چطور یک سریال اجتماعی را به فیلم‌هندی‌ تبدیل کنیم؟ «فرهیختگان» سریال بی‌گناه را بررسی می‌کند
اولین سریال دستیار سابق عبدالرضا‌کاهانی و پوران درخشنده پس از ساخت دو فیلم‌سینمایی پرفروش «مصادره» و «سگ‌بند» حالا به قسمت هجدهمش رسیده است.
  • ۱۴۰۱-۱۰-۰۸ - ۰۰:۰۵
  • 00
چطور یک سریال اجتماعی را به فیلم‌هندی‌ تبدیل کنیم؟ «فرهیختگان» سریال بی‌گناه را بررسی می‌کند
گناهِ بالیوودی‌سازی
گناهِ  بالیوودی‌سازی

سیدمهدی موسوی‌تبار، خبرنگار:اولین سریال دستیار سابق عبدالرضا‌کاهانی و پوران درخشنده پس از ساخت دو فیلم‌سینمایی پرفروش «مصادره» و «سگ‌بند» حالا به قسمت هجدهمش رسیده است. «بی‌گناه» اولین مجموعه شبکه نمایش خانگی مهران احمدی است که شباهت‌ها و اشتراکات زیادی با هم‌گناهی دارد که اسفند 98 و به کارگردانی مصطفی کیایی، به‌طور مشترک از دو پلتفرم «فیلیمو» و «نماوا» پخش و با استقبال فوق‌العاده‌ای از سوی مخاطبان روبه‌رو شد. ششم شهریور امسال بود که قسمت اول «بی‌گناه» پخش شد. سریالی که این‌بار تنها توسط فیلیمو پخش می‌شد و مهران احمدی هم به‌جای مصطفی کیایی، علاوه‌بر بازیگر، عنوان کارگردانی را هم جلوی اسم خودش می‌دید. قسمت اول بی‌گناه که منتشر شد واکنش‌های مثبت و منفی زیادی را به همراه داشت؛ از قیاسش با هم‌گناه گرفته تا ارتباط نگرفتن مخاطب با انبوهی از اتفاقات عجیب و غریب در همان شروع و بازی‌هایی که یا تکراری بودند یا ضعیف‌تر از آثار قبلی بازیگران‌شان. اجازه بدهید داستان بی‌گناه را با هم مرور کنیم تا همین ابتدا تکلیف خیلی چیزها روشن شود. بی‌گناه می‌خواهد چه بگوید و داستان کیست؟ هم می‌توانیم این مجموعه را با محوریت داستان خانواده رشید فرشباف با بازی مسعود رایگان تعریف کنیم و هم آن را داستان فردی به نام بهمن مردانی بدانیم که محسن کیایی نقش آن را بازی می‌کند و به دنبال سوالات، افشای رازها یا مطالباتش پس از بیست و پنج سال به کشورش برمی‌گردد. نویسنده «بی‌گناه» همانند «هم‌گناه» محسن کیایی است که همراهانی را هم دارد و اینجا هم خانواده و ارتباط بین آنها محوریت اصلی دارد و داستان‌ها و خرده‌روایت‌ها حول این هسته اصلی تعریف می‌شوند. بی‌گناه اما سراغ مسائل و چالش‌های به‌روز دیگری هم رفته است. جدا از میل به دستیابی به سکه و مال دنیا و طمع و خیانت و قتل و عشق، مسائل دیگری مانند جنبش «می‌تو»، مشکلات دهه هشتادی‌ها و نوع ارتباط‌شان با والدین و مدرسه، احداث مزرعه بیت‌کوین و گروه‌های موسیقی زیرزمینی، اختلاف طبقاتی، مهاجرت و گاهی نیز حوادث سیاسی دوران معاصر را در بی‌گناه شاهد هستیم. شاید مشکل اصلی سریال مهران احمدی همین‌جا باشد. جایی که او و نویسندگان فیلمنامه‌اش می‌خواهند همه حرف‌ها را در قالب یک سریال 23 قسمتی بگویند و حواس‌شان هم باید باشد به حفظ ریتم و درام و در نتیجه حفظ مخاطبانی که پول می‌دهند تا مشترک این پلتفرم‌ها بشوند و بمانند.  اما چه می‌شود که سریال با وجود شروع قابل‌دفاع و حتی درخشانش در قسمت اول و دوم، به‌طرز عجیبی افت می‌کند و پاس‌کاری‌های متعدد و تغییرات منطقه بازی مکررش در فیلمنامه به بازشدن دروازه ختم نمی‌شود و صرفا تماشاگر را با حسرت و بدون گل زده به خانه می‌فرستد. بدیهی است که هم خانواده اهمیت دارد و هم بیان مشکلات روز و همچنین ساختن یک درام جذاب و استفاده از پیرنگ و حتی پیرنگ‌های مختلف. اینها به شرطی محقق می‌شود که کارگردان و فیلمنامه‌نویس بتواند از پس آغاز و اتمامش برآید. بی‌گناه، حکایت همان اقیانوس به عمق یک سانتیمتر است که اگر سازندگانش به یک رودخانه عمیق قناعت می‌کردند شاید اوضاعش به مراتب بهتر از وضعیت فعلی‌اش بود. 

