هر بار که التهابی در فضای کشور ایجاد میشود بحثهایی نیز پیرامون ریزش سرمایه اجتماعی دستگاه حکمرانی شکل میگیرد. اگرچه نگرانی درمورد کاهش سرمایه اجتماعی در چنین مواقعی امری طبیعی و منطقی است اما برای اینکه میزان این نگرانی نیز در حدی معقول قرار بگیرد باید تجربههای مشابه سنوات گذشته را دقیقتر مرور کنیم. اوج التهابات خیابانی در کشور را خرداد سال 88 و در ایام پساانتخابات شاهد بودیم. جایی که اعتراضات صنفی درمورد نتایج انتخابات به مرور از مسیر خود منحرف شد و 7 ماه بعد در 6 دیماه مصادف با عاشورای حسینی علنا روی توهین به مقدسات را به خود گرفت. جامعه مقید ایران که تا آنزمان در برابر اقدامات رادیکال اردوکشان خیابانی خویشتنداری نشان داده بود این جسارت بیشرمانه را برنتافت و با حضور حماسی در راهپیمایی 9 دی حد و مرزهای خود را به طراحان آشوب و عوامل میدانی آن نشان داد. نکته جالب توجه درمورد حماسه 9 دی حضور افرادی در بین جمعیت بود که خود به نتیجه رقمخورده در انتخابات معترض بودند اما زمانی که با ساحت بیشرمانه آشوب مواجه شدند به سیل جمعیت پیوستند تا زمینه سوءاستفاده از مطالبه خود را بر طراحان فتنه ببندند. حال 13 سال از آنزمان میگذرد و تاریخ بار دیگر اینبار در نمونهای با ابعاد کوچکتر تکرار شده است. مردم ایران که بیحرمتیهای 6 دی 88 را در روز عاشورا دیده بودند به فاصله چند روز از التهابات خیابانی چند ماه اخیر در 6 دی 1401 که مصادف با شهادت حضرت فاطمه(س) بود در مراسم تشییع پیکر 400 شهید دفاع مقدس حاضر شدند تا تاریخ را به نحو دیگری بنویسند و نشان دهند آنچه در رسانههای برانداز درمورد فضای اجتماعی ایران بازنمایی میشود فاصلهای بسیار دور با چیزی دارد که واقعیت آن را رقم میزند. اما بههرحال نمیشود آنچه که در خیابان اتفاق میافتد را نیز به طور مطلق به آشوب مرتبط دانست. تناظر اتفاقات 1401 با 88 نشان از یک جامعه چندبعدی دارد که اقدامات دستگاه حکمرانی میتواند حرکت آن را به سمت خود جهتدهی کند. از دل این تناظر پرتکرار میتوان شباهتها و تفاوتهایی را بیرون کشید که ارزیابی آن کمک خوبی به فهم فضای اجتماعی ایران کرده و پیام کنشهای اجتماعی را نیز قابل درکتر میکند.
