مقامات غربی و بهویژه مقامات آمریکایی در روزها و هفتههای اخیر، مواضع بیسابقهای را در رابطه با اغتشاشات در ایران اتخاذ کردهاند. آنها که در اوج تنشهای ایران و آمریکا، از عبارت «همه گزینهها روی میز است» استفاده میکردند، حالا صریحتر از روی میز بودن «گزینه نظامی» سخن میگویند. در انتخابات سال 88، اگرچه آنها در پشتپرده از تمام ابزارها برای تداوم اعتراضات خیابانی بهره بردند اما در تریبونهای رسمی تلاش میکردند کمی محتاطانهتر عمل کنند تا نکند حمایت آنها اعتبار جنبش و امنیت هواداران آن را به خطر بیندازد. با این وجود اما در این آشوب، طرف آمریکایی با رد کردن نقشش در آشوبها، بهصورت ویژه از آن حمایت میکند. برخلاف این ادعا، دو نهاد امنیتی ایران (اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات) در بیانیه مشترکشان از نقش اصلی آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (C.I.A) و همکاری نزدیک سرویس اطلاعات خارجی انگلیس، سرویس اطلاعات خارجی رژیمصهیونیستی (موساد) و سرویس اطلاعات خارجی آلسعود و چند کشور دیگر در این پروژه خبر دادند. ریزش شدید در بدنه آشوبطلبان، طرف غربی را به این جمعبندی رسانده است که براندازی یا تغییر حکومت در ایران منتفی است اما دمیدن بر این آتش میتواند هزینه نظام را سنگینتر کند و آنها از این طریق فرصت پیدا میکنند تا با افزایش فشارهای حقوقبشری، تهران را ناچار به پذیرش خواستههایشان کند. حتی اگر این سناریو نیز محقق نشود، توسعه خشونت با اقدامات تروریستی و اعتصابات زوری، کشور را تا مدتها درگیر خود کند. با وجود اینکه دادههای تاریخی نشان میدهد تهران هیچگاه در برابر این فشارها کرنش نکرده و با ابزارهای متنوعی که در اختیار دارد به آنها پاسخ داده اما در شرایط بنبست بهوجودآمده در مذاکرات که ناشی از زیادهخواهی طرف غربی است، این تحرکات بهتر از یک گوشه نشستن و نظارهکردن میدان است. اعلام عزادار بودن پرایس، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، در پی اعدام یکی از افرادی که با استفاده از سلاح سرد خیابانی در تهران را مسدود کرده بود، در همین چهارچوب قابلارزیابی است. چند هفته پیش از پرایس، جو بایدن رئیسجمهور آمریکا در اظهارنظری که کمی بعد آمریکا مجبور به پس گرفتن آن شد، گفته بود که «نگران نباشید ایران را آزاد خواهیم کرد!»
ابعاد داخلی اقدامات و اظهارات حقوقبشری غرب
حامیان آشوب در ایران، با استفاده ابزاری از حقوقبشر بهدنبال اهداف خاصی در ارتباط با تضعیف منافع ملی ایران هستند. آنان برای مقابله با ایران، پیش از این از ابزار جنگ و تحریم نیز بهره برده بودند اما نتوانستند از این طریق اهدافشان را محقق کنند. بر همین اساس آنها پروژه حقوقبشری را مجددا در دست گرفتند. در ادامه به ابعاد بهرهگیری از این ابزار مورد بررسی قرار گرفته است.
1- سازمان هویتدهنده آشوب
غرب از حقوقبشر بهعنوان یک زره فیزیکی و یک هویتدهنده برای آشوبها استفاده میکند. فشارهای حقوقبشری بهزعم عاملان آن میتواند با افزایش هزینه اقدامات متقابل ایران علیه اغتشاشگران، موجب ادامه آشوبها شود.
از سوی دیگر حقوقبشر بهعنوان یک عامل هویتدهنده به اغتشاشگران عمل میکند. افراد چاقوکشی که قادر به بستن خیابان بوده و جرات حمله به نیروهای امنیتی را دارند، با استفاده از اقدامات حقوقبشری، جوانانی مبارز و قابل احترام نمایانده میشوند.
