مرعشی دوباره رادیکالیسم اصلاح‌طلبان علیه هاشمی را بازخوانی کرد
 با گذشت 6 سال از فوت اکبر هاشمی‌رفسنجانی در بعد‌ازظهر روز 19 دی‌ماه سال 95، هنوز نقش‌آفرینی‌های پررنگ وی در ساحت سیاسی کشور جای تحلیل و ارزیابی دارد. او با تلاش برای همکاری با همه طیف‌های سیاسی نشان داده به تکثر سیاسی معتقد است.
  • ۱۴۰۱-۱۰-۲۱ - ۰۰:۰۰
  • 00
مرعشی دوباره رادیکالیسم اصلاح‌طلبان علیه هاشمی را بازخوانی کرد
نبش قبر ترور سیاسی عالیجناب
نبش قبر ترور سیاسی عالیجناب

فرهیختگان  با گذشت 6 سال از فوت اکبر هاشمی‌رفسنجانی در بعد‌ازظهر روز 19 دی‌ماه سال 95، هنوز نقش‌آفرینی‌های پررنگ وی در ساحت سیاسی کشور جای تحلیل و ارزیابی دارد.
اخیرا روزنامه هم‌میهن در دو شماره 19 و 20 دی به‌مناسبت ایام سالگرد فوت اکبر هاشمی‌رفسنجانی مباحثه‌ای بین دو نفر از شخصیت‌های اصلاح‌طلب برگزار کرده است. مباحثه‌ای که یک طرف آن احمد زیدآبادی، روزنامه‌نگار اصلاح‌طلبی است که در جریان اتفاقات 88 ایفای نقش داشته و به محرومیت مادام‌العمر سیاسی محکوم شده است و در سمت مقابل نیز حسین مرعشی، دبیرکل حزب کارگزاران و از نزدیکان هاشمی قرار دارد. مرعشی در این گفت‌و‌گو به‌عنوان مدافع هاشمی به انتقادهایی پاسخ می‌دهد که زیدآبادی در‌مورد عملکرد سیاسی و اجرایی رئیس دولت سازندگی مطرح می‌کند. انتقادهایی که بعضا قابل رد نیز نبوده و مرعشی نیز گریزی جز پذیرش آن نمی‌یابد اما در مواردی نیز پاسخ‌های جالب توجهی می‌دهد که اصلاح‌طلبان رادیکال را به گوشه رینگ می‌راند.
درجایی از مباحثه، مرعشی در پاسخ به یکی از سوالات زیدآبادی ناظر به تحولات سیاسی ایام مجلس ششم می‌گوید: «آقای هاشمی یک تحلیل روشنی داشت. تحلیل او این بود که گفت الان دو تا مسیر برای آینده متصور است؛ یکی مسیری است که رفقای شما دارند می‌روند؛ اینکه موفق بشوند نظام را بشکنند که البته موفق نمی‌شوند.» در اینجا منظور کلی مرحوم هاشمی احتمالا آن دسته از اصلاح‌طلبان رادیکالی ا‌ست که در مقاطع مهم تلاش داشته‌اند به‌زعم خود فشارها را بر حاکمیت افزایش دهند تا به باور آنها حاکمیت ناگزیر به امتیازدهی شده و به خواسته سیاسی‌شان تن دهد. جنس مواردی که میان زیدآبادی و مرعشی در این مباحثه مطرح می‌شود باتوجه به ناآرامی‌های سه ماه اخیر کشور، از این جهت است که اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. در ادامه به بررسی برخی محورهای شاخص گفت‌وگوی این دو فعال سیاسی پرداخته‌ایم.  
نکته مهمی که پیش از ورود به گزارش باید مورد توجه مخاطبان قرار گیرد آن است که استنادات موجود در بخش‌های مختلف متنی که در ادامه می‌خوانید از دل مباحثه منتشرشده اخیر میان احمد زیدآبادی و حسین مرعشی، استخراج شده است. مباحثه‌ای که نمایندگان دو جناح اصلاح‌طلب در آن اعترافات قابل‌توجهی را مطرح می‌کنند.

