احسان زیورعالم، خبرنگار: وارد جستوجوی بیپایان در صفحات تونسی میشوم. پادکست پیدا میکنم، پخشش میکنم و حظ میبرم. بعد از این همه روزهای غمآلود، طرب پادکست حالم را جا میآورد. موسیقی بسان آوای بندری خودمان، نیانبان و چند ساز کوبهای و مردانی که با هم میخوانند از هریسا. چند روز پیش یونسکو «هریسا»، این سس تند جانسوز تونسی/مراکشی را بهعنوان میراث غیرملموس ماندگار ثبت میکند و حالا در تونس و مراکش همه شاد و شنگولند. البته فقط هریسا نبود که یونسکو بدان عنایتی داشته، «کسکسی»، این غذای جذاب و خوشمزه نیز ثبت جهانی شده است. چه جالب که سس اصلی «کسکسی» هم همین «هریسا» است. چه دنیایی است این شمال آفریقا که همه چیزش در هم گره میخورد. جغرافیا فراتر از اختلافات نژادی و زبانی میشود و همه را به هم وصل میکند. انگار کافی است شما در این جغرافیا باشید تا شامل انگارههای مردمان آمازیغی شوید.
همین دو سه روز پیش بود که خیابانهای تونس پر شد از خوشحالی ناشی از شکست فرانسه. استعمارگر سابق که از در و دیوارهای کشور هم نگذشته است. مردمی که برای امور روزانه خود هم مجبورند فرانسوی را به سختی بلغور کنند؛ در زمین نبرد حالا استعمارگر سابق را به زانو درآوردند. سختی ماجرا زمانی است که فرانسه، این تیم اول گروه، با وجود دستیابی به اهدافش چنان تابی ازش طاق میشود که از داور بازی شکایت میکند. چه غلطها که مستعمره سابق چنین شیرمردانی شوند در زمین. با این حال تونسیها شیر نیستند. به قول خودشان «نسور»اند، یعنی کرکسها. شیر را سپردهاند به همان اروپاییهای شیرندیده که روی لباسشان شیر حک کنند. در فرهنگ عربی کرکس نماد قدرت و ابهت است و حالا تونسیها و مراکشیها شادمان از رخدادهای این چند روز.
تونسیها صعود نکردند، اما از صعود مراکشیها شادمانند. هرچند مدتی است رابطه سیاسی دو کشور بر سر عادیسازی روابط رژیمصهیونیستی و ماجرای جبهه پولیساریو شکرآب است؛ اما هنوز نام مدرنترین و سیاسیترین خیابان تونس «محمد پنجم»، شاه فقید مراکش است. البته برای ما مراکش است، برای تونسیها «مغرب» است. در تونس مردم از پیروزی کشور دوست و نیمچه همسایه شادمانند. عکسها و فیلمها نشان میدهد چطور مردان و زنان تونسی در «مقهی» یا همان کافیشاپهای خودمان – چه حیف که فارسی قهوهخانه در مسیر تجدد از سردرها زدوده شد – از این صعود تاریخی مسرورند. خیابانهای تونس و مراکش پر میشود از مردمان و شادیهایی بسان ثبت «هریسا» و «کسکسی» در یونسکو. آن هم در یکی از سختترین پیچهای اقتصادی دو کشور، جاییکه بانک جهانی دولت را بابت کمکهای مالی مجبور به اعمال حذف یارانههای حاملهای سوخت کرده است. بنزین یک دلاری در کمین مردمان شمال آفریقاست و هرازگاهی در تونس اعتصاباتی مبنیبر افزایش حقوق به پا میشود. خون از دماغ کسی هم نمیریزد. آزادی بیان دوران جدید، تونس را به دموکراتیکترین کشور عربی بدل کرده است.