اقدامات هویتدهنده غرب یکی از عناصر اصلی ناآرامیهای چند ماهه ایران است. بهعنوان نمونه درحالیکه بهدلیل دیدگاههای مذهبی مردم ایران و عرف موجود که ریشه در پیش از اسلام دارد، حجاب جزئی از اعتقاد و رفتار زنان جامعه ایران است و مخالفان این دیدگاه در اقلیت جای داشته و حتی منزوی بودهاند، غرب موفق شده به چنین گروهها و دستههای منزوی جامعه هویتدهی کرده تا نیروی هویت، به آنان انگیزه حرکت دهد. یا نمونه دیگر، آنها با استفاده از کلیدواژههایی همچون «فعال مدنی» و تریبون دادن به آنها در صدها رسانهای که در اختیار دارند، از حامیان تحریم ایران و تحریم ورزش ایران، یک «بتمن» ساختهاند. این هویتبخشی حتی برای برخی از اعضای خانواده کشتهشدگان نیز خرسندکننده است. افرادی که پیشتر میبایست نگران بیآبرویی بابت اقدامات اوباشگونه اعضای خانواده خود میبودند، اکنون از طریق اقدامات هویتبخش غرب، خود را در معرض توجه میبینند.
راهکار مقابله با یک زره و سازمان حفاظتکننده، از بین بردن آن است. با از بین رفتن زره بهخودیخود وجوه سازمانی حفاظتکننده نیز تضعیف و ناکارآمد میشود.
2- کاستن از میزان ناامیدی فعالان میدانی
در روزها و دو هفته نخست اعتراضات در ایران، با توجه به شعارهای عامهپسند، بسیاری از مردم در تجمعات شرکت میکردند اما رفتهرفته با توسعه خشونت و شعارهای هتاکانه و جنسی، بدنه اجتماعی اعتراضات ریزش جدیای را تجربه میکند. اکنون با از دست دادن بدنه اجتماعی مردم و آغاز برخورد قانونی با کسانی که با سلاح سرد خیابانها را مسدود و ماموران را به شهادت میرساندند، عملا اغتشاشات به محاق خواهد رفت. در چنین شرایطی غرب با هدف ایجاد نقطه امید برای عوامل میدانی خود در داخل، وارد میدان میشود و از فردی که با سلاح سرد، خیابان را مسدود کرده و باعث رعب و وحشت عمومی شده حمایت کرده و به ایران فشار میآورد تا از این طریق برای سایر عوامل آشوب، مصونیت ایجاد کند تا آنها در پس این مصونیت، فعالیتهای براندازانه خود را ادامه دهند.
3- ارائه امتیاز به آشوبگران
استفاده از ابزار حقوقبشری برای عوامل ناامنی در ایران، بهزعم طراحان نویددهنده امتیازاتی برای آنها و خانوادههایشان است. غرب با وارد آوردن اشکال حقوقبشری به اقدامات امنیتی تهران، مخالفانش را امیدوار میسازد که میتوانند از امتیازات حقوقبشری مانند کسب پناهندگی سیاسی بهره بگیرد.
4- ایجاد حس انزوا برای ایران
اظهارات پرتعداد درباره وضعیت حقوقبشری ایران و دیگر تهدیدات بهویژه تهدید نظامی علیه تهران، بهعنوان یکی از اهداف، با هدف القای احساس انزوا به مردم و مسئولان انجام گرفته است. القای احساس انزوا دارای رهآوردهایی برای جبهه غربی است ازجمله آنکه میتواند به القای ناکارآمدی نظامی سیاسی کشور بینجامد.
5- شدتدهی به جدالهای داخلی
هرچند غرب مدعی است در برخی مواقع برای متهم نشدن آشوبگران به ارتباط با این جبهه از موضعگیری به نفع آنها خودداری کرده است، اما این ادعا مسائلی برای بررسی دارد. نخست آنکه اساسا غرب همواره بهنفع مخالفان موضعگیری کرده است. در وهله دوم نیز باید گفت این عوامل خواسته یا ناخواسته، در راستای تحقق منویات آمریکا در ایران فعالیت میکنند. از سوی دیگر باید توجه داشت اقدامات آمریکا درخصوص حمایت صریح از مخالفان بنابر وضعیت متفاوت است. با مشخص شدن فروکش کردن دامنه آشوبها در کشور، اظهارات غرب علیه ایران افزایش یافته است. بهنظر میرسد غرب فارغ از اهداف دیگری که دارد، در زمان کنونی قصد دارد تا آخرین توان آشوبگران و یا حتی معترضان، از آنان استفاده کرده و دامنه جدالها را گستردهتر کند.