هاشمی به تکثر سیاسی اعتقاد نداشت
یکی از گزاره‌هایی که همواره درمورد شخصیت سیاسی هاشمی مطرح می‌شود، این است که او با تلاش برای همکاری با همه طیف‌های سیاسی نشان داده به تکثر سیاسی معتقد است. این گزاره را اما مرعشی و زیدآبادی هر دو زیرسوال می‌برند. مرعشی توضیح می‌دهد زمانی که هنوز بحث جانشینی امام مطرح نبود و معلوم بود که هاشمی قرار است به‌عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شود، او به یکی کردن جایگاه رهبری و ریاست‌جمهوری معتقد بود و دوگانگی را برای حکومت مفید نمی‌دانست. مرعشی توضیح می‌دهد که هاشمی به همین دلیل برای بیرون کردن اصل ولایت‌فقیه از قانون اساسی نیز تلاش کرده بود. او این امر را این‌گونه توضیح می‌دهد: «یک‌وقت هست یکی می‌گوید من به‌عنوان کسی که می‌گوید قانون اساسی را قبول دارد، خودم را ملتزم به قانون اساسی می‌دانم. در قانون اساسی هم ولایت‌فقیه آمده است. یک‌وقت هم کسی می‌گوید که من به این مساله اعتقاد دارم، یعنی جنبه‌ اعتقادی را در نظر می‌گیرد.» مرعشی با اشاره به اینکه هاشمی جزء دسته دوم نبوده، توضیح می‌دهد که وی به بازرگان اصرار داشته در جریان تصویب قانون اساسی نیز پیش‌نویس آماده‌شده توسط حسن حبیبی، عضو نهضت آزادی به تصویب برسد. پیش‌نویسی که در آن اصل ولایت‌فقیه پیش‌بینی نشده بود. مرعشی همچنین در این گفت‌وگو تلاش هاشمی برای از بین بردن اختلافات را نقد می‌کند و می‌گوید باید با به‌رسمیت شناختن اختلافات برخی را به‌عنوان اقلیت و برخی را نیز به‌عنوان اکثریت بپذیریم. زیدآبادی این این رفتار را این‌گونه توصیف می‌کند: «به‌عبارتی آقای هاشمی خیلی به تکثر سیاسی به این مفهوم مصطلحش در آن اوایل اعتقادی نداشت.» مرعشی در پاسخ به زیدآبادی برای اینکه برچسب عدم اعتقاد به تکثر سیاسی را کمرنگ‌تر کند، هاشمی را معتقد به دموکراسی مدیریت‌شده توصیف می‌کند و تلویحا آن را دربرابر آنچه دموکراسی باز جریان چپ می‌داند به‌عنوان ضعف هاشمی می‌پذیرد. 

