روز گذشته و طی حکمی از سوی رهبر معظم انقلاب، احمدرضا رادان، جایگزین حسین اشتری در فرماندهیکل نیروهای انتظامی کشور (فراجا) شد. حسین اشتری بعد از حدود 8 سال در برههای حساس و تعیینکننده جای خود را به رادان داد تا پس از این، چهره نام آشنایی فرماندهی کل نیروهای انتظامی کشور را برعهده بگیرد. تغییری معنادار که پس از پایان دوران ماموریت اشتری و اتفاقات و متن و حاشیههایی که در این دوره در کشور رخ داد، بیم و امیدهایی را نسبت به آینده فعالیتهای فراجا در اذهان ایجاد میکند. برای تحلیل و بررسی این تغییر حتما خیلی زود است، اما همانطور که گفتم، هم رادان چهره نامآشنایی است و برخی از مواضع و رویکردهای او بهخاطر مسئولیتهای گذشتهاش قابل بررسی و توصیف است و هم اینکه میتوان با رجوع به متن حکم انتصاب او به این سمت، به موضوعات و مسائلی اشاره و آیندهای را ترسیم کرد.
مساله اولی که از متن حکم رهبری میتوان استخراج کرد، ناظر به موضوع پرورش پلیس تخصصی است. توصیف و تحلیل دقیق و موبهموی این انتظار و مطالبه، بماند برای اهل فن و کارشناسان، اما در این مدت کم و ناظر به آنچه از نیروی انتظامی دیدهایم و میدانیم، نگاه و کنش تخصصی نیروی انتظامی وابسته به اقتضائات زمانه، امری اجتنابناپذیر است. در دنیایی که اتفاقات و مسائل مربوط به حوزههای انتظامی و امنیتی روزبهروز درحال توسعه است و همچنین شکل و مدلهای متفاوتی به خود گرفته است، مواجهه تخصصی با آن تنها راه و حربه برای گرفتار نشدن در دام اشتباه و بحرانآفرینی است. اگر مصداقیتر بخواهیم به این مطالبه اشاره کنیم، توسعه فناوری، تولید و ایجاد ابزارآلات جدید، تنوع تخلفات و بیقانونیها در کنار عدمبهروزرسانی قوانین شرایطی را ایجاد کرده است که نمیتوان همچنان با رویههای قدیمی و بدوی مشابه آنچه از دوران ژاندارمریها به ارث مانده است با آنها مواجه شد. همین اعتراضات و اغتشاشات اخیر را مصداق قرار دهید. نوع مواجهه نیروهای انتظامی در برخی مسائل، از روز آغاز ماجراها تا ایام پس از آن و همین حالا، چه کمبودهایی داشته و این کمبودها، تا چه حد میتوانست با وجود و ورود نیروهای تخصصی انتظامی بهخاطر جنس مساله، کمتر باشد و مانع از بحرانآفرینی؟ حتما زیاد. یا سوای ماجراهای اخیر، همانطور که گفتیم، توسعه فناوریها و به موازات آن توسعه برخی آلات و انواع جرائم، شرایطی را ایجاد کرده است که جز با نگاه تخصصی و کارشناسی نمیتوان و نمیشود گامی در مسیر ایجاد نظم و امنیت برداشت و اگر در این مسیر بهروزرسانیهایی صورت نگیرد و با همان رویههای قدیمی مواجه شویم، حتما محکوم به شکست خواهیم شد. بنابراین، تربیت نیروی متخصص و بهکارگیری آنها در جایگاههای مناسب، میتواند یکی از اصلیترین اقدامات و دارای اولویتترین برنامههای فراجا در زمان فرماندهی احمدرضا رادان باشد.