یک خانواده و هزار قصه
خانواده رشید فرشباف به‌تنهایی می‌توانست یک بستر مناسب برای نمایش یک داستان جذاب در قالب سریال باشد. جایی که فرشباف، با آن گذشته مبهم و عجیب، به همراه ابریشم (مهرانه مهین‌ترابی) و دخترانش یعنی یلدا (هدیه بازوند)، پروین (نسرین نصرتی) و فروغ (شبنم مقدمی) و تنها پسرش سهراب(حسین پورکریمی) حضور داشتند و فوت منوچهر، همسر فروغ، در همان قسمت اول هم به رازآلود بودن و البته جذابیت‌های این خانواده کمک کرد. به این جمع، جانا، دختر فروغ را هم اضافه کنید که نقشش را ماهور الوند بازی می‌کند و چالش‌هایش با مادر پس از یتیم شدنش به‌عنوان نمادی از تقابل نسل‌ها و روابط شخصی خودش هم ارزش روایت کردن دارد. شوهر پروین هم عطاست که آقای کارگردان، آن را برای خودش کنار گذاشته تا احتمالا بتواند با خلق مجدد زوج بهبود-فهیمه پایتخت، مخاطبان را پای حرف‌های جدی این خانواده بنشاند که دو فرزند دهه هفتادی و هشتادی (سینا و سارینا) هم دارند و با مشکلات آنها سر‌و‌کله می‌زنند. سینا نامزدی به نام کیانا هم دارد که برای رسیدن به او حتی چاقو هم می‌خورد و از طبقه پایین شهر است و دیده شدن و پول درآوردن برایش اهمیت دارد. اتفاقا حرف‌های مهم دغدغه‌مند و گاه از جنس نصیحت سریال هم در همین خانواده گفته می‌شود. وجود زنان و دخترانی از نسل‌های مختلف و همچنین چالش‌ها و مواجهه‌ آنها با یکدیگر و البته محیط و افراد پیرامونشان هم داستان این خانواده را شنیدنی و دیدنی‌تر می‌کند. در کنار اینها رفت‌و‌برگشت‌های زمانی که قرار است از طرفی ابهامات را بیشتر کند و از طرف دیگر گره‌های بسته را باز کند یک مجموعه خانواده جالب، پرقصه و البته پرجمعیت را به وجود آورد که آماده تعریف شدن بود.  حالا به این خانواده، شخصیت‌هایی مانند ناهید ریاحی (رویا تیموریان)، استاد کثرتی( آتیلا پسیانی)، مهتاب جودکی( ویشکا آسایش) و حتی دوست سهراب، یعنی وحید منفرد را هم اضافه کنید که هرکدام به نحوی به گذشته و حال این خانواده ارتباط دارند و داستان‌هایی حول آنها شکل می‌گیرد. حالا می‌توانیم حساب کنیم که چند خرده روایت از این 28 قسمت در بی‌گناه را نگفته‌ایم و آب هم از آب تکان نمی‌خورد. فیلمنامه بی‌گناه اگر خلوت‌تر نوشته می‌شد جذابیت بیشتری داشت. وجود این سه خواهر و داستان فرشباف و برادرانش و عشق قدیمی‌اش و معمای بهمن و فروغ، به‌تنهایی آنقدر کشش داشت که مخاطب را تا انتها پای خودش بنشاند. همانند هم‌گناه در بی‌گناه هم روابط آدم‌ها و خانواده‌ها اهمیت دارد و وجود یک نفر که نمی‌خواهد شبیه به بقیه خانواده باشد داستان را جلو می‌برد. خانواده فرشباف در دل خودش جزیره‌هایی دارد که قصه‌های خودشان را دارند و مسائل روز در آنجاها گفته می‌شود. رابطه پروین و عطا با هم و همچنین رابطه‌شان با فرزندان‌شان که از دو دیدگاه مختلف سرچشمه می‌گیرد