تصمیمات لحظه‌ای اقتصادی
پراگماتیست بودن هاشمی بر کسی پوشیده نیست اما شاید نمود واضح و ملموس این پراگماتیستی را بتوان در حوزه اقتصادی مشاهده کرد. زیدآبادی در یکی از سوالات خود به سیاست‌های اقتصادی هاشمی اشاره می‌کند و می‌گوید هاشمی تقریبا از سیاست اقتصاد آزاد عدول کرد. او برای این صحبت خود مصداق هم می‌آورد، ازجمله اینکه روغنی‌زنجانی گفت ما برای این برنامه‌ اقتصادی که نوعی آزادسازی اقتصادی بود، آمده بودیم و حالا که عوض‌ شده، ما برای چه باید باشیم؟
مرعشی هم در پاسخ این سوال اینطور می‌گوید که در اقتصاد واقعا ستاد اقتصادی شامل آقایان نوربخش و زنجانی نقش تعیین‌کننده داشتند. او تغییر نرخ رسمی ارز از 7 تومان به 175 تومان را ناشی از سیاست‌های آشفته ستاد اقتصادی دانسته و تورم 49 درصدی را حاصل از آن می‌داند تورمی که قدرت واردات را از بخش خصوصی گرفت و صف‌های طولانی کالا در پشت مغازه‌ها را به‌وجود آورد، نهایتا هاشمی بعد از شنیدن اعتراضات گسترده مردمی از طریق ویدئویی که مرعشی در اختیار وی قرار می‌دهد تصمیم به اجرای تعزیرات می‌گیرد. اقدامی لحظه‌ای و کاملا برخلاف سیاست‌های اقتصاد آزادی که شعار هاشمی بود. محسن نوربخش و زنجانی برای تغییر نظر هاشمی به گفت‌وگو با وی نشسته و 48 ساعت برای ارائه برنامه مهلت می‌خواهند. سرانجام بعد از دو روز برنامه‌ای 22 بندی به هاشمی ارائه کرده و هاشمی رفسنجانی نیز غیر از یک‌بند که به کاهش اعتبارات عمرانی اشاره دارد و به اشتغال ضربه می‌زند با سایر 21 بند موافقت می‌کند و می‌گوید: «ظرف سه‌ماه با این برنامه اگر بازار آرام شد که شد، اگر نشد برکنارتان می‌کنم یا آنچه من می‌گویم شما عمل می‌کنید و مسئولیتش با خودم.» فردای آن روز این دو عضو ستاد اقتصادی دولت موافقت می‌کنند برنامه خود را کنار بگذارند و به آنچه هاشمی می‌گوید عمل ‌کنند. این موافقت نشان می‌دهد که اعضای ستاد اقتصادی دولت به برنامه ارائه‌شده خود بی‌اعتماد بوده و درنهایت ترجیح داده‌اند برای حفظ خود تن به اجرای تصمیم‌گیری لحظه‌ای هاشمی بدهند. این مدل تصمیم‌گیری را شاید بتوان مهم‌ترین عامل تورم 49 درصدی به یادگار مانده از دولت هاشمی دانست. تصمیم‌گیری‌ای که درنهایت دولت را به‌سمت اقتصاد دستوری هل داد و سال‌ها بعد شاگرد مکتب هاشمی یعنی روحانی نیز با تکرار سیاست دستوری قیمت ارز باعث شد مردم بعد از دولت روحانی بار دیگر تورم 50 درصدی را لمس کنند.

تلاش اصلاح‌طلبان رادیکال برای شکستن نظام
در این مباحثه زید‌آبادی تلاش می‌کند تا اختلاف بین اصلاح‌طلبان و هاشمی را ناشی از کاندیداتوری وی در انتخابات مجلس ششم توصیف کند. او انتقادات جناح رادیکال اصلاح‌طلبان به هاشمی را ناشی از نگرانی آنها درمورد ریاست احتمالی هاشمی توصیف می‌کند. مرعشی اما این امر را رد کرده و مانع شدن دربرابر تلاش اصلاح‌طلبان برای شکستن نظام را به‌عنوان یکی از عوامل حضور هاشمی در انتخابات توصیف می‌کند و خطاب به زیدآبادی می‌گوید: «دوستان شما قادر نیستند که بیایند یک نظام جدیدی را ایجاد کنند. مسیر دوم که اتفاق می‌افتد، این است که نظام حرف آخرش را بزند، فضا را ببندد. آن هم خیلی امر بدی است و جمهوری اسلامی تبدیل به یک نظام بسته استبدادی می‌شود که این هم نه به نفع نظام است و نه به نفع کشور.» مرعشی دلیل هاشمی برای حضور در انتخابات را این‌گونه نقل‌قول می‌کند: «من دارم به مجلس می‌آیم که اگر بتوانم یک امتیازاتی از رهبری برای اصلاحات در کشور بگیرم که هم بچه‌ها قانع شوند، و از این طرف هم این جریان مدیریت که یک بحث شکستن نظام بود و اینها، پیش نیاید. من با چنین هدفی دارم به مجلس می‌آیم.»
