حمید نورشمسی، نویسنده، ناشر و کتابفروش:شنبه هفته جاری مراسم پایانی هفدهمین دوره جایزه ادبی جلال آلاحمد برگزار شد و تنها یک نویسنده در بخش مستندنگاری برگزیده این دوره از جایزه معرفی شد و در سایر بخشها با نظر داوران به تقدیر از اهالی قلم کفایت شد. این اتفاق چیزی جز بازگشایی یک زخم قدیمی درباره جوایز ادبی در ایران، از جمله همین جایزه در افکار عمومی نبود و آن عدم به یقین رسیدن و انتخاب اثر برگزیده از سوی داوران برای این رویداد است که گرانترین جایزه ادبی سال کشور بهشمار میرود. این نگاه حداقلی به ادبیات سالهاست که این جایزه و رویدادهای مشابه را اسیر خود کرده است و کامی تلخ برای ادبیات و مخاطبان باقیمانده برای آن، تدارک دیده است.
اما چرا این رویداد ادبی به چنین فرجامی منتهی شده است و چرا نگاههای حداقلی به ادبیات و جایزه جلال آن را به این فرجام رسانده است؟
قبل از پاسخ به این سوال مایلم درباره این پیش فرض صحبت کنم که عبارت سوالآمیز پیش چگونه ایجاد شده است. جایزه ادبی جلال بهعنوان پرسروصداترین و البته پرحاشیهترین رویداد ادبی ایران که با متولیگری دولت و مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی ایجاد شده است، سنگ بنای خود را از ابتدا بر حرکت بر مداری غیرشفاف قرار داد. قرار دادن عبارت «ارتقای زبان و ادبیات ملی ـ دینی» در آئیننامه این رویداد درحالیکه تعریفی روشن و مشخص برای ادبیات ملی و ادبیات دینی در ذیل این آییننامه درج نشده است، فضا را برای تفسیرهای غیرشفاف از این مهم در طول تمامی سالهای گذشته باز کرده است و درنتیجه در هر دوره از برگزاری به صرف سلیقه داوران و تفسیر آنها از این مهم، به ادبیات نگاه شده است که بیشک چیزی جز دیدگاه حداقلی نیست.
اما جدای از این مهم، عبارتهای تولید فکر ادبی ـ هنری اسلامگرا و تقویت روحیه انتقادی ـ علمی نسبت به ترجمه نیز در تبصره مرتبط با این جایزه درج شده است که نهتنها تعریف شفافی ندارند که به نوعی و شاید بهشکلی با موضوع عنوان شده در بخش قبلی همخوانی ندارند.
این موضوع حداقلیترین مسالهای است که اختلافنظرهای همیشگی درباره منتخب این جایزه و شایسته یا ناشایسته بودن برای تقدیرشدن در این رویداد را رقم زده است و در مواردی مانند دوره اخیر منجر به نامزد شدن کتابهایی برای مرحله پایانی این رویداد شده که بسیاری از مخاطبان تنها به واسطه این رویداد نامی از آنها شنیدهاند و در طول حداقل یک سال گذشته از انتشارشان، کمتر نشانی از آن در کتابفروشیها، مطبوعات و حتی صفحات مجازی میتوان سراغ گرفت.
اما موضوع دیگر درباره این رویداد و ماحصل آن فرآیند منتهی به انتخاب اثر یعنی انتخاب هیاتعلمی، دبیر و درنهایت داوران است که انتخاب آن درنهایت از فیلتر سلیقه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و نگاه حاکم بر آن میگذرد که بهطبع در هر دورهای متفاوت است. و البته این تفاوت نیز امری اجتنابناپذیر مینماید ولی درنهایت باید اذعان داشت که از رهگذر آن ارتقای زبان و ادبیات ملی حاصل نخواهد شد.
یک جایزه ادبی ملی نماینده جمهور ادبیات یک کشور بهشمار میرود و بالطبع باید توسط آن تعیینتکلیف و انتخاب شود. شاید از این رهگذر و به دنبال اعلام معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی مبنیبر ایجاد تغییراتی در شیوه برگزاری این رویداد، باید جمهور ادبیات را برای انتخاب برگزیده این جایزه به رسمیت شناخت و نحوه اعمال نظرش در این جایزه ملی را تبیین کرد. نگارنده بر این باور است که با استناد به منش و شیوه حیات فکری و مادی سیدجلال آلاحمد که این رویداد به نام وی نامگذاری شده است، تکثرگرایی و ایجاد یک آکادمی ادبی مشتمل بر بخش وسیعی از جامعه ادبی ایران و حضور رای آنها در انتخاب آثار راهیافته به مرحله پایانی این رویداد و درنهایت برگزیدن حتمی یک اثر در هر دوره با این مکانیسم میتواند برای همیشه بر حرف و حدیثها و حواشی پیرامون این رویداد پایان دهد. در همین زمینه و درباره آثار حاضر در این داوری نیز میتوان به شیوه جوایز و رویدادهای ادبی مشهور جهان از صاحبان آثار و ناشران آنها خواست تا آنها را با شناسنامه نویسنده و یک ارزش افزوده فرهنگی برای معرفی به دبیرخانه این رویداد معرفی کنند تا در داوری آکادمی درباره آن تاثیرگذار باشد. دخالت جمهور ادبیات در انتخاب یک اثر برگزیده ملی بیشک میتواند افتخاری بزرگ برای اهالی کلمه و کتاب و قلم در ایران باشد و یک بار برای همیشه با حذف حواشی، یک پیوست رسانهای تبلیغاتی جذاب را پیرامون کتاب و کلمه در ایران ایجاد کند.