سیدسعید لواسانی، استاد دانشگاه:رهبر حکیم ما درباره سردار سلیمانی گفتند: «سردار سلیمانی با وجودی که در مسائل پیچیده سیاسی ورود و فعالیتهای خوبی میکرد، اما انسان بیخدعه و صادقی بود که باید همه سعی کنیم این خصوصیات او را در خود بهوجود آوریم.» و این نکته مهمی است که شایسته است درباره آن تامل شود؛ حضور بیخدعه و صادقانه در سیاست و امر سیاسی و پیچیدگیهای سیاست.
1. سیاست در دوره معاصر مصادف با دروغ و فریب است؛ و دروغ یعنی دستکاری واقعیت با هدفی خاص. برای مثال در انتخابات ریاستجمهوری با تبلیغات فراوان دروغی را جا میاندازند تا نامزد موردنظر برنده شود. نمونه آن سخنانی است که درمورد نسبت هستهای و معیشت مردم مطرح میشد که شعاری بود بر بنیادی دروغین استوار شده و مردم زیادی را فریب داد و پس از هشت سال مشخص شد که نه چرخ سانتریفیوژها چرخید و نه چرخ زندگی مردم! اما چرا دروغ در سیاست مدرن ریشهدار است؟ زیرا پایه آن بر نظریهای است که آن هم بر مبنای دروغ و فریب بنا شده و آن حضور مردم و رای مردم است. اصولا سیاست مدرن بر پایه همین دروغ شکل گرفته که به مردم احساس واقعیت میدهد اما جز جعل و فریب هیچ نیست. این دروغ تئوریزهشده چنان دقیق بیان شده که حرفهایها میفهمند که دروغ است و مردم دیر به حقیقت پی میبرند. ضرورت دروغ در سیاست مدرن به آن دلیل است که سیاست مدرن، علیرغم ادعاهایش، سیاستی تودهوار است، منظور از سیاست تودهوار، حضور خیل عظیم مردم نیست، بلکه حضور بدون اندیشه و احساسی مردم در صحنه سیاست است و آن همان چیزی است که موردپسند دستهای پنهان سیاست و دولتهای پنهان است.
2. وجه ممیز انقلاب اسلامی و حضرت امام در رهبری انقلاب اسلامی آن بود که بههیچوجه بر پایه دروغ بنا نشد، بلکه حضور مردم را با اندیشه و عقلانیت میخواست. و این اندیشه را از عقل به قلب و باور قلبی و به دنبال آن عمل انقلابی کشاند. سه عنصر «اندیشه، آگاهی، عقل»، «ایمان و باور قلبی» و «عمل بر پایه آگاهی و بصیرت و ایمان» حضور مردم و مشارکت ایمانی مردم در انقلاب اسلامی را معنیبخش کرده بود و آن را مردمیترین انقلاب و حرکت دوره جدید کرد که پایه آن عقل و ایمان بود. به این دلیل حضور و مشارکت مردم در صحنههای مختلف ازجمله انتخابات باید آگاهانه و عالمانه و عاقلانه باشد و این فارغ مهمی در سیاست اسلامی و سیاست مدرن است. اما یکی از خطرناکترین دشمنان نظام جمهوری اسلامی که سلامت و صلابت آن را نشانه میگیرد عنصر فریب و دروغ در سیاست است، به این معنی که برخی از اهل سیاست با مردم با خدعه و فریب مواجه شوند. دروغ و فریب هم ضدارزش عدالت و انصاف است و هم ضدارزش کرامت انسانی و هم ضدیت آشکار با مشارکت مردم دارد و هم دو پایه اسلامی و مردمی نظام را بهشدت به لرزه میاندازد.
3. اما تشخیص دروغ و فریب در سیاست، امر سادهای نیست. نظریهای را در پیش میگیرند و شواهد اندکی را برای آن پیدا میکنند و آن را تکثیر میکنند، دروغ و فریب را به نام نظر و اصل مسلم چنان بهخورد مردم میدهند که تشخیص آن از حقیقت بسیار سخت میشود. این کاری است که امروزه به کمک فضای رسانهای و از آن مهمتر فضای مجازی به راحتی امکانپذیر شده است، دروغگویان حرفهای و سیاستبازان فریبکار، با برنامه مدون وارد عمل میشوند و دیگران را هم در فضای خودخواسته وارد میکنند و به ظاهر میدان را دست آنان میدهند اما درواقع میدان دست خودشان است و دیگران را چون عروسکهای خیمهشببازی به میدان میآورند و برخی را هم کرم سر قلاب میکنند تا آنان واسطه دروغ حقیقتِ پنداشتهشده بشود. در این فضا سیاستمداران پنهان که صاحبان زر و زور و تزویر هستند، و نام و نشانی ندارند و پشتصحنه به کارگردانی رخدادها مشغول هستند، چون کازینودارانی میمانند که مردم را به قمار سیاست میکشانند و هر طرف ببازد، آنان سود خود را بردهاند.