مساله دوم تغییر نگاه نیروی انتظامی در نوع مواجهه با مسائلی که پیوند و پیوست فرهنگی دارند. برخوردهای سلبی و بیمحابا بدون درنظر گرفتن تبعات فرهنگی و اجتماعی از آن گلوگاههایی است که همواره و همیشه همچون دستاندازی پیشروی فراجا بوده و نیروهای انتظامی در سطوح و ردههای مختلف در دام آن گرفتار شدهاند. بازهم بد نیست از داغ بودن وقایع اخیر کشور مثال بزنیم. فهم فرهنگی و تطبیق مواجهه با نوع مساله اگر در بدو وقوع شرایط بحرانی صورت میگرفت، اگر بهجای برخی اقدامات تند یا رفتارهای انفعالی بیجا، بهوقت و درخور شرایط نرمی و سختی پیش میگرفتیم، خیلی از گافها و کاستیها رخنمایی نمیکرد و هزینههای زیادی به سیستم و بعد از آن فرماندهی انتظامی کشور تحمیل نمیشد. همان نکات پاراگراف قبلی و مورد اول، اینجا هم صدق میکند. حجم زیاد و تنوع بالای پروندههای انتظامی و اتفاقات و وقایعی که همگی ریشههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی دارند، نیازمند نوعی از نگاه هستند منطبق با واقعیات و اقتضائات زمانه و جامعه، بنابراین میبایست پلیس در دوره جدید مدیریتی خود، ابتدا انگ بیتوجهی به مقولهها و مسائل فرهنگی را از پیشانی خود پاک کند و سپس چهرهای جدید، ارتقایافته و مطلع از اقتضائات ارائه کند. در این مورد البته شخص فرمانده جدید فراجا هم میتواند تصویر و تصوراتی که از گذشته نسبت به او وجود دارد (شبیه به آن مصاحبه جنجالی با فرزاد حسنی مجری برنامه تلویزیونی) را پاک و چهرهای نواندیش و مطلع از وضعیت موجود ارائه کند تا به این ترتیب بخشی از اعتماد از دست رفته و بدبینی موجود در جامعه نسبت به پلیس ترمیم پیدا کند.
مساله سوم اما آشتی و در پلهای بالاتر فهم سطوح و لایههای مختلف فراجا با و از رسانه است. تبیین دقیق اقدامات، رویکردها و مسائل اصلی و همچنین واکنش سریع، دقیق و بدونشبهه در زمانهای حساس و رویدادهای بحرانزا و حاشیهساز یکی از اصلیترین مطالباتی است که هم رسانهها و هم مردم از فرماندهی انتظامی کشور دارند. ماجرای فوت مهسا امینی، یکی از مصادیق تازهای است که کندی در اطلاعرسانی، ضعف در علتیابی و ضرر در عدممسئولیتپذیری و عذرخواهی آن را تبدیل به یک مساله امنیت ملی کرد و آتشی که از وقوع این اتفاق بلند شد، دامن تمام سیستم را گرفت و هزینه گزافی را تحمیل کرد. کشتهسازیهای رسانههای خارجی، ماجرای درگیریهای زاهدان، تخریب اموال مردم توسط نیروهای پلیس و انتشار فیلم و تصاویر مختلف از برخوردهای ناشایست عدهای از نیروهای انتظامی با مردم و مسائلی از این دست، میتوانست جریان رسانهای ضد به راه نیندازد و حتی با پذیرش و برخورد و... باعث اعتمادسازی بین مردم شود. بهخاطر عدمشناخت از رسانه، قهر با آن یا بیاهمیت انگاشتن آن ذیل نگاههای قدیمی در فراجا بهعلاوه خیلی دیگر از مسائل مشابه، اگر بعد از این و در دوره فرماندهی جدید فراجا اصلاح نشود، شکاف بین مردم با نیروهای انتظامی را بیش از پیش عمیق کرده و بیاعتمادی موجود را بیشتر میکند. بنابراین و ناظر به همین سه مساله و مسائل مشابه دیگر، رادان کار سختی دارد تا در یکی از حساسترین «برهههای حساس کنونی» تغییرات جدی در فرماندهی انتظامی کشور ایجاد کند و با همان شناخت قبلی و اعتمادی که به او شده، امیدوار هستیم که در پایان دوره ماموریتش، نقل خوبی از مدیریت او داشته باشیم.روز گذشته و طی حکمی از سوی رهبر معظم انقلاب، احمدرضا رادان، جایگزین حسین اشتری در فرماندهیکل نیروهای انتظامی کشور (فراجا) شد. حسین اشتری بعد از حدود 8 سال در برههای حساس و تعیینکننده جای خود را به رادان داد تا پس از این، چهره نام آشنایی فرماندهی کل نیروهای انتظامی کشور را برعهده بگیرد. تغییری معنادار که پس از پایان دوران ماموریت اشتری و اتفاقات و متن و حاشیههایی که در این دوره در کشور رخ داد، بیم و امیدهایی را نسبت به آینده فعالیتهای فراجا در اذهان ایجاد میکند. برای تحلیل و بررسی این تغییر حتما خیلی زود است، اما همانطور که گفتم، هم رادان چهره نامآشنایی است و برخی از مواضع و رویکردهای او بهخاطر مسئولیتهای گذشتهاش قابل بررسی و توصیف است و هم اینکه میتوان با رجوع به متن حکم انتصاب او به این سمت، به موضوعات و مسائلی اشاره و آیندهای را ترسیم کرد.