همان چالش بزرگ جامعه امروز ماست. زن و شوهرهایی که به روش‌های مختلف بزرگ شده‌اند و برای تربیت بچه‌هایشان قائل به اجرای همان روش‌ها هستند و در عمل با مشکلات بزرگی روبه‌رو می‌شوند. دلیل اینکه پروین نمی‌تواند علاوه‌بر بچه‌های خودش، با کیانا و حتی جانا هم ارتباط درستی برقرار کند همان علت گسست اجتماعی و خانوادگی است. پروین و عطا، دو روی یک سکه در مساله تربیتی هستند. هرچند که سریال در اکثر مواقع، از روش‌های عطا دفاع می‌کند اما در قسمتی که سارینا از ماشین فرار می‌کند و به خانه مهتاب پناه می‌برد شاهد استیصال سبک تربیتی و زندگی این زوج هستیم. سینا، سارینا و کیانا نماد جوانان امروز و البته مسائل و چالش‌هایشان هستند و آنقدر متعدد و پیچیده‌اند که این خانواده به‌تنهایی می‌توانست موضوع یک سریال باشد. در همین خانواده است که نویسنده و کارگردان برای دردهای امروز تربیتی و اجتماعی، نسخه هم می‌پیچد و همان دفاع از عملکرد عطا در اکثر مواقع، می‌شود نسخه پیشنهادی. عطا با دختر و پسرش رفیق است اما حتی دخترش را کتک می‌زند و مستاصل می‌شود. این عطاست که انتقام چاقو خوردن پسرش را می‌گیرد و به پدر کیانا کمک می‌کند تا از زندان بیرون بیاید. عطا در زندگی زناشویی‌اش آنقدر تنهاست که با مهتاب، درددل می‌کند و مشکلات سارینا را با او در میان می‌گذارد نه با همسرش. به تعبیری، شاید قهرمان یا پدر نمونه داستان، همین عطا باشد.  در بی‌گناه صرفا شاهد نمایش چالش‌ها نیستیم و برای اکثر آنها راهکار هم ارائه می‌شود. این راهکارها هم مختص نسل‌های جدید نیست و شامل فروغ و یلدا و حتی ابریشم هم می‌شود. بی‌گناه را حتی می‌توان به‌واسطه تعدد شخصیت‌های زن، یک سریال زنانه دانست و آن را نقض خلاصه داستان‌هایی آورد که ابتدای گزارش گفتیم. این زنان هستند که در دوره‌های مختلف اهمیت دارند و با تغییرات نسل‌ها، قصه‌ها و دردسرهای آنها هم تغییر می‌کند. اگر بهمن به دنبال گذشته‌اش می‌گردد اطرافش را به جز رشید فرشباف، فروغ و مهتاب و ابریشم و حتی ناهید گرفته‌اند و تا قبل از کشف راز بزرگ، جانا هم به این جمع اضافه می‌شود.  مسائل زنان این خانواده است که قصه را جلو می‌برد و جنس این مساله‌ها با توجه به جایگاه و سن‌و‌سال‌شان تغییر می‌کند. خانواده فرشباف در ظاهر و حتی شاید با معیارهای امروزی یک خانواده موفق و مرفه باشد اما مخاطب هرقدر که به آنها نزدیک می‌شود متوجه مشکلات‌شان نیز می‌شود. مشکلاتی که شاید برای برخی از طبقات مخاطب این سریال، در حد دغدغه هم نباشد. خانواده فرشباف، غم نان ندارند اما کم دیده‌ایم که همه آنها دور هم جمع شده باشند و هم جمع‌شان به خوشی ادامه داشته باشد.  این خانواده هزار قصه، نیاز به دورچین‌های زوری و نچسب، مانند قصه عشق و عاشقی سهراب و کلاهبرداری از او نداشت و به‌تنهایی می‌توانست از پس خودش بربیاید. 

