گروه‌های تجزیه‌طلب پس از بیانیه مشترک بایدن و مکرون فراخوان‌هایی برای آشوب خشن داده‌اند
در جریان اغتشاشات روزهای پایانی آبان جریان برانداز هشتگ اعتصاب سراسری را به عنوان رمز اغتشاش مشخص کرده و حساب این را نکرده بود که هرچقدر از روزهای پایانی شهریور دورتر می‌شویم، فضای افکار عمومی نیز از جو احساسی فاصله گرفته است.
  • ۱۴۰۱-۰۹-۱۴ - ۰۰:۱۵
  • 00
گروه‌های تجزیه‌طلب پس از بیانیه مشترک بایدن و مکرون فراخوان‌هایی برای آشوب خشن داده‌اند
ایران به جنگجویان خیابانی رحم نمیکند
ایران به جنگجویان خیابانی رحم نمیکند

علی مزروعی، خبرنگار:برای درک این واقعیت که اغتشاشات خیابانی تا حد زیادی شدت خود را از دست داده است، فاصله زمانی بین فراخوان‌های آشوب دلیل خوبی است. تجمعات خرابکارانه هر روز اکنون به فراخوان‌های مقطعی سه روزه تبدیل شده است که هر 20 روز یک بار با شدت حداکثری در رسانه‌های لندن‌نشین و سمپات‌های تلگرامی آنها بازنشر می‌شود. در جدیدترین نمونه، روزهای 14، 15 و 16 آذر برای آشوب انتخاب شده است. روزهایی که به روز دانشجو منتهی بوده و مصادف با حضور سیدابراهیم رئیسی در دانشگاه است. تصویری از آنچه  قرار است در این روزها زیر عنوان اعتراض رخ دهد را پیش از این در آشوب‌های روزهای 24، 25 و 26‌ آبان‌ماه شاهد بودیم. در جریان اغتشاشات روزهای پایانی آبان جریان برانداز هشتگ اعتصاب سراسری را به عنوان رمز اغتشاش مشخص کرده و حساب این را نکرده بود که هرچقدر از روزهای پایانی شهریور دورتر می‌شویم، فضای افکار عمومی نیز از جو احساسی فاصله گرفته و با دیدن طراحی پشت‌صحنه آشوب بیشتر به سمت منطق سوق پیدا می‌کند. همین آگاهی نیز باعث شد تا افکار عمومی به فراخوان‌های آشوب آبان نه قاطعی بگوید. حضور گسترده کسبه و مردم در بازار باعث نشان دادن تصویری شکست‌خورده از آشوب‌ها شده و مجریان خیابان را ناچار کرد تا به زور چماق و تهدید بازاریان را وادار به پایین کشیدن موقتی کرکره کاسبی‌شان کنند. جریان داشتن زندگی عادی مردم در روزهای پایانی آبان نشان داد پروژه اعتصاب سراسری حداقل کارکرد داخلی خود را از دست داده و از این بعد شکست‌خورده محسوب می‌شود. مانور رسانه‌ای روی تصویری اغراق‌آمیز از تعطیلی‌های اجباری و همزمان ورود حداکثری نهادهای بین‌المللی به یک پرونده ادعایی علیه ایران نشان داد که ضدانقلاب برای قرار دادن ایران ذیل فشار بین‌المللی و گسترش پروژه تحریم علیه مردم ایران نیاز حداکثری به تصویر آشوب دارد. گزاره‌ای که در فراخوان‌های جدید آشوب عینی‌تر نیز دیده می‌شود. 20 روز بعد از شکست پروژه آبان، با سناریو‌های مشابه قرار آشوب برای آذر صادر شده است. تنها تفاوت فراخوان‌های جدید با گذشته این است که معاندین در اعلام جنگ علیه ملت رودربایسی را کنار گذاشته‌اند و خود نیز ضمن اعتراف به خشونت آن را مشروع جلوه می‌دهند، تا جایی که میهمان حضوریافته در شبکه سعودی اینترنشنال صراحتا می‌گوید: «کشتن مأموران اخلاقی‌ است و نکشتن آنان را می‌شود غیراخلاقی دانست!» تلاش برای تشدید میزان تنش در خیابان باعث می‌شود تا اقدامات اجتناب‌ناپذیر در مقابل ناامنی بهانه سروصداهای نمایشی حقوق بشری را ایجاد کند. نکته دیگری که در مورد فراخوان‌های آشوب باید به آن توجه داشت حمایت رسمی دولت‌های غربی از آن است. پنجشنبه هفته گذشته و همزمان