مشابهتهای صحنهآرایی حوادث 88، پاییز 1401 و واکنشهای تاریخی مردم
اگر قرار باشد ناآرامیهای پاییز 1401 را با حوادث منتهی به روز 9 دی در سال 1388 مقایسه کنیم، میتوان به وجه اشتراکهای متعددی میان این دو مقطع مهم در تاریخ بعد از انقلاب اشاره کرد. شاید بتوان پررنگترین وجه اشتراک موجود میان حوادث این دو مقطع را تلاش همهجانبه دولتهای ضدایرانی برای روشن نگه داشتن آتش ناآرامیها و درگیریهای خیابانی در شهرهای کشور دانست. تلاشی که البته ابایی هم از روشن شدن ابعاد آن برای افکار عمومی داخل ایران نداشتند. اظهارات مداخلهجویانه مقامات کشورهای آلمان، انگلیس، فرانسه، آمریکا و کانادا را میتوان از جمله این تلاشها دانست. دولتهای غربی البته علاوهبر اظهارات مداخلهجویانه به حمایت گسترده از شبکههای ضدایرانی هم پرداختند. شبکههای فارسیزبان اصالتا سعودی و انگلیسی که رسما و علنا مخاطبان داخل ایرانشان را به افزایش خشونت، آشوب و دامن زدن به هرجومرج دعوت میکردند. مقامات دولتهای غربی هم بهنظر میرسید در اتخاذ مواضع ضدایرانی و دیدار با چهرههای شکستخورده شاخص از بین براندازان درحال رقابت با یکدیگر بودند. از مکرون، رئیسجمهور فرانسه که با ویرانیطلبانی مثل مسیح علینژاد و لادن برومند دیدار کرد، تا دعوت بلینکن وزیر امور خارجه آمریکا از نازنین بنیادی، بازیگر هالیوودی تحریمطلبی که تلاش میکرد تا به یکی از لیدرهای این ناآرامیها تبدیل شود و جلسه اعضای پارلمان ایتالیا با مریم رجوی، رهبر یکی شاخصترین سازمانهای تروریستی تاریخ معاصر ایران. جلسات و دیدارهایی که البته نتیجه آنها حتی تضعیف نظام هم نبود. به اعتراف لادن برومند، مدیر بنیاد ضدایرانی برومند و از شرکتکنندگان در جلسه خصوصی 20 آبان با رئیسجمهور فرانسه، مکرون حتی در این جلسه که پشت درهای بسته و کاملا کنترلشده درحال برگزاری بوده هم آب پاکی را روی دست براندازان ریخته که «ما نه وظیفه داریم، نه اعتقاد داریم و نه مایلیم که نظام سیاسی شما را تغییر دهیم!» اظهاراتی که البته در پشتصحنه میان رئیسجمهور فرانسه و براندازان ردوبدل شد و نشان از آن داشت که غربیها باوجود تلاش همهجانبهشان برای دامن زدن به التهابات داخلی کشورمان، درنهایت نتوانستند واقعیت را نادیده گرفته و مثل اپوزیسیون خیالپرداز خارجنشین، درباره سرنوشت ناآرامیهای داخلی ایران رویابافی کنند. یکیدیگر از وجوه اشتراک ناآرامیهای اخیر با التهابات بعد از انتخابات سال 88، حجم وسیع دروغهای دستبهدستشده در شبکههای اجتماعی برای عمیقتر کردن شکافهای موجود میان مردم و حاکمیت است. دروغ مشابه شکنجه و قتل دختر جوانی بهنام ترانه موسوی در سال 88 و خبر جعلی شکنجه و قتل نیکا شاکرمی در ناآرامیهای اخیر یکی از نمونههای این وجه اشتراک میان دو مقطع مهمیاست که به آن اشاره شد. رسانههای ضدایرانی در اوج درگیریهای سال 88 با ضریب دادن به یک خبر جعلی از شخصی بهنام ترانه موسوی نوشتند که به ادعای آنها «توسط نیروهای لباسشخصی دستگیر و بعد از تجاوز و شکنجه به قتل رسیده است.» اتفاقی که دقیقا در روزهای پایانی شهریور 1401 و اوایل شکلگیری ناآرامیهای خیابانی درباره نیکا شاکرمی، دختر نوجوان 16 ساله ساکن تهران تکرار شد. این رسانهها درباره نیکا که با پریدن از ارتفاع خودکشی کرده و جان خود را از دست داده بود نوشتند: «بعد از بازداشت و شکنجه توسط ماموران کشته شده و