• تقویم روزنامه فرهیختگان ۱۴۰۱-۰۹-۳۰ - ۰۰:۱۵
  • نظرات روزنامه فرهیختگان۰
  • 0
  • 0

مردی که شبیه هیچ‌کس نبود جز خودش...

نویسنده و مستندساز مانند خود مرحوم سیدابوالفضل کاظمی بچه جنوب شهر تهران است و از نوجوانی آوازه فرمانده دلاور و لوطی گردان میثم و همرزم و رفیق بزرگان جنگ همچون آقا مصطفی چمران، شهید همت و ابراهیم را شنیده بود.

مردی که شبیه هیچ‌کس نبود جز خودش...

محمود جوانبخت نویسنده و مستندساز مانند خود مرحوم سیدابوالفضل کاظمی بچه جنوب شهر تهران است و از نوجوانی آوازه فرمانده دلاور و لوطی گردان میثم و همرزم و رفیق بزرگان جنگ همچون آقا مصطفی چمران، شهید همت و ابراهیم را شنیده بود. سال‌ها بعد پای سیدابوالفضل برای نگارش خاطراتش به دفتر ادبیات مقاومت حوزه هنری هم باز شد و محمود جوانبخت هم که از نویسندگان فعال آن دفتر بود رفاقت مفصلی با سید به هم زد. 

یک شب در میدان پیروزی دم کارخانه قند دیدم که خیابان شلوغ شده و یک عده حلقه شده‌اند. کنجکاو شدم بدانم چه خبر است. اول فکر کردم تصادف شده. موتور را یک گوشه نزدیک جمعیت گذاشتم و رفتم تو‌ دل جمعیت. چند نفر از بچه‌های پیروزی مرا شناختند. آن موقع یک نیمچه هیبتی داشتم و خیلی‌ها روی من حساب می‌کردند. بچه‌ها ریختند دورم و برایم کوچه کردند. دیدم یک ماشین عروس پارک است و یک نفر کراوات داماد را گرفته و عین اوسار [افسار] از توی ماشین بیرون می‌کشد. عروس ترسیده بود و گریه می‌کرد. رفقا اوضاع عروسی را کرده بودند قمر در عقرب. طرف تا چشمش به من افتاد کراوات داماد را ول کرد و رفت عقب. رفتم جلو. داماد را آوردم دم ماشین عروس و بغلش کردم و گفتم: اینها نادونن، ما نوکر شما هستیم، غلط کردن... داماد با ناراحتی گفت: یقه‌ من رو گرفته که چرا کراوات زدی؟ ماچش کردم و نشاندمش توی ماشین. فاطمه هم آمد و عروس را ماچ کرد و دلداری داد. هر دو را سوار ماشین و راهی کردیم. برگشتم و به آن طرف گفتم: اگه خیلی مردی فردا بیا بریم خط مقدم. این عروس و داماد تا قیامت، نوه‌‌‌شون هم با بسیجی خوب نمی‌شه. تو چی کاره‌‌ای که حالا رفتی اول صف و شدی خواهرزاده‌ امام صادق؟!... 
به قول بچه‌های تهرون، ته‌ِ مشتی‌گری و مرام و مردونگی بود «سیدابوالفضل کاظمی» یا همان «آقاسیدِ» ما که امروز راهی خانه آخرت است و دیدارمان هم با او رفت به قیامت... این چند سطری که از کتاب خاطراتش یعنی «کوچه نقاش‌ها» نقل کردم، در عین کوتاهی و ایجاز، چکیده‌ شخصیت او را پیش روی ما قرار می‌دهد. مردی که همیشه طرف آدم‌های مظلوم و بی‌پناه و دست‌تنگ بود. یک بچه تهرون اصیل و باحال. این روزها چقدر دل‌مان برای چنین رفتارهایی تنگ شده است. برای سیدهایی که هشدار بدهند و جلوی افساربریده‌ها را بگیرند و یادشان بیندازند که خواهرزاده‌ امام صادق نیستند. بر سر آنهایی که مردم را از بسیجی‌ها بیزار می‌کنند فریاد بکشند و حد و حدودشان را یادآوری کنند. آقاسید همه‌ سال‌های پس از جنگ را با یاد رفقای شهیدش زندگی کرد. هرجا فرصتی و مجالی پیدا می‌کرد، از شهدا می‌گفت و با لحن و نفس گرمش یادشان را زنده می‌کرد. او هرچه بود، خودش بود... شبیه خودش بود فقط. همه‌ جوانی‌اش را در جنگ گذرانده بود و مدتی هم فرمانده گردانی بود در لشکر ٢٧ حضرت رسول که مشهور بود به گردان داش‌مشتی‌ها... گردان میثم... آقاسید آدم ریشه‌داری بود. سینه‌اش دریایی از درد بود و جانش لبریز از حسرت روزهای خوش گذشته... با همه‌ تن رنجورش - به‌خصوص در این سال‌های آخر - حواسش به همه‌چیز بود. برای عمل خیر و باز کردن گره از کار گرفتاران، همیشه پیش‌قدم بود. امشب دست‌های او در خانه‌ آخرت به ظاهر خالی‌ است و فقط با کفن راهی شده اما شک نکنید که آقاسید با دست پر رفت... خیلی پر... دستی که سالیان دور، سلاح گرفت برای دفاع از این سرزمین و مردمش و پس از آن همواره‌ به گره‌گشایی از کار فروبسته‌ مردم پرداخت. نام و یادش از خاطر آنهایی که دل‌بسته‌ راه و رسم جوانمردی و فتوتند، زدوده نخواهد شد. نام و یاد مردی که شبیه هیچ‌کس نبود جز خودش... 

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰

یادداشتهای روزنامه فرهیختگانیادداشت

سهم طبقۀ متوسط از صنعت سریال‌سازی؛

«افعی تهران» از چه کسی انتقام گرفت؟

فرصتی برای تجدید ظهور «خوبی مردم ایران»؛

مفهوم ملت را زنده کردند

فیلم پرحاشیه «بیبدن» با قصه‌‌ای به‌اندازه از ایده‌ای مهم دفاع کرد؛

سینمای اجتماعی زنده است

درباره فیلم «بی‌بدن»؛

قصه‌گویی شرافتمندانه درباره قصاص

مصطفی قاسمیان، خبرنگار:

یک درامدی خوب و تماشاگرپسند

اهل ملت عشق باش؛

عشق و دیگر هیچ...

آقای کارگردان! چه داری می‌کنی با خودت؟!

آنتی ‌کانسپچوآل آرت ترک و کُرک و پَر ریخته حسن فتحی

مریم فضائلی، خبرنگار:

چشم‌هایمان گناه داشتند!

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

رویاهای شخصی‌ات را نفروش!

سریال پرطرفدار «حشاشین» چه می‌گوید؛

علیه شیعه یا علیه اخوان؟

راضیه مهرابی‌کوشکی، عضو هیات‌‌علمی پژوهشکده مطالعات فناوری:

فیلم «اوپنهایمر» به مثابه یک متن سیاستی

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

از شما بعید بود آقای جیرانی

ایمان‌ عظیمی، خبرنگار:

دیکته نانوشته غلط ندارد

درباره هزینه‌ای که می‌شد صرف «هفت سر اژدها» نشود؛

چرخ را از نو اختراع نکنیم

فرزاد حسنی بعد از سال‌ها، به قاب تلویزیون آمد؛

بازگشت امیدوارکننده

در نقد بهره کشی «علی ضیا» از شهرت؛

از موج ابتذال پیاده شو

محمد زعیم‌زاده، سردبیر فرهیختگان:

در عصر پساواقعیت به احمد خطر حرجی نیست اما...

سیامک خاجی، دبیر گروه ورزش:

برای خداحافظی زود بود آقای جملات قصار!

محمدرضا ولی‌زاده، فرهیختگان آنلاین:

عجایب آماری دیدم در این دشت!

محمدامین نوروزی، مستندساز:

از این طرف که منم راه کاروان باز است...

فاطمه دیندار، خبرنگار:

برای درخشش سیمرغ‌های بلورین

محمد زعیم‌زاده، سردبیر؛

کدام سینما؟کدام نقد؟

حامد عسکری، شاعر و نویسنده:

فیلم دیدن با چشم‌های تار...

چهل و دومین جشنواره فیلم فجر؛

چند نقد بر فیلم سینمایی «آپاراتچی»

«صبحانه با زرافه‌ها»؛

یک وس اندرسون ایرانی تمام‌عیار

ویژه‌نامه جشنواره فیلم فجر؛

«صبحانه با زرافه‌ها»؛ معنازدایی از جهان

«صبحانه با زرافه‌‌ها»؛

تهش هیچی نیست، پس لذت ببر!

درباره فیلم جدید سروش صحت؛

قرار صبحانه با خودمان

هومن جعفری، خبرنگار:

مردی که سازش نمی‌کرد

در روزگار بی‌مایگی حضور قاف غنیمتی است؛

برای «قاف» و عمو اکبر

تولد قاف به میزبانی اکبر نبوی با همکاری «فرهیختگان»؛

«قاف» نمی‌خواهد متکلم‌ وحده باشد

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ؛

هنوزم نقش بازی می کنی آقای فرخ نژاد؟

خبرهای روزنامه فرهیختگانآخرین اخبار