اما مسیر پر از نوسان زندگی سیاسی هاشمی او را به سمتی سوق داد که در ماجرای اتفاقات 88 دربرابر  گروهی که دموکراسی نظام را به چالش کشیده بودند سکوت کرده و گاه نیز همنوای با آنها شود. گروهی که برخی از فرزندان وی را نیز شامل می‌شد.

سال 84 سال اشتباه همه اصلاح‌طلبان برای هیچ بود
مرعشی اگرچه حضور هاشمی در انتخابات مجلس ششم را به نقل از خود وی این‌گونه توجیه می‌کند که می‌خواسته مانع از شکستن کمر نظام توسط جناح چپ بشود، اما درمورد حضور وی در انتخابات ریاست‌جمهوری نهم در سال 84 پاسخی نیافته و آن را بزرگ‌ترین اشتباه رهبر کارگزاران توصیف کرد. احمد زیاد‌آبادی با بیان اینکه در سال 84 اصلاحات افول کرده بود می‌پرسد چرا هاشمی در انتخابات ریاست‌جمهوری نهم از چهره‌های معتدل حمایت نکرد و خود وارد میدان شد. مرعشی دلیل ورود هاشمی را اصرار جناح چپ عنوان کرده و با این توصیف که سال 84 سال اشتباه همه برای هیچ بود، رفتار سیاسی چپ‌گرایان را مورد نقد قرار داده و می‌گوید: «دوستان اکثریت مجلس ششم از آقای هادی خامنه‌ای که حالا با بهزاد و بقیه بچه‌ها متفاوت هم بود، به من می‌گفت که مرعشی! نکند هاشمی نیاید! هیچ‌کس غیر از هاشمی حریف فلانی نیست. می‌گفت ببین! نکند این کار را نکند. دوستان حزب مشارکت و متحدان‌شان مرتب از من می‌خواستند برایشان وقت بگیرم و مدام پیش آقای هاشمی می‌رفتند که آقا! شما بیایید.» مرعشی دلیل این اصرار جناح چپ را نه‌تنها ناشی از حمایت آنها ندانسته بلکه آن را هزینه کردن هاشمی توصیف می‌کند: «من به بچه‌ها می‌گفتم که بچه‌ها! این بازی را با آقای هاشمی نکنید. شما که نمی‌خواهید از آقای هاشمی حمایت کنید، شما می‌خواهید با بودن آقای هاشمی کاندیدایتان تایید صلاحیت شود. شما دارید هاشمی را برای خودتان هزینه می‌کنید. گفتند نه، ما واقعا موافق هستیم. به‌محض اینکه همان اتفاق افتاد و صرفا به‌خاطر حضور آقای هاشمی، آقای دکتر معین و آقای مهرعلیزاده به‌ حکم حکومتی تایید صلاحیت شدند، اینها یادشان رفت که سال‌ها علیه حکم حکومتی حرف زده بودند و خودِ معین حکم حکومتی را قبول نداشت، ولی اینجا پذیرفت.» مرعشی در ادامه ضمن اینکه حضور هاشمی در انتخابات 84 را یکی از اشتباهات بزرگ زندگی سیاسی وی توصیف می‌کند، ماجرای تصمیم دقیقه نودی هاشمی در سال 84 را این‌گونه روایت می‌کند: «ما با آقای هاشمی... باز با همان اخوی‌زاده‌ ایشان، علی هاشمی نماینده رفسنجان خدمت آقای هاشمی رفتیم و گفتیم آقای هاشمی! اگر تصمیم شما برای آمدن جدی است، باید تصمیم‌تان را زودهنگام بگیرید چون رأی شخصی شما برای انتخاب شدن کافی نیست. شما بیشترین رأی را الان به‌عنوان شخص در کشور دارید، ولی این رأی