با انتشار حداکثری فراخوان‌های اغتشاش جو بایدن و امانوئل مکرون روسای‌جمهور آمریکا و فرانسه در بیانیه‌ای مشترک حمایت رسمی خود را از آشوب‌های خیابانی در ایران اعلام کردند تا پالس پشتیبانی از جنگ داخلی ایران را به عوامل اجرایی خود برسانند. پیش از این نیز، چند روز مانده به آغاز آشوب‌های اواخر آبان مکرون با مسیح علی‌نژاد، چهره ضدایرانی شناخته‌شده در کاخ الیزه پاریس دیدار کرد تا هیچ حرف‌وحدیثی برای نشان دادن دست‌های دشمن خارجی در پشت غائله 1401 باقی نگذارد. در ادامه به بررسی اهداف و نتایج تلاش جبهه جهانی معاندین برای ساختن تصویری موهومی از فضای داخلی ایران خواهیم پرداخت.

  تلاش برای تکرار ماجرای شریف
اگرچه فحاشی‌های رکیک و رفتارهای خشن هنجارشکنانه برخی دانشجویان در ماجرای اعتراضات چند ماه اخیر تصویر زننده‌ای را به افکار عمومی مخابره کرده، تصویری که کاملا برخلاف تصور جامعه در مورد محیط علمی دانشگاه است اما این را هم باید در نظر گرفت که میزان خشونت این تصویر هیچ‌وقت به اندازه آنچه در خیابان شاهدش بودیم نبوده است. با این وجود رسانه‌های مستقر در لندن سعی داشته‌اند انرژی بیشتری برای بزرگنمایی اتفاقات دانشگاه صرف کنند تا از این طریق هم وجهه‌ای نخبگانی به اعتراضات بدهند و هم با کشاندن دانشجویان جوان به معرکه، انرژی بیشتری برای آشوب به‌دست بیاورند. همین امر نیز باعث شد تا تصاویر ماموران حافظ امنیت در محیط پیرامونی دانشگاه شریف با درصدی چند برابری نسبت به تصاویر همان ماموران در خیابان مورد هجمه قرار بگیرد. ورود نیروهای امنیتی به دانشگاه درحالی توسط این رسانه‌ها نهی می‌شود که نسبت به حضور غیردانشجویان چاقو به دست به این محیط نظری ندارند. حال اما در روزهای منتهی به 16 آذر یک انگیزه دیگر نیز برای کشاندن موج آشوب به دانشگاه ایجاد شده است. مطابق هرسال قرار است رئیس‌جمهور برای شنیدن انتقادات نمایندگان دانشجویان در این روز به یکی از دانشگاه‌های کشور برود و این امر دوربین رسانه‌ها را به سمت حیاط دانشگاه خواهد چرخاند. زمانی که تمام توجه‌ها به یک نقطه متمرکز می‌شود هر اتفاقی که در آن نقطه رخ دهد با شدت بیشتری نسبت به شرایط معمول دیده می‌شود. همه این عوامل باعث شده است تا جریان پشت‌صحنه آشوب برای احیای موج اغتشاش به فضای دانشگاه به چشم تنفس مصنوعی بنگرد و تمام تلاش خود را به‌کار گیرد تا آن را به‌نفع خود استنشاق کند. بهره‌برداری حقوق بشری از تصویر اغتشاشات دانشگاهی یکی دیگر از اهدافی است که خارج‌نشینان ضدایرانی به دنبال آن هستند. هدفی که با کمپین‌های حقوق بشری چند روز اخیر این جریان نیز تطابق زیادی دارد. بد نیست روزهای ابتدایی آشوب‌ها را که مصادف شده بود با سفر رئیس‌جمهور به سازمان ملل به‌خاطر بیاوریم. درحالی‌که هنوز فضای خیابان به سمت التهابات حداکثری سوق پیدا نکرده بود جریان تحریم علیه ایران تنها به بهانه فوت مهسا امینی خیابان‌های نیویورک را از بنرهایی پر کردند که ذیل عنوان حقوق‌بشر، ذبح کردن حقوق مردم ایران را هدف قرار داده بود. حال که مجددا التهابات فروکش کرده است، از سرگیری ادعاهای حقوق بشری نیاز به بهانه‌ای جدید دارد. بهانه‌ای که براندازان امید دارند با ایجاد خشونت و متقابلا امنیتی کردن فضای دانشگاه بتوانند آن را بتراشند و مانور رسانه‌ای آشوب را تداوم دهند.