با به وجود آمدن یک اختلاف و مباحثه در داخل، پر ساختن دست یک طرف برای مواجهه با طرف مقابل میتواند گامی در مسیر اختلافافکنی باشد. حمایتهای صریح غرب از آشوبگران میدانی میتواند جدالها را در فضای مجازی میان معترضانی که به میدان نیامدهاند و مخالفان آشوب بیشتر کند. در چنین شرایطی مخالفان آشوب با استفاده از اظهارات صریح مقامات آمریکایی طرف مقابل را به پیروی از واشنگتن متهم خواهند کرد. هرچند این اقدام گامی صحیح و البته ناگزیر است، اما به این معناست که آمریکا تا آخرین توان از آشوبگران و معترضانی که آنان را تحریک کرده است، استفاده میکند تا با سوزاندن تکتک آنها التهابات را ولو برای زمانی اندک ادامه دهد.
اهداف احتمالی از تهدید نظامی ایران
رابرت مالی، مسئول میز ایران در وزارتخارجه آمریکا اواخر هفته گذشته طی مصاحبهای بار دیگر اعلام کرد درصورت به بنبست رسیدن مذاکرات هستهای، گزینه نظامی برای برخورد با ایران روی میز خواهد آمد. این اظهارنظر دیپلمات آمریکایی دارای ابعادی است که به آن اشاره میشود.
1- نمایش قدرت از دولتی که شکست خورده
دولت دموکراتها بهدنبال ترسیم چهرهای قدرتمند از خود بهویژه دربرابر ایران است. باید توجه داشت با روی کار آمدن دموکراتها در سال 2021، این کشور پس از تحمل شکستی سخت، از افغانستان فرار کرد و دولت را به همان گروهی تقدیم کرد که 20 سال پیش برای نابودیاش وارد افغانستان شد. در روزهای پایانی سال 2021 نیز این کشور با قبول شکستی دیگر ماموریت خود در عراق را از رزمی به آموزشی تغییر داده و با کاهش نیروهایش برای زمان خروج کامل خود زمینهسازی کرد. در ماههای ابتدایی 2022 نیز روسیه به اوکراین حمله کرد و همزمان صحبتها از احتمال حمله چین به تایوان اوج گرفت. در کنار آن کشورهای عربی منطقه نیز تلاش کردند با عدمقبول درخواست بایدن برای افزایش تولید نفت ضربه دیگری بر او زده باشند. بر همین اساس یکی از کارویژههای مقامات دولت بایدن تلاش برای قدرتمند نشان دادن این کشور از طریق اظهارات غیرواقعی و برخی اقدامات هستند. بایدن در کنار تمام این شکستها در احیای برجام که مدعی آن نیز بود توفیقی بهدست نیاورده و برنامه هستهای ایران درحال پیشروی است.
2- تضعیف ابزارها
آمریکا برای مقابله با ایران از ابزارهای گوناگونی بهرهگرفته که هرکدام از آنها دچار فرسایش قابل ملاحظهای شدهاند. غیرعقلانی بودن تهاجم نظامی، به نتیجه نرسیدن کامل ابزار تحریم، ناکامی اغتشاشات و مواردی از این دست، باعث شده تا آمریکا به جهت فرسایش ابزارها مجددا بهسمت تاکید بر ابزارهای فرسودهشده قبلی باشد. اگر ابزارها دچار فرسایش شوند، یک راه برای موثرسازیشان، استفاده همزمان و ترکیبی از آنهاست تا نهایتا منجر به نتیجه شوند.
3- انطباق شعارهای دیدهبان منطقهای آمریکا
با روی کار آمدن دولت راستگرایان افراطی در رژیمصهیونیستی، آمریکا نمیتواند بدون توجه به آنها سیاستهای منطقهای خود را تنظیم کند. رژیمصهیونیستی هرچند عامل منطقهای آمریکاست و باید در چهارچوب سیاستهای کلان این کشور حرکت کند، اما در هرحال تحولات داخلی این رژیم نیز بر نحوه عملکرد آن موثر است.
