یکی از نقدهایی که همواره بر محتوای آثار مرتبط با زندگی شهدا مطرح میشود ارائه یک تعریف اغراقآمیز از ابعاد زندگی فردی و اجتماعی آنها است. این شیوه روایتگری باعث میشود بسیاری از مردم ویژگیهای شهدا را دستنیافتنی دانسته و با تلقی ناتوانی، حرکت در مسیر الگوی رفتاری آنها را آغاز نکنند. این انتقاد را رهبر انقلاب نیز در دیداری که با خانواده شهید سلیمانی و اعضای ستاد بزرگداشت ایشان داشتند مطرح کردند. ایشان در این دیدار با اشاره به نکتهای مهم در تجلیل از سردار و تبیین خصوصیات او گفتند: «نباید به گونهای سخن گفت و عمل کرد که خصوصیات سردار ماورایی و دستنیافتنی تصور شود.»
با در نظر گرفتن این تذکر در سالروز شهادت سردار سلیمانی به سراغ بررسی برخی از ویژگیهای شخصیتی و کنشهای رفتاری ایشان رفتهایم. ویژگیهایی که فضای ملتهب چند ماه اخیر نیاز به بروز آن در رفتار سایر شخصیتهای سیاسی و مسئولان اجرایی کشور را به تصویر کشید. عملکرد موفق سردار سلیمانی در میدان نبرد وی را به قهرمانی ملی بدل کرد که جامعه نسبت به صحبتها و وعدههای او در حوزه امنیتی اعتماد کامل داشت. سردار سلیمانی با بهکار گرفتن این مقبولیت در سایر شئون اجتماعی، سیاسی و مذهبی در قامت یک میانجی ظاهر شد که سعی داشت میان گروههای مختلف فکری و فرهنگی اجماع ملی بهوجود آورد. این مشی سردار سلیمانی زمانی که با ویژگی سادهزیستی و مردمداری وی همراه میشد اثر تفکر او بر جامعه را دوچندان میکرد. درنهایت نیز همین مقبولیت عمومی بعد از شهادت سردار حماسهای میلیونی را در مراسم تشیع پیکر ایشان رقم زد. حماسهای که جریان جهانی مقاومت آن را در تمام شئون زندگی خود تسری داده و با تبدیل کردن حاج قاسم به یک الگوی جامع رفتاری اثر وجودی ایشان را جهانشمول و ماندگار کرده است.
برای او انسانیت بر سیاست غالب بود
«واقعیت» نه یک واژه، بلکه دغدغهای بود که برای قاسم سلیمانی بیش از هر چیز دیگر اهمیت داشت. این را بر زبان هم میآورد و در عمل هم به آن پایبند بود، خصوصا در عرصه سیاست، چه داخلی چه خارجی. مصداق بارز این واقعگرایی او را میتوان در نحوه تعاملش با گروههای سیاسی و مرزبندیاش با جریانها دید. اصالت دادن به واقعیت یعنی بدون جهت سیاسی برای مردم فعالیت کردن، مقصود صرف مردم ایران نیست، بلکه مردم اعم از انسان در جهان است. در بعد داخلی این مساله، بیطرفی و ممانعت حضور قاسم سلیمانی در عرصه انتخابات را شاهد هستیم. محمدرضا فلاحزاده، جانشین فرمانده سپاه قدس خاطرهای در اینباره گفته است: «من خودم سه مرحله در منطقه قنطاریه سوریه به او پیشنهاد نامزدی و شرکت در انتخابات ریاست جمهوری دادم. بار دوم در دمشق پیشنهاد دادم و بار سوم در 1398 به ایشان پیشنهاد دادم؛ که آخرین بار گفت «من دنبال یک گلوله سرگردانم.» یا درمورد دیگری ما شاهد رفتار واقعگرایانه و به دور از سیاستزدگی قاسم سلیمانی با سیاستمداران هستیم؛ سال 97 سردار سلیمانی در پیامی مواضع حسن روحانی رئیسجمهور وقت درباره صادرات نفت ایران و رابطه آن با صادرات نفت منطقه را ستودنی و مایه مباهات و افتخار دانست. سردار این تقدیر را در قالب نامهای برای روحانی ارسال کرده بود که در بخشی از آن آمده: «دست شما را برای