«می‌تو»ی عشقی!
از نیمه‌ فروردین امسال، بازار «می‌تو» یا «من‌هم» در ایران نیز داغ شد و برخی از بازیگران زن از تعرضات جنسی در سینمای ایران گفتند. این ماجرا با واکنش‌ها و تایید و تکذیبیه‌هایی همراه شد. قسمت چهارم سریال «بی‌گناه» بود که پای داستان می‌تو به آن باز شد. اتفاقی که نمونه‌اش را نه در تلویزیون و نه در سینما دیده بودیم. استاد فرهنگ کثرتی، استاد نقاشی است که در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی متهم به آزارگری جنسی شده است. شخصیت استاد کثرتی، مخاطب را به سرعت به یاد یکی از استادان بزرگ نقاشی معاصر می‌اندازد که یکی از متهمان به آزارگری است. رشید فرشباف از دوستان استاد کثرتی است و یلدا فرشباف هم که سردبیر یک مجله است از او درخواست گفت‌وگو کرده. استاد کثرتی ابتدا درخواست را با اکراه قبول می‌کند اما پس از آن و ساعتی قبل از مصاحبه، مکان انجام گفت‌وگو را از دفتر مجله به خانه‌اش تغییر می‌دهد. همین اتفاق از سوی برخی از همکاران یلدا فرشباف با عنوان زنگ خطری مطرح می‌شود که شگرد استاد آزارگر است و بقیه ماجرایی که احتمالا دیده‌اید و از آن قسمت تاکنون، 14 قسمت دیگر هم پخش شده و داستان استاد کثرتی و یلدا به فضاهای دیگری رفته است. آن استاد منفور و متهم قسمت‌های ابتدایی، در ادامه سریال تطهیر می‌شود و هرقدر که مخاطب به زندگی خصوصی‌اش نزدیک می‌شود تنهایی و مظلومیت او را می‌بیند. در قسمت‌هایی از سریال نشان داده می‌شود که این هنرجوها و طرفداران استاد کثرتی هستند که به سمت او می‌آیند و از کنار این استاد مشهور، برای خودشان اعتبار به دست می‌آورند. 
استاد کثرتی در بی‌گناه آنقدر امن می‌شود که یلدا در خانه او غذا می‌پزد و ظرف‌های غذا را تمیز می‌کند و نگران سلامتی استاد می‌شود. اینکه در ادامه و پایان بی‌گناه چه تصویری از استاد و رابطه‌اش با یلدا نمایش داده می‌شود فعلا اهمیتی ندارد، سازندگان بی‌گناه تا همین حالا هم با تمام وجود از استاد دفاع کرده‌اند و کیست نداند که این دفاع و ارائه چنین تصویری از استاد، نمادی از وضعیت هنرمندان متهم در ماجرای می‌تو است. در قسمت هفدهم و هجدهم بی‌گناه، به صراحت می‌بینیم که یلدا عاشق استاد شده و استاد برای اینکه «عشق پیری، سر به رسوایی نزند» آگاهانه از یلدا فرشباف فاصله می‌گیرد. 