اگر دموکراتها قصد اعمال فشار بر تلآویو را داشته باشند، نتیجهای جز درگرفتن یک اختلاف فرسایشی درو نخواهند کرد مگر آنکه اندکی خود را از لحاظ شعاری و اتخاذ مواضع به دولت رژیم نزدیک نمایند. این نزدیکی باعث میشود درصورت بروز اختلاف، آنها در فاصله نزدیکتری به یکدیگر قرار داشته باشند تا بازه دور شدن، به یک جدایی فزاینده منجر نگردد.
4 -آمریکا چه حرفی دارد؟
رابرت مالی، مسئول میز ایران در وزارتخارجه آمریکاست و کاری جز بررسی و موضعگیری درباره مسائل مرتبط با ایران ندارد. در زمانی که نه تحریمی قابل اعمال است، نه اغتشاشات به ثمر رسیده و نه عقبنشینیای از تهران در مسائل موشکی، منطقهای و هستهای دیده میشود، مالی که ناچار به موضعگیری درباره ایران است، چه باید بگوید؟ او در چنین شرایطی بهجز لفاظیهای پوشالی حرفی برای گفتن ندارد.
5-هراسانگیزی برای دولتهای منطقه
هرچند دولتهای منطقه در برههای خواستار برخورد نظامی آمریکا با ایران بودند، اما در سالهای اخیر با تجربه برخوردهای نظامی کوتاهمدت و کمدامنه میان دو کشور، سران منطقهای نسبت به تبعات واقعی چنین درگیریای آگاه شدهاند و میدانند تبعات این نبرد، دامن آنها را نیز به آتش خواهد کشید.
از این رو در شرایطی که کشورهای منطقه بهسمت همکاری بیشتر با چین گام برداشته و پیشتر نیز در هماهنگی با روسیه مانع از افزایش تولید نفت و کاهش قیمت آن برای تضعیف روسیه شدهاند، این اقدام میتواند تهدیدی برای آنها نیز باشد تا بدانند غیر از نیاز به آمریکا برای دفاع از کشورشان، نیازهای دیگری نیز به واشنگتن دارند. کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس در این صورت نیازمند گفتوگو با آمریکا برای آرام شدنش خواهند داشت تا از طریق اقدام غیرعقلانی این کشور در منطقه دچار آسیب نشوند.
6- روحیهدهی به زنجیره متحدان
تهدید نظامی ایران گامی در راستای روحیهدهی به برخی اضلاع منطقهای «اتاق عملیات اغتشاشات ایران» است تا همچنان برای ایجاد اخلال علیه تهران انگیزه داشته باشند. امیدوارسازی کشوری مانند آذربایجان برای ادامه تنشها در قفقاز و یا اصرار اقلیم کردستان بر ادامه حضور گروهکهای تجزیهطلب در این منطقه، بخشی از هدف آمریکاست.
برای آمریکا و گزینههای نظامیاش!
آمریکا از احتمال بهرهگیری این کشور از ابزار نظامی علیه ایران صحبت کرده است. با این حال بهنظر میرسد واشنگتن اگر توانایی استفاده از این ابزار را داشت، پروندههای اولویتدارتر و البته کوچکتری که داشته و دارد را با این ابزار به سرانجام درستی میرساند. واشنگتن میتوانست از ابزار نظامی خود برای باقیماندن در افغانستان، جنوب و مرکز عراق و گسترش نفوذ خود در شرق سوریه و یا سرکوب گروههای مقاومت در شامات و یمن بهره گیرد.
گزینههای نظامی آمریکا با وضوح بالایی به پایان رسیدهاند. آمریکا دیگر گزینهای ندارد بلکه صرفا در بازههایی توانایی اقدام دارد. گزینه به این معناست که طرف مقابل قادر به استفاده از طیف وسیعی از اقدامات هست و صرفا میخواهد بهترین ابزار را برگزیند تا بهتر به نتیجه برسد. آمریکا ابزار نتیجهسازی ندارد. واشنگتن چه با فشار سیاسی، چه با تحریم و چه با تلاش برای انجام اقدامات امنیتی و حتی نظامی به نتیجهای نرسیده است و از این رو به هر ابزاری که در دسترسش باشد، چنگ میزند.