سیدمهدی طالبی، خبرنگار: شیجینپینگ رئیسجمهور چین قرار است چهارشنبه 16 آذر ( 7 دسامبر) وارد ریاض شود و پس از دیدار با پادشاه و ولیعهد عربستان سعودی، روز جمعه در نشست سران اعراب به میزبانی ریاض شرکت کند. این سفر که دیپلماتها معتقدند همچون سفر دونالد ترامپ به عربستان در سال 2017 با استقبال باشکوهی برگزار شود، دقیقا در نقطه مقابل سفر ناخوشایند ماه ژوئیه جو بایدن به ریاض بود که در آن رئیسجمهور آمریکا به جای دست دادن با بنسلمان، ترجیح داد با مشت به دست او بزند. با این وجود پیام جو بایدن به رهبران عرب در ریاض این بود که «آمریکا از خاورمیانه کنار نخواهد کشید تا منجر به ایجاد خلأ قدرتی شود که روسیه، ایران و چین آن را پر کنند.» علیرغم تعهد بایدن، دیدگاه رهبران خلیجفارس این است که ایالات متحده با تغییر تمرکزش بر مناطق دیگر، بهطور قابل توجهی از آنها فاصله گرفته است ولی چین یکی از کشورهایی است که میخواهد هر شکافی را پر کند.
درست است که زمانی آمریکا در غرب آسیا سلطنت میکرد اما چند سالی میشود که با کاهش قدرت واشنگتن و رشد سایر کشورها و فاصله گرفتن از جهان تکقطبی، کشورها تلاش میکنند در مسیر یک نظم چندقطبی، سهمی هم برای بازیگران موثر دیگر در نظر بگیرند و به همین میزان نیز وابستگی خود به آمریکا را کم کنند. در همین قالب، ریاض درخواست آمریکا برای افزایش تولید نفت با هدف افزایش فشار بر روسیه را رد کرد تا قیمت نفت در بازارهای جهانی کاهش پیدا نکند. قیمتهای بالاتر نفت به مسکو کمک میکند تا مشکلی در جنگ با وجود تحریمها نداشته باشد. کاهش تولید در ماه گذشته همچنین قیمت نفت خام را درست قبل از انتخابات میاندورهای ایالاتمتحده افزایش داد و روابط پادشاهی با واشنگتن را تیره کرد. مقامات سعودی اظهارات ایالات متحده مبنیبر همسویی با مسکو را رد میکنند و میگویند که نمیخواهند مانند دوران جنگ سرد که عربستانسعودی مستقیما در اردوگاه آمریکاییها ایستاده بود، مجبور به جانبداری بین قدرتهای جهانی شوند. سعودیها به دنبال روابط چندوجهی هستند و چین بهعنوان دومین قدرت اقتصادی جهان، بهترین گزینه برای آنهاست. روابط چین و عربستانسعودی در سالهای اخیر در حوزه اقتصادی، ازجمله سهم بالقوه چین در آرامکو، غول نفتی دولتی عربستانسعودی، عمیقتر شده است. شاید اصلیترین انگیزهای که چین را معطوف به غرب آسیا کرده، نفت باشد اما روابط چین با پادشاهی و سایر کشورهای خلیجفارس در سالهای اخیر فراتر از نفت بوده است، بهویژه وقتی پای فناوری به میان میآید؛ موضوعی که ایالات متحده گاهی با دسترسی اعراب به آن مخالفت کرده است. آمریکا در زمینه فناوری G5 هوآوی سرسختانه در مقابل چین ایستاده است. این کشور همچنین اجازه راهاندازی تاسیسات امنیتی به چین در خلیج فارس را نمیدهد. بر همین اساس سال گذشته امارات متحده عربی ناچار شد پس از مخالفت آمریکا یک تاسیسات نظامی چینی را در این کشور تعطیل کند.