تمام ماجرای می‌تو و اعترافات بازیگران زن، شبیه به این چیزی است که در بی‌گناه دیده‌ایم؟ یلدا فرشباف نماد آن دسته از هنرمندان زنی است که متوجه شدند اشتباه کرده‌اند و نباید اتهام می‌زدند؟ پاسخ به این دو سوال هرچه باشد شاهد یک رابطه عاشقانه دو‌طرفه هستیم که قرار بود نماد ماجرای می‌تو باشند و به روشن شدن همه این داستان کمک کنند. ظاهرا و تا اینجای سریال، بی‌گناه اصلی نه بهمن است و نه فروغ، این استاد کثرتی است که بدون گناه است و همه درباره او اشتباه کرده‌اند. 

این آدم‌های غریبه
چند سریال را در ذهن‌تان مرور کنید. با کدام بازیگرانش ارتباط نزدیک گرفته‌اید؟ کدام شخصیت‌ها را باور کرده‌اید و حتی بازیگرانش را به اسم نقششان می‌شناسید؟ در بی‌گناه با چنین شخصیت‌هایی روبه‌رو شدید؟ فارغ از ضعف شخصیت‌پردازی و به جز معدود شخصیت‌های درست و دقیقی مانند سینا، سارینا یا حتی کیانا، با کدام کاراکتر ارتباط گرفتید و برایتان ملموس بودند؟ آدم‌های بی‌گناه برایمان غریبه هستند و بسیاری از دغدغه‌هایشان اصلا در زندگی عموم جایی ندارد. چرا نمی‌توانیم با سهراب و منفرد همذات‌پنداری کنیم؟ چرا بین گذشته و حال شخصیت‌هایی مانند رشید فرشباف، ابریشم و ناهید اینقدر فاصله و درواقع خلأ وجود دارد؟ شخصیت‌های بی‌گناه شبیه به قطعات ناقص یک پازل هستند که حتی درصورت تکمیل هم تصویر شفاف و روشنی ندارند. تقریبا همه شخصیت‌ها در سطح حرکت می‌کنند و جلوی دوربین می‌آیند تا مساله‌شان را بگویند و بروند و سابقه ذهنی و درگیری یا کشش برای تماشاگر ایجاد نمی‌کند. آدم‌های بی‌گناه را کمتر در دنیای واقعی اطراف‌مان دیده‌ایم و انگار قرار بوده همه‌چیز در بهترین و عالی‌ترین شکل ظاهری‌اش به نمایش دربیاید و «شیک» بودن آدم‌ها و لوکیشن‌ها به عمق و صمیمت شخصیت‌ها ارجحیت داشته است. 
به‌هرحال این شخصیت‌های بی‌گناه هستند که برای مخاطب ناآشنایند و ناآشنا می‌مانند و تنها عکسی هستند از آدم‌هایی که می‌خواستیم با آنها زندگی کنیم. آدم‌هایی که از هفته قبل تا هفته بعدش فراموش می‌شوند و هیچ‌کدام ویژگی رفتاری و گفتاری خاصی ندارند و لباس‌هایشان است که در سکانس‌ها تغییر می‌کند. 

مهران و ضعف در پایان
قسمت اول و دوم با وجود شلوغی و پیچیدگی‌های بیش از حدش، نوید یک سریال درخشان و پرکشش را می‌داد. درست شبیه به اکثر سریال‌های ایرانی و خارجی که در سال‌های اخیر دیده‌ایم. اساسا قسمت‌های ابتدایی سریال‌ها اهمیت زیادی در ارتباط گرفتن با مخاطب و همچنین تداوم حیات و فصل‌های بعدی آن‌ها دارد. بی‌گناه، مهره‌ها را خوب می‌چیند اما آنقدر صفحه را شلوغ می‌کند که نمی‌تواند از پس جمع کردنش بربیاید. این اشکال را در سریال‌های دیگر ایرانی هم دیده‌ایم. سریال‌هایی که شروع درخشانی دارند و به دلایل مختلف مدیریتی، اقتصادی و حتی اختلافات داخلی، نمی‌توانند به همان زیبایی تمامش کنند. سریال یاغی یکی از نمونه‌های اخیر است که پایان ضعیفش، مخاطبان وفاداراش را شوکه و دلسرد کرد. بی‌گناه گرفتار فیلمنامه‌ای می‌شود که می‌خواهد در همه حوزه‌ها ورود کند و از همه‌چیز بگوید و به هر غذایی ناخنکی بزند و برود. این شیوه درنهایت به این ختم می‌شود که نه خودش سیر می‌شود و نه مخاطب با غذای اصلی ارتباط برقرار می‌کند. بدیهی است که فیلمنامه پیچیده با فیلمنامه آشفته تفاوت دارد. بی‌گناه از قسمت‌های چهارم به بعد با یک فیلمنامه آشفته روبه‌روست که چاره‌ای جز تداومش نبوده است. انگار با سازندگانی مواجه هستیم که به آنها گفته شده آخرین کارتان را قرار است بسازید و همه حرف‌های‌تان را باید در همین فرصت 23 قسمتی بزنید. 