با وجود این بهانه برای شادی بسیار است. تونسیها پرچم سرخ منقوش به ستاره و ماه اسلامی خود را در خیابانهای سکولارترین کشور اسلامی میچرخانند و غریو شادی سر میدهند و در کنارش از پرچم فلسطین نمیگذرند. گویی این پرچم سرخ شعار میدهد که «سرخی من از آن تو» تا زردی فلسطینیان را بزدایند. آنها فراموش نکردهاند اکتبر 1985، زمانیکه جنگندههای رژیمصهیونیستی 2هزار و 300 کیلومتر بر فراز مدیترانه به پرواز درمیآیند تا در عملیات «پای چوبین» مواضع سازمان آزادیبخش فلسطین را بمباران کنند. 60 فلسطینی به شهادت میرسند و پیام جدی به یاسر عرفات مخابره میشود. همهچیز از زمانی آغاز میشود که تونس میزبان آوارگان فلسطینی میشود. تونسیهایی که در آن روزگار فقر را مزهمزه میکردند و بازارشان، محل سوداگری وسایل دستهدوم جهاناولیها بود، با عود و عنبر به استقبال کشتیهای فلسطینی رفتند تا در پناه آسمان آبی خود، چهار دهه از مظلومترین مردمان تاریخ میزبانی کنند. تونس مقر یاسر عرفات میشود و عملیات «پای چوبین» هم حملهای سری برای کشتن مردم اول «ساف» بود. از زمان حکومتداری حبیب بورقیبه تا به امروز که ریاستجمهوری در دستان قیس سعید است، نظام تونس بر یک اصل پافشاری کرده است و آن هم نفی اسرائیل. برای آنانکه به سوی منطقه الشرقیه، منطقه فناوری شهر تونس میروند، یکی از چشمگیرترین تصاویر سفارت عظیم و باشکوه فلسطین است. فلسطین برای تونس یک ارزش است؛ ارزشی درونی برای بازگو کردن نسبتها. در جریان معاهده ابراهیم که مراکش برادر، پذیرفت اسرائیل را امری عادی بپندارد، تونس خشمگین، فلسطین را سنگری ندانست که بتوان از آن عقب نشست؛ آن هم تونسی که دنیایش به آرامش و صلح گره خورده است، در برابر مراکشیهای پرشوری که جهانشان با هیجان و غریو موج میزند.
نهم آذر، مرد تونسی با آن فینه قرمز رنگ زیبا، آنگاه که جیمیجامپ میکند، با لباس تیم ملی تونس و پرچم فلسطین، دو کلهملق هم میزند، یک پیام روشن داشت و آن هم اهمیت فلسطین برای تونسیها بود. فردایش که روز همبستگی با ملت فلسطین، روزی مصوب در سازمان ملل بود، تونسیها قطر را غرق در پرچم فلسطین میکنند. آنها از موضع خود عقب نمینشینند. در کشوری که اسلامگراها در اقلیت قرار گرفتهاند، مهمترین حبلالمتین اسلامی، محذوف نمیشود. در چنین شرایطی است که فضای مجازی پر میشود از تصویر همبستگی تونسیها با فلسطینیان و شادی آن از پیروزی مستعمره سابق بر کشور هنوز استعمارگر. فلسطینیان هنوز فراموش نکردهاند چندی پیش چگونه امانوئل مکرون در سفر به بیروت، لبنان را به مثابه مستعمرهاش زیر پا گذاشت. یا همین هفته پیش که در جزیره زیبای جربه، فرانکوفونها (فرانسویزبانان) گرد آمده بودند تا مکرون با عُجب و نخوت بگوید وضعیت رشد زبان فرانسوی نگرانکننده است و رئیسجمهور تونس هم در سخنرانیاش به جای فرانسوی، عربی را با فصاحت قرائت کند. گویا جهان عرب چندان از این چیرگی انگارههای غیرعربی بر جامعهاش رضایتمند نیست.
نمونهاش میشود بازی مراکش و بلژیک، جاییکه اشرف حکیمی، در بمباران تصاویری از دختران پریچهره غربنما، مادر محجبه با رخسار آمازیغی را در آغوش میکشد و او را میبوسد تا حالا جهانیان دریابند عموم مراکشیها چه میپوشند و چهرهشان چگونه است. بعدتر، وقتی کانادای فرانکوفون تسلیم اراده مراکشیها شدند، تنها پرچم فلسطین است که شریک شادی مراکشیها میشود تا یادآور شوند مقاومت چیزی نیست که بتوان از جامعه اسلامی-عربی زدایش کرد. روز نخست دسامبر، دهم آذرماه خبرنگاران فلسطینی صفحات مجازی خود را پر میکنند از تصاویر تونسیها و مراکشیها با پرچم فلسطین. مردان و زنانی که در گوشهگوشه جهان دست بر گردن دوست فلسطینی خود نهاده و حداقل به شکل نمادین یادآور شوند «ما با فلسطین هستیم و خواهیم ماند.« این را در کنار بیاعتنایی سیاستمداران عرب بگذارید و به یاد آورید رفتار حاکمان را نباید پای مردمان نوشت. هرچند برخی چون عاملان قطری تلاش کردند در ترند بودن جام جهانی یاد فلسطین باشند؛ اما فلسطین بیش از همه در یاد مردم است. مردمی که آنها را در کنار خویش پذیرفتند و برای بازگشت آنان صبوری میکنند.