کافی نیست. یا ما باید با اصولگرایان روی شما ائتلاف کنیم یا باید با اصلاح‌طلبان ائتلاف کنیم. ما نمی‌توانیم لحظه‌ آخر... اینها دارند تصمیمات‌شان را می‌گیرند و لحظه‌ آخر نمی‌توانند عوض کنند. حتی آقای ناطق پیش آقای هاشمی رفت و گفت آقای هاشمی! اگر می‌خواهید بیایید، بگویید. او هم گفت نه، من برنامه ندارم بیایم. آنها رفتند روی لاریجانی بستند و آقای هاشمی باورش نمی‌شد که لاریجانی کنار نرود! تنها ولایتی حاضر شد کنار برود.» رویکرد دقیقه نودی برای حضور در انتخابات را هاشمی سال 92 نیز تکرار می‌کند تا روحانی یعنی کاندیدای نهایی اصلاح‌طلبان را کنار زده و خود به‌عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شود اما درنهایت شورای نگهبان با رد‌صلاحیت وی به دلیل کهولت سن مانع از این امر می‌شود. 

انفعال منفعت‌طلبانه خاتمی
مرعشی در صحبت‌های خود کنش خاتمی در انتخابات 84 را منفعلانه توصیف کرد و تفسیر خود از این ماجرا را این‌گونه بیان می‌کند: «آقای کروبی، شیطان بزرگش آقای هاشمی بود و معتقد بود که اصلاح‌طلبان و شخص آقای خاتمی به دلیل اینکه او در دو دوره ریاست‌جمهوری آقای خاتمی از ایشان حمایت کرده الان وظیفه‌شان این است که بیایند از آقای کروبی حمایت کنند. توقع داشت که آنها هم بیایند پشت سرش.  آقای خاتمی، رئیس‌جمهور مستقر بود و باید مدیریت انتخاباتی که می‌خواهد جانشین خود ایشان تعیین شود، برایش مهم باشد. هرکسی که جانشین آقای خاتمی بشود، برای آقای خاتمی علی‌السویه نیست چون بالاخره آقای خاتمی 8 سال کشور را با یک فرمانی مدیریت کرده، با یک‌سری سیاست‌ها و با یک‌سری آدم‌ها و باید قاعدتا علاقه‌مند باشد که این روش‌ها و این سیاست‌ها و مدیریت‌ها ادامه پیدا کند. آقای خاتمی در انتخابات 84 منفعل است؛ یعنی حتی بین معین و مهرعلیزاده هم ورود نمی‌کند.» زید‌آبادی برای توجیه این انفعال می‌گوید: «خب چون به این نتیجه رسیده بود که این پست درواقع تدارکاتچی است.» مرعشی به‌درستی این عبارت را با این جمله رد می‌کند: «حالا بالاخره، تدارکاتچی. چرا دوباره دنبالش را می‌گیرند.» جمله کنایه‌ای مرعشی از آن جهت موضوعیت دارد که خاتمی در انتخابات‌های ریاست‌جمهوری بعدی حضور فعال داشته تا نشان دهد لفظ تدارکاتچی توجیه خوبی برای این انفعال نیست و شاید حفظ منافع فردی و حزبی توجیه بهتری برای این انفعال باشد. توجیهی که مرعشی نیز به آن معتقد بود و آن را این‌گونه بیان می‌کند: «کار سیاسی در جمهوری اسلامی، جز فقط برای «سیاست» هیچ مفهوم دیگری ندارد؛ یعنی سیاستِ فقط حضور. یعنی شما فقط خودت را، جبهه‌ات را و حزبت را حفظ کنی برای احتمال اینکه در یک مقطعی بتوانید نقش‌آفرینی کنید.»