جسدش به جای نامعلومی انتقال داده شده است!» رسانههایی هم از تجاوز به او نوشتند که همه این جعلیات بعد از بررسیهای پزشکی قانونی رد شد. نکته دیگری که در هر دو مقطع شاهد مانور گسترده صحنهگردانهای التهابات بر آن بودیم، جنس بهانه آن التهاب شکلگرفته بود. به این معنا که در هر دو مورد، بهانه بهنوعی بود که بعد از راستیآزمایی ثابت شد صحت ندارد. در مورد اول بهانه دست بردن در آرای انتخابات و تقلب، که با تایید نمایندگان قانونی کاندیداها مشخص شد واقعیت نداشته و در مورد دوم، فوت تلخ مهسا امینی به دلیل ضربوشتم نیروهای گشت ارشاد، که آن هم به فاصله کمتر از یک ماه، بعد از انتشار تصویر دوربینهای مرکز پلیس و بررسی پزشکی قانونی مشخص شد دروغی با هدف جریحهدار کردن افکار عمومی بوده است. درخصوص این دو مقطع و شباهتهای آن نکاتی را مرور کردیم اما شاید مهمترین نکته مشابه صورتگرفته در دو مقطع 88 و 1401، حضور گسترده مردم در میدان با هدف محکوم کردن درگیریهای داخلی و کمک به بازگشت آرامش به فضای عمومی کشور بود. نقطه اشتراک تجمع 9 دی 88 با تجمعهای 22 مهر (جشن ولادت پیامبر در میدان ولیعصر)، 13 آبان در سراسر کشور و 6 دی 1401(تشییع شهدای گمنام)، پیامهای ویژهای بود که این حضور پررنگ مردم داشت. تجمعهایی که البته در آن هم مردم معترض نسبت به انتخابات 88 و اتفاقات پاییز 1401 حضور داشتند و هم افرادی که نسبتا به نظام دلبستهتر هستند. حضوری که نشان میدهد جامعه متکثر ایران باوجود همه مشکلات و اختلاف سلیقهها، با ویرانیطلبان و توهینکنندگان به مقدسات مرزبندیهای جدی دارد و انتقادهایشان نسبت به هریک از ارکان حاکمیت و بعضا شنیده نشدن مطالباتشان از سوی برخی مسئولان کشور، موجب نمیشود چشمشان را روی منافع ملی ببندند و مقابل جریاناتی که بهدنبال نقض تمامیت ارضی کشور هستند سکوت کنند.
ظرفیتهای دی 88 در آینه دی 1401
سال 88 شباهتها و البته تفاوتهایی با این روزهای 1401 دارد. دال مرکزی و شباهت ماجراهای سال 88 و 1401، مطالبه است، مطالبهای که عمده بدنه آن مردمی بود. تفاوتهای این مطالبات در دو سال مذکور مورد بحثهای بسیاری قرار گرفته، اما همه اتفاق نظر دارند که آنچه در 13 سال پیش اتفاق افتاد، جنبش بود چراکه لیدری واحد و مشخص داشت که آن را رهبری میکرد. اما آنچه که در مطالبات امسال بیش از هر چیزی در چشم میآید را صرفا میشود تجمعات و اعتراضات دانست که نهتنها لیدری واحد بر آن حاکم نبود بلکه مطالبه مشخصی را نیز دنبال نمیکرد. همین مساله «جنبش بودن اتفاقات سال 88» و «جنبش نبودن اتفاقات سال 1401» دو مقولهای است که تفاوتها را پررنگتر میکند. برای مثال در سال 88 اگر بین لیدر و حاکمیت مسامحه میشد، نه مطالبات مردم به حاشیه رانده میشد نه سوءاستفادههای خارجی از آن جنبش میشد. خیلی از مردم شاید آن روزها را بهخاطر داشته باشند. آن زمان اعتراضات بهحدی رادیکال شد که دیگر رسما از مرز اعتراض عبور کرد و طولانیتر از حد ممکن نیز شد، تا جایی که دیگر بحث مطالبه مردم نبود، بلکه گروههای مختلف مطالبه مدنی مردم را به حاشیه رانده و کار را تا توهین و هتاکی به امام حسین(ع) در محرم همان سال پیش بردند. اقداماتی که باعث شد خود جنبش سبز نیز از مساله متضرر شود. رهبران جنبش سبز اگر صرفا به پیگیری مطالبه صنفی خود یعنی صحتسنجی نتایج انتخابات پایبند میماندند میتوانستند بدنه مردمی