سیدمهدی طالبی، خبرنگار: چین بار دیگر بر سطح تنشها در مرزهای خود با هند افزوده است. چینیها ضمن تصرف چندین دههای تبت، مدعی بخشهایی از خاک هند نیز هستند. چینیها در سال 1950 منطقه تبت را که چند هزار کیلومتر از مناطق چینینشین فاصله دارد تصرف کرده و در سال 1959 با متهم ساختن هند به دخالت در این منطقه، منجر به جنگی در سال 1962 شدند. پکن در هفته جاری نیز تلاش کرد در ادامه ادعاهای ارضی خود نسبت به خاک هند، درگیریهای دیگری را ایجاد کند. گفته میشود درگیریهایی که در 9 دسامبر (18 آذر) میان نظامیان چینی و هندی رخ دادند، ادامه درگیریهایی هستند که از سال 2020 در منطقه لداخ آغاز شد. در درگیریهای آن دوره دستکم 20 سرباز هندی کشته شدند. تنشهای اخیر میان چین و هند اما از تحولات پیشین قدری متفاوتتر است. پکن در هفتههای اخیر دست به اقداماتی زده که دیگر نمیتوان آن را برمبنای گذشته تفسیر کرد.
تنشهای چین و هند ریشه در چه مسائلی دارند؟
پکن بهتازگی در مانوری که در غرب آسیا برپا کرد، ضمن صورت دادن اقدامی علیه منافع ایران، در سطحی بالاتر منافع غرب را مورد تهدید قرار داد. کشورهای حاضر در دو نشست شورای همکاری خلیج فارس و شورای کشورهای عرب، اغلب از متحدان غرب بهشمار میروند، اما در ریاض با پکن در جلساتی حاضر شدند که اهداف و مفاد آن نشاندهنده روابط عادی قبلی نبود. اقدام جسورانه چین علیه آمریکا و همزمان ضدایران در غربآسیا، آشکار ساخت پکن دیگر نهتنها از درگیریها اجتناب نخواهد کرد بلکه در مسیر تشدید تنشها قرار دارد. بر همین اساس وقتی اخیرا ژاپن با تغییر سیاستهای نظامی خود که از زمان جنگ جهانی دوم بر مبنای ارتش دفاعی قرار داشتند، آنها را بهسمت هجومیشدن پیش برد، پکن بلافاصله برای هشدار به توکیو بخشی از ناوگان دریایی خود را بهسمت این کشور حرکت داد.
همچنین چینیها در مرزهای خود با هند نیز گردوخاکی را بهپا کردهاند که نمیتواند از سلسله تنشهای اخیرشان با آمریکا، ایران و ژاپن جدا باشد. در ادامه به این دلایل پرداخته شده است.
1 -هند نقطه اصلی مهار از نگاه چین
چین میداند برای مهار ژاپن و کرهجنوبی کار آسانتری نسبت به هند دارد. این دو کشور جمعیت، وسعت و قدرت نظامی کمتری دارند و برخلاف هند، به تسلیحات هستهای نیز دسترسی ندارند. در کنار چنین مسائلی، ژاپن و کرهجنوبی با تهدیدات سنگینی نیز مواجهند. آنها از یکسو با کرهشمالی بهعنوان یک قدرت هستهای و نظامی بزرگ مواجهند و از طرف دیگر نمیتوانند تهدیدات روسیه که حضوری قابلتوجه در خاور دور دارد را نادیده بگیرند. خاور دور تا این اندازه برای مسکو مهم است که بهترین تسلیحاتش را بلافاصله پس از ورود به خدمت در این منطقه مستقر میسازد. روسیه این منطقه را برای حضور در شرقآسیا و همسایگی با چین، کرهشمالی و ژاپن مهم میداند و نیمنگاهی نیز به نزدیکی آن به آمریکا و تهدیدات نظامی ناشی از آن دارد. روسها در متصرفات شرقی خود خاطرات ناخوشایندی دارند که اگر رخ نمیدادند وضعیتشان با امروز قابل مقایسه نبود.امپراتوری روسیه در سال ۱۸۶۷ منطقه آلاسکا را که امروز تحت همین عنوان یکی از ایالتهای آمریکاست، به واشینگتن فروخت. روسها بهدلیل دوری قابل توجه این منطقه از مراکز قدرتشان و نگرانی نسبت به احتمال حمله نظامی انگلیس به آلاسکا، این منطقه را به آمریکا فروختند. روسها در نخستین سالهای قرن بیستم واقعه تلخ دیگری از این منطقه را تجربه کردند.