در جریان این سفر، انتظار میرود هیات چینی بتواند دهها قرارداد با عربستان سعودی و سایر کشورهای عربی در زمینه انرژی، امنیت و سرمایهگذاری امضا کند. در ریاض، بنسلمان حریصانه به دنبال اجرای طرح تنوع چشمانداز 2030 برای دور کردن اقتصاد از نفت با ایجاد صنایع جدید ازجمله خودروسازی و تولید اسلحه است. اگرچه سرمایهگذاری مستقیم خارجی کند بوده است اما پادشاهی در حال سرمایهگذاری هنگفتی در زیرساختهای جدید و پروژههای بزرگ در گردشگری و ابتکاراتی مانند منطقه 500 میلیارد دلاری «نئوم» است که این پروژه برای شرکتهای ساختمانی چینی یک موهبت است. در هفتههای اخیر، تحلیلگران مسائل بینالملل درباره این سفر و نتایج آن، بسیار گفته و نوشتهاند. به اعتقاد آنها «اقتصاد» و «امنیت» مهمترین مسائل مورد بررسی در جریان سفر رئیسجمهور چین به عربستانسعودی است اما چینیها جدا از خواستههایشان، برای نفوذ بیشتر در منطقه، بستههای قابلتوجه دیگری برای ارائه به سران عربی را دارند. بهطور خلاصه میتوان اصلیترین مسائل در روابط اعراب و چین را در 6 دسته ذیل مورد بررسی قرار داد:
1- تضمین نفت
40 درصد نفت عبوری از هرمز به چین تعلق دارد. این کشور 60درصد از نفت خود را از منطقه خلیجفارس تامین میکند. اگرچه اکنون روسیه، سهم خود از بازار چین را با سوخت ارزانتر تصاحب کرده است اما عربستانسعودی بزرگترین تامینکننده نفت چین است و از هر 4 بشکه نفتی که میفروشد، یک بشکه برای چین است. از این رو تضمین ادامه جریان نفت برای چین اهمیت بسزایی دارد. بااینحال چنین کاری بهآسانی قابل انجام نیست و نیاز به ابزارها و توافقاتی برای پایدارسازی طولانیمدت آن دارد. برای این منظور چین باید روابط سیاسی و امنیتی خود را با کشورهای تامینکننده نفت خود تقویت کرده و آنها نیز در مقابل زمینههای لازم برای افزایش این روابط را فراهم سازند. برخلاف پکن، واشنگتن نیاز نفتی خود به ریاض را کمتر از قبل کرده است. به گفته اداره اطلاعات انرژی ایالات متحده، سعودیها زمانی بیش از 2 میلیون بشکه نفت در روز به آمریکا میفروختند، اما این میزان به کمتر از 500 هزار بشکه کاهش یافته است. اکنون ایالات متحده بزرگترین تولیدکننده نفت جهان است و در سیاست خارجی خود همچون سابق به ریاض توجه ندارد.
2- تضمین امنیت
کشورهای عربی منطقه در حال استفاده از تضمینهای امنیتی آمریکا هستند و قصد کاهش آن را نیز ندارند اما بهطور همزمان ناگزیر از پوشش ضعفهای آن هستند. واشنگتن بهوضوح قادر به ایفای نقش پیشین خود در منطقه نیست.
آمریکا هرچند تسلیحات باکیفیتی تولید میکند اما آنها بهطور کامل قادر به پوشش نیازهای ریاض نیستند. بهعنوان نمونه عربستان از چین موشکهای بالستیک سوخت جامد با برد تقریبی 2000 کیلومتر خریداری میکند که آمریکا چندین دهه به دلیل توافقاتش با روسها از تولیدشان خودداری کرده است. واشنگتن حتی اگر چنین تسلیحاتی را تولید میکرد آنها را در اختیار سعودیها قرار نمیداد. درحالیکه آمریکا برای فروش تسلیحات به کشورهای منطقه باید حفظ برتری نظامی رژیمصهیونیستی را رعایت کند، دیگر کشورها حتی کشورهای غربی چنین خط قرمز پررنگی ندارند.
خرید جنگندههای رافائل فرانسوی به همراه موشکهای کروز میانبرد از سوی مصر درحالیکه قاهره ناتوان از تجهیز جنگندههای اف-16 آمریکایی خود به تسلیحاتی مشابه است، این مساله را بهخوبی آشکار میسازد.
تحلیلگران میگویند چین علاقه یا توانایی خود را برای جایگزینی نقش گسترده آمریکا در خاورمیانه نشان نداده است و سعودیها واقعا نمیخواهند جایگزین ایالات متحده بهعنوان ضامن اصلی امنیتی خود شوند. اما ریاض و ابوظبی در حال خرید تجهیزات نظامی چینی هستند و یک شرکت سعودی قراردادی با یک شرکت چینی برای تولید پهپادهای مسلح در این کشور امضا کرد. چین به ساخت موشکهای بالستیک و به ساخت تاسیساتی در این کشور برای ساخت کیک زرد اورانیوم کمک کرد که گامی اولیه در مسیر برنامه انرژی هستهای غیرنظامی است. این کشورها همچنین درباره ساخت یک پایگاه دریایی در دریای سرخ، یکی از استراتژیکترین آبراههای جهان، گفتوگو کردهاند.
3- بنیادگرایی اسلامی
چین بهطور فزایندهای میتواند در معرض خطرات بنیادگرایی قرار گیرد. در شاخه اسلامی بنیادگرایی، چینیها در استان شرقی سین کیانگ دچار چنین پدیدهای هستند. این منطقه با کشورهای مسلماننشین، پاکستان، افغانستان و آسیایمیانه همسایه است که ضمن پیوستگی، دینی، مذهبی و قومی به دلیل وجود زمینههای جدی بنیادگرایی در این کشورها، خطرات گستردهای برای پکن به همراه دارد.
چین باید بحران را در جایی دورتر حل کند. موتورهای بنیادگرایی اسلامی در منطقه که به تربیت تروریستها مشغول هستند بهطور ویژهای در عربستان متمرکز است. ترکیه با وجود برخی از اقدامات در این حوزه به پای عربستان نمیرسد. ایجاد ارتباط با عربستان به چین کمک میکند از انگیزههای ریاض برای همراهی با آمریکا در مبارزه با پکن کاسته و مانع از برنامهریزیهای گسترده برای تقویت گروههای تروریستی در این منطقه شود.