ایراد این سخنان به موقع، حکیمانه و صحیح میبوسم و برای هر سیاستی که مصلحت نظام اسلامی باشد در خدمت هستیم. برادرتان قاسم سلیمانی» درکنار این تمجید، بعضی اوقات سردار به رویکرد سیاستمداران اعتراض نیز کرده است، برای نمونه در سال 78 سر ماجرای کوی دانشگاه، او بههمراه چندتن دیگر از سپاهیان نامهای خطاب به سیدمحمد خاتمی، رئیسجمهور وقت، نوشتند و در آن علیرغم احترام به رئیسجمهور و سید عزیز خطاب قرار دادن وی از انفعال دولت در حوادث آن سال گلایه کردند. جناحی برخورد نکردن با مسائل کشور به این موارد ختم نمیشود و حتی او برای انجام تصمیمات مهم با جناحهای مختلف نیز مشورت کرده است. برای مثال پیش از شروع جنگ در سوریه، قاسم سلیمانی برای مشورت نزد اکبر هاشمیرفسنجانی رفته است. اینها اجمالا تنها چندی از مواضع عقلانی سردار با جریانهای داخلی بوده است. این کنش رفتاری درحالی است که شهید سلیمانی فرصت بسیاری برای حضور در عرصه سیاست و دیده شدن داشت، اما واکنشش به این دیده شدنها این بود که تا میتواند از آن جلوگیری کند. پیش از شهادتش گروههای مختلفی میخواستند از زندگی او فیلم یا مستندی تهیه کنند اما شهید سلیمانی در واکنش به این تلاشها گفته بود: «انشاءالله خداوند همه ما را عاقبت به خیر کند. از عنایات جنابعالی تشکر میکنم. تا زندهام نمیخواهم چیزی درمورد خودم نوشته و یا تصویر شود. ما انسانیم و همه در معرض نفسانیتهای گوناگون و خطرناک. دعا کنید شهید شوم آن وقت هرچه دوست داشتید بنویسید. انسان اگر متکی به خداوند شود و به او و نصرتش مطمئن گردد در چشم دشمن بزرگ خواهد شد بیش از آنکه دشمنان تصور میکنند... همین که لیاقت سربازی ولایت را دارم خداوند را سپاسگزارم.»
کارآمدی
تطبیق حرف با عمل کار هرکسی نیست و خیلیها نتوانستند اینکار را انجام دهند. اما قاسم سلیمانی درطول چنددهه خدمتی که کرد، نشان داد هم حرفش حرف است، هم عملش عمل. نقشی که این سردار در شکست دادن تروریسم در سوریه ایفا کرد، تطبیق حرف و عمل را بیش از پیش نشان داد. همین نقشآفرینیهای گسترده در جبهههای مختلف مقاومت منطقه بوده که از شهید سلیمانی تحت عنوان «سیدالشهدای مقاومت» یاد میشود. قاسم سلیمانی در سوریه نه از پشت جبهه که در خطوط مقدم، نبرد با تروریسم تکفیری را دنبال میکرد. نزدیکان او بارها در مناسبتهای گوناگون تاکید کردند که او در طول مدت زمان حضور خود در سوریه بهدلیل حضور مستقیم در مناطق محل استقرار تکفیریها، چندین مرتبه تا مرز شهادت پیش رفت. همهی این تلاشها از چشم مردم دور نمانده و همین مساله اعتمادشان به قاسم سلیمانی را بیشتر کرده بود. زمانیکه سردار وعده پایان داعش را داد، همه این را از او پذیرفتند چون میدانستند این را محقق خواهد کرد. و همین هم شد.
برهمزننده دوقطبیهای اجتماعی
التهابات چندماه اخیر این واقعیت را نشان داد که دامن زدن به دوقطبیهای اجتماعی تا چه اندازه میتواند برای از بین بردن وحدت ملی خطرناک باشد؛ دوقطبیای که برای مدتی حتی باعث قهر برخی با ورزش ملی شد. شهید سلیمانی با درک اهمیت اجماع ملی بارها در محافل مختلف بر لزوم دامن نزدن به دوقطبیهای فرهنگی و اجتماعی تاکید میکرد و رابطه با تمام اقشار جامعه را لازم میدانست.
