. مناسبات بینالمللی و توافقات بین کشورها بهویژه بین چین، روسیه، هند و برخی کشورهای غرب آسیا، ضرباهنگ آهسته تغییرات در جهان جدید بود. ریتم این ضرباهنگ را حمله روسیه به اوکراین بههم ریخت تا از دل این جنگ، شعلههای دومین جنگ سرد قد راست کند. بسیاری از کشورها حاضر نشدند در این منازعه، به سمت یکی از دو طرف ماجرا بچرخند اما بخشی از اروپا و آمریکا که تبعات این جنگ در سرنوشتشان بسیار اثرگذار است، بهصورت یکدست در حمایت از اوکراین به میدان آمدند تا با هر قیمتی شده، روسها را سر جای خود بنشانند و از این طریق برای چین و کشورهایی همچون ایران که میخواهند دربرابر نظم غربی ایستادگی کنند، پیشاپیش خطونشان بکشند. روسها هم البته نظارهگر نماندند و صادرات گاز به اروپا را بهشدت کاهش دادند تا اروپا با افزایش قیمت سوخت، مواد غذایی و تورم کمسابقه، مواجه شود و هزینههای خانوادههای اروپایی بهشدت افزایش پیدا کند. جنگ اوکراین و روسیه، ناخواسته یک تقسیمبندی جهانی را پدید آورده است. در یک سوی این تقسیمبندی آمریکا و اروپا قرار دارد و در سوی دیگر روسیه، چین و برخی کشورهای اوراسیا. تا به این جا، در این منازعه، آلمان بیشترین آسیب جانبی این تقسیم جهانی را متحمل شده است. فولاد، مواد شیمیایی، ماشینآلات، خودروها و سایر کالاهای مصرفی آلمان بهعنوان پیشرفتهترین اقتصاد صنعتی اروپا، دارای بیشترین وابستگی به واردات گاز، نفت و فلزات روسیه از آلومینیوم گرفته تا تیتانیوم و پالادیوم هستند. آلمان برای جلوگیری از افزایش هزینههای انرژی و کمک به مشترکان جهت پرداخت قبوض، حدود 440 میلیارد یورو یعنی معادل 11درصد تولید ناخالص ملی خود را برای این امر اختصاص داده است. این البته جدا از خساراتی است که صنایع آلمان به دلیل کمبود سوخت متحمل شدند. اما با این حال برلین همچنان به حمایت از اوکراین حتی با تحریمهای اقتصادی علیه خود ادامه میدهد. این برخلاف سیاست برلین در دوران صدراعظمی آنگلا مرکل است. در آن دوران آلمانیها سعیشان بر این امر استوار بود که تنشها با روسیه را کنترل کنند و مانع از اثرگذاری آمریکا در روابطشان با روسیه شوند اما حالا آلمان سرسختترین موضع را علیه مسکو اتخاذ میکند. شاید بتوان بخشی از این موضعگیریها را به نیازمندی این کشور به انرژی پیوند زد اما وقتی این رویکرد در مواجهه با تهران نیز عینا تکرار میشود، باید بزرگی رخدادی که درحال وقوع است را دریافت؛ رخدادی که در آستانه یکسالگیاش در یک گوشه اروپا است اما تقابل آن به مرز بین دو کشور روسیه و اوکراین محدود نمانده و هر بلوک، درحال اثرگذاری بر دیگری، در نقاط دیگر دنیا است. یکی از این اثرگذاریها در بورکینافاسو خود را نشان داد و دولت این کشور در 18 ژانویه( 28 دیماه) توافقنامه نظامی سال 2018 با فرانسه را لغو کرد و به این کشور یک ماه فرصت داد تا نظامیانش را از بورکینافاسو خارج کند. پس از این ضربالاجل، امانوئل مکرون رئیسجمهور فرانسه گفت که معتقد است عامل اصلی اقدامات برای خروج پاریس از بورکینافاسو، روسیه است. نتیجه اینکه جهان درحال تقسیم به دو اردوگاه است؛ ایالات متحده با محوریت ناتو و ائتلاف درحال ظهور اوراسیا. در قالب همین تقسیم باید اقدام پارلمان اروپا در تروریستی اعلام کردن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تفسیر کرد. برخلاف دهههای قبل، اروپا و آمریکا حداقل در حوزه نظامی توانمندی سابق برای تغییر معادلات در لحظات پایانی را ندارند. علاوهبر این، در حوزه صنعتی نیز اوضاع درحال تغییر است و آسیا و به صورت دقیقتر، جنوب شرق آسیا فاصله خود با غرب را بسیار کمتر از گذشته کرده است. در چنین شرایطی، اروپا ناچار است لختتر از قبل وارد میدان شود و تصمیم گرفته و عمل کند. بر همین اساس پس از ناآرامیها در ایران، اروپا بیپرواتر وارد میدان شد و از تلاش برای تروریستی اعلام کردن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سخن گفت. بهطور حتم اگر اروپا نگرانیای از تبعات این اقدام در میدان نداشت، بدون عذر و بهانه مصوبه پارلمان را در شورا تصویب میکرد اما هشدارهای تهران و تجربه آمریکا آنان را در آخرین لحظات سر عقل آورد. اما این عقبنشینی مداوم نیست و با وخیمتر شدن اوضاع در اروپا و تقویت جبهه مقابل این قاره، آنها نیز تا آخرین تیر خود را شلیک خواهند کرد. تحریمهای اخیر و اخلال در روابط مالی و لغو مجوز کشتیهای نفتکش و باری مرتبط با ایران، گزارههایی است که از تشدید تقابل بین این دو تقسیمبندی حکایت دارد. در چنین شرایطی ایران باید خود را برای تقابلهای جدیتر با غرب آماده کند.