اسما اسدی پور، کارشناسارشد فلسفه تعلیم و تربیت :سوالی که این روزها خیلی از اذهان را بهخود مشغول کرده، این است که چگونه بعضی افراد جامعه به این حد از درندهخویی رسیدهاند که با آرمان علیوردیها و روحالله عجمیانها و حمیدرضا پورنوروزها چنین سبعانه رفتار کردند؟ برای ما باورکردنی نیست که از میان جمعیتی که درطول شبانهروز در خیابانهای شهرهایمان میبینیم و از کنارشان میگذریم، کسانی چنین از وجدان انسانی فاصله گرفته و اینگونه در قله درندهخویی قرار گیرند. اما این یک واقعیت تلخ است؛ باورکردنی نیست، اما انکارکردنی هم نیست و نمیتوان و نباید بهسادگی از کنارش گذشت. این درندهخوییها یک عامل زمینهساز اصلی دارند که عبارت است از «توهم پیروزی جبهه باطل». اگر توهم پیروزی باطل در جامعه غلبه یافت، با بخش لئیم و پست درون برخی انسانهای شرور مماس میشود، آنوقت چنین رفتارهایی کاملا قابل پیشبینی است. بسیار گفته شد که آنچه بر شهید علیوردی گذشت، روضه مجسم حضرت علیاکبر(ع) بود. قاتلان شهید علیوردی درحال تکرار همان رفتاری هستند که جماعتی از اهل کوفه با اهل حرم پیامبر(ص) کردهاند. جالب اینکه دقیقا همچون ماجرای عاشورا، که کوفیان پس از رقم زدن فاجعه ابراز ندامت و پشیمانی میکردند، قاتلان علیوردیها هم پس از دستگیری و یافتن فرصت تفکر درباره آنچه کردهاند، عمیقا ابراز ندامت میکنند و از قربانیان خود عذر میطلبند. این شباهتها بهدلیل وجود همان عنصر ثابت «توهم پیروزی جبهه باطل» در هر دو حادثه است و شاید بتوان با مرور ماجرای کوفه، تصویر روشنتری از ریشههای یکسان سبعیت و درعینحال تفاوت معنادار شرایط امروز با عاشورا مشخص کرد.
تصویری که اغلب ما از مردم کوفه در ذهن داریم، تصویر همان درندهخوهای عصر عاشوراست. اما تصویر واقعی چیز دیگری است. حضرتآقا در کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن طوری از کوفه و کوفی تعریف میکنند که تمام این ذهنیت به هم میریزد: اینکه امیرالمومنین در میان همه کشورهای اسلامی و شهرهای وابسته به مملکت عظیم اسلامی، آنجا را برای خلافت خودش انتخاب کرد، یک امتیاز بود... اینکه اهل کوفه جنگ جمل را بهپایان رساندند، جنگ نهروان را نیز خودشان تمام کردند و پرونده جنگ صفین را بههمراه قبایل اطراف کوفه بستند، کارهای نمایانی از کوفه است. قیام توابین بعد از عاشورا -که جزء نمونههای نادر و پرشکوه تاریخ اسلام است- مربوط به کوفه است. غالب انقلابهای زمان بنیامیه و زمان بنیعباس، بذرش در میان اهل کوفه کاشته میشد و سبز میشد و بهثمر میرسید. اصلا همه اینها بهکنار، کوفه یک منطقهای است که زیر باران ولایت امیرالمومنین، آنچنان آماده کشت شده که هرچه در این مزرع بکاری، ثمر میدهد. بر اثر تعلیمات و تلقینات امیرالمومنین در همان مدت چهارسال، کوفه تبدیل شد به مهد تشیع، زادگاه اصالتها و فضیلتهای شیعی. شوخی نیست، مثل علیبنابیطالب(ع) در یک شهر حکومت کند.