امپراتوری روسیه در آن دوره موفق شده بود تا در منطقه پرجمعیت و مهم منچوری نفوذ کرده و در معرض نفوذ به شبهجزیره کره قرار گیرد. با این حال آنها در سال 1905 از ژاپن که بهتازگی خیزش خود را آغاز کرده بود بهشدت شکست خورده و ناوگان دریایی خود را نیز تقریبا از دست دارد. روسها با تهدیدات جدی ژاپن در این منطقه روبهرو بودند و پس از جنگ جهانی دوم نیز با تهدید آمریکا و سپس چین در خاور دور مواجه شدند. ژاپن و کرهجنوبی در تقابل با روسیه و کرهشمالی توان کمتری جهت مشارکت موثر در ائتلاف مهار چین دارند. باید توجه داشت این دو کشور در شرق و جنوب شرق چین حضور دارند و قادر به نظارت بر خط دریایی این کشور بهسمت اروپا نیستند. از این رو توکیو و سئول فاقد موقعیت سرزمینی و البته فناوری و امکانات نظامی نظارت بر مسیر تجارت دریایی پکن هستند. در حوزه اقتصادی نیز ژاپن و کرهجنوبی هرچند بهطور کلی رقیب چین هستند، اما ویژگیهای اقتصادی آنها با چین متفاوت است و نمیتوانند همانند هند به کارخانه مونتاژ و تولید جهان تبدیل شوند. در این میان وضعیت هند متفاوت است. هند پرجمعیت، وسیع، دارای موقعیت سرزمینی نظارتکننده بر خطوط تجارت دریایی، بهرهمند از تسلیحات هستهای و قوای نظامی قدرتمند است. از سوی دیگر با چین اختلافات ارضی بزرگی دارد که قابل مقایسه با اختلافات ژاپن و کرهجنوبی با چین بر سر مرزهای دریایی نیست. دهلینو همچنین ظرفیتهای اقتصادی مشابهی با چین از نظر قابلیت تبدیل شدن به کارخانه جهان را دارد. بر همین مبنا هند هدف اصلی چین است. چینیها قصد ندارند خود را صرفا به شبهجزیره کره، ژاپن و اختلافات دریایی سرگرم کنند. چین از طریق اقدامات نظامی در تبت قصد ایجاد یک پست نظارتی قدرتمند بر بالای سر هند را دارد، تا این کشور را مهار کند. با مهار هند، ژاپن، کرهجنوبی و استرالیا، عملا ظرفیت چندانی برای نظارت بر مسیرهای تجارتی چین بهسمت غربآسیا، اروپا و آفریقا ندارند.
2- ارسال پیام مهار به هند
مورد یک بیانگر نگاه چین به هند بود که نشان میداد مهار دهلینو نقطه اصلی است. با این وجود پکن از طریق درگیریهای مرزی در شمال هند، چنین نگاهی را به مقامات هندی فهماند.
چینیها در سالهای اخیر مجموعه اقدامی را در اطراف هند از جمله در پاکستان، بنگلادش و سریلانکا برای مهار این کشور صورت دادهاند، اما انتخاب مرزهای شمالی هند، پیامی را به دهلینو ارسال کرد تا مقامات حاضر در آن بدانند چین در مهارشان جدی بوده و قائل به ورود مستقیم است. پکن با این حرکت به دهلینو نشان داد مقامات هندی نباید با مشاهده اقدامات چین در پیرامون خود، این اقدامات را نرم و منحصر به رقابتهای منطقهای درک کنند.
