کیانا تصدیقمقدم، خبرنگار: کمیکاستریپها یا داستانهای مصور قرار نیست جایشان فقط در لابهلای صفحات مجلات و روزنامهها باشد، بلکه انتشار آنها در این فضا میتواند شروع یک راه برای فعالیت جدید و پولسازتر باشد. تاکنون در کشورهای دیگر بهویژه آمریکا بارها از دل یک داستان مصور مجموعهای تولید شده است که در بلندمدت علاوهبر استقبال مخاطبان، بازدهی مالی خوبی هم داشته. مثلا فیلمهای هالیودی شخصیتهای خود را از بین ابرقهرمانهای محبوب کمیکاستریپها انتخاب میکنند به این دلیل که شخصیتها قبلتر امتحان خود را در صفحات کمیکبوکها پس دادهاند. کمیکاستریپهای مشهور با استقبال گسترده مخاطبان خود است که ادامه مییابند و در آثار بعدی منتشر میشوند. در ادامه نمونههایی از این محتواهای تولید شده براساس داستانهای مصور را بازخوانی میکنیم.
سوپرمن؛ اولین قهرمان کمیکاستریپ
سال ۱۹۳۸ بود که اولین ابرقهرمان کمیکاستریپ در اولین شماره نشریه «اکشن کمیکس» دیده شد. روی جلد آن تصویر مردی بود که به نظر قدرت فراانسانی دارد و لباسهایش هم هیجانانگیز بود. شاید اسمش را همه شنیده باشند؛ سوپرمن. حتما تصویرش در ذهن همه آشناست. خالقان داستان سوپرمن که بهعنوان اولین شخصیت ابرقهرمان کمیکاستریپ شناخته میشود، در ابتدا فکر نمیکردند این شخصیت بتواند مخاطبان را جذب کند اما با استقبال زیادی روبهرو شد.
بتمن؛ دومین ابرقهرمان
موفقیتی که سوپرمن داشت باعث شد تا انتشارات دیگر هم فکر خلق ابرقهرمانهایی مشابه با سوپرمن را داشته باشند. خالق ابرقهرمان بعدی که فیلم «خفاش نجوا میکند» و «نقاب زورو» را دیده بود با اقتباس از این دو شخصیت بتمن را خلق کرد. بتمن از جهاتی از سوپرمن هم جذابتر بود و بسیار مورد استقبال قرار گرفت.
اما در سال ۱۹۳۹ بود که دیسیکمیکس که یکی از برجستهترین انتشارات کمیکاستریپ در آمریکا است تصمیم میگیرد تا داستان این دو ابرقهرمان را با هم ادغام کند. بنابراین سوپرمن و بتمن از اینجا به بعد با یکدیگر همگروه میشوند و به جنگ تبهکاران میروند.
خلق کمیکاستریپ مدرن
شرکت انتشاراتی مارولکمیکس بزرگترین انتشارات ابرقهرمانی در تمام دنیا است. سردبیر مارولکمیکس برای ایجاد تحولی در این انتشارات به سراغ طراحی جدید رفت و در سال۱۹۶۱ کمیکاستریپ «چهار شگفتانگیز» را خلق کرد. این داستان در زمان خود انقلابی به پا کرد و تمام قوانین کمیکاستریپهای سنتی را درهم ریخت و رکورد فروش را شکست.