دست باز خانواده هاشمی برای مداخله در امور کشور
شاید بتوان مسأله میزان مداخله و نقش‌آفرینی همسر و فرزندان مرحوم هاشمی در مسائل سیاسی و مدیریتی کشور را، پای ثابت عموم انتقاداتی دانست که در محافل سیاسی نسبت به او و دوران مدیریتش مطرح می‌شود. این مسأله و طرح پرسش‌هایی درباره آن میان دنبال‌کنندگان تحولات سیاسی دوران مدیریت هاشمی به‌قدری قابل‌توجه است که زیدآبادی هم در مباحثه منتشرشده خود با مرعشی خطاب به او سوالی با این محتوا مطرح می‌کند. او در پرسشی صریح از مرعشی می‌پرسد «[هاشمی] دست بچه‌ها را بی‌اندازه در دخالت در امور کشور باز نگذاشته بود؟» که مرعشی در یک جمله این‌طور جواب می‌دهد: «نه، در امور کشور دست‌شان باز نبود.» بعد با پرداختن به شاهد مثال‌هایی که عموما به نقل از مقامات دولت تحت مدیریت مرحوم هاشمی است، مسأله باز بودن دست فرزندان هاشمی برای مداخله در امور به آن معنا که زیدآبادی مطرح کرد را رد می‌کند. البته مرعشی در ادامه، ترجیح می‌دهد بعد از توقف کوتاهی که بر موضوع پرسش دارد، به سراغ بررسی ضایعه‌های مدیریتی دولت‌ احمدی‌نژاد و تا حدودی روحانی برود. او دراین باره می‌گوید: «یکی از اولین ضایعه‌هایی که در مدیریت فنی و اجرایی ایران اتفاق افتاد، این کاری بود که احمدی‌نژاد در ستاد شروع کرد که شروع به مداخله کردن در کار وزرا در نصب انتصابات در ستاد ریاست‌جمهوری کرد! در دولت آقای روحانی هم کم‌وبیش این کار متأسفانه ادامه پیدا کرد؛ یعنی کشور به روال منطقی خودش برنگشت.» بعد به بررسی ریشه‌ آن ضایعه‌ها می‌پردازد و این‌طور آنها را توضیح می‌دهد: «در دوره‌ آقای مهندس موسوی که رئیس‌جمهور بودند، چون نخست‌وزیر حق عزل وزرا را نداشت و در نصب هم علاوه‌بر رأی اعتماد مجلس بایستی تایید رئیس‌جمهور را هم می‌گرفت، لذا آقای مهندس موسوی در دفتر نخست‌وزیری تعداد زیادی ستاد درست کرده بود مثل ستاد بسیج اقتصادی و ستاد چه و چه که این ستادها جانشین وزرا شده بودند.» بعد به مثال‌هایی اشاره می‌کند و سخنان خود را همچنان در همین بحث این‌طور ادامه می‌دهد: «مثلا شما وزارت بازرگانی داشتید که هیچ اختیاری نداشت. ستاد بسیج اقتصادی به ریاست میرزاده بود. این وزرا می‌رفتند مرتب به آقای هاشمی به‌عنوان رئیس مجلس شکایت می‌کردند. آقای هاشمی وقتی رئیس‌جمهور شد، تمام این ستادها را جمع کرد. گفت اختیار با وزرا است و وزیر باید تصمیم بگیرد. دوره‌ آقای هاشمی از جهت عدم‌مداخله، دوره‌ فوق‌العاده‌ای بود.» درباره این پاسخ مرعشی به آن پرسش زیدآبادی و جمله پایانی‌اش با این کلمات که «دوره‌ آقای هاشمی از جهت عدم‌مداخله، دوره‌ فوق‌العاده‌ای بود» شاید فقط بتوان گفت با نمونه موفقی از تاکتیک تبدیل تهدید به فرصت روبه‌رو بودیم، نه توضیح مواردی از جمله حضور پررنگ همسر و فرزندان مرحوم هاشمی در متن برخی تصمیم‌گیری‌ها که البته برای بسیاری از آنها می‌توان مصادیق روشنی هم در خاطرات مرحوم هاشمی پیدا کرد. مصادیقی که می‌توان از جمله آن به دخالت مهدی هاشمی در سیاست خارجی  و دیدار وی با امیر عبدالله اشاره کرد. دخالتی که باعث شد رهبر انقلاب مذاکرات خانوادگی با عربستان را کار بد بخواند و بر لزوم پیگیری امور این‌چنینی از مسیر سیاست خارجی تاکید می‌کند.

