محمدحسن رجبیدوانی، نویسنده پژوهشگر:هر انقلابی که در دوره معاصر به وقوع پیوسته بعد از اینکه از نظر سیاسی تثبیت شده درصدد برآمده تا علل و عوامل وقوع این انقلاب و سمتوسوهای اجتماعی، فرهنگی و... خود را تبیین کند. انقلاب اسلامی هم مانند سایر انقلابهای دیگر، پس از گذشت سالهای اول انقلاب درصدد برآمد تا مبانی و زمینهها و عوامل انقلاب اسلامی را تبیین کند. از اینرو این حرکت از اواسط دهه 60 به صورت فزایندهای در دوسو آغاز شد. از یکسو با ایجاد مراکزی به گردآوری خاطرات شفاهی مسئولان انقلاب پرداختند، چون بسیاری از چهرههای موثر نظام در اوایل انقلاب به شهادت رسیدند. لذا تاریخپژوهان درصدد برآمدند تا از چهرههای زنده، خاطراتشان را گردآوری کنند. تلاش دوم، ایجاد مراکزی برای ثبت و ضبط و تنظیم و انتشار اسناد مکتوب دوره پهلوی بود که مقدمه بروز و ظهور انقلاب اسلامی گردید و با این دو تلاش، تاریخنگاری انقلاب اسلامی در عرصههای مختلف شکل گرفت. کارهایی که در حوزه تاریخنگاری انقلاب در طول 30 سال گذشته انجام شده، البته کافی، جامع و بدون نقص نیست، اما کارهای بزرگ و گسترده و ارزشمندی صورت گرفته است. مساله مهم در تاریخنگاری انقلاب اسلامی آن است که به نحو مستقیمی با عملکرد جمهوری اسلامی پیوند خورده است. طبیعی است انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در طول حیات خود حتی از نخستین روزهای پیروزی انقلاب با هجمه سازمانیافته نظامی و سیاسی و تبلیغاتی آغاز شد. از اینرو نظام نوپا باید ضمن حفظ موجودیت خود، به این تبلیغات عظیم که در رسانههای مختلف دیداری – شنیداری و کتابها و نشریاتی که چه در خارج و چه در داخل کشور انتشار مییافت، پاسخگو باشد. طبیعی است برای انقلابی که هشت سال در جنگ بود و پیش از آن هم با ترورها و آشوبهای گروهکها همراه بود -که تا الان هم ادامه دارد و اکنون نیز چند روزی از سومین سالگرد شهادت سردار سلیمانی میگذرد – میبایست از یکسو ثبات سیاسی را در کشور برقرار کند و همزمان به تبلیغات مغرضانه ضدانقلاب داخل و خارج پاسخ دهد. پس از انقلاب، جریانهای ضدانقلاب خارج از کشور همسو با جریانهای داخلی درصدد برآمدند تا بهگونهای القا کنند که نهتنها در جمهوری اسلامی حرکت پیشروندهای آغاز نشده بلکه حرکتی ارتجاعی شروع شده است. این کار را با نگارش کتابهای هدفمند تاریخی و تدوین خاطراتی از شخصیتهای قبل از انقلاب و شخصیتهایی که بهتدریج از انقلاب فاصله گرفتند و با اهداف سیاسی و بزرگنمایی مشکلات داخلی انجام دادند. حتی با دامن زدن به تفاوتهای مذهبی و قومی و زبانی و سایر موارد سعی کردند وحدت ملی و سیاسی را نشانه بروند و تاریخنگاری جدید قومی را جایگزین تاریخنگاری ملی نمایند و برای نسلهایی که از انقلاب بهتدریج فاصله گرفتند و با واقعیت رژیم استبدادی و وابسته گذشته که زمینهساز انقلاب اسلامی شد، آشنا نبودند، تاریخنگاری جدیدی را بیان کنند. ما نباید از این هجمه وسیعی که صورت گرفته غافل باشیم. این حرکت، سازماندهیشده است و اکثر فضای مجازی و رسانههای داخلی و خارجی، خواسته و ناخواسته، در این مسیر حرکت میکنند و مخاطبانی در بین نسل جوان پیدا کردهاند. اینها اتفاقاتی را رقم زدند و تحتتاثیر القائات و نوع نگاه مخالف و براندازانهای که با واقعیت انقلاب و جمهوری اسلامی دارند، واکنشهای خاصی را بهصورت اغتشاشات سیاسی در میان جوانان بروز و ظهور میدهند. برای این کار، نویسندگان باید درصدد برآیند تا دوره گذشته یعنی حکومت پهلوی را تبیین کنند که چه شرایط سیاسی، فرهنگی و اجتماعیای داشت. آیا از نظر اقتصادی و فرهنگی و سیاسی، جامعه مطلوب و آرمانی بود یا دارای چالشهای عظیمی بود؟ انقلاب اسلامی در طی 43 سال عمر خود با توجه به حوادث زیادی که برای آن رقم خورد، چه دستاوردهای مهمی در عرصههای ملی و منطقه و بینالمللی داشته و همچنین علل و عوامل نارساییها چگونه بوده و در عرصه اقتصادی چه گامهای مهمی باید برداشت تا جوانان، با اطلاع از واقعیتهای مهم گذشته و گامهای بزرگی که پس از انقلاب برداشته شده، به اهداف اصلی این نوع تاریخنگاریها و القائات و تبلیغات مسموم آگاه شوند. تاکنون چند هزار عنوان کتاب در زمینههای مختلف تاریخی و سیاسی در طی 4 دهه پس از انقلاب بهویژه بعد از جنگ نوشته شده که برخی از اینها خاطرات شفاهی شخصیتهای موثر در انقلاب است که مواد اولیه تاریخنگاری هستند و تقریبا صدها عنوان کتاب و مقاله نیز در نقد رژیم گذشته و تحلیل و تبیین ابعادی از تاریخ معاصر و ظهور و بروز انقلاب اسلامی نوشته شده که بعضا کارهای خوبی است و نمیخواهم اسم اشخاص را بیان کنم. با وجود محاسن فراوانی که این آثار دارند، بعضا اشکالاتی نیز از جنبه محتوایی و ادبی دارند. اگر بخواهیم ضعفهای این کارها برطرف شود، پیشنهاد میشود که این کتابها در چند سطح نوشته شود: یک دسته برای نخبگان، یک دسته برای دانشجویان و یک دسته هم برای جوانان و زنان و حتی کودکان، که البته این کار صورت گرفته ولی نامتوازن است. هردسته از این آثار باید ادبیات و رویکردهای خاص خود را بدون اغراق و مبالغه داشته باشد. باید به این امر توجه کنیم آنچه مربوط به نخبگان و جوانان میشود باید دارای دلایل روشن علمی باشد. از نظریهپردازیهای آرمانی و خام پرهیز شود و نباید یکسونگری کرد. در نگارش تاریخنگاری دوره معاصر و پهلوی و انقلاب اسلامی، نویسندگان علاوهبر اطلاعات تاریخی، میباید از دادههای جامعهشناسی سیاسی، اقتصاد سیاسی، روانشناسی اجتماعی، و روابط بینالملل اجمالا بهرهمند باشند. همچنین باید نسبت به منابع مهمی که بعضا منتقدان نوشتهاند آگاهی داشته باشند و اینکه چگونه به این ضعفها و انتقادات و اشکالات باید پاسخ متین و معقول داد. به نظر بنده کارهای تحلیلی از این قبیل نیازمند توجه به نکاتی است که بیان کردم. برخلاف القائاتی که بسیاری از مورخان میکنند که در بررسی هر پدیده تاریخی میبایست حداقل 50 سال از زمان آن گذشته باشد، باید وقایع سیاسی را که درحال وقوع است بهصورت امری تاریخی نگریست و تبیین و تحلیل کرد. این به این معنا نیست که تحلیلی شتابزده داشته باشیم، بلکه باید اجازه ندهیم کسانی که با اهداف خاص، وضعیت موجود را تحلیل میکنند آثارشان را به صورت دادههای علمی و متقن در تاریخ ثبت کنند تا فردا مورخانی که میخواهند در این زمینه مطالبی بنویسند ناگزیر باشند براساس این دادههای نادرست قضاوت کنند. باید بهدقت وقایع روز را مورخان رصد کنند و صرفا در گذشته تاریخی قرار نگیرند.