3- اخلال در برنامه تسلیحاتی و ضربه اقتصادی- صنعتی به هند
چین درحال تحریک هند برای افزایش هزینههای نظامی است. پکن که درهرحال مجبور و البته قادر به توسعه ارتش خود برای رقابت با آمریکا و ائتلافش است، در چنین شرایطی تحمیل هزینههای نظامی به هند را مفید میداند. چینیها میدانند اگر هند بهسمت توسعه ارتش خود گام بردارد، تا سالیان زیادی قادر به تهدید این کشور نیست و در رقابت با پکن دچار عقبافتادگی خواهد شد. چین اهداف دیگری نیز از تحریک نظامی هند در سر دارد. از نگاه پکن، دهلینو بین دوراهی خرید تسلیحات از منابع خارجی یا توسعه تسلیحات بومی بهدلیل فوریت بروز تهدیدات، راه نخست را برگزید. از این رو هند مجبور خواهد شد میلیاردها دلار تسلیحات از کشورهای دیگر خریداری کند که عقبافتادگی این کشور در فناوری نظامی و صنعت را در پی خواهد داشت. این خریدهای خارجی هزینههای تحمیل شده به هند را نیز بیشتر میکنند.
4- تقویت تهدید نظامی پاکستان برای هند
چین برای آنکه تهدید کاهشیافته پاکستان برای هند را افزایش دهد، خود باید تهدیداتش نسبت به این کشور را افزایش دهد. اسلامآباد در سالهای اخیر بهدلیل بحران اقتصادی شدید و تلاطم سیاسی، قادر به ایجاد تهدید گذشته بر هند نیست. یک راه برای ارتقای تهدید پاکستان علیه هند، بهدلیل ناتوانی اسلامآباد از انجام اقدامات موثر، مشغولسازی بخشی از ارتش هند به چین است. تحرکات پکن باعث شده دهلینو مجبور شود 6 لشکر خود را از مرزهای پاکستان بهسمت مرزهای چین ببرد.
5 -هند بار دیگر کوتاه میآید
چینیها بارها موفق شدهاند هند را به عقبنشینی در برابر خود وادار سازند. دهلینو حتی پس از آنکه موفق در سال 1998 به سلاح هستهای دستیافته و دلیل آن را مواجه با تهدید چین عنوان کرد، مجبور شد درنهایت در مقابل پکن تواضع کند.
هندیها در چنین مواقعی تلاشهایی را برای مسکوتسازی حوزههای اختلافی و تقویت حوزههای اشتراکی ترتیب میدهند. آنها بارها برای تقویت حوزههای اشتراکی ضمن عقبنشینی سیاسی به گسترش روابط اقتصادی با چین پرداختهاند.
6- انفعال سیاسی هند
هند اگر مهره اصلی مهار چین از سوی غرب نباشد، از میزان توجه آمریکا و اروپا به این کشور کاسته میشود. همچنین دهلینو درصورت عقبنشینی دربرابر پکن، برای نشان دادن حسننیت خود نباید بهدنبال اقدامات ائتلافسازانه باشد. از این رو کوتاه آمدن دربرابر چین، انفعال سیاسی هند را نیز در پی خواهد داشت. در غیر این صورت پکن تنشها با دهلینو را ادامه میدهد.
چین در رقابت با محور مهارگر
چین هرچه به جلوتر گام برمیدارد با ائتلاف قدرتمندتری مواجه میشود. آمریکا، ژاپن و کرهجنوبی هسته ابتدایی ائتلاف مهار چین هستند، اما به مرور هند و در سالهای اخیر اروپا و استرالیا نیز به آن پیوستهاند. اسامی کشورهای حاضر در ائتلاف مهار چین رعبانگیز است، اما واقعیتها نشان میدهد پکن نهتنها دربرابر این ائتلاف دستبسته نیست، بلکه میتواند ضرباتی به آن وارد سازد.
1- لزوم اصلاح کوچک دیدن چین در برابر ائتلاف مهارگر
برخلاف آنچه بهصورت ظاهری از ائتلاف آمریکا و کشورهای منطقه علیه چین برداشت میشود، پکن قدرت بالایی دارد. ژاپن، کرهجنوبی، هند و دیگر کشورهای منطقه با آمریکا ائتلافی برای مهار چین تشکیل دادهاند اما بهنظر نمیرسد این ائتلاف قدرتی بالاتر از چین داشته باشد.