نمره پایین هاشمی
نفس مقایسه دو یا چند مساله با هم به‌خودی خود جذاب به‌نظر می‌آید، چه رسد به آنکه این مقایسه میان دو شخصیت در حد و اندازه اکبر هاشمی‌رفسنجانی و سیدمحمد خاتمی باشد. به همین دلیل هم هست که شاید جذاب‌ترین بخش مباحثه منتشر‌شده از احمد زیدآبادی با حسین مرعشی، همین بخش آخر آن باشد که زیدآبادی از مرعشی می‌خواهد تا «از نظر مجموعه‌ شرایط فکری و عملکردی و کارنامه و ابتدا و انتهای کار آقای هاشمی، یک نمره‌ای از صفر تا بیست» به او بدهد. مرعشی در این‌باره مقاطع بحرانی کشور در زمان مدیریت هاشمی می‌‌گوید: «من به لحاظ سیاست‌هایی که در مقاطعی از دوران بحرانی ایران است و ایشان سیاست‌های درستی اتخاذ کرد نمره‌ 17 به آقای هاشمی می‌دهم.» بعد به توانایی هاشمی در مدیریت شخصی و اعمال آن می‌پردازد و در این زمینه نمره بالای 18 به او می‌دهد و اشاره می‌کند که منظورش «در آنجایی که می‌خواست پروسس کند و هماهنگی بکند» است. 
اما نمره‌دهی‌های مرعشی جایی قابل‌توجه‌تر می‌شود که درباره مدیریت سیاسی هاشمی می‌گوید: «به لحاظ مدیریت سیاسی، نمره 14-13 می‌دهم.» 
البته این نمره پایین مرعشی به چیزی که آن را مدیریت سیاسی عنوان کرده شاید در نگاه اول عجیب به‌نظر نرسد اما مساله جایی عجیب می‌شود که زیدآبادی از مرعشی می‌خواهد در بخش آخر گفت‌وگو، نمره مد‌نظر خود برای خاتمی را هم اعلام کند و مرعشی درخصوص حوزه‌ای که از خاطرات و رویکردها و اظهارات مرحوم هاشمی به‌نظر می‌رسد او حداقل در آن یک زمینه خود را از مدعیان چند دهه اخیر می‌داند اینطور اظهارنظر می‌کند: «به آقای خاتمی در سیاست 15 می‌دهم؛ حداقل جناح خودش را خوب حفظ کرد.»
یعنی به خاتمی در زمینه «مدیریت سیاسی» نمره بیشتری از هاشمی می‌دهد. او در توضیح این نمره‌دهی می‌گوید: «آقای هاشمی چون خیلی متکی به خودش بود، کار تیمی نمی‌کرد یعنی من که خیلی به آقای هاشمی هم به لحاظ فکری، هم به لحاظ خانوادگی و هم به لحاظ سیاسی نزدیک بودم؛ حتی ما نمی‌دانستیم ایشان یک برگی را که دارد بازی می‌کند برگ بعدی‌اش چیست و چه‌کار می‌خواهد بکند؛ یعنی باید خودمان حدس می‌زدیم چون اصلا بازی‌اش را برای هیچ‌کس باز نمی‌کرد که چه بازی‌ای را دارد انجام می‌دهد. ولی آقای خاتمی کار جمعی می‌کرد و من نمره‌ بیشتری به او می‌دهم.» 

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