جملات معروف حاج قاسم در این رابطه را احتمالا همه مردم حداقل یکبار شنیده باشند: «من و آدمهای خودم. من و رفقای خودم. من و مریدهای خودم. این بیحجاب است، این باحجاب است. این چپ است، آن راست است، این اصلاحطلب است، او اصولگراست، خب پس چه کسی را میخواهید حفظ کنید؟» حاج قاسم این منش رفتاری را نهی میکرد و میگفت: «من اصلا قبول ندارم در بین بچه حزباللهیها بگیم این آدم با اون شکل و قیافه است...! همان دختر کمحجاب، دختر منه، دختر ما و شماست؛ نه دختر خاص من و شما اما جامعه ماست. فقط رابطه حزباللهی با حزباللهیست که معنی ندارد. رابطه حزباللهی با کسی که دینش ضعیفتر است موضوعیت دارد باید این کار را بکنیم.»
این منش رفتاری را اخیرا سیدبشیر حسینی در قالب خاطرهای از مواجهه با شهید سلیمانی اینگونه روایت میکند: «در یکی از روزهای اوج پخش برنامه عصر جدید در فرودگاه منتظر پرواز بودم که چند دختر با خنده با من عکس گرفتند، من وسط آن دختران بودم که دیدم چندنفر با لباس سپاهی رد شدند که متوجه نشدم چه کسانی بودند، اما موقعی که وارد گیت سپاه شدم تا سوار هواپیما شوم، بچههای سپاه مرا به اتاقی دعوت کردند و گفتند حاج قاسم منتظر تو است.»
حسینی با بیان اینکه این تنها ملاقات من با شهید حاج قاسم سلیمانی بود، اضافه میکند: «حاج قاسم بیمقدمه فرمودند که میبینم کلی دختر ۱۵ ساله دور تو هستند! من ابتدا فکر کردم شاید ایشان نسبت به این وضعیت اعتراض دارند که برای همین سریع گفتم من شرمندهام. اما پس از عذرخواهی من، حاج قاسم که متوجه برداشت نادرست من شده بود، خندید و انگشتر خود را برای هدیه به من داد و گفت هرجا دختر چادری و دختر بدحجاب دیدی، سراغ بدحجاب برو، زیرا دختر چادری پناهگاه دارد و پناهگاه او مسجد، هیات و خانواده اوست و همین چادر پناه اوست، اما آن دختر بدحجاب پناهی ندارد، تو پناه آنها باش.»
مرور چنین خاطراتی از شهید سلیمانی باعث میشود جای خالی او در کمک به مواجهه عقلانی با چالشهای اجتماعی که در چندماه اخیر شاهد آن بودیم، بیشازپیش در بین مسئولان اجرایی کشور احساس شود.
منش حاجقاسم؛ آنچه جامعه امروز ایران به آن نیاز دارد
شاخصترین ویژگیهای شخصیتی شهید سلیمانی را به اختصار مورد بازخوانی قرار دادیم؛ ویژگیهایی که بیش از هر چیز فقدان خسارتبار این سردار شهید را پیش چشم قرار میدهد. از این منظر که میدانیم جامعه پرالتهاب امروز ایران، با پشتسر گذاشتن سهماه تلخ پرآشوب بیش از هر چیز، نیازمند حلقههای واسطی است که ماموریت خود را در ترمیم شکافهای اجتماعی موجود در کشور میدانند. چهرههایی ملی که فارغ از جناحبندیها و صفبندیهای سیاسی مرسوم، دغدغه آرامش افکار عمومی و حفظ کیان جمهوری اسلامی ایران را دارند.
چیزی که این روزها در اظهارنظرها و برخی اقدامات بخشی از تصمیمگیران دیده میشود کمی با آنچه در بازخوانی منش حاجقاسم به آن اشاره شد، فاصله دارد. فاصلهای که نهتنها به ترمیم شکافهای موجود در جامعه کمک نمیکند، بلکه در مقاطعی به آن دامن هم زده است. لازم است بازی دیگر این مساله را مورد اشاره قرار داد که التهابات سهماه اخیر در فضای عمومی کشور و برخی واکنشها از جانب صاحبان تریبون درنهایت جز تعمیق شکافهای موجود میان جامعه و حاکمیت آوردهای نداشته و نشان داده است آنچه جامعه ایران، این روزها به آن بیش از هر چیز دیگری نیاز دارد، مشی سیاسی و اجتماعی شهید سلیمانی در مواجهه با تحولات است. مشی و منشی که قائل بود درعین تکثر موجود در جامعه و با وجود اختلافسلیقهها و عقیدهها میان گروهها و جریانات، لازم است میان آنها وحدتی حداکثری حکمفرما شود تا شاهد حرکت روبهجلوی ایران باشیم.