به هر دلیل امنیتی یا سیاسی اجازه سفر همسر و دختر علی دایی به خارج از کشور داده نشده است. فرض اول اینکه دلیل دستگاههای تصمیمگیر متقن است، مثلا کدی امنیتی یا دادهای پنهان دارند که این سفر نباید انجام شود و جلوی آن در هنگام پرواز گرفته شده. فرض دوم اینکه تصمیمی که سفر آنها را ناتمام گذاشت بر مبنای دلیلی قابل دفاع نباشد. آنچنان که اگر سفر انجام میشد سنگی از آسمان به زمین نمیآمد. چون خود علی دایی در ایران است و سفر دو عضو خانوادهاش نمیتواند مشکلی درست کند.
در هر دو فرض اقناع افکار عمومی برای این تصمیم خاص، سخت است. به هرحال در فضای ملتهب ماههای اخیر مهمترین مولفه، نحوه توضیح وقایع است تا آنجا که هر وقت واقعیتی را دیر، بدفهم، با زبانی نچسب و غیرقابل دفاع ارائه کردیم، میدان برای جولان رسانه لندن نشین فراهم شد و افکار عمومی رها شده، ضربات جبران ناپذیری خورد.
در همین ماجرای سفر خانواده علی دایی چه با فرض داشتن دلیل امنیتی چه با فرض نبود آن، کار پیچیدهای برای گفتگو با افکار عمومی داریم. به هر حال جلوی سفر دو عضو خانواده او به دوبی گرفته شده، دو نفری که اطلاعات عمومی درباره آنها نشان دهنده حساسیت سفر نیست. فرض میکنیم دلایلی غیرقابل بازگو شدن وجود دارد. چون دلایل غیرقابل گفتن است باید جملهای از رهبر انقلاب که در برابر دشمن خارجی مطرح شده را برای ماجرای سفر همسر و دختر علی دایی به کار ببریم؟ این موضع و امثال آن، فریاد درد بی عقلی در عمومیترین رسانه ایران است. فریادی که جامعه با صدای بلند میشنود و اگر به دادش نرسیم شاید دیر شود. اینکه علی دایی درباره مرگ یک دختر دانش آموز اردبیلی خلاف واقع گفت مجوز تشدید نفرتانگیزی بین حاکمیت و چهرههای ورزشی و هنری نیست. اینکه علی دایی هنوز بابت آن دروغ عذرخواهی نکرده دلیل نمیشود به اسم خبرنگار تلویزیون حرفی از رهبر انقلاب درباره موضوعی دیگر را بر سر او بزنیم. من نمیدانم همسر و دختر دایی برای چه به دوبی میرفتند، حتی نمیدانم دایی چطور با وجدان خودش کنار میآید وقتی به اسم او عدهای از هموطنان راه را اشتباه رفتند، اما میدانم این موضع خبرنگار صدا و سیما نه کسی را قانع میکند نه سودی به حال حاکمیت دارد، فقط نفرت را زیاد میکند.