شروین فضعلی زاده، منتقد سینما:ویژگیهای فولکلور ژاپنی منحصربهفرد هستند؛ زیرا سلسلهمراتب واضحی از فولکلور و اسطورهها و افسانههای ژاپنی وجود ندارد. عقاید شینتوئیسم و بودیسم در هم میآمیزند. برای مثال، تنها کاری که ما میتوانیم انجام دهیم این است که یک شخصیت بودایی را از یک شخصیت شینتو تشخیص دهیم. زمانی که فرهنگ غربی آرامآرام به ژاپن رسوخ کرد همه ارواح شیطانی غربی مانند زامبیها، خونآشامها و بیگانگان و... در میان روالهای مذهبی قرار گرفتند. در ابتدا چندین موجود ساختگی در ژاپن وجود داشت. ما به «کامیها» و «سوگومگامیها» اشاره کردیم و البته «یوکای» نیز وجود دارد. «یوکای» موجودی است که میتواند شکل خود را تغییر دهد. این مفهوم البته مانند یک گرگینه نیست، کسی است که میتواند به هر کس دیگری تبدیل شود. گاهی اوقات این شخصیت بهعنوان فردی که قبلا تغییر کرده است، بهجای کسی که این توانایی را دارد، به تصویر کشیده میشود. «یوکای تاریکی» در آثاری مانند «شاهزاده خانم مونونوکه» وجود دارد، وسوسه و فکر انتقام، بار منفی تخریبی دارد. بسیاری از موجودات در ژاپن «یوکای» نامیده میشوند، بهعنوانمثال ارواح، حتی اگر آنها هم کاملا عجیبوغریب باشند. یک کلمه خاص برای روح وجود دارد، یوره-یی (Yurei). اونی(Oni) هم وجود دارد که از شیاطین بودایی سرچشمه میگیرد. ما میتوانیم این تنوع اسطورهای را در انیمههای ژاپنی، هم در داستانهای ساده نوجوانان و هم در آثار عمیق «هایائو میازاکی»، پیدا کنیم. چگونه دنیای ماوراءالطبیعه بهطور طبیعی با روال روزانه در همآمیخته است و این عنصر منحصربهفرد و مشخصه انیمه ژاپنی است.
درحال حاضر، ما توجه خود را به مانگا معطوف کردهایم. وقتی درباره انیمه صحبت میکنیم، میتوانیم به یادآوری مانگا کمک کنیم که کتابهای کمیک استریپ ژاپنی هستند. سه سبک کمیک قابلتوجه در جهان وجود دارد که عبارتند از آمریکایی، فرانسوی - بلژیکی و آسیایی. با اینحال، در کشورهای دیگر نیز نویسندگان و طراحان دیگری وجود داشتند. شناخت اصلی کمیک همراه با توزیع گسترده روزنامهها بود. در قرن نوزدهم، کمیکها به معنای یک داستان طنز یا تصویری از مقالات خندهدار بودند و هنرهای بزرگسالان صرفا به شوخی میپرداختند. کمیک ژاپنی کمی متفاوت است. این به سنت کهن ادبی و خیالی آنها مربوط میشود. وقتی در مورد سه صنعت صحبت میکنیم، مطمئنا بر سه سبک تاکید میکنیم که تقریبا متفاوت هستند و مطمئنا کمابیش رهبری هر یک به کشورهای مرجع آنها یعنی آمریکا، بلژیک-فرانسه و ژاپن مربوط میشود. برای مثال، کمیکها و انیمیشنهای آمریکایی مدتهاست که از محبوبیت بالایی برخوردار بودهاند. حتی اگر کمیکهای فرانسوی - بلژیکی بهخوبی مورد استقبال قرار گرفته باشند. ممکن است همه شما درمورد آستریکس و اوبلیکس فرانسوی شنیده باشید، درست است؟ شاید شما نیز اقتباسهای انیمیشنی و سینمایی این کمیکها را دیده باشید. مانگای ژاپنی زودتر از بقیه کمیکها ظاهر شد. تغییرات بعدی در مانگا در کرهجنوبی در چین و سایر کشورها پدید آمده است. ویژگیهای سبک کلی اصلی مانگا (به جز برخی از تاثیرات محلی هر کشور) تقریبا دستنخورده باقیمانده است.
کلمه «مانگا» که به معنای تصاویر عجیبوغریب است، توسط «کاتسوشیکا هوکوسای» در سال 1814 ساخته شد. او یکی از مشهورترین هنرمندان جهان است. فکر میکنم همه با نقاشی مشهور و جهانی او یعنی «موج بزرگ» آشنا هستند. او در طول زندگی خود تصاویر کوچک و سرگرمکنندهای را نقاشی میکرد که آنها را «مانگا» مینامید. یکی دیگر از شخصیتهای تاریخی مهم یک «چوجو – گیگا» است. در اصل این اثر در قرن 11 و 12 ترسیم شده است. منشأ آنها به «توبا سوجو» نسبت داده میشود که طبق افسانهها راهب بوده است. در سراسر آثار او نقاشی را میتوان با تصاویر ساده و بیتکلف مقایسه کرد که میتوانست بدون متن هم بهخوبی گویا باشد. با اینحال، نه گرافیک هوکوسای و نه سوجو به داستانهای کمیکی که امروز میخوانیم نزدیک نبودند. کلیت روایتهای بصری آنها آن نوارهای (پانل) شناختهشده را نداشت که داستان را بهتوالی خاصی از رویدادها تقسیم میکند. همه اینها با حضور اروپاییها در ژاپن و در قرن 19 بهوجود آمد. سال 1862، «چارلز ویرگمن»، هنرمند و کاریکاتوریست انگلیسی مجله خود را به نام The Japan Punch منتشر کرد و در ادامه و در 1867 مجله مصور دیگری به نام (Tobae) منتشر شد. نویسنده این نشریه، «ژرژ فردیناند بیژو» یک هنرمند فرانسوی بود. هر دو مجله توسط اروپاییها اداره میشدند که کمیکهای آمریکایی را چاپ میکردند و در طول زمان، تصاویر به سبک آمریکایی با مانگای ژاپنی تلفیق شد که ترکیبی از سنت ژاپنی و فرم اروپایی را ایجاد کرد.