استقبال بینظیر از اسپایدرمن
اسپایدرمن هم بهعنوان یکی از ابرقهرمانهای پرمخاطب در جهان شناخته میشود. سردبیر مارولکمیکس در سال ۱۹۶۲ به این فکر میافتد که یک کاراکتر جدید خلق کند. اما زمانی که طراح اسپایدرمن ایدهاش را معرفی میکند از پیشنهاد او استقبال نمیشود و به او میگویند مرد عنکبوتی بههیچوجه مناسب نیست چون مردم از عنکبوتها بدشان میآید. از طرف دیگر هم یک نوجوان که نمیتواند قهرمان باشد. یک نوجوان درنهایت صرفا میتواند در نقش دستیار قهرمان ظاهر شود. با مخالفت رئیس، انتشار داستان اسپایدرمن به تعویق میافتد تا بالاخره زمان انتشار آن میرسد. قرار میشود چاپ یکی از مجلات مارولکمیکس که فروش کمی دارد متوقف شود. نوشتن این شماره از مجله به طراح اسپایدرمن واگذار میشود و از آنجا که شماره آخر چنین مجلهای خیلی مورد توجه قرار نمیگیرد فرصت را غنیمت میشمارد و داستان اسپایدرمن را در آن قرار میدهد. با استقبال بینظیر مردم از این شماره از مجله رئیس مارولکمیکس هم به سراغ این طراح میرود و به او یادآوری میکند که چقدر از این ایده اسپایدرمن از اول خوشش آمده است!
در شماره ۱۲۱ و۱۲۲ مجله اسپایدرمن معشوقه پیتر به دست دشمنش کشته میشود که این یک تحول جدی در عالم کمیکاستریپ است و تحولی است که به خوانندگان یادآوری میکند که حتی ابرقهرمانهای داستان هم از گزند حوادث در امان نیستند. از این به بعد فضای داستانهای ابرقهرمانی تیره و تارتر میشود و حتی گاهی خود قهرمانهای کمیکاستریپ هم بیرحمتر میشوند. از دیگر ابر قهرمانهایی که در این مسیر خلق شدند میتوان به هالک و ایکسمن، ماجراجویان و... اشاره کرد.
در دهه ۷۰ میلادی با ظهور شخصیت «ولورین» در داستان هالک، قهرمانهای کمیکاستریپ به سوی قهرمانانی خشن حرکت میکنند. تا آن زمان قهرمانهای کمیکاستریپ دشمن خود را نمیکشتند اما ولورین این کار را میکند. بعدتر حتی شخصیت خشن هم آفریده میشود که پلیس را در مبارزه با خلافکاران ضعیف میداند و خود وارد عمل میشود که این داستان با توجه به فضای ناامن جامعه آمریکا از نظر جرم و جنایت در دهه ۱۹۸۰ بسیار مورد استقبال قرار میگیرد و سبکوسیاق داستانهای کمیکاستریپ به سویی میرود که مرز میان قهرمان و جنایتکار کمرنگ میشود. حتی شخصیتی مانند «جوکر» خلق میشود که در اصل قاتلی است که از مشکلات روانی رنج میبرد.
اینها تنها نمونههایی از اولین پیوند کمیکاستریپ و سینما بود که با موفقیت هم روبهرو شد. درواقع ترکیب این دو محتوا از هرجهت اتفاق خوبی را رقم زد. فیلمسازان با اقتباس از کمیکاستریپهایی که پرمخاطب بودند فیلمهایی را میساختند که مورد توجه مخاطبان واقع میشد. کمیکاستریپها هم با این فیلمهای هالیودی اعتبار بیشتری پیدا میکردند و در جهان بیشتر شناخته میشدند.
همچنین با مروری بر تاریخ اثرگذاری کمیکها از ابتدای شکلگیری تاکنون متوجه آن میشویم که این داستانها نهتنها مخاطبانش را از دست نمیدهد و ضعیف نمیشود بلکه هر روز قدرتمندتر از قبل عمل میکند. این موج تاثیر کمیکاستریپها تنها به کشور آمریکا ختم نمیشود. آنها روی هنر تصویرگری و حتی سینمایی کشورهای دیگر هم تاثیر بسزایی گذاشتند. برای مثال تاثیر کمیکها روی انیمههای ژاپنی بهوضوح مشخص است. ژاپنیها که با مانگایهای ژاپنی دنیای بیحدوحصری را در هنر عامیانه اشغال کردهاند، زمانی دنبالهرو کمیکاستریپهای آمریکایی بودند. آنها که همچنان پیرو مانگاهای سنتی دوران امپراتوری ژاپن بودند، در سالهای پس از جنگجهانی دوم و در زمان اشغال آمریکا بهسرعت به سمت این کمیکها رفتند و مانگای خود را که بعدها تبدیل به انیمه ژاپنی (انیمیشن مانگا) شد، دگرگون کردند و به صنعتی پولساز دست یافتند.