2- روحیه ملی بالای چین
هندیها در مجاورت تبت قرار دارند، اما این ناحیه، منطقهای دوردست برای چینیهاست. حضور چینیها در این منطقه ناشی از سهم بزرگی است که بر مبنای روحیه ملیشان برای خود قائل هستند. ژاپنیها و هندیها ادعاهای زیادی درباره تبدیل شدن به قدرتی جهانی ندارند اما وضعیت برای مسئولان چین و مردمش متفاوت است. این مساله تفاوت بزرگی میان چین و دیگران ایجاد میکند. برای فهم تاثیر روحیه ملی میتوان فرانسه پس از انقلاب کبیر این کشور را بررسی کرد. فرانسه در اواخر و اوایل قرن هجدهم با اتکا به روحیه ملیای که دیگر کشورهای اروپایی فاقد آن بودند، موفق شد بر بخش اعظم اروپا مسلط شود. در آن دوره درحالیکه ارتش کشورهای اروپایی از مزدوران تشکیل شده بودند، فرانسه دست به تشکیل ارتش ملی زده و قدرتهای بزرگ اروپا را درهم شکست. چینیها امروز به کمک روحیه ملیشان، موفق شدهاند دربرابر زنجیره دشمنان خود ایستادگی کنند.
3 -ضربه چین به رقیب کمربند- جاده
در مقابل «ابتکار کمربند- جاده» چین، محور مقابل این کشور نیز درحال طراحی ابتکارات خود است. یکی از این ابتکارها شامل ایجاد مسیر تجاری از هند به امارات، عربستانسعودی، اردن و رژیمصهیونیستی است. بهنظر میرسد یکی از اهداف سفر شی جینپینگ به منطقه و انعقاد قراردادهای اقتصادی کلان با کشورهای عربی ناکام گذاشتن این مسیر است.
4 -قدرت نظامی
مقایسه ارتش چین و ائتلاف مقابلش اغلب از طریق جمعکردن بودجههای نظامی، تعداد تانکها و جنگندهها صورت میگیرد. با وجود لازم بودن این اقدام، نگاه ساده به چنین مواردی میتوانند مانع از فهم مساله شوند. نخست آنکه بهنظر میرسد بودجه نظامی چین، از مبالغ پنهانی کلانی بهره میگیرد. دوم آنکه بهدلیل تفاوت میان سرانه چین و کشورهای محور مقابل، هزینههای پکن در حوزه نظامی ازجمله خرید تجهیزات کمتر از نمونههای مشابه در غرب است. سوم آنکه چین در شرق آسیا واقع شده و هرآنچه بهعنوان ارتش و تجهیزات نظامی در اختیار دارد نیز در این منطقه قرار دارند، اما آمریکا و اروپا هرچند ارتشهای قدرتمندی دارند، اما بخش کمی از آنها قادر به استقرار در شرق آسیا هستند.
چرا چین تهدید بزرگی برای هند است؟
جنوب غرب چین و شمال هند، مرزهای میان این دو کشور را تشکیل میدهند. مراکز اصلی تجمع جمعیتی و صنعتی چین در شرق این کشور قرار دارند و در مقابل هند شاهد تجمع چنین مراکزی در شمال خود است. فاصله دهلینو، پایتخت هند تا یکی از شهرهای مرزی خود با چین در ایالت اوتار پرادش 500 کیلومتر و فاصله پکن پایتخت چین به نقطه مرزی مشابهی در ایالت تبت 5000 کیلومتر است. این مساله باعث میشود درصورت بروز درگیری و جنگ میان دو کشور، هند زیان بسیار بزرگتری متحمل شود. هرگونه پیشروی زمینی چین، خطر دستیابی این کشور به مراکز مهم هند را در پی دارد و از سوی دیگر ارتش این کشور میتواند از انبوه تسلیحات معمولی علیه هندیها بهره گیرد. درمقابل دهلینو حتی درصورت پیشروی موقت در خاک چین، به منطقه مهمی دست نخواهد یافت و برای آسیب به مراکز اصلی این کشور نیز باید از تسلیحات گرانقیمتی که کمیابند مانند موشکهای بالستیک میان برد و دوربرد بهره گیرد. استفاده از این تسلیحات نیز به دو دلیل امکانپذیر نیستند. نخست آنکه سطح درگیریها را ارتقا میدهند و دوم آنکه هیچ ارتشی به چنین تسلیحاتی در تعداد بالا دسترسی ندارد. دهلینو اگر از تعداد معدودی سلاح ویژه برای هدف قرار دادن مراکز مهم چین بهره گیرد، چینیها فرصت خواهند یافت با تسلیحات ساده و پرتعدادتری مانند موشکهای بالستیک تاکتیکی، حملات مشابهی انجام دهند. این مساله بهنوعی در جنگ میان روسیه و اوکراین رخ داده است. هرگونه حمله اوکراین به خاک روسیه که با دشواری صورت میگیرد به زیر و رو شدن تاسیسات زیربنایی اوکراین توسط روسها منجر میشود. بروز جنگی مشابه میان چین و هند بسیار دور از ذهن است، اما محاسبات آن هنوز در تصمیمات لحاظ میشوند.