مساله اولی که از متن حکم رهبری میتوان استخراج کرد، ناظر به موضوع پرورش پلیس تخصصی است. توصیف و تحلیل دقیق و موبهموی این انتظار و مطالبه، بماند برای اهل فن و کارشناسان، اما در این مدت کم و ناظر به آنچه از نیروی انتظامی دیدهایم و میدانیم، نگاه و کنش تخصصی نیروی انتظامی وابسته به اقتضائات زمانه، امری اجتنابناپذیر است. در دنیایی که اتفاقات و مسائل مربوط به حوزههای انتظامی و امنیتی روزبهروز درحال توسعه است و همچنین شکل و مدلهای متفاوتی به خود گرفته است، مواجهه تخصصی با آن تنها راه و حربه برای گرفتار نشدن در دام اشتباه و بحرانآفرینی است. اگر مصداقیتر بخواهیم به این مطالبه اشاره کنیم، توسعه فناوری، تولید و ایجاد ابزارآلات جدید، تنوع تخلفات و بیقانونیها در کنار عدمبهروزرسانی قوانین شرایطی را ایجاد کرده است که نمیتوان همچنان با رویههای قدیمی و بدوی مشابه آنچه از دوران ژاندارمریها به ارث مانده است با آنها مواجه شد. همین اعتراضات و اغتشاشات اخیر را مصداق قرار دهید. نوع مواجهه نیروهای انتظامی در برخی مسائل، از روز آغاز ماجراها تا ایام پس از آن و همین حالا، چه کمبودهایی داشته و این کمبودها، تا چه حد میتوانست با وجود و ورود نیروهای تخصصی انتظامی بهخاطر جنس مساله، کمتر باشد و مانع از بحرانآفرینی؟ حتما زیاد. یا سوای ماجراهای اخیر، همانطور که گفتیم، توسعه فناوریها و به موازات آن توسعه برخی آلات و انواع جرائم، شرایطی را ایجاد کرده است که جز با نگاه تخصصی و کارشناسی نمیتوان و نمیشود گامی در مسیر ایجاد نظم و امنیت برداشت و اگر در این مسیر بهروزرسانیهایی صورت نگیرد و با همان رویههای قدیمی مواجه شویم، حتما محکوم به شکست خواهیم شد. بنابراین، تربیت نیروی متخصص و بهکارگیری آنها در جایگاههای مناسب، میتواند یکی از اصلیترین اقدامات و دارای اولویتترین برنامههای فراجا در زمان فرماندهی احمدرضا رادان باشد.