کمیکاستریپ در ایران
داستانهای مصور به زبان فارسی تا دهه ۱۳۴۰ خورشیدی رایج نبودند. در این سالها مجله کیهانبچهها شروع به انتشار داستانهای مصور کرد و مدتی بعد انتشارات کوروش (کمیک دنکوپر به نام اسرار بشقابپرندهها، کمیک تارزان در جزیره گمشده و...)، نشر اردیبهشت (کمیکهای ماجراهای فیلیپو) و انتشارات یونیورسال، چاپ کمیک را پی گرفتند. نشر یونیورسال در سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ به مدیریت «ماردیک بوغوسیان»، سیزده عنوان از ماجراهای تنتن و میلو را به ترجمه خسرو سمیعی به چاپ رساند.
درنهایت در سال ۵۵، نخستین داستان مصور ایرانی با عنوان «رستم و اسفندیار» با تصویرگری سیروس راد توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شد. در سالهای بعد انتشارات مصور شروع به انتشار کمیکهای قدیمی کرد. یکی از این کمیکها «فانتوم در قبیله ارواح» نام داشت. طراحان این نشر با استفاده از کاغذ پوستی، تصاویر کمیکهای قدیمی را از نو میکشیدند و بعد از رنگ کردن آنها، دوباره منتشرشان میکردند.
در سالهای ۵۹ تا ۶۸ هم مجله مصور کارتون که بعدا به «هزار قصه» تغییر نام داد، بهطور دائمی کمیک منتشر میکرد. از همان سالها بود که هنرمندان ایرانی هم شروع به تولید کمیکهای کاملا ایرانی کردند. این کمیکها به دو شکل روزنامهای یا مجلهای منتشر میشدند. از کمیکهای روزنامهای در ایران میتوان به کمیکهای چلچراغ، همشهری جوان، کیهانبچهها، مجله دانستنیها و دوست و از کمیکهای مجلهای ایرانی میتوان به مجله گلآقا و مجله جدید اشاره کرد.
البته این موضوع را هم باید درنظر گرفت که موفقیت در زمینه استفاده از کمیکاستریپ به عوامل مختلفی بستگی دارد. اگر بخواهیم بگوییم جایگاه ایران در تولید و استفاده از این محتوا چطور است شاید بهتر باشد به صحبتهای احمد عربلو که یکی از نویسندگان مصوری است که کار خود را از مجله رشد شروع کرده دقت کنیم. او در گفتوگویی که با جامجم داشته دلایل زیادی را مطرح کرده که مسبب افول کمیکاستریپ در کشور است. به گفته وی اولین دلیل این است که ما نویسنده کمیکاستریپ نداریم و در ایران هر نویسندهای که توانایی داستاننویسی دارد، گمان میکند میتواند کمیکاستریپ هم بنویسد اما اینطور نیست. عربلو علاوهبر این موضوع دلیل دیگری را هم مطرح کرده و گفته است: «کمیکاستریپ هزینهبر است، چراکه فریمهای زیادی نیاز دارد و از آنجا که تصاویرش رنگی است هزینه تولیدش بالا میرود. وقتی هم که هزینه تمامشده کتاب بالا میرود شاید فروش چندانی در بازار نداشته باشد. بنابراین ناشران به علت ترس از بازنگشتن پولشان، به سراغ این حیطه نمیروند.»
