عاطفه خادمی، پژوهشگر حوزه زنان:جلسه رهبر انقلاب با بانوان وجه راهبردی برای جامعه زنان دارد. اساسا جامعه زنان همواره منتظر این هستند که بهواسطه نشستها و جلسات اینچنینی با عالیترین مقام کشور، سمتوسوهای حوزه فعالیت خودشان را مشخص کنند. شاید بشود گفت این جلسه، جزء اصلیترین، اساسیترین و راهبردیترین جلساتی است که حوزه زنان کشور همیشه دنبال میکند. بخش عمدهای از نظام مسائل حوزه زنان بهواسطه برگزاری این نشستها به آن پاسخ داده شده و تکلیفش معلوم میشود. یکی دیگر از دلایلی که اهمیت این جلسات را زیاد میکند، این است که اساسا ما در عرصه حکمرانی ظرفیتهایی که همسو و همراه با رویکرد و نگاه رهبران انقلاب باشد، نداریم و میتوان گفت تنها نقطه امید جامعه زنان، وجود چنین جلساتی است که با باورمندی نسبت به جامعه زنان شکل میگیرد.
مهمترین موانع حضور زنان در عرصههای تصمیمگیری و تصمیمسازی
تصمیمگیری و تصمیمسازی دو کلیدواژه بهشدت مهم و اساسی است و ما اصرار داریم در عرصه حکمرانی و حکمروایی برجسته شود. این دو، کلیدواژه رویه گفتمانی انقلاب اسلامی در بهرهمندی از ظرفیت بانوان و این را که سمتوسوی آن به چه نحوی است، نشان میدهد. وقتی صحبت از موانع میکنیم منظورمان موانعی است که بر سر راه زنان در تصمیمگیری و تصمیمسازی قرار میگیرد، نه الزاما موانع مدیریتی. مساله اصلی که ما با آن چالش داریم، این است. علتهای بیشماری دارد و مهمترین علتش آن است که فهم از گفتمان حقیقی انقلاب اسلامی در بدنه متولیان امور در ساحت حکمرانی اتفاق نیفتاده است، یعنی تصمیمگیران و تصمیمسازانی که الان با آنها مواجه هستیم، در انطباق با آن خوانشی نیستند که از الگوی سوم زن وجود دارد و دعوی این را هم ندارند که اساسا بخواهند این ظرفیت را فعال کنند. این باور به عدم نیازمندی درمورد فعالسازی ظرفیت زنان در ساحت تصمیمگیری و تصمیمسازی باعث میشود که هیچوقت به سازوکارهای تحقق آن فکر نشود و دغدغهای برای آن وجود نداشته باشد. مهمترین عامل این اتفاق هم، ذهنیتهای شکلگرفتهای است که سالهاست نمیتواند سطح کنشگری زنان در ساحت تصمیمگیری و تصمیمسازی را متصور شود و همیشه برای خانمها نقشی در لایههای میانی تعریف میکند و من این را مهمترین عامل میدانم. این ذهنیت اعتقاد دارد خانمها درنهایت راجع به مسائل خودشان میتوانند یک مقدار ورود داشته باشند که در آن هم باز تصمیمگیر نهایی نیستند. اینکه ظرفیت زنان در حوزههایی مثل اقتصاد، سیاست و فرهنگ فعال شود که دیگر تقریبا امری دستنیافتنی است. مساله دیگری که وجود دارد این است که خانمها شاید مقداری دچار محرومیت از رشد کردن در این عرصه هستند، یعنی بستر و امکان رشد و ارتقای بانوان برای رسیدن به آن درجه از توانمندی که بتوانند در سطوح تصمیمگیری و تصمیمسازیهای کلان نظام ورود پیدا کنند، کم است و علت آن هم به این مساله برمیگردد که اساسا حتی در لایههای میانی برایشان امکان بروزی فراهم نمیشود. زمانی که خانمها در لایههای میانی فعال نشوند، قاعدتا تجربه مدیریتی کسب نمیکنند که بخواهند در سطوح بالاتر در ساحت تصمیمگیریهای کلانتر کشور ورود پیدا کنند.
مواجهه صحیح با مساله بدحجابی
نکتهای که پیرامون بحث حجاب در این جلسه مطرح شد و اشاراتی که رهبر انقلاب داشتند، کاملا برگرفته از نوع نگاه به جنس زن و جامعه زنان است. این نگاه در جمیع ابعاد تراز متعالی خودش را نشان میدهد. وقتی ایشان تاکید دارند که بهخاطر یک ایراد بدحجابی و بد پوششی بقیه ویژگیها، صفات و خصوصیات خانمها زیرسوال نرود، این نشاندهنده همان باور عمیقی است که ایشان دارند. رهبری با این نگاه این خط را میدهند که درحوزه حجاب و عفاف باید سمتوسوی فعالیت و کارمان را بهسمت انجام اقدامات و عملیاتهای فرهنگی ببریم تا در برآیند مساله و موضوع حجاب مدیریت شود، بهنحویکه منزلت و کرامت جامعه زنان تمام و کمال حفظ شود و مساله بدحجابی عاملی برای برچسبزنی به زنان جامعه نشود.
منظور از حضور زنان در عرصههای تصمیمگیری برابری جنسیتی نیست
منظور از حضور زنان در عرصههای تصمیمگیری برابری جنسیتی نیست. برجستهسازی مفهوم شایستهسالاری کمک خیلی بزرگی به جامعه زنان میکند. اگر گفتمان شایستهسالاری در کشور ما شکل بگیرد، ظرفیت بانوان هم براساس همین گفتمان خودبهخود فعال میشود. در فضای کلی مدیریت کشورمان منهای اینکه اساسا موضوع زنان مطرح باشد، ناکارآمدی بزرگی وجود دارد و علت آن هم این است که افرادی فعال در عرصههای مدیریتی شایستگی لازم را ندارند. این امر هم اساسا فارغ از زن و مرد بودن است. ما نیاز داریم که گفتمان شایستهسالاری را بهعنوان گفتمان برتر و غالب مطرح کنیم و البته قائل به این باشیم که فرصت حضور بانوان در لایههای میانی مدیریتی و کسب تجربه برایشان بهصورت ویژه هم فراهم شود. اگر ما بخواهیم همین شیوه فعلی را ادامه دهیم اساسا فرآیند رشد زنان در ساحت حکمرانی و مدیریتی اتفاق نمیافتد. این مسیر باعث شده ناخودآگاه در چرخه و سیکل معیوبی قرار بگیریم و لایههای مدیریتی بهخاطر عدم توانمندی بانوان خیلی رغبت نکنند که امکان حضور بانوان را فعال کنند. این امر باید در یک دوره گذار مرتفع شود و ریسک فعال کردن زنان در سطوح مدیریتی پذیرفته شود. البته میشود درکنار این امر امکانات رشد و ارتقا نیز برایشان در قالب برنامه مدون فراهم شود. شرط اول اما این است که چنین عزمی برای میدان دادن به بانوان بهوجود بیاید؛ عزمی که درحالحاضر کمتر وجود دارد.