را همچنان همسو با خود حفظ کنند. اما زمانی که مطالبات از فضای صنفی فاصله گرفت، آن جمعیت چندمیلیونی و کثیر در ابتدای جنبش، به یک جمعیت اقلیت در پایان جنبش تبدیل شدند. همین مساله در ناجنبش امسال هم صدق میکند. شهریورماه زمانی که هسته اولیه اعتراضات شکل گرفت، بخشی از بدنه مردمی نیز برای بیان مطالبات خود با اعتراضات بدون رهبر ایجاد شده، همسو شد. اعتراضاتی که در ادامه به همین دلیل نبود رهبر و مطالبه واحد رو به افول گذاشت و رفتهرفته به آشوبهای پراکنده تغییر ماهیت داد. حضور رهبری واحد باعث میشود تا جمعبندی و تصمیمگیری در مورد مطالبه ایجاد شده زودتر به نتیجه برسد اما فقدان این امر مسیر نتیجهگیری را مختل نموده و چهبسا موج آشوب طولانیتری را نیز حاصل شود. موجی که مورد استقبال کشورهای غربی و جریانهای برانداز نیز قرار گرفت و آنها را در سودای مصادره عواید احتمالی، به دمیدن در آتش خیابان تشویق نمود. البته حضور مردم در 9 دی 88 پیام خوبی را از جامعه ایران به جهان منتقل کرد و همین پیام باعث شد در موجهای آشوبی که در سالهای بعد شکل گرفت دولتهای غربی دچار توهم براندازی نشده و با چشم بازتری در آشوبها مشارکت کنند. همین مواجهه با چشم باز است که باعث میشود مکرون علیرغم حمایت از چهرههای اپوزیسیون، در برابر کمک به مطالبه براندازی آنها جواب نه داده و برای مذاکره با ایران راهی بغداد شود تا نشان دهد غرب توان براندازی را برای خود متصور نبوده و حمایت از اپوزیسیون کاربردی بیشتر از امتیازگیری از ایران ندارد.
تکثر و اتحاد جامعه بستگی به رفتار حاکمیت دارد!
نمونه جوامع متکثر و متحد در منطقه زیاد است. البته هرکشوری مختصات خاص خود را دارد و در همان مختصات بایستی به این تکثر احترام بگذارد. جنس تکثر سلایق در جامعه ایران هم انکارنشدنی است و این مساله خود را در اعتراضات یا تجمعات گوناگون بهخوبی نشان میدهد. نظرات و نگاهها درباره جامعه ایران چه از سوی جامعهشناسان داخلی، چه از سوی جامعهشناسان خارج از ایران متعدد است؛ برخی میگویند جامعه ایران چندپاره است و سراسر اعتراض و ازدسترفته است، برخی دیگر این نظر را به کلی رد میکنند. در این میان البته این نکته حائز اهمیت است که تکثر در یک جامعه بهمعنای چندجامعهگی نیست و در یک جامعه واحد امکان وجود سلایق سیاسی، فرهنگی، هنری و... متنوع و متکثری وجود دارد. برهمین اساس اینکه جامعه به سمت یکدستی یا به عبارت گروه اول ازدسترفتگی برود، به شرایط و علل بسیاری ازجمله رفتار رسانهها و بازنماییای که آنها از واقعیت دارند، یا رفتار سیاسیون یا رفتار دولت بستگی دارد. با نگاهی اجمالی به سال 88 میتوان متوجه شد افرادی که سال 88 در جنبش اعتراضی حضور داشتند، بعد از به حاشیه رانده شدن مطالباتشان توسط گروهکهای وابسته به خارج از ایران و هتاکی این گروهکها به امامحسین(ع)، به خیابانها آمدند و حماسه 9 دی را رقم زدند. در حماسه 9 دی جامعه معترض، برای حفظ تمامیت ارضی ایران به صف راهپیمایان پیوست تا یکپارچگی ملت در پایبندی به ارزشهای دینی و ملی را به تصویر بکشد. این مساله در اتفاقات سال جاری در بازه زمانی شهریور تا دیماه هم قابل رویت بود و در همین راستا پایبندی اعتقادی مردم را در مراسم تشییع شهدای گمنام شاهد بودیم. تشییع پرشوری که جلوهای پربازدید از آن را مردم روستای پردنجان استان چهارمحالوبختیاری رقم زدند.
