میرعلیرضا میرعلینقی، پژوهشگر موسیقی:
سیدعلیرضا میرعلینقی، مورخ و پژوهشگر موسیقی است.
  • ۱۴۰۱-۰۹-۲۸ - ۰۰:۱۵
  • 00
میرعلیرضا میرعلینقی، پژوهشگر موسیقی:
ترانه‌های اعتراضی این روزها کپی‌های ضعیف از آثار گذشته‌اند
ترانه‌های اعتراضی این روزها کپی‌های ضعیف از آثار گذشته‌اند

سیدعلیرضا میرعلینقی، مورخ و پژوهشگر موسیقی است. مدخل‌نویسی برای دانشنامه‌ها و دیره‌المعارف‌های موسیقی از جمله مهم‌ترین فعالیت‌های نوشتاری میرعلینقی به شمار می‌رود. او در اکثر دایره‌المعارف‌های فارسی ایران و خارج از ایران به نگارش مداخل مرتبط با تاریخ و رجال موسیقی پرداخته است. میرعلینقی در ثبت و ضبط خاطرات اهالی موسیقی و گرد‌آوری اسناد و عکس‌های‌آنان اهتمامی جدی دارد و از نخستین محققان حوزه موسیقی است که به نقش اسناد و مکتوبات موسیقی پی برده و گردآوری و دسته‌بندی آنها را انجام داده است. این روزها که بخش مهمی از کنشگری سیاسی اجتماعی از طریق موسیقی به دل فضای مجازی راه یافته است، به سراغ این پژوهشگر موسیقی رفتیم تا از منظر فنی و هنری جریان موسوم به موسیقی اعتراضی را بررسی کنیم. یادداشت شفاهی این پژوهشگر موسیقی را بخوانید.

