سیدسعید لواسانی، مدرس دانشگاه:
راه آینده ایران از راه مشارکت مردم میگذرد و اغتشاشات اخیر، اهمیت این امر را نشان داد و مسأله مشارکت مردم، مشکلۀ اساسی و فعلی کشور و نظام جمهوری اسلامی است. اگر به اقتدار جمهوری اسلامی اعتقاد داریم، و اگر این اقتدار را صرفا در توان نظامی و سخت نمیدانیم، بلکه قدرت مردمی را رکن اساسی آن میدانیم که مهمتر از قدرت سخت است، مشارکت مردم در امر سیاسی و امر عمومی را باید جدی بگیریم.
اما منظور ما از مشارکت مردم چیست؟ تلقی نخست آن است که مردم امکان مشارکت در امور عمومی را داشته باشند. تلقی دوم آن است که هم مردم باید در امور عمومی مشارکت داشته باشند. تلقی سوم آن است که مردم در امور عمومی مشارکت دارند. تلقی سومی خبر است که صدق و کذب آن در عمل سیاسی روشن میشود. تلقی دومی در عالم واقع قابل تحقق نیست، بلکه این تلقی به حضور تودهوار در صحنههای اجتماعی بهویژه سیاسی میانجامد که مطلوب نیست، زیرا حضور تودهوار به معنای عدم حضور است. نمون حضور تودهوار را ما در اغتشاشات اخیر دیدیم، گروهی از مردم بدون تفکر و تنها با بازیهای رسانهای وارد صحن سیاسی و اجتماعی شدند که در جای خود باید تحلیل شود و نتیجه آن بحران هویت و ناامیدی و آینده تاریک است.
در جریان تودهوار، دستهای پنهانکار را بهگونهای جلو میبرند که تصور میشود کار به دست مردم است و بهگونهای که مطلوب آنان است به پیش میرود و هدف در دسترس است و سادهاندیشان و سادهانگارانی را هم با خود همراه میکنند و طعمه آنان میشوند و محاسبات آنان را بهگونهای رقم میزنند که به هر صورتی نتیجه را در دسترس میدانند و آنان هم به خیال واهی اقدام میکنند. شاید در مواقعی به نتیجه برسند اما نتیجه نهایی آن، انفعال و سرخوردگی است. امثال سلبریتیها چون علی کریمی یا آنان که در خیابانها وارد شدند و چهبسا چاقو کشیدند، نمونه حضور تودهوار در صحنه سیاست هستند. اما به نظر میرسد تلقی درست، تلقی نخست باشد، یعنی برخی از مردم ـ با اختیار و انتخاب خود ـ باید در امور عمومی مشارکت داشته باشند. اما مساله این است که دولت و حاکمیت باید زمینه حضور و مشارکت را فراهم کند که همه امکان مشارکت داشته باشند و آن گروهی که انگیزه دارند وارد مشارکت بشوند. اما شرایط مشارکت عمومی چگونه حاصل میشود؟ در این مجال به یک نکته اشاره میکنیم و آن مسأله اقتصاد است.
اقتصاد بسیار مهم است و مردم نباید گرفتار زندگی روزمره خودشان باشند، وگرنه توقع مشارکت و قدرت بیمعنی است و این یعنی عدالت باید رکن و ستون فقرات جامعه و سیاست باشد. در کنار آن کرامت انسانی است که آزادی مردم را تضمین میکند که آن هم با فقر و تبعیض و فاصله طبقاتی سازگار نیست. بنابراین مسأله اقتصاد ضرورت اولیه و فعلی دولت و مردم است و اگر نتوانند اقتصاد را سامان دهند، توقع عدالت و کرامت انسانی و مشارکت عمومی مردم امر ناموجهای است. اما مشکل آن است که مسأله اقتصاد هم با مشارکت مردم سامان مییابد و بدون مردم، نظام بیمار اقتصاد دولتی و اقتصاد نفتی و اقتصاد معیوب بانکی و پولی هرگز سامان نخواهد یافت. پس باز به مسأله مشارکت مردم بازمیگردیم.
ازاینرو راهحل مشکل کوتاهمدت و بلندمدت ما؛ «مردم» است. مردم و از مردم گروهی باید امکان این را داشته باشند که قلمرو عمومی را خلق کنند و در آن به فعالیت و مشارکت فعالانه بپردازند. به تعبیر دیگر لازم است قدرت در اختیار مردم باشد و آنان اقتدار خود را به دولت تفویض کنند. اما سوال این است چگونه؟ چه باید کرد که پس از تفویض، اقتدار دولتی علیه مردم نباشد یا مردم را منها از قدرت نکند یا قدرت را بدون مردم نخواهد؟
یکی از مشکلات اساسی نظام سیاسی ما آن است که پس از حضور پرشور و مبنایی سالهای اولیه در انتخابها، با حضور کمرنگ آنان روبهروست. از سویی بخشی از مردم انگیزه خود را از دست دادهاند و از سوی دیگر بخشی از حاکمیت دچار بیماری دولتیزدگی شدهاند که خود را نماینده مردم نمیدانند، بلکه اگر پاسخگو هم بدانند، پاسخگوی نهادهای حکومتی میدانند. چه باید بکنیم که از این بیماری دوگانه رها شویم؟
کاهش مشارکت مردم برای آینده نظام ما خطرساز است و البته فقط منظور ما حضور در انتخابات هم نیست بلکه حضور و مشارکت در امور عمومی و سیاسی است، حضوری فعالانه و امیدوارانه. این حضور عمل انقلابی است، انقلابی که درون نظام انجام میشود و خواستار اصلاح دائم و از درون نظام است، نهاینکه از بیرون باشد و با اصل مشروعیت نظام سر ناسازگاری داشته باشد.
بنابراین تغییر و تحول درون نظام با مشارکت مردم امکانپذیر است و یکی از اقسام آن اعتراض است و نوع دیگر آن مطالبهگری و خواست پاسخگویی دولت و حاکمیت است. اما مهمترین وجه مشارکت عمومی توجه به اصل پیشرفت توام با عدالت و عدالت همراه با کرامت و کرامت در کنار آزادی و استقلال است. اجتماع داوطلبانه گروهی از مردم بهویژه جوانان تحصیلکرده که نفع شخصی را کنار گذاشتهاند و حلقه وصل بین خیل عظیم مردم و ارزشها و اهداف بنیادین انقلاب اسلامی و خواهان گذر از وضع موجود به وضع مطلوب هستند و در این راه گرفتار سیاسیون و کارگزاران ناکارآمد، ولنگار، محافظهکار یا فاسد نمیشوند و کیفکش هیچکس نیستند و خود را پاسخگوی جناح فلان و بهمان نمیدانند بلکه با رعایت تقوا و اخلاق فقط عزت و عظمت کشور و مردم و نظام را میجویند و راه آن را تحقق اهداف و آرمانها و ارزشهای انقلاب اسلامی و مکتب امام میدانند و درک کردهاند که اولین گام، تحقق دولت اسلامی است و بدون آن رسیدن به اهداف مشکل مینماید. به این دلیل خواستن و توانستن را خوب میشناسند.