اینکه جامعه به سمت خشونت در اعتراضات برود یا اینکه درحالیکه معترض است، مسالمتآمیز اعتراض خود را به گوش مسئولان برساند، امری است که به مکانیسم حکمرانی بستگی دارد. هر زمان اصلاحی در این مکانیسم صورت بگیرد، درشرایطی که مجددا اعتراضی در کشور ایجاد شود، مردم معترض به دفاع از ارزشهای انسانی و بازتولید حماسه دی 88 میپردازند، اما در شرایطی که این اصلاح کند صورت بگیرد یا اصلا صورت نگیرد مجددا باید منتظر کنشی اعتراضی از همین مردم معتقد بود. کنشی که عدم طراحی بستر مناسب برای حصول نتیجهای منطقی هربار که رخ دهد زمینه به حاشیه رانده شدن آن و سوءاستفاده معاندان نیز فراهم میشود.
مروری بر پیامهای 9 دی
اتفاقاتی که در مدت 7 ماه پس از انتخابات 88 در کشور رقم خورد باعث شد تا حضور میلیونی مردم در حماسه 9 دی پیامهای مهمی را در دفتر تاریخ رقم بزند.
1- بعد از آنکه ادعای تقلب درنهایت به توهین به اعتقادات دینی و مذهبی ختم شد جمعیت میلیونی مردم ایران روانه خیابان شد تا اصرار خود بر تقدس وجهه دین در جامعه ایران را نشان دهد. جمعیتی که بخشی از آن افرادی بودند که چهبسا نسبت به نتیجه انتخابات معترض بودند اما اجازه تعرض به حریم دینی خود را نیز نمیدادند. این اتفاق برخلاف طراحی معاندان برای ارائه تصویر تسلط خود بر خیابانهای ایران تعلق جامعه ایران به اسلام و انقلاب را اثبات کرد.
2- زمانی که بهطور کامل آشکار گشت تقلب در انتخابات بهانه بوده و ولایت فقیه هدف اصلی اردوکشان جهت تحمیل نظرات دیکتاتورگونه خود ذیل لوای ادعای آرای گمشده بوده است، مردم بهطور گسترده در خیابان حضور پیدا کرده و با ولایت فقیه تجدید بیعت کردند.
3- ۹ دی نشان داد در حضور خیابانی، تعداد معتقدان به انقلاب اسلامی در سراسر کشور بسیار بیشتر از تعداد مخالفان حتی در نخستین روزهایی است که صفوف بسیاری از آنها هنوز جدا نشده بود. علاوهبر این بخشی از حاضران در حماسه 9 دی، حاضران در اعتراضات خیابانی بودند و این امر نشان داد ظرفیت به کار گرفته شده توسط جریان آشوب نیز تا حد زیادی به انقلاب تعلق داشته و براندازان درصدد سوءاستفاده از احساسات مردم انقلابی بر علیه انقلاب بودهاند.
4- بعد از آنکه برخی با استناد به اعتراضات خیابانی در نتیجه انتخابات تشکیک ایجاد کردند حضور حماسی مردم در ماجرای 9 دی عملا تاییدی بر سلامت انتخابات نیز محسوب شد.
5- ۹ دی، 7 ماه پس از آغاز بهانه تقلب و شرارتها رخ داد تا نشانهای باشد بر خویشتنداری مردم انقلابی در برابر انحرافات. این خویشتنداری نتیجه خود را زمانی نشان داد که طیف زیادی از گروه معترضان نیز بیرق آشوب را رها کرده و در ذیل پرچم ملی خود مجتمع شدند.
6- ۹ دی تعیین خطوط قرمزی برای ضدانقلاب بود تا بدانند حد حرکت آنان تا پیش از این خط قرمز است. از اینرو پس از ۹ دی ظرفیت سوءاستفاده از وقایع کشور کاهش یافته و بهرهگیری از ظرفیت مردم متدین علیه انقلاب تخلیه شد و در وقایع آتی مانند ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱ که با توجیهات گرانی، گرانی بنزین و فوت یک نفر در مرکز پلیس امنیت اخلاقی رخ داد، تمام توان طراحان بالاجبار بر افراد شرور و اقدامات شرارتانگیز متمرکز شد. این روش باعث شد اقدامات التهابآفرین به زمان و مکانی محدود منحصر شود.