4. دروغ بر پایه فرضیه و نظریه از مشخصات دنیای جدید است که در سیاستهای پیشین نبوده است، دروغ و فریب این امر جدیدی در سیاست نیست، اما تئوریزهشدن آن از مختصات دنیای مدرن است. در عصر جدید، فرضیهای دروغین جنبه عمومی پیدا کرده و همه را با خود همراه میکند. برای مثال آمریکاییها خوب میدانستند عراق سلاح کشتار جمعی ندارد اما بر پایه این فرضیه عراق را اشغال کردند. پایه این دروغ و فریب در نظریهپردازانی است که پول میگیرند که حتی سیاستمداران را هم فریب دهند و بترسانند. آنان بهراحتی بخش عمده واقعیت را نادیده میگیرند و بخش کماهمیتتر آن را برجسته میکنند و با زور تبلیغات گسترده به خورد همگان میدهند در اغتشاشات و فتنه اخیر، غربیها بسیار از این حربه استفاده کردند و تصور انقلاب در ایران را برای مخاطبان خود ایجاد کردند، بهگونهای که خودشان هم باور کردند و دچار خودفریبی شدند.
5. خطرناکترین دروغ آن است که باطل را جای حقیقت مینشاند، بهگونهای که زندگی مردم طی سالها بلکه دورههای متمادی بر پایه آن شکل میگیرد و مواجهه با آن بسیار سخت میشود. نمونه آن نظام نولیبرال است که مردم و حتی اندیشمندان زیادی را با خود همراه کرده و مخالفت با آن را مساوی با مخالفت با آزادی میدانند، اما درون آن دیکتاتوری بسیار پیچیدهای است که سختترین لایه نظام توتالیتر را شکل میدهد.
6. اما چرا دروغ لااقل در میان مردم زود جا میافتد و بیشتر از واقعیت مورد استقبال واقع میشود؟ این امر بهویژه اگر پشتوانه آن تبلیغات و شلوغکاری رسانهای باشد، پذیرفتنیتر است. زیرا دروغ اگر حرفهای بیان شود، با مذاق عامه مردم سازگارتر است تا واقعیت تلخ که برای بسیاری از مردم ناگوار است و دوست ندارند با آن روبهرو شوند. به این دلیل دل خود را به دروغ خوش میکنند. آنان دوست دارند زودباور باشند و این کالایی است که حرفهایها بهراحتی در اختیار آنان قرار میدهند. دلیل این امر در سیاست تودهوار است که مشخصه دنیای جدید است که مردم را چون تودهای میخواهد که بر پایه احساس خود به سیاست جلب میشود. اما اساس سیاست اسلامی بر تفکر و تعقل است و حضور مردم در صحنه سیاست را عاقلانه و عالمانه و فعالانه و ایمانی میخواهد، به این دلیل در آن دروغ و فریب جایی ندارد.
7. اما مساله آن است که دروغ عاقبت ندارد و چون کف روی آب است و وقتی هیاهوها خوابید، به ضدخودش تبدیل میشود که فرمودند: «النجاه فیالصدق» بنابراین دروغ و فریب همان چیزی است که باید در سیاست جمهوری اسلامی ضدارزش تلقی شود که البته بر پایه آرمانها و ارزشهای انقلاب اسلامی، در واقع ضدارزش هم است. اما در عمل هم باید ضدارزش باشد و چنان مذموم باشد که سیاستمداران و حامیان آن نتوانند از این حربه برای حضور تودهوار و بدون تفکر مردم بهره ببرند. آری جمهوری اسلامی با مشارکت مردم پیش میرود، اما پایه آن صداقت است تا مردم با اندیشه و عقل و ایمان، مقاومت فعالانه و امیدوارانه و عاقلانه و شجاعانه را در دنیای ستم و فساد و استکبار بپذیرند، وگرنه خیلی زود خواهند برید و از آرمانهای اسلامی فاصله میگیرند. این هشداری جدی برای اهل سیاست است که در دام اطرافیان خود نیفتند و در توهم قدرت گرفتار نشوند و دچار دروغ و فریب نگردند. سیاستمداران راهی سخت در جمهوری اسلامی را در پیش دارند که گریزی از آن نیست، وگرنه کار به دنیا تمام نمیشود و در آخرت پاسخی نخواهند داشت و مخاطب توبیخ شدید الهی میشود که «وَ قِفُوهمْ إِنَّهمْ مَسْولُونَ ما لَکمْ لا تَناصَرُونَ بَلْ همُ الْیوْمَ مُسْتَسْلِمُون» (صافات: 24ـ26) «آنان را بازداشت کنید که مسئول هستند؛ [از آنان میپرسند:] شما را چه شده که یکدیگر را یاری نمیکنید؟ نه، بلکه آنان امروز تسلیمند.»