معین احمدیان، دبیر گروه فرهنگ:مستند «برزخیها» که دوشنبه 21 آذرماه در جشنواره سینما حقیقت رونمایی میشود، بازخوانی یک رخداد سینمایی در سالهای آغازین دهه 60 است. روایتی از توقیف سینمایی برزخیها و ممنوعالکاری چند بازیگر سینمای قبل انقلاب که برای تعدادیشان این ممنوعالکاری تا پایان عمر باقی میماند. فرم مستند بهگونهای طراحی شده که عوامل منجر به اولین توقیف در سینمای بعد از انقلاب را واکاوی کند. از عوامل این فیلم سینمایی هم کسی نیست جز سعید مطلبی نویسنده برزخیها. برای اینکه مسیر مستند از دست مخاطب در نرود، چند فیلمساز و مدیر وقت سینمایی شرح ماوقع میدهند. مستند برزخیها در نقاطی که ایده محوری خودش را از دست میدهد دچار افت میشود و در نتیجهگیری هم چیزی نمیشود جز مرثیهای برای محمدعلی فردین! با این حال تماشای این مستند، این روزها به چند دلیل مهم حائز اهمیت است. اول اینکه حواس مخاطب را متوجه جریانی در متن هنر و سینمای بعد از انقلاب میکند که اولین نتایج عملیشان، توقیف برزخیها بود. جریانی که اگرچه به لحاظ صورت و تیپ سیاسی، این روزها تغییر شکل داده است اما به لحاظ ماهوی و فکری همچنان زنده است و اعمال نظر میکند. جریانی که صورتک خیرخواهی دارد اما اثر وضعی رفتار این مدعیان مهندسی فرهنگ در سطح کارگزاری هنر باقی نمیماند و به لایههای اجتماعی کشیده میشود. این جریان آنقدر که در برخورد سلبی با هنرمندان قاطعیت دارند اعتقادی به مفاهمه و تدبیر برای استخدام اهل هنر ندارد. یکی از نکات جالب مستند برزخیها این است که هیچ فردی هم عملکرد این جریان را به گردن نمیگیرد و برای نتایج تصمیماتشان هم هیچ توجیهی ندارند. مثلا در همان خرداد 1361، مقاله تندی تحت عنوان «دوزخ ابتذال در برزخیها» در کیهان، بدون نام منتشر میشود. در مستند «برزخیها» وقتی از غلامرضا موسوی تهیهکننده فعلی سینما و دبیر سیاسی روزنامه کیهان دهه 60، در مورد نویسنده این مقاله سوال میشود، با کمی مکث اظهار بیاطلاعی میکند. اتفاق مشابه همان روزها در روزنامه جمهوری اسلامی هم رخ داد و مقاله تندی با تیتر «برزخیها متن نامطلوب وقاحت» به چاپ رسید که این مقاله هم بدون اسم بود. برخوردی که با برزخیها شده بود در همان سالها پذیرفته نبود اما واقعیت این است که تصمیم به حذف تعدادی از بازیگران و همچنین توقیف فیلم، از قبل گرفته شده بود. آخرین توجیهی هم که از زبان فیضالله عربسرخی از مدیران وقت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در مستند مطرح میشود این است که این توقیف و ممنوعالکاریها در دهه شصت، بیشتر از سر خیرخواهی بوده و مدیریت فرهنگی در حال کسب تجربه بود. اما واقعیت این است که این رویه و برخورد سلیقهای در عرصه فرهنگ نهتنها یک آزمون و خطا برای سالهای دهه 60 نبود، بلکه در سالهای بعد هم ادامه داشت. نمونه مشهور آن توقیف فیلمسینمایی «مارمولک» یا «آدم برفی» است که سالها بعد با سانسور از تلویزیون پخش شدند.