یک واقعیت دیگر درباره کوفه این است که اینطور نبود که این خصال، خصال همه مردم کوفه باشد، بلکه درواقع زمینه مناسبی که امیرالمومنین(ع) ایجاد کرده بودند، منجر به ظهور و بروز یک جمع فعال برگزیده شده بود که کوفه را نمایندگی میکردند، یعنی بستر ایجادشده در جامعه کوفه توسط امام، بستر برکشیدن و درخشیدن انسانهای بافضیلت بود؛ نه اینکه هیچ انسان صاحب رذیلتی در کوفه وجود نداشت. لذا دشمن وقتی خواست در کوفه عملیات کند، روی تغییر آن زمینههای ایجادشده توسط امیرالمومنین کار کرد تا بستر را برای رشد و ظهور و بروز انسانهای لئیم مناسب سازد. حضرتآقا با ارائه یک تحلیل جامعهشناختی و روانشناختی از مردم کوفه میفرمایند: «هرجا زادگاه اصالتهاست، لازم نیست که همه کسانی که آنجا هستند، افراد اصیل و بافضیلت و ایدهآلی باشند. یک طبقه مردم، همیشه در یک جامعه پرشور و پرخروش، نمایشگر شور و خروش آن جامعه هستند. در میان میلیونها نفر آدم، گاهی چندده هزار، حتی چندهزار انسان، یک عمل قهرمانانهای از خودشان انجام میدهند که نام آن چندمیلیون، به قهرمانی و شورآفرینی و حماسهآفرینی در دنیا ثمر میشود. یک طبقه در میان مردم کوفه بودند، یک قشری، یک جمعی، یک گروهی، یک رگهای از مردم اینجوری بودند. اما چون آن گروه اندک، در آن گوشه مملکت اسلامی، یعنی کوفه، مایه رعب و هراس حکومتهای زمان بودند، طواغیت زمان میرفتند و زمینه را بهکلی خراب میکردند. زمینهای که این انسانهای پاکنهاد بزرگ، ممکن بود بتوانند از آن استفاده بکنند. تبلیغات مسموم میکردند، مردم را ازلحاظ مالی ضعیف میکردند که توده مردم بهطور ناخودآگاه، بیتوجه، یک کشش بیشتری بهطرف فساد و انحطاط پیدا کنند. برای خاطر چه میکرد؟ برای خاطر آن گروه مبارز، آن گروه زبدهای که در شهر بود. برای خاطر اینکه بکوبند زمینهای را که این انسانهای پاکِ پاکنهاد بزرگ، ممکن بود بتوانند از آن استفاده بکنند. میرفتند زمینه را بهکلی خراب میکردند. تبلیغات مسموم میکردند، مردم را در فشار میگذاشتند، در اختناق میگذاشتند. بر اثر همین بود که عامه مردم، تحتتاثیر فعالیتهای دستگاههای ظالم جائر غدار، یک کارهایی از ایشان سر میزد که این کارها ناشایست بود؛ اما منشأش بدی مردم آن شهر نبود.» در طول همه سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دشمن هرگاه خواسته است که با تبلیغات مسموم، تحتفشار و اختناق قرار دادن مردم، زمینه را برای بهرهبرداری انسانهای پاکنهاد خراب کرده و بستر را برای جولان انسانهای لئیم فراهم کند، ملت با آگاهی و بصیرت تمام در صحنه حاضر شد و اجازه غالب شدن فضای مسموم را نداد. راهپیماییهایی که پیرو فتنههای 78، 88 و فتنه اخیر برگزار شد، یک اثر فوقالعاده اینچنینی دارد و اجازه نمیدهد که انسانهای لئیم دچار توهم پیروزی شده و دست به لئامت بزنند. به همین دلیل است که حضرت امام و حضرتآقا معتقدند: «ملت ایران و توده میلیونى آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسولالله- صلیالله علیه و آله- و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن على- صلوات الله و سلامه علیهما- میباشند.» ما در ۴۴ سالگی انقلاب «آرمان»های بیشماری داریم که اگر در کوچه خلوتی غریب گیر بیفتند و از آنها خواسته شود که به رهبر انقلاب فقط توهین کنند تا کشته نشوند، خواهند گفت: «او نور چشم من است، شما بزنید.» این که انسان پاکنهادی چون آرمان علیوردی در جامعه گمنام بود، یک تصادف نیست. خاصیت کثرت همین است که