  حقوق بشر؛ نقطه پایان موج آشوب
علاوه بر افزایش فاصله زمانی بین فراخوان‌های آشوب که به آن اشاره شد، می‌توان استدلال دیگری را نیز برای نشان دادن پایان موج ایجادشده ذکر کرد. جریان براندازان که در روزهای ابتدایی صحبت از انقلاب را مطرح کردند و از دولت‌های غربی خواستار ورود نظامی به ماجرا بودند بعد از برخورد با دیوار واقعیت مسیر نهادهای حقوق بشری را درپیش‌‌گرفته‌اند تا مبادا تلاش چندماهه‌شان بی‌ثمر پایان یابد. جبهه تحریم علیه ایران برای تحقق این هدف چند مسیر را در پیش‌گرفته است. آنها در ابتدا سعی دارند هرگونه اقدامی را که جمهوری اسلامی در راستای حفظ امنیت خود انجام می‌دهد ضدحقوق‌بشری جلوه دهند. در همین راستا رسانه‌های معاند که تاکنون جنایات تروریست‌های خیابانی را به اسم جوشش انقلابی مردم فاکتور می‌کردند، اکنون رسیدگی سریع به پرونده‌های قاتلان و صدور احکام قضایی همچون اعدام را بهانه‌ای برای طرح ادعاهای حقوق‌بشری قرار داده‌اند. اگرچه شاید این ادعاها در نهادهای بین‌المللی که با رویکرد سیاسی در مقابل ایران ایستاده‌اند کارکرد داشته باشد اما فروختن این ادعاها به جامعه داخلی ایران که خود واقعیت اتفاق را از نزدیک دیده است، راحت نیست. به همین دلیل مسیر دیگری نیز برای پیشبرد سناریوی دروغ گشوده شده است. شکنجه دستگیرشدگان اغتشاشات دروغی است که در چند روز اخیر بارها زیرسوال رفته است. ماجرای حسین رونقی مصداق خوبی برای این امر است. رسانه‌های معاند بدون توجه به اینکه در دنیای تکنولوژی و دوربین‌های باکیفیت زیست می‌کنند پس از دستگیری حسین رونقی خبر اعتصاب غذا و شکسته شدن هر دو پای او را بازنشر می‌دادند. خبری که بلافاصله با انتشار تصاویر او پس از آزادی زیرسوال رفت؛ نه اثری از شکستگی پا وجود داشت و نه وزنی بابت اعتصاب غذا کم شده بود. این رسانه‌ها که روی جهل و احیانا لجاجت مخاطبان خود بیش‌ازاندازه حساب کرده‌اند بعد از افشای دروغ بودن ماجرای شکنجه رونقی ماجرا را نادیده گرفتند و سوژه جدیدی برای مستند کردن شکنجه پیدا کردند. مینا یعقوبی، دختر اراکی اهانت‌کننده به گلزار شهدای این شهر و نقاشی اغراق‌آمیز کبودی زیرچشم وی آخرین بهانه برای طرح ادعای شکنجه است. حال با پایان آشوب‌ها کار برای سناریوسازی سخت‌تر شده است. رسانه‌های تحریمی که صحنه‌ای برای تصویرسازی در مقابل خود نمی‌بینند به‌دنبال این هستند تا به قیمت شلیک گلوله کرکره یک مغازه را پایین بکشند یا راننده یک کامیون را از کسب بازدارند تا صحنه ‌این تئاتر خشن همچنان حفظ‌شده