7- ۹ دی با ایجاد فهم عمومی در قاطبه مردم متدین، بخش اعظم آنها را از دایره تصمیمگیری و طمع طراحان خارج کرده و موجب شد طراحیهای بعدی صرفا به هویتدهی و سوزاندن بخشهای دیگری از جامعه اختصاص پیدا کند.
8-مشخص شدن حد و مرزهای جامعه این پیامد را برای دشمن به دنبال داشت که از گستره اقدامات خود کاسته و اهداف سنگین خود علیه ایران را بر دوش بخش کوچکتری سوار سازد که همین امر ضمن دورساختن دشمن از تحقق اهدافش این بخش کوچکشده تحتتاثیر را در سطوح مختلف دچار تحولاتی کرد. بخشی از جامعه کوچکشده براثر فعالیتهای دشمن آگاه شده و به دلیل ادراک فریب خوردن از سوی دشمن از حیطه اثرگذاری دشمن خارج شدند. بخش دیگری از این افراد نیز با شکست پیدرپی فعالیتهای خیابانی از این تحرکات دوری گزیدند و درنهایت صرفا بخش اندکی از جامعه برای اثرگذاری میدانی تحت نفوذ تبلیغاتی باقی ماند.
9 -۹ دی ۸۸ به دلیل وقایع پیش و پس از آن، تشکیلدهنده یک هسته سخت انقلابی در ایران بود، همانگونه که وقایع پیش و پس از ۲۲ بهمن ۵۷ به شکلگیری یک هسته سخت در ایران انجامیده بود.
10 -در برخی مواقع شکلگیری دولتها براساس ایدهای غریب با فضای اجتماعی باعث میشود حامیان بر اثر دوری از عوامل پدیدآورنده ایده، از حضور اجتماعی دوری گزیده و پیگیری ایده را به دولت محول کنند. این اتکا به دولت برای تحقق یک ایده از ظرفیتهای پیگیری جمعی توسط جامعه تا حد زیادی میکاهد. ۹ دی نشان داد انقلاب دارای اصالت بالای اجتماعی است و حاکمیت ایران دارای پشتوانه بزرگی در جامعه است.
11 -رنسانس سیاسی ۹ دی به زیست سیاسی عدهای پایان داده و باعث شد افرادی که خواهان مشارکت در سیاست ایران هستند ناچار شوند موضعی روشن دربرابر اردوکشی یا جهتگیریهای ضدانقلابی داشته باشند. 9 دی باعث شد چهرههای سیاسی با هدف جلوگیری از طرد شدن در فضای اجتماعی نسبت به سران حصرشده فتنه اعلام موضع روشنی داشته باشند. پس از 9 دی جریانات سیاسی تلاش کردند با روشهایی همچون تقسیم زمانی و اهدافی تجمعات و اعتراضات، هویت خود را از وقایع رادیکال رخداده مبرا کنند. بر همین اساس بود که در سال ۱۳۹۲ با روی کارآمدن حسن روحانی و خیل بزرگی از جریانات سیاسی نزدیک به او، بدنه اصلی و مصر اردوکشیها مجالی برای بروز نیافت و خواست رفع حصر نیز تنها در بوق تعدادی رسانه و فرد که تلاش برای بزرگنمایی آن داشتند محدود ماند و خاموش شد.
12 -۹ دی حرکت جوشوخروش مردم ذیل فراخوان نهادهای انقلابی بود تا مشخص گردد نهادهای برآمده از انقلاب ظرف بزرگی از جامعه ایران هستند و قدرت حضور اثرگذار در میدان را دارند. قدرتی که عدم بهکارگیری آن بیش از آنکه به ضعفهای ساختاری بازگردد ناشی از سوء عملکردها و رویکردهای منفعلانه افراد متصدی امر است.
13 -یکی از اهداف آشوبهای سال 88 درگیرساختن ایران به فضای داخل و جلوگیری از گسترش نفوذ منطقهای تهران بود. برخلاف خواست طراحان، ایران این آشوبها را مهار کرده و نیروی قدرتمندتری برای مواجهه با دشمن خارجی بهدست آورد. نیرویی که در سالهای بعد برای مبارزه با گروهکهای تروریستی همچون داعش و حامیان بینالمللی آن به کار گرفته شد و بهثمر نشست.