مساله دوم تغییر نگاه نیروی انتظامی در نوع مواجهه با مسائلی که پیوند و پیوست فرهنگی دارند. برخوردهای سلبی و بیمحابا بدون درنظر گرفتن تبعات فرهنگی و اجتماعی از آن گلوگاههایی است که همواره و همیشه همچون دستاندازی پیشروی فراجا بوده و نیروهای انتظامی در سطوح و ردههای مختلف در دام آن گرفتار شدهاند. بازهم بد نیست از داغ بودن وقایع اخیر کشور مثال بزنیم. فهم فرهنگی و تطبیق مواجهه با نوع مساله اگر در بدو وقوع شرایط بحرانی صورت میگرفت، اگر بهجای برخی اقدامات تند یا رفتارهای انفعالی بیجا، بهوقت و درخور شرایط نرمی و سختی پیش میگرفتیم، خیلی از گافها و کاستیها رخنمایی نمیکرد و هزینههای زیادی به سیستم و بعد از آن فرماندهی انتظامی کشور تحمیل نمیشد. همان نکات پاراگراف قبلی و مورد اول، اینجا هم صدق میکند. حجم زیاد و تنوع بالای پروندههای انتظامی و اتفاقات و وقایعی که همگی ریشههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی دارند، نیازمند نوعی از نگاه هستند منطبق با واقعیات و اقتضائات زمانه و جامعه، بنابراین میبایست پلیس در دوره جدید مدیریتی خود، ابتدا انگ بیتوجهی به مقولهها و مسائل فرهنگی را از پیشانی خود پاک کند و سپس چهرهای جدید، ارتقایافته و مطلع از اقتضائات ارائه کند. در این مورد البته شخص فرمانده جدید فراجا هم میتواند تصویر و تصوراتی که از گذشته نسبت به او وجود دارد (شبیه به آن مصاحبه جنجالی با فرزاد حسنی مجری برنامه تلویزیونی) را پاک و چهرهای نواندیش و مطلع از وضعیت موجود ارائه کند تا به این ترتیب بخشی از اعتماد از دست رفته و بدبینی موجود در جامعه نسبت به پلیس ترمیم پیدا کند.
مساله سوم اما آشتی و در پلهای بالاتر فهم سطوح و لایههای مختلف فراجا با و از رسانه است. تبیین دقیق اقدامات، رویکردها و مسائل اصلی و همچنین واکنش سریع، دقیق و بدونشبهه در زمانهای حساس و رویدادهای بحرانزا و حاشیهساز یکی از اصلیترین مطالباتی است که هم رسانهها و هم مردم از فرماندهی انتظامی کشور دارند. ماجرای فوت مهسا امینی، یکی از مصادیق تازهای است که کندی در اطلاعرسانی، ضعف در علتیابی و ضرر در عدممسئولیتپذیری و عذرخواهی آن را تبدیل به یک مساله امنیت ملی کرد و آتشی که از وقوع این اتفاق بلند شد، دامن تمام سیستم را گرفت و هزینه گزافی را تحمیل کرد. کشتهسازیهای رسانههای خارجی، ماجرای درگیریهای زاهدان، تخریب اموال مردم توسط نیروهای پلیس و انتشار فیلم و تصاویر مختلف از برخوردهای ناشایست عدهای از نیروهای انتظامی با مردم و مسائلی از این دست، میتوانست جریان رسانهای ضد به راه نیندازد و حتی با پذیرش و برخورد و... باعث اعتمادسازی بین مردم شود. بهخاطر عدمشناخت از رسانه، قهر با آن یا بیاهمیت انگاشتن آن ذیل نگاههای قدیمی در فراجا بهعلاوه خیلی دیگر از مسائل مشابه، اگر بعد از این و در دوره فرماندهی جدید فراجا اصلاح نشود، شکاف بین مردم با نیروهای انتظامی را بیش از پیش عمیق کرده و بیاعتمادی موجود را بیشتر میکند. بنابراین و ناظر به همین سه مساله و مسائل مشابه دیگر، رادان کار سختی دارد تا در یکی از حساسترین «برهههای حساس کنونی» تغییرات جدی در فرماندهی انتظامی کشور ایجاد کند و با همان شناخت قبلی و اعتمادی که به او شده، امیدوار هستیم که در پایان دوره ماموریتش، نقل خوبی از مدیریت او داشته باشیم.