منطقی نیست که عملکرد یک کارگردان را با یک سریال بسنجیم اما مهران احمدی نشان داد که سینمایی‌ساز است و شاید هم حوصله‌اش نکشیده که سریال را با همان قدرت ابتدایی به پایان برساند. بی‌گناه برای فیلمیو هم یک قدم رو به عقب است. هرچند آمار بازدیدکنندگان سریال بی‌گناه در مجموع منتشر نشده اما مشخص است که تماشاگران هم‌گناه به مراتب از بی‌گناه بیشتر بودند و این برای یک پلتفرم یک شکست محسوب می‌شود.  هم‌گناه صرفا پرویز پرستویی و هدیه تهرانی نداشت، قصه و فیلمنامه‌اش آنقدر کشش داشت که به فصل دوم برسد. از قسمت‌های هشتم و نهم بود که مخاطبان حدس می‌زدند که فروغ و بهمن با هم محرم باشند و بلافاصله بعدش می‌گفتند خب که چی؟ این راز چرا 25 سال قبل برملا نشده؟ چرا بقیه اعضای خانواده شک نکرده‌اند؟ و درنهایت تکلیف قبح‌زدایی از ارتباط بین محارم چه می‌شود؟ برای مخفی نگه داشتن چنین رازی، که در حال حاضر فقط برای برخی از اعضای خانواده فرشباف آشکار نیست، نیاز به قتل و مهاجرت و این‌همه دروغ بود؟ دست بی‌گناه برای تماشاگر زودتر از موعد رو می‌شود و داستان‌های دیگر هم آنقدر اهمیت و جذابیت ندارند که بتوانند بار سریال را تا انتها به دوش بکشند. 
مهران احمدی در مصادره هم مشکل پایان‌بندی فیلم داشت و ظاهرا هنوز نتوانسته مسیری که شروع می‌کند را به‌درستی به پایان برساند. اتفاقی که در صورت تکرار در سینما یا تلویزیون، باعث از دست رفتن مخاطبان آثار او می‌شود. بی‌گناه می‌توانست یک سریال 12 قسمتی و خلوت جذاب و معمایی باشد که در خاطره‌ بسیاری باقی بماند. یکی از آفات سریال‌های شبکه نمایش خانگی، همین کش دادن‌های بی‌مورد است. شاید اگر مجبور بودند بودجه‌هایشان را از درآمدهایشان به دست بیاورند اینقدر در ساختن تعداد قسمت‌ها دست‌و‌دل‌بازی نمی‌کردند.  تماشای قسمت‌های پایانی بی‌گناه حالا دیگر چقدر برای تماشاگر اهمیت دارد؟ سرنوشت بهمن یا رشید فرشباف یا مهتاب و فروغ چقدر جذابیت دارد؟ نکته تاسف‌آور این است که بی‌گناه در وضعیت فعلی، یکی از پربیننده‌ترین سریال‌های روز است و نقش آثار تولیدشده تلویزیون در ایجاد این موقعیت را نمی‌توان و نباید کتمان کرد. میدان که خالی باشد سربازهایی یکه‌تاز می‌شوند که در شرایط عادی، شاید اصلا دیده نمی‌شدند. بی‌گناه برای مهران احمدی و فیلیمو و حتی بازیگرانش یک پسرفت کامل است. 

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