باقی‌مانده و اقدامات ناگزیر نهادهای حافظ امنیت زیر پرچم حقوق بشر در نهادهای به‌اصطلاح بی‌طرف بین‌المللی مورد هجمه قرار گیرد. همزمان دولت‌های غربی برای انگیزه‌بخشی به طراحان پروژه حقوق بشری علیه ایران تمام‌قد درصحنه حاضر شده و اقدام به تصویب قطعنامه ضدایرانی در شورای حقوق بشر سازمان ملل کرده‌اند. حمایت دولت‌های غربی از اغتشاشات ایران درحالی صورت می‌گیرد که همین دولت‌ها نگاه متناقضی نسبت به مفهوم اعتراض در فضای داخلی کشورهای خود دارند. دولت کانادا که یکی از پیشروان تحریم علیه ایران به بهانه برخورد با اغتشاشگران بوده، درمورد فضای داخلی کانادا نظر دیگری داشته است و برخورد با اعتراضات را مجاز می‌داند. پلیس اتاوا به کامیون‌داران معترضی که مرکز این شهر را به اشغال خود درآورده‌اند، هشدار داده که آماده اقدام فوری برای پایان دادن به اعتراضات است و درصورتی‌که محل را ترک نکنند «مجازات شدید» در انتظار آنهاست. همچنین جاستین ترودو، نخست‌وزیر کانادا سه‌شنبه هفته گذشته در یک کنفرانس خبری خطاب به معترضان گفت: «مسدود بودن راه‌ها به اقتصاد ما آسیب می‌زند و امنیت عمومی را به‌خطر می‌اندازد. ما نمی‌توانیم و نخواهیم گذاشت که فعالیت‌های غیرقانونی و خطرناک ادامه یابد.»
این رویکرد متناقض توسط سایر دولت‌های غربی نیز به‌کار گرفته شده است. دولت‌های آلمان، فرانسه، انگلیس و آمریکا درحالی پرچم‌داری تصویب قطعنامه حقوق بشری علیه ایران را برعهده‌ گرفته‌اند که در چند روز اخیر تصاویر زیادی از برخورد شدید پلیس این کشورها با معترضان منتشر شده است. نخست‌وزیر انگلیس که می‌داند تحریم‌های حقوق بشری صرفا قرار است علیه کشورهای مخالف بلوک غرب وضع شود، شنبه هفته‌جاری با خیالی آسوده در پاسخ به معترضان وضعیت معیشتی گفت: «اصلا پذیرفتنی نیست که زندگی مردم با تظاهرات اقلیتی خودخواه مختل شود؛ امروز با فرماندهان پلیس ملاقات کردم تا به آنها بگویم از حمایت کامل من برای سرکوب اعتراضات غیرقانونی برخوردارند. مردم به‌اندازه کافی از این هرج‌ومرج‌ها رنج برده‌اند و حالا وقت آن رسیده کسانی که قانون را می‌شکنند قدرت آن را احساس کنند.» نخست‌وزیر انگلستان درحالی معترضان این کشور را اقلیتی خودخواه و شایسته سرکوب توصیف کرده که پیش‌ از این با هدف دامن زدن به آشوب‌های ایران گفته بود: «اوضاع در ایران پیچیده شده است. معترضان ایرانی همچنان تظاهرات می‌کنند و سرکوب می‌شوند. زنان ایرانی با ایستادن درمقابل دین‌سالاری، شجاعت بی‌حدوحصری از خود به نمایش گذاشته‌اند.»