هند جایگزین چین خواهد شد؟
سالهای اخیر همزمان با رشد اختلافات میان چین و غرب، رسانهها مملو از گزارشهایی با مضمون جایگزینی هند با این کشور بوده است. درحقیقت برای غرب نیز وضعیت مطلوب، رشد هند بهعنوان یک متحد دربرابر چین یاغی چه در گذشته و چه امروز است، اما این اتفاق نه در دهههای قبل رخ داده و نه در آینده قابلتحقق است. بسیاری از تحلیلگران اقتصادی معتقدند تنها مولفه همتراز هند با چین، جمعیت است. به اعتقاد آنان هند، هنوز راه درازی در پیش دارد تا به یک کشور تولیدکننده و بازار مصرفی تبدیلشده و با چین رقابت کند.
هند در دوران جنگ سرد بهدلیل ارتباط با شوروی مورد غضب غرب قرار داشت اما پس از فروپاشی، این مساله رفع شد. بااینحال سه دهه این اقتصاد چین بود که همچنان رشد میکرد. دهلینو حتی در وضعیتی که مطلوبیت هند ازلحاظ سیاسی برای غرب بیشتر از چین بود، از رقابت با پکن بازماند. هند اگر میتوانست چیزی بشود که غرب امروزه آن را در رسانهها مطرح میکند، در سهدهه گذشته شده بود. اما برخلاف این آرزوها، در دو دهه گذشته تولید محصولات صادراتی هند بیشتر به چین وابسته شده است. البته این وضعیت تنها مختص به هند نیست و زنجیرههای تامین کشورهای «چهارگانه» (هند، ایالاتمتحده، ژاپن و استرالیا) نیز بسیار بیشتر از یکدیگر، وابسته به چین است. درباره اینکه چین چگونه به این نقطه رسیده است، دلایل زیادی وجود دارد اما بهطور خلاصه میتوان به دلایل زیر اشاره کرد:
1- تاریخ کمتنشتر چین
بهلحاظ تاریخی چین به مدت کوتاهتر و با شدت کمتری تحت نفوذ قدرتهای بیگانه قرار گرفته، از سوی دیگر همزمان با نفوذ غرب، دولتها و سلسلههای مرکزی چین همچنان به حیات خود ادامه دادهاند. در هند اما وضعیت بهگونهای متفاوت رقم خورده است. این سرزمین همواره تحتتاثیر قدرتهای مجاور حتی قبایل پشتون افغان بوده و دورهای طولانی از استعمار را تجربه کرده است. به همین دلیل درحالیکه چین اکنون متمرکزتر اداره میشود، هند با چندپارگی اجتماعی و حتی سرزمینی مواجه است. این چندپارگی در نمونههای قدرتمند خود باعث استقلال پاکستان، بنگلادش و سریلانکا از هند شدهاند.