او درنهایت درباره وضعیت داستانهای کمیکاستریپ در ایران نسبت به دنیا میگوید: «زمانی که در بنیاد ادبیات داستانی مسئولیت داشتم کارگاهی راه انداختم که به بررسی ژانر کمیکاستریپ در ایران بپردازد و درنهایت متاسفانه به این نتیجه رسیدم که در این زمینه از دنیا خیلی عقب هستیم. بالاخره باید دید آیا میتوان موانع پیشرو را برطرف یا کمتر کرد. مثلا اگر در چاپ رنگی، تصویرها گران تمام میشود به صورت سیاه و سفید این کار را انجام داد یا نویسنده خوب تربیت کرد یا ناشران را به کار در این زمینه ترغیب کرد یا... بههرحال هرچند در ادبیات کودک و تصویرگری به مرتبه خوبی در دنیا رسیدیم اما در کمیکاستریپ بسیار عقب هستیم.»
فرهاد حسنزاده، نویسنده هم که در نشریاتی چون کیهانبچهها و آثار مکتوب داستانی خود در حوزه کمیک فعالیت کرده در گفتوگویی که با ایرنا داشت درباره کمیکهای ایرانی گفته: «انتشار کمیک در ایران، کار پرهزینهای است که متولی میخواهد تا روی این هنر سرمایهگذاری کند و به دنبال بازده زودهنگام مالی هم نباشد. در کشورمان با تولید و انتشار کمیک و داستان مصور برخورد دوگانه صورت گرفته است؛ کار تولید کمیک نیز مانند فیلم است و باید عواملی در کنار هم جمع شوند تا یک اثر کمیک خلق شود. متاسفانه در ایران با کمیک و داستان مصور برخورد دوگانه شده است. گروهی برای تشویق کودکان به کتابخوانی و ترویج کتاب از این هنر استقبال کردهاند و گروهی نیز به بهانههای مختلف با آن مخالفت کردهاند.»
کمیکها پایه و اساسی برای فن استوریبرد هستند
عبارت کمیکاستریپ تداعیکننده واژه استوریبرد در ذهن است. فن طراحی کتابهای کمیک میتواند پایه و اساس مطلوبی برای فن استوریبرد و درنتیجه افزایش کیفیت دکوپاژ، کارگردانی و تدوین در تولید فیلمها باشد. جیمز اُ.فرایولی، نویسنده در کتاب طراحی فیلمنامه مصور در توصیه به افرادی که خواهان فراگیری فن استوریبرد هستند، گفته است: «ابزار آموزشی دیگری که با آن میتوانید سلولهای مغز خود را برای تفکر تصویری تمرین دهید، داستانهای مصور است. داستانهای مصور دنبالهدار منبع ارزان و مناسبی برای یادگیری روش بیان داستان از طریق تصاویر است. هر قاب طراحی شده، زاویه دوربین یا نگاه خاصی را بیان میکند و محل قرارگیری شخصیتها، حرکت بدن، صحنه، حالتها و کلا حرکت آن صحنه را نشان میدهد. بهجز مکالمه شخصیتها، هرچیز دیگری به صورت یک رشته تصاویر نشان داده شده است. اگرچه فیلمنامههای مصور هیچ وقت به دقت و ریز نقشی داستانهای تصویری دنبالهدار نیستند، ولی شباهتهای زیادی با آنها دارند. در حقیقت، بعدها متوجه خواهید شد که بسیاری از طراحان فیلمنامه مصور قبلا بهنوعی در صنعت طراحی داستانهای مصور دست داشتهاند. داستانهای مصور دنبالهدار بهترین و در دسترسترین منابع مطالعه طراحی فیگور هستند. آنها پراز تصاویر فیگورهای گوناگون انسانها با حرکتها و حالات مختلف هستند و همیشه اینطور به نظر میرسد که از نقطه نظر یا زاویهای خاص کشیده شدهاند. داستانهای مصور دنبالهدار، واقعا راهی مناسب برای خودآموزی است. اگر میخواهید به خودتان لطفی کرده باشید، یک دسته از آنها را بهعنوان بخشی از بایگانی کاریتان تهیه نمایید.»