  اعتراف صریح به جنگ خیابانی و لزوم برخورد متقابل
هر زمان که کشور به بهانه اعتراض به سمت آشوب کشیده می‌‌‌‌‌شود با یک سناریو تکراری از کشته‌سازی مواجه می‌شویم. در ابتدا فراخوان‌هایی به پیوست آموزش حضور مسلحانه در تجمعات منتشر می‌شود. آموزش‌هایی که از ساخت کوکتل مولوتف تا ساخت اسلحه گرم در آن یافت می‌‌‌‌‌شود. سپس در بحبوحه شلوغی‌‌‌‌‌‌های خیابانی پروژه کشته‌سازی و کشته‌گیری آغاز می‌شود. برخی از مردم عادی مخفیانه مورد هدف قرار می‌گیرند تا قتل‌شان به اسم اقدامات خشن حاکمیت فهرست شده و به ملتهب کردن فضای افکار عمومی کمک کند. نیروهای حافظ امنیت نیز با هدف ترساندن سایرین یا با گلوله جنگی به شهادت می‌رسند یا قربانی افراد تهییج شده در خیابان می‌شوند. بعد از پایان مراحل جنایت فاز مقصرنمایی آغاز شده و جمله کلیشه‌ای «کار خودشان است» دستمایه مظلوم‌نمایی و فراخوان‌های جدید قرار می‌گیرد و این سیکل به طور ممتد تا زمانی که مورد برخورد قهری قاطع قرار نگیرد تکرار می‌شود. پیاده‌سازی این مدل را درچند ماه اخیر مکررا در شهرهای غرب کشور شاهد بوده‌ایم. جایی که مدارا با آشوب‌های خیابانی می‌توانست کشور را درگیر یک جنگ شهری گسترده کند. درنهایت ورود نیروهای امنیتی و برخورد قاطع با عوامل خارجی و داخلی آشوب باعث شد تا فضای آشوب فروکش کرده و امنیت به شهرها بازگردد. حال آن‌طور که گروهک تروریستی منافقین به آن اعتراف کرده، قرار است سناریوی جنگ شهری بار دیگر از سر گرفته شود. این گروهک که پیش‌تر اعلام کرده بود در قالب کانون‌های شورشی در قالب جمع‌های کوچک اقدام‌های تروریستی خود را انجام می‌دهند و از این طرح با عنوان طرح هزار اشرف یاد کرده بود، حالا رسما اعتراف کرده است که این کانون‌های ترور در فراخوان‌های روزهای آینده قصد انجام عملیات دارند. ورود حداکثری به اقدامات مسلحانه علیه مردم اعلام جنگی علنی محسوب می‌شود که مواجهه با آن نیز طبعا باید غیرمسالمت‌آمیز و قهر‌آلود باشد. نکته قابل توجهی که باید درباره تکرار سناریوی کشته‌سازی به آن اشاره کرد این است که تکرار چندباره این سناریو و تصاویر دوربین‌های خیابانی باعث شده است فرمول کشته‌سازی و مظلوم‌نمایی تا حد زیادی کارکرد خود را از دست بدهد به همین دلیل نیز جبهه پشت‌صحنه آشوب به جای انکار ماجرا در جدید‌ترین اقدام خود توجیه جنایت را در دستورکار قرار داده است. در این رابطه علاوه‌بر اعتراف منافقین به ورود به فاز مسلحانه صحبت‌های فردی که به‌عنوان میهمان در تلویزیون سعودی اینترنشنال حضور یافته نیز جالب توجه است. این فرد صراحتا می‌گوید: «‌کشتن ماموران اخلاقی ا‌ست و نکشتن آنان را می‌شود غیر‌اخلاقی دانست!» این اعترافات نشان می‌دهد که انکار جنایت دیگر کارکرد خود را از دست داده و گریزی جز اعتراف صریح به جنگ خیابانی و توجیه آن وجود ندارد. تلویزیون اینترنشنال پیش از این همین سناریو را در مقابل کلمه تجزیه در پیش گرفته بود. بعد از آنکه راهپیمایی هزار پرچم برلین و اعتراف رعنا رحیم‌پور به دستورکار رسانه‌ای حمایت از رهبران احزاب تجزیه‌طلب راه انکار واقعیت را بست، خبرنگاران اینترنشنال صریحا به ماهیت تجزیه‌طلبانه خود اعتراف کرده و صرفا برای کنترل حساسیت جامعه کلمه تجزیه را به حکومت فدرالی تغییر دادند. خبرنگاران اینترنشنال بدون اینکه به فروپاشی شوروی و مشکلات داخلی عراق اشاره کنند مدل حکومتی این کشورها را برای ایران تجویز کردند تا درنهایت رویای تجزیه کشور را تحقق بخشند. 

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