2- مدیریت قدرتمندتر پکن
چین با رشد اقتصادی بیبدیل خود نشان داده که برنامهریزی کلانتر و مدیریت بهتری داشته است. این موضوع حتی در دیپلماسی چین هم نمود دارد، بهگونهای که این کشور موفق شده از این حوزه نیز پنجرههایی برای رشد قدرت خود بگشاید. جدا از مساله مدیریت، بخش صنعتی هند بسیار ضعیف است و تنها بخش کوچکی از اقتصاد آن را بهخود اختصاص میدهد. بخش کشاورزی حدود 14 درصد از تولید ناخالص داخلی هند را تشکیل میدهد و 50 درصد از مشاغل را به خود اختصاص داده است. بخش خدمات 60 درصد از تولید ناخالص داخلی را تشکیل میدهد و 28 درصد از کل مشاغل را به خود اختصاص میدهد.
3- جامعه همگن چین دربرابر جامعه چندپاره هند
چین جامعه همگنتری دارد و 92 درصد از مردمش از قوم هان هستند اما هند متشکل از 500 چند صد گروه قومی و مذهبی است. همین امر باعث شده برخلاف چین که مردم روحیه ملی بالایی دارند و دنبال برتری هستند، هندیها فاقد روحیه ملی باشند. چین ازلحاظ وضعیت داخلی بسیار باثباتتر از هند است. در هند هرازچندی اخباری از درگیریهای شدید مخابره میشود. آخرینبار افراطیهای هندو، با مسلمانان که جمعیت شان بیش از 300 میلیون نفر است، درگیریهای خونینی داشتند. این درگیریهای خشونتآمیز منجر به مقاومت شرکتها برای حضور در این کشور میشود. سال گذشته یکی از کارخانههای تولید گوشیهای تلفن همراه شرکت اپل در جنوب هند بهدلیل شورش خشونتآمیزی دچار آسیب جدی شده و میلیونها دلار خسارت برجای گذاشت. این واقعه نشان میدهد سرمایهگذاری در هند همچنان با خطرات بزرگی روبهرو است.
4- بهرهگیری موثر چین از دوگانه رقابت- همکاری
چین بهدلیل موقعیت جغرافیایی خود در دوگانه رقابت- همکاری با همسایگانی مثل ژاپن و کرهجنوبی رشد کرده است. چین حتی با رقبایی مثل ویتنام، اندونزی و مالزی نیز روبهرو بوده است. هند اما بهجز مرزهای دوردست و ملتهب با چین، همسایگانش پاکستان، بنگلادش، نپال، میانمار و سریلانکا بودهاند. این کشورها نهتنها هند را به رقابت مفیدی وانداشتهاند، بلکه درصورت ارتباط با دهلینو از توانایی مالی و تکنولوژیکی هم برخوردار نبودند. بین هند و چین رقابت- همکاری شکل نگرفته، زیرا مناقشه دوطرف نظامی و مرزی بوده است.
5 -جذب نخبگان هندی به غرب
بخش قابلتوجهی از نخبگان و دانشمندان هندی جذب جوامع غربی شدهاند. اگرچه چینیها به غرب مهاجرت میکنند اما با توجه به فرصتهای شغلی، اکثر آنها به کشورشان بازمیگردند. هندیها اما بهدلیل توانایی زبانی خود بهتر و بیشتر جذب جوامع و مشاغل غربی میشوند.
6- دشمنی چین با غرب که دوستی آورد
وابستگیهای غرب به چین، نشاندهنده اهمیت پکن در نگاه آمریکاست. واشینگتن برای آرام شدن روابطش با پکن نیاز داشته به آن جنبه اقتصادی داده و وابستگی متقابل ایجاد کند تا روابط دوجانبه بهسمت تنش نروند.
آمریکاییها در جنگ کره (1953-1950) طی درگیریهایی که با ارتش چین داشتند، متوجه قدرت جمعیتی و اراده پکن درمقابله با خود شدند. هرچند بهظاهر بهدلیل تنش بین آمریکا و چین این روابط باید سمتوسویی کاملا منفی میگرفت اما واشینگتن و پکن تلاش کردند برای جلوگیری از تنشها، برای مدیریت این روابط عنصر دوستی را به آن اضافه کنند. درمقابل آمریکا از هند هیچگاه هراسی نداشته که بخواهد براساس آن با دهلینو روابط عمیق ایجاد کند تا از تهدیدات این کشور برای خود بکاهد.