شهرت را کمرنگ میکند. گمنامی آرمان، نشان از کثرت امثال آرمان در جامعه دارد. این همان نکتهای است که رهبر انقلاب درباره پایبندی نسل جدید به آرمانهای انقلاب میفرمود و ما باحالتی باورنکردنی تماشا میکردیم. اینها همان جمعیتی هستند که روزبهروز با ادامه انقلاب بر کثرتشان افزوده میشود و بر کیفیتشان نیز. انقلاب اسلامی زمینهساز چنین تربیتی است. اما آنچه در ماههای اخیر اتفاق افتاد، این بود که دشمنی که نتوانست زمینههای متعالی ایجادشده توسط انقلاب اسلامی را در میدان واقعیت تغییر دهد، دست به دستکاری واقعیت در فضای مجازی زد. بهعبارت دیگر، تلاش دشمن این بود که فضای مجازی دستکاریشده و منقطع و بیگانه از واقعیت را بهعنوان واقعیت جا زند و افراد لئیم دچار توهم پیروزی شده و تصور کنند که اینک بستر برای جولان آنها مهیاست. اینکه مشاهده کردیم لشکر عظیمی از رباتها و اکانتهای جعلی، بهشکل گستردهای بهخدمت گرفته شدهاند تا این توهم پیروزی را ایجاد کنند، ریشه در این فلسفه دارد. لذا باید گفت باطل ابداع جدیدی در روش ندارد و شیوههایش همان است که درطول تاریخ بهکار برده است. حضرتآقا در طرح کلی میفرمایند یکی از سنتهای شیطان اعلام زودهنگام شکست جبهه حق است و با این شیوه عاملان خود را تشجیع میکند، متوهم میکند تا اعمال مطابق خواست او را انجام بدهند. با اندکی تأمل میتوان دریافت آنچه توهم پیروزی را برای آنها واقعیتر میکند، وجود فضای رعب و وحشتی است که خودشان ایجاد میکنند، یعنی توهم پیروزی باعث میشود جنایت کنند و جنایت به فضای رعب و وحشت دامن میزند و در مقابل، اکثریت به سکوت و انفعال کشیده میشوند. حضرتآقا در بیان علت روانشناختی برای سکوت و همراهی مردم کوفه با دشمنان اهلبیت(ع) به عنصر رعب و وحشت اشاره میکنند: «علت اینکه مردم کوفه در مقابل عبیدالله بن زیاد سر تسلیم فرود آورد، تن دادن به فضای رعب و وحشتی بود که با تبلیغات ایجاد کردند... کاری که ابنزیاد کرد این بود که عدهای از خواص را وارد دستههای مردم کرد تا آنها را بترساند. خواص هم در بین مردم میگشتند و میگفتند اگر میخواهید در امان باشید، به خانههایتان برگردید. چنان مردم را ترساندند و از گرد مسلم پراکندند که آن حضرت بهوقت نماز عشاء هیچکس را همراه نداشت.» رسانههای ضدانقلاب دقیقا همین الگو را پیاده میکنند. با ایجاد محیط رعب و وحشت سعی میکنند انسانهای لئیم را جلودار ساخته و اکثریت را وادار به سکوت کنند. انواع شیوهها را به کار گرفتند؛ از اعلام اسامی و آدرس افراد گرفته تا به شهادت رساندن مولوی سنی که حامی انقلاب بود برای ایجاد رعب و وحشت. اوج این فضای مسموم را باید در ماجرای آن مغازهدار سنندجی دید که به رئیسجمهور شیرینی تعارف کرد و آن بلا را بر سرش آوردند. لذا راهکار کانونی برای مقابله با فتنهای که در آن قرار داریم، این است که این فضای مسموم جعلی باید با پتک واقعیت شکسته شود. اگر در فضای واقعی، به انسانهای لئیم فرصت جولان داده شود، آن زمینه مسموم جعلی ایجادشده در فضای مجازی، به فضای واقعی تسری خواهد یافت. اینکه مسئولان تصمیم گرفتند در مقابله با فضای رعب و وحشت به کمک مردم بشتابند، اقدام بسیار مبارکی است. پلمب مغازههایی که آگاهانه با اعتصابات همراهی کرده بودند و سپس شروع قصاص افراد شرور بهشدت باعث شکسته شدن فضای جعلی و توهم ضدانقلاب میشود. امیدواریم اعمال قانون از فضای واقعی به فضای مجازی نیز کشیده شود و کشوری که در مجازی داریم نیز از جمهوری اسلامی تبعیت کند.