سعودیها به دلیل حضور بنیادگرایان مرتبط با این کشور در پاکستان، افغانستان و آسیایمیانه حتی میتوانند کمک کار چینیها در مبارزه با بنیادگرایان نیز باشند.
در مقابل عربستان سعودی از آنجا که بهعنوان یک رهبر اسلامی، عربی و منطقهای مورد تایید چین قرار گیرد، جایگاه ارتقایافتهتری در این جایگاهها خواهد داشت.
4- نقش موازنهساز چین
هرچند عربستان سعودی برای تامین امنیت خود به قدرتی به جز آمریکا نیاز دارد تا بتواند ضعفهای واشنگتن در دفاع از این کشور را پوشش دهد اما نمیتوان انتظار داشت سعودیها از چین همان انتظاراتی را داشته باشند که از آمریکا داشتهاند. به نظر میرسد چین فراتر از فروش گسترده تسلیحات به عربستان سعودی مانند صدها پهپاد تهاجمی، فروش موشکهای بالستیک، راهاندازی کارخانجات تولید سوخت جامد و همچنین تولید کیک زرد در حوزه هستهای، از لحاظ سیاسی به جهت قدرت موازنهسازی تاثیرگذار هستند.
از نگاه عربستان، چین به دلیل نقش بزرگش در اقتصاد جهانی و روابط گستردهای که با ایران دارد و روابط و نگاه مثبت تهران به پکن، میتواند درصورت افزایش تنشها از طریق میانجیگری آن را کاهش دهد.
توانایی میانجیگری و موازنهسازی مذاکراتی، موضوعی است که آمریکا فاقد آن در پرونده ایران است. چنین موضوعی باعث شده حتی در برخی از مواقع، در میانه درگیری محور مقاومت با آمریکا، کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس از بیم آسیبهای احتمالی از واشنگتن خواستار کاهش تنشها شوند؛ موضوعی که نشان میدهد مداخلات آمریکا حتی میتواند نتایج معکوسی برای عربستان سعودی و دیگر کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیجفارس به دنبال داشته باشد.
5- کمربند-جاده
برای چین شبکه مویرگی کمربند- جاده که تجارت این کشور را از مسیرهای زمینی یا ترکیبی با دریا به اروپا و کشورهای مابین این کشور و قاره سبز متصل میسازد، چیزی فراتر از کشیده شدن جادههای معمول و خطوط ریلی است. کمربند- جاده بهصورت مویرگی باید خود را به تمام جهتهای منطقه برساند. چین به دنبال خنثیسازی مسیرهای رقیب از طریق دخالت در آنهاست. چینیها قصد دارند مسیر هند، امارات، عربستان، اردن و رژیمصهیونیستی را که از طریق یونان و بالکان، دهلینو به اروپا متصل میسازند، با اقدامات خود تضعیف کند. کشورهای عربی نیز میکوشند از رقابت محورهای جهانی برای بیشینهسازی منافع خود استفاده کنند.
6- تنوعبخشی به ابزارهای حیاتی
عربستان کماکان تحت تاثیر صادرات بالای نفت خود است که به روزانه 7 میلیون بشکه بالغ میشود اما با کاسته شدن از ارزشهای کلان و ژئوپلتیکی نفت، سعودیها به دنبال راهحلهای جایگزینی هستند. از سوی دیگر ظهور قدرتها و تکثر آن باعث شده چنین نیازی تشدید شود. سعودیها پیشتر، از وهابیت و تروریستها برای دفاع از خود در برابر ایران، پانعربها، شوروی و جریانات مذهبی رقیب استفاده میکردند یا با مشورت آمریکا آن را در اختیار این کشور قرار میدادند. بااینحال وضعیت جدید باعث شده تا عربستانسعودی حتی در داخل دست به محدودسازی مذهب بزند. عربستان مدعی است به دنبال استفاده از گردشگری و تولید برای کسب درآمدهای ارزی است اما به نظر میرسد ریاض به شکل پررنگی به دنبال استفاده از ابزارهایش برای بهرهبرداری از کریدورهای اقتصادی است. ریاض با فروش نفت، چندین مزیت به دست آورده بود؛ نخست درآمدهای کلان که باعث میشدند حاکمان ریاض برای اداره کشور و سرمایهگذاری به منابع مالی کافی دسترسی داشته باشند. این منابع همچنین اجازه گسترش وهابیت و طرحهای منطقهای را به ریاض میداد. از سوی دیگر نفت موجب شد آمریکا تامین امنیت این کشور را در اختیار بگیرد.
درمجموع باید این نکته را مدنظر داشت که در شرایط فعلی کشورهای عربی میخواهند به متحدان غربی بگویند که جایگزینهایی دارند و روابط آنها در درجه اول براساس منافع اقتصادی است. هرچند هنوز هیچ کشوری در اندازهای نیست که بتواند جایگزین آمریکا شود اما با کاهش نفوذ و قدرت آمریکا، تنوع روابط کشورهای عربی بیشتر از قبل خواهد شد.