من نسبت به این اصطلاح موسیقی اعتراضی که به کار می‌رود، معترضم. این یک تعریف عوامانه است، به قول معروف تعریف کیلویی است و دقیق نیست. تعریفی نیست که بر علم استوار باشد. برای اینکه موسیقی به‌عنوان هنری که براساس معماری اصوات شکل می‌گیرد به خودی خود حامل هیچ معنا و پیامی نیست. حاوی احساسات درونی است. 
موسیقی وقتی ماهیت پیام‌رسانی را به خود می‌گیرد که عنصر ثانی (دوم) که از قدیم کلام بوده هم بدان سوار شود. الان هم که تصویر بدان سوار شده است به آن کلیپ و نماهنگ گفته می‌شود. پس موسیقی به خودی خود یک هنر کاملا انتزاعی است و ربطی به مسائل غیرانتزاعی یا مسائل غیراجتماعی ندارد. کاربردهای کلام و تصویر است که آن را دارای جهت‌گیری سیاسی اجتماعی می‌کند. من فکر می‌کنم از اصطلاح ترانه اعتراضی استفاده شود خیلی درست‌تر است. 
حالا به صحبت اصلی‌مان برگردیم، سابقه ترانه اعتراضی به خیلی قبل‌تر از مشروطیت باز‌می‌گردد. درواقع ذهنیت ایرانی همواره با کلام آهنگین الفت داشته که این هم در طی تاریخ اسم‌های متعدد به خود گرفته است. این اسم‌های متعدد ترانه، سرود (به معنای قدیم که شعبه‌ای از موسیقی خنیایی بود)، قول و... بوده است. این نشان‌دهنده ذوق و تمایل ایرانی‌ها به ساخت ادبیات آهنگین بوده است؛ یعنی کلام ملحون (کلامی که با لحن آمیخته است) آمیختگی شعر، کلام و نغمه است. نمونه‌های اولیه است که حتی به زمان‌های اولیه ظهور اسلام برمی‌گردد که در وصف حاکم جابری است. منتها شعر توانست به‌صورت مکتوب روی کاغذ بماند اما خط موسیقی تا اوایل قرن گذشته ناشناخته است و ما فقط شعر تصنیف‌ها را داریم و موسیقی را نداریم. برای همین است که بخش عمده‌ای از عامل تاثیرگذاری را از دست دادیم.  اما در مورد موسیقی شهری و همچنین تصنیف سیاسی و معترضانه در دنیای جدید (که از 150 سال پیش درنظر بگیریم) به ابوالقاسم عارف قزوینی نسبت می‌دهند. ما تا مدت‌ها تصنیف و ترانه اعتراضی نداشتیم آن هم به خاطر شرایط خفقان و سرکوبی که همواره برای کشور در دوره پهلوی حاکم بود تا زمان وقوع انقلاب اسلامی که تیم گروه عارف، شیدا، آقای سایه و دیگران آثاری را خلق می‌کنند که درباره این‌ها سخن زیاد بیان شده و حرف تازه‌ای برای آن نیست. 
با این تعریف از ترانه اعتراضی باید این را در نظر گرفت که عنصر اساسی و محوری ترانه است و موسیقی عامل برانگیزاننده و عاطفی را دارد. بخش محتوا مربوط به موسیقی نمی‌شود. ترانه اعتراضی می‌تواند ضرباهنگ‌های مختلفی داشته باشد. فرض کنید همین در سرود‌هایی از آثار چاووشی‌ها، علیزاده و لطفی دیده می‌شود تا ریتم‌های آرام و کاروانی که در تصنیف‌های عارف می‌شنوید و در برخی از ترانه‌های مرحوم فرهاد هم هست. پس در این ترانه‌ها، ضرباهنگ خاصی وجود ندارد و بستگی به این دارد که شعر چه اقتضایی دارد. گاهی مواقع کلام تعیین‌تکلیف می‌کند که یک اثر چگونه پیش برود. اینها مسائلی است که بین شاعر و آهنگساز هماهنگ می‌شود. 
اینکه گفتیم عنصر محوری ترانه است به معنای این نیست که خلاقیت در این جنس آثار فقط معطوف به ترانه است بلکه در موسیقی هم باید خلاقیت داشت و بستگی به این دارد که موسیقی چقدر همراهی‌کننده حالات مندرج در ترانه‌ها باشد. این به مهارت آهنگساز بستگی دارد. خیلی از این ترانه‌های اعتراضی اساسا آثار موفقی نیستند. برخی موفقند، آنهایی که همخوانی و پیوند بین شعر و موسیقی به طرز دلنشینی بوده است. 
موسیقی رپ را هم می‌توان جز ترانه‌های اعتراضی طبقه‌بندی کرد چون بستگی به شعر دارد. باز هم یادآوری می‌کنم که موسیقی اعتراضی جزء ژانرهای موسیقی نیست بلکه جزء کاربردهای موسیقی است. ژانر یک تعریف و چهارچوب، قاعده و فرمولی دارد. اصلا عمومیت دارد و قابل تدریس است. 
اما در اینجا، باید یک موضوع مهم را در مورد موسیقی رپ یادآوری کنم. آن ویژگی‌هایی که برای ترانه‌های اعتراضی مثلا عارف قزوینی داشتیم را نمی‌توان درخصوص ترانه‌های موسیقی رپ در نظر گرفت، چون از دو جهان متفاوت حرف می‌زنند. اصلا جهان‌بینی‌شان در تداوم هم نیست که موسیقی‌شان در تداوم هم باشد. تصنیف‌های عارف از باطن یک انسان آزرده از ظلم دوران قاجار بیرون می‌آید که با مختصات زندگی قاجار است در‌حالی‌که ترانه رپ کاملا براساس ذهنیت شهری مدرن پر از استرس و اضطراب است و دنیای اینها زمین تا آسمان با هم فرق دارند.  اگر بخواهیم آثاری که این روزها تحت‌عنوان ترانه‌های اعتراضی منتشر می‌شود را از دیدگاه موسیقیایی بررسی کنیم، باید گفت که اکثر این کارها کپی‌های ضعیف از آثار گذشته‌اند یا متاسفانه کپی‌برداری مستقیم از آثاری است که در فضای چپ‌گرایی ساخته شدند. حالا این چپ‌گرایی از مدل روسی گرفته تا مدل آمریکایی لاتین. واقعیت این است که این حرکات اصیلی که از لحاظ سیاسی در کشور شکل گرفته، متاسفانه از نظر هنری هیچ محصول قابل اعتنایی نداشته است. ممکن است ترانه‌ای مدتی بگیرد ولی اینکه در حافظه تاریخ بماند و ماندگاری داشته باشد حرف دیگری است. اکثر اینها آثاری هستند که براساس ایده‌های توالد مقطعی ساخته و خوانده می‌شوند و تاریخ مصرف دارند. ممکن است 5-4 ماه بعد همین کارها را بشنوید اما هیچ حسی از شنیدن این ترانه‌ها به شما دست ندهد. اینها درمقولات کارکرد اجتماعی موسیقی است، نه کارکرد هنری. تازه این را در مورد آثاری می‌توان گفت که از منظر جامعه‌شناسی خودجوش و قابل اعتنا است و آن دسته سرودهایی که از فرهنگ کشورهای کمونیستی الهام گرفته شده اصلا قابل توجه نیستند. در کل این ترانه‌ها از نظر اجتماعی هم نمی‌توانند کارکردی داشته باشد چون زمانی می‌توانید درد یک اجتماع را منتقل کنید که به زبان